پاورپوینت کامل نظری به روشنفکری دینی ۴۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نظری به روشنفکری دینی ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نظری به روشنفکری دینی ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نظری به روشنفکری دینی ۴۸ اسلاید در PowerPoint :
من با لفظ روشنفکری دینی مشکل ندارم و معتقدم که صاحبنظران و متفکران حق دارند که اصطلاح بسازند. آنها با زبان انس و رفاقتی دارند که حتی میتوانند اصطلاحات را به معنای تازه به کار برند؛ اما در جایی که تفکر ضعیف است زبان و اصطلاحسازی هم دچار پریشانی و آشفتگی میشود. روشنفکری، روشنی فکر نیست، بلکه معنی اصطلاحی خاص دارد؛ اما وقتی این تعبیر در زبان ما به کار میرود شاید به ذهنها متبادر شود که روشنفکر در مقابل تاریکاندیش است و آن را مدح تلقی کنند؛ ولی فکر، روشن و تاریک ندارد، پیداست که بعضی افکار پیچیدهتر است و بعضی دیگر چندان پیچیده نیست.
من با لفظ روشن
فکری دینی مشکل ندارم و معتقدم که صاحبنظران و متفکران حق دارند که اصطلاح بسازند. آنها با زبان انس و رفاقتی دارند که حتی میتوانند اصطلاحات را به معنای تازه به کار برند؛ اما در جایی که تفکر ضعیف است زبان و اصطلاحسازی هم دچار پریشانی و آشفتگی میشود. روشن
فکری، روشنی فکر نیست، بلکه معنی اصطلاحی خاص دارد؛ اما وقتی این تعبیر در زبان ما به کار میرود شاید به ذهنها متبادر شود که روشن
فکر در مقابل تاریکاندیش است و آن را مدح تلقی کنند؛ ولی فکر، روشن و تاریک ندارد، پیداست که بعضی افکار پیچیدهتر است و بعضی دیگر چندان پیچیده نیست. نمیدانم فکر روشن که دکارت طالبش بود و تا حدی هم حق داشت و نتایجش هم حاصل شده است چگونه وصف میشود؟ ولی میدانم که دکارت مطالب بسیار مبهم نیز در آثارش دارد. ما وقتی اصطلاح روشن
فکر را به کار میبریم باید از معانی فکر و روشنی نظر برداریم؛ زیرا اگر به معنای اجزای این اصطلاح توجه کنیم، روشن
فکری دیگر به دنیای تجدد متعلق نخواهد بود.
ولی روشن
فکری یک وضع فکری-سیاسی است که در اواخر قرن نوزدهم در اروپا به وجود آمده و از آنجا به جاهای دیگر رفته است. هیچکس بوذرجمهر حکیم را به صفت روشن
فکری نستوده است، به شیخ مفید و بیرونی و غزالی و بیهقی نیز صفت روشن
فکر داده نشده است. روشن
فکری در اروپا عمری در حدود ۱۰۰ ساله دارد و در کشور ما نیز عمر آن قریب به ۸۰ سال است. در تاریخ اروپا، قرن هیجدهم به دورهی منورالفکری معروف است. در پایان قرن نوزدهم روشنفکری جای منورالفکری را میگیرد. روشن
فکر در زبان ما ترجمهی لفظ انتلکتوئل است، چنانکه پیش از این هم گفته شد. این عنوان را امیل زولا و بعضی دیگر از نویسندگان فرانسه هنگامی که از یک افسر متهم به جاسوسی دفاع میکردند، به خود میدادند. توجه کنیم که اولین مصداق روشن
فکری دفاع از متهمی بود که میگفتند مظلوم است.
روشن
فکری، موضع گرفتن جمعی از صاحبان قلم و نظر در مقابل عمل حکومت بوده است و به همین جهت گفتهاند روشن
فکری نظارت بر عمل حکومت و به قولی سخنگوی مظلوم بودن و گفتن کلمهی حق به حکومت است. ما معمولاً فیلسوفان را روشن
فکر نمیخوانیم، ما نمیگوییم کانت روشن
فکر بود، ملاصدرا را هم روشن
فکر نمینامیم، افلاطون و سقراط و دکارت هم روشن
فکر نبودند، حتی نویسندگان سابق بر امیل زولا در فرانسه را هم روشن
فکر نمیگوییم، هیچکس به آنها روشن
فکر نگفته است نه اینکه در گذشته کسی از مظلوم دفاع نمیکرده و به حکومت هم تذکر نمیدادهاند. در آیین ما گفتن کلمهی حق در برابر سلطان جائر یک فضیلت است و مولای متقیان دانایان را موظف دانسته است که حق مظلوم را از ظالم بگیرند و خود نیز حکومت را برای ایفای این عهد پذیرفته است.
