پاورپوینت کامل شاعر برای شعر ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شاعر برای شعر ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شاعر برای شعر ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شاعر برای شعر ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

و اما زبان شاعر ما! زبانی است هنری و شاعرانه که از عناصر و اجزای عامیانه و محاوره‌ای، که در عرف اهل شعر و ادب به صفت هنری موصوف نمی‌شود، برآمده و سخت برخواننده تأثیر می‌گذارد. بنگرید:

نگاهی به مجموعه شعرهای حسن قریبی

و اما زبان شاعر ما! زبانی است هنری و شاعرانه که از عناصر و اجزای عامیانه و محاوره‌ای، که در عرف اهل شعر و ادب به صفت هنری موصوف نمی‌شود، برآمده و سخت برخواننده تأثیر می‌گذارد. بنگرید:

۱ـ از مجموعه «به ناکجایی این جاده‌ها» (شواهد با حروف ایرانیک مشخص شده است):

الف) غزل ۲۲:

به پشتوانه رؤیایشان سوار شدند

زیاده راه نرفتند و ماندگار شدند

فقط به خاطر رفتن، نه تا کجا رفتن

فقط به خاطر این شد که بی‌قرار شدند

ب) غزل ۲۴:

آسمان آغشته از هول و ولای ابرهاست

ماه با مشتی ستاره لابه‌لای ابرهاست

قطره گفتند هنگامی که آب از سرگذشت

چترها تنها دلیل خنده‌ های ابرهاست

ج) غزل ۲۳:

سر حرف را باز کن، با تو هستم

چرا باز ساکت نشستی غریبه

د) غزل ۴۰:

قفس می‌فروشم تبر می‌خرم

نخندید من هم تبر می‌خرم

چه بت‌های خوبی تراشیده‌اند

ازامروز کم‌کم تبر می‌خرم

نمی‌خواهم از تیشه‌های شما

خودم مثل آدم تبر می‌خرم…

و این نمونه اخیر حکایتی دارد. غیر از تعبیرهای محاوره‌ای به کار گرفته شده در شعر، شاعر با مصراع «قفس می‌فروشم، تبر می‌خرم» از یک سو، صدای دست فروشان دوره گرد را که هر روز در کوچه‌های اعیان‌نشین شهر به گوش می‌رسد، به گوش می‌رساند و خود در هیأت دستفروشی ظاهر می‌شود که «قفس می‌فروشد» و «تبر می‌خرد» تا از یک‌سو زندان را ویران سازد و به آزادی برسد و از سوی دیگر تا ابراهیم واربت‌ها را بشکند و خود را و دیگر اسیران را از اسارت بت‌ها برهاند.

به همین سبب تأکید می‌کند که «محکم تبر می‌خرم» تا به کارگیری گونه‌ای ایهام استخدام هرگونه تردید را نسبت به خریدن تبر و شکستن بت‌ها از میان بردارد: محکم + تبر = تبر استوار ر محکم می‌خرم = حتماً می‌خرم ر محکم خریدن، گونه‌ای آشنایی‌زدایی هم هست:

بترسید ای ریشه خشکان باغ

من این بار محکم تبر می‌خرم

۲ـ از مجموعه «ما شهیدان یک اتفاقیم»:

الف) غزل ۲:

در این پس کوچه‌های پرسه ماندی تا مگر روزی

دری بر تخته خورد و از خیابان سر درآوردی

توکل شرط کامل نیست این را مولوی گفته است

بخوان آن را دوباره شاید از آن سر درآوردی

ب) غزل ۱۷:

… اگر چه رفته‌ای اما هنوز مثل همیشه

مرا دوباره به هم ریخت آن تماس دوباره

ج) غزل ۲۲:

گفتند تشنه بود نیازی به شعر نیست

او بی‌خیال عالم شعر و ترانه مرد

د) غزل ۲۵:

همیشه رخوت خود را مجال می‌دادند

به اصطلاح به تقدیر حال می‌دادند

ذکر نمونه‌های هشتگانه از دو مجموعه شاعر، به‌عنوان مشتی نمونه خروار است. هم نشان دهنده این حقیقت است که چگونه زبان هنری شاعر ما از عناصر غیرهنری شکل گرفته، هم مبین این معناست که به رغم نظر آنان که برخی از واژه‌ها را ذاتاً واژه شعری می‌دانند و برخی را واژه غیرشعری، واژه شعری وجود ندارد و این شاعر است که به نسبت توانایی هنری خود از عادی‌ترین و غیرشعری‌ترین واژه‌ها، زبان و بیان شعر استنتاج می‌کند. مگر واژه های «مفتول» و «گره» و حداقل واژه «مفتول»، واژه شعری است یا این حافظ است که از آنها در سامان دادن زبان و بیان شاعرانه سود جسته است؟

