پاورپوینت کامل زود ـ تند ـ سریع ۴۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زود ـ تند ـ سریع ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زود ـ تند ـ سریع ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زود ـ تند ـ سریع ۴۴ اسلاید در PowerPoint :

اگر موافق باشید، به جای تصویر ذهنی، بر اساس مشاهدات شخصی خودم، آنچه به چشم خودم دیده ام و مستقیماً در جریان آنها بوده ام به این پرسش پاسخ بدهم. پاسخ به بقی پرسش های شما احتمالاً در دل همین پاسخ نهفته باشد؛ سعی ام را می کنم. شما هم لطفاً سعی کنید خودتان را به جای من بگذارید، به زمان و مکانی بیایید که من و همکارانم از پشت پنجره ای به بعضی رویدادها نگاه، و حرکت به سمت انقلاب را بر پای آن رویدادها و در همان زمان ومکان تفسیر می کردیم. به علت هایی که به کوتاهی به آنها اشاره خواهم کرد، شاید معلوم شود چرا گزین مهندس بازرگان در بحبوح انقلاب از نگاه ما بهترین گزینه بود، اما ناگزیرم مقدمه ای بگویم. لطفاً صبور باشید تا از آن مقدمه نتیجه بگیرم.

چرا با روی کار آمدن مهندس بازرگان موافق بودیم
(پاسخ به پرسش ماهنام اندیش پویا، شمار ۲۱، آبان ۱۳۹۳)