در اینجا من نمیخواهم سابقهی روشن
فکری را بیان کنم، بلکه میخواهم بیان کنم که هرکسی که قلم میزند روشن
فکر نیست. روشن
فکر با صاحب فکر نباید اشتباه گرفته شود، بسیاری از صاحبان فکر هستند که به آنها روشن
فکر نمیگویند.
در آغاز آشنایی ما با تجدد اروپایی، نویسندگان ما تعبیر منورالفکری را به کار بردند، «میرزا آقاخان نوری»، «ملکمخان» و «آخوندزاده» منورالفکر بودند. عمر رسمی منورالفکری در ایران چندان طولانی نبوده است. از اوایل این قرن هجری شمسی که در آن به سر میبریم، منورالفکری بهتدریج دچار عوارض پیری شده است. شاید کسانی بگویند که منورالفکری تعدیل شده و روشن
فکری به جای آن نشسته است. منورالفکری و روشن
فکری از لحاظ لفظی و معنوی با هم مناسبت دارند؛ یعنی روشن
فکری به جای منورالفکری آمده است، اما منورالفکری ترجمهی
Aufklarung
و روشن
فکری ترجمهی
Intellectual
بود. منورالفکر و روشن
فکر در ظاهر و از جهت لفظ با هم فرقی ندارند؛ یعنی یک جزء عربی را برداشتند و یک لفظ فارسی را به جای آن گذاشتند. البته تعبیر و اصطلاح منورالفکری ترجمهی درستی بوده است.
امیل زولا وقتی از سروان دریفوس دفاع کرد و برای اولین بار خود و دوستانش را انتلکتوئل خواند، منظورش این نبود که ما دارای فکر روشنیم. اینکه یک افسر یهودی را در پایان قرن نوزدهم به جرم جاسوسی متهم کردند و عدهای از نویسندگان فرانسه به سردمداری «امیل زولا» (نویسندهی ناتورالیست فرانسه) به دفاع از افسر متهم پرداختند، ربطی به فکر روشن و تاریک نداشت.
تمهید این مقدمه برای این بود که هنگام نتیجهگیری کمتر دچار سوءتفاهم شویم. وقتی به مفهوم روشن
فکر دینی فکر میکنیم به نظر میآید که مفهوم روشن
فکری نیاز به قید و صفت ندارد. افلاطون میگفت الفاظ مُمَوّهند؛ یعنی الفاظ انسان را فریب میدهند. تعبیر انتلکتوئل دینی هم فریبدهنده است؛ زیرا انتلکتوئل به معنی عقلی، عاقل، باشعور و هوشیار است و البته عاقل بودن و دینداری با هم میسازند؛ اما اینجا بحث عقل و عاقلی به معنای متداول آن در نظر نیست. معهذا شاید لفظ انتلکتوئل از روشن
فکر کمتر فریبدهنده باشد.
اگر به تاریخ رجوع کنید تاریخ به شما میگوید که روشن
فکری که جانشین منورالفکری شده است بعد از مارکس به وجود آمده است و برای اصلاح جهت و مسیر مدرنیته بوده است. از وجهه نظر منورالفکری، جهان آینده، جهان صلح و سلم و سلامت و رفاه و آسایش بود. مارکس کشف کرد که جامعه بورژوازی و نظم سرمایهداری نه فقط جامعه صلح و سلامت نیست، بلکه نظم ظلم است و نفی آن در درونش نهفته است و با خودآگاهی پرولتاریا ویران میشود، سرمایهداری گور خودش را میکند. تعبیر مارکس، تعبیر اتوپیایی نبود، او اتوپیا ننوشت، کتاب اقتصاد نوشت، البته در تحلیل اقتصادی، اجتماعی او نتیجهای مضمر بود که مارکس آن را از پیش در نظر آورده بود. اینطور نبود که نتیجهای صرفاً علمی داشته باشد و همه در مورد آن اتفاقنظر پیدا کنند. اگر این طور بود که جامعهشناسان و اقتصاددانان میبایست همگی با مارکس موافقت میکردند و نظر او را میپذیرفتند. مارکس پیشفرضی داشت و با پژوهش و تحقیق به جستوجوی شواهدی برای تأیید آن پرداخت. روشن
فکری با طرح مارکس به وجود آمد و در حقیقت از مظاهر بحران مدرنیته بود و از ابتدا به جناح چپ تعلق داشت. کسانی وقتی میشنوند و میخوانند که ماکس وبر مدرنیته را عقلانیت دانسته است ممکن است، گمان کنند که مدرنیته حکومت عقل است و هیچ ناروایی و نارسایی در آن نیست غافل از اینکه کمونیستم و استالینیسم و نازیسم و هیتلریسم و فاشیس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 