بنفشه طرّه مفتول خود گره می‌زد

صبا حکایت زلف تو در میان انداخت

گفتیم که از زبان رندانه حافظ، ایهام و طنز و استعاره و نماد می‌تراود و به تعبیر اهل منطق، این صنایع ـ دست کم عَرَضی لازم» زبان رندانه‌اند. حال می‌پرسم که از زبان شعر قریبی چه ویژگی‌هایی به بار می‌آید و کدام خصایص، «عرضیِ لازم» زبان این شاعر جوان است؟ بار دیگر بر این معنا تأکید می‌کنم که کار اساسی شاعر خلق زبان شاعرانه خویش است، همین و همین، و تمام خصایص یک شعر که در اصطلاح از آنها به صنایع شعری یا هنرهای شاعرانه تعبیر می‌شود، خود به خود ملازم آن زبان است و از آن زبان برمی‌تراود، مثل صنعت ایهام و طنز و سمبل و استعاره در شعر حافظ که پیشتر بدان پرداختیم. عکس این مسئله صادق نیست، و شاعری که بخواهد خصایص شعری یا هنرهای شاعرانه را به زبان شاعرانه خود تحمیل کند، شاعر نیست، ناظم است، قافیه‌پرداز و بس که به اصطلاح مردم به زور شعر می‌گوید» و جالب این است که شاعر ما به سبک و سیاق خودش، در غزل (غزل۴۹، از مجموعه ما شهیدان…)، بدین‌معنا پرداخته است:

شاعر برای آچه نباید شتاب کرد

آمد به زور شعر بگوید خراب کرد

فقط انتخاب بود

چرا انتخاب کرد؟

حکایت دو وجه دارد: وجه نخست آن است که شاعر شعر را انتخاب کند و این همان «به زور شعر گفتن» است و حداکثر در جایگاه ناظم قرار گرفتن، وجه دوم آن است که شعر شاعر را برگزیند و شاعر گزارش‌گر شعر گردد؛ یعنی که شعر ناخودآگاه، از ذهن شاعر بگذرد و بر زبان او برود. این،‌ شعر ناب است. قدمای ما و به طور کلی آنان که از منظری متافیزیکی به مسئله خلق شعر می‌نگرند، از این روند به الهام تعبیر می‌کنند و شاعر را از اولیاء‌الله می‌شمارند که بدانها الهام می‌‌شود که به گفته نظامی:

«بلبل عرشند سخن‌‌پروران

باز چه مانند به آن دیگران

ز آتش فکرت چو پریشان شوند

با ملک از جمله خویشان شوند

پرده رازی که سخن‌پروری است

سایه‌ای از پرده پیغمبری است

پیش و پسی بست صفت کبریا

پس شعرا آمد و پیش انبیا»

افلاطون هم در رساله فدروس می‌گوید:

«… نوع دیگری هم از دیوانگی هست که مسبّب آن

فرشتگان هنرند. این فرشتگان به ارواح

پاک الهام می‌بخشند و در اثر این الهام است که

شخص [شاعر]‌نغمه‌های زیبا سر می‌کند..»

علم‌گرایان و حتی آنان که علیه متافیزیک و تبیین‌های متافیزیکی سخن می‌گویند نیز به نوعی بر انتخاب شدن شاعر از سوی شعر، به تعبیر شاعر ما، تأکید می‌ورزند و در واقع از گونه‌ای الهام دفاع می کنند که خاستگاه آن نه در آسمان و بیرون از انسان؛ بلکه در درون انسان، و «ضمیر ناخودآگاه» اوست. ضمیر ناخودآگاه شاعر از تجربه‌‌های او در زندگی سرشار می‌شود و او که کار شاعری را نیک آموخته است، از خزانه ضمیر ناخودآگاه خویش به گونه‌ای منظم و سنجیده بهره می‌گیرد و در حالتی نیمه هوشیار و رؤیا گون به واژه‌‌ها نظامی ویژه می‌بخشد و بدین‌سان شعر پدید می‌آید و «شاعر انتخاب می‌گردد» تا شعر را روایت کند و چنین است که از هر منظر که بنگریم شعر، حاصل الهام است؛ الهامی متافیزیکی یا الهامی فیزیکی یعنی علمی و تجربی…۴