پرسش: تصویر ذهنی شما از مهندس مهدی بازرگان در آن دور تاریخی چیست؟
اگر موافق باشید، به جای تصویر ذهنی، بر اساس مشاهدات شخصی خودم، آنچه به چشم خودم دیده ام و مستقیماً در جریان آنها بوده ام به این پرسش پاسخ بدهم. پاسخ به بقی پرسش های شما احتمالاً در دل همین پاسخ نهفته باشد؛ سعی ام را می کنم. شما هم لطفاً سعی کنید خودتان را به جای من بگذارید، به زمان و مکانی بیایید که من و همکارانم از پشت پنجره ای به بعضی رویدادها نگاه، و حرکت به سمت انقلاب را بر پای آن رویدادها و در همان زمان ومکان تفسیر می کردیم. به علت هایی که به کوتاهی به آنها اشاره خواهم کرد، شاید معلوم شود چرا گزین مهندس بازرگان در بحبوح انقلاب از نگاه ما بهترین گزینه بود، اما ناگزیرم مقدمه ای بگویم. لطفاً صبور باشید تا از آن مقدمه نتیجه بگیرم.
در ۱۳۵۷ چند وقتی بود که درسم تمام و محقق شده بودم و در موسسه ای تحقیقاتی کار می کردم که محلش در خیابان کنونی انقلاب در تهران بود. در همان زمان که نا آرامی های سیاسی داشت اوج می گرفت، شروع کردم به گردآوری اطلاعات در بار گروه های سیاسی، که مثل قارچ می روئیدند، و نوشتن کتابی در این باره. در واقع اوضاع را از دیدگاه یک محقق ـ البته محققی جوان و تازه کار ـ زیر نظر داشتم. عضو هیچ گروه و دسته ای نبودم و گرایش های ایدئولوژیک هم نداشتم. دفتر کارم در طبقه ای قرار داشت که شاید ۱۵ اتاق دیگر هم در آن بود و حدود ۴۰ پژوهش گر و پژوهش یار فقط در آن طبقه کار می کردند. چند طبق دیگر ساختمان موسسه تقریباً همین ترکیب را داشت. در میان پژوهش گران و پژوهش گران ارشد و استادان پژوهش، عد چپ گراها(چپ در معنای گسترد آن، اعم از چپ مارکسیست، چپ سوسیالیست، چپ مسلمان) و تندروها(رادیکال های پیرو هر مکتب و هر ایدئولوژی) انگشت شمار بود. گرایش غالب در میان ما، گرایش میانه روانه بود و گرایش های تندروانه در میان جوانان موسسه و در میان آن دسته ای شایع بود که به تغییر در ساختار قدرت نظر داشتند، تغییری که می توانست پایگاه اجتماعی آنها را جا به جا کند. گروه اصلی پژوهش گران، به ویژه اعضای با تجربه تر و قدیمی تر، کوشش می کردند رویدادها را فارغ از ایدئولوژی ها، و عینی(اُبژکتیو) ببینند و بررسی کنند.
دانشگاه تهران و اطراف آن از کانون های اصلی تحرکات بود. گروه ها و دسته هایی که قصد تظاهرات خیابانی داشتند و از دانشگاه و اطراف به راه می افتادند، نه معمولاً ،که همواره از خیابان انقلاب می گذشتند و ما هم از پشت پنجره ها آنها را به دقت می دیدیم و با توجه به تخصص هایی که داشتیم، آنها و شعارها و رفتارهایشان را ارزیابی و سبک ـ سنگین می کردیم. در میان جمعیت هایی که به راه می افتادند، هیچ گروه و دسته ای نبود که همکاران پژوهش گرِ بی طرف و نا وابست ما، شعارهای آنها را به شغل، هدف، وظیفه، مسئولیت و آیند خود مرتبط بدانند. این بی ارتباطی به ویژه روزی شدت گرفت که گروهی خشمگین با پاره آجر و چوب و چماق به سوی در اصلی موسس ما هجوم آوردند، آن هم فقط به این علت که آرمی دولتی روی سر در ساختمان بود. چند تن از همکاران جلو رفتند که توضیح بدهند در اینجا کار تحقیقاتی انجام می گیرد و دولت به آن معنایی که شما فکر می کنید ، نیست. چهره های عبوس و خشمگین کاملاً نا آشنا بودند و همکاران بالاتفاق می گفتند تا کنون این چهره ها را در هیچ کجای شهر ندیده اند. شاید همان روز بود که شماری از همکاران ما به فکر فرو رفتند و از خود و همکاران می پرسیدند: آیا آیند زندگی و شغل و حرف ما به دست اینها خواهد افتاد؟ چند تن از همکارانمان تا آن روز خود را آماج تهاجم ندیده بودند؛ به ویژه آنکه شعب بانک کنار موسس ما درب و داغان شد و دختر جوانی که در آنجا کار می کرد، به صدای بلند می گریست و فریاد می زد: با وسایل شخصی ام چه کار دارید؟ آن روز برای آن همکاران روز تعیین کننده ای بود.
اما تصور نفرمایید که حمله فقط از بیرون بود. درون موسسه هم داشت اتفاق هایی رخ می داد که مثل اسید همه چیز را از داخل می خورد و می تراشید. ماجرایی را برایتان نقل می کنم. یک روز مستخدمی که مامور تخیل زباله ها هم بود، آمد پیش من و گفت من سواد ندارم، اما مقداری مجله در کیس زباله ریخته اند و این دو تا هم نمونه اش. دیدم دو تا از تازه ترین مجله های علمی خارجی است که با بهایی نسبتاً زیاد از خارج می خریدیم. به او گفتم مرا ببر سر کیس زباله. در کیسه را که باز کرد، دیدم آخرین مجله های علمی ـ پژوهشی است که از خارج رسیده است. چند نفری که در بخش آماده سازی مجلات کار می کردند، برای اینکه کار نکنند، مجله ها را که از پستخانه می آوردند، یکراست خالی می کردند در سطل زباله.
ماجرایی دیگر: روزی که جمعیتی در خیابان انقلاب راه افتاده بود و شعارهای تندی سر می داد، بسیاری از پنجره های مشرف به خیابان باز شد و عده ای با تکان دادن دست، با آنها ابراز همبستگی کردند. من از جایی برگشته بودم و داشتم از خیابان رد می شدم که دیدم ورق های کاغذ است که به نشان تشویق و همبستگی از چند پنجره دسته دسته بیرون می ریزند. ورق ها مثل پرنده های سفیدِ بال شکسته ای کف خیابان و داخل جوی آب سقوط می کردند. به دفترم که رسیدم متوجه شدم اینها دست نوشته های تحقیقاتی بوده که احتمالاً چند تن از تندروها وارد اتاق های خالی شده اند، آنها رااز روی میزها برداشته اند و از پنجره ها بیرون ریخته اند، دستنوشته های که معلوم نیست چه قدر زمان ، نیرو و هزینه صرف آنها شده بود.
عد زیادی از همکاران کار موظفشان را انجام نمی دادند، آن هم کارهای تحقیقاتی، با این بهانه که «کار کردن نشان تحکیم رژیم است». تصور نفرمایید که اگر اینها کار موظفشان را زمین می گذاشتند کار دیگری انجام می دادند؛ خیر، هیچ کاری انجام نمی دادند. آشوب، دستاویزی برای طفره رفتن و تن آسانی این عده بود. از شهریور ۱۳۵۷، از دور نخست و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.