به پرسش پیشین، پرسش بنیادین بحث بازگردیم: شاعر، زبان ویژه خود را که حاکی از هویت شاعرانه اوست؛ هویتی مستقل و متفاوت با هویت‌های شاعرانه دیگر، خلق می‌کند و ویژگی‌های شعر او هرچه هست، از این زبان برمی‌آید که این زبان اصل است و جمله ویژگی‌‌‌ها، فرع این اصل، شاعر ما نیز زبان خود را خلق کرده است، با اجزا و عناصری پیش پاافتاده، رایج در محاورات مردم که به صفت هنری موصوف نمی‌شود، امّا هر چه هست «مردمی» است و حاصل کار هم «هنری» و «شاعرانه» است. اگر واژه‌‌ها و تعبیرهای محاوره‌ای غیرهنری را به مثابه «برنهاد (=تز)، در نظر گیریم و ذهن هنری شاعر را به مثابه «برابر نهاد (=آنتی تز)، با هم نهاد(=سن تز) به بار آمده یعنی زبان و بیان شاعر بی‌گمان هنری و شاعرانه است، زبان و بیانی هنری با ویژگی‌هایی که لازم جدایی ناپذیر آن است:

نمونه ۱

سنگی و دست کودک و نفرین پنجره

سنگی که دور بود از آیین پنجره

چشمان خیس کودک و بغضی که خیره بود

در چشم بی‌تفاوت و سنگین پنجره

آنجا هنوز جای کف دست مادر است

دستی که بود در پی تزیین پنجره

هر روز صبح کیف و کتاب و چه خوب بود

ذکر دعای مادر و آمین پنجره

مادر ولی چه زود از آن سو کنار رفت

او ماند و خاطرات نخستین پنجره

***

بابا نشسته است کنار زن جوان

سنگی و دست کودک و نفرین پنجره

نمونه ۲

تنگ غروب و امشب ده بی‌قرار چوبان

دل شوره غریبی است در انتظار چوپان

امروز گله می‌رفت در اختیار مردی

اما غروب برگشت بی‌اختیار چوپان

امروز صبح می‌گفت، «شاید که برنگردم»

این حرف بر زبان‌‌ها شد یادگار چوپان

امشب اهالی ده در یک سکوت سردند

تا بشنوند شاید داد و هوار چوپان

از پیچ درّه آمد اسب سفید و خونین

جای گلوله‌ای بود بر کوله‌بار چوپان

ارباب خنده‌ای کرد، مردم به خواب رفتند

دیگر کسی نپرسید از روزگار چوپان

نمونه ۳

جنس سکوت جنس خروشی در انتظار

میدان و اسب‌های چموشی در انتظار

در پشت کوچه‌های کمین پرسه می‌زنند

خوالیگران ماربه دوشی در انتظار

در خواب بی‌سیاوش افراسیاب‌‌ها

رستم غلام حلقه‌به گوشی در انتظار

از آسمان پیام به پایین نمی‌رسد

تالار وحی ماند و سروشی در انتظار

کم‌کم دلم به سمت نشابور می‌رود

پای بساط باده‌فروشی در انتظار

این است و هرچه هست به هر استعاره‌ای

باید که خون تاک بنوشی در انتظار

من این سه نمونه را از دو مجموعه، به ناکجایی این جاده‌‌ها، و ما شهیدان یک اتفاقیم برگزیدم تا ویژگی‌های جدایی‌ناپذیر زبان و بیان شاعر را در آن بازیابیم و باز بینم:

۱) تصویرسازی: نخستین ویژگی‌ زبان و بیان شاعرانه، پس از ویژگی عاطفی بودن، زبان و بیان است. پیشتر در باب گزارش‌های ادراکی = (گزارش علمی و فلسفی) و گزارش‌های عاطفی، که شعر از جمله آنهاست، سخن گفتیم و گفتیم که تعریف فلسفی شعر یعنی «کلام مخیّل» مؤیّد این معناست که شعر الزماً با صور خیال همراه نیست، امّا از آنجا که در غالب گزاره‌های شعری، صور خیال حضور می‌یابد و غالباً بر شعریت شعر می‌افزاید، بسیاری از علمای بلاغت، صور خیال را «عَرَضی لازم» شعر به شمار آورده‌اند.

غزل شاعر ما، غزلی است که اصطلاحاً از آن به «غزل‌نو»، و گاه به «غزل تصویری» تعبیر شده است. این گونه غزل که محصول روزگار حاضر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.