پاورپوینت کامل داعش؛ بالفعلگی انبوهی از اندیشه‎های سرکوب شده ۸۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داعش؛ بالفعلگی انبوهی از اندیشه‎های سرکوب شده ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داعش؛ بالفعلگی انبوهی از اندیشه‎های سرکوب شده ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داعش؛ بالفعلگی انبوهی از اندیشه‎های سرکوب شده ۸۶ اسلاید در PowerPoint :

انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری انجمن ژئوپلیتیک ایران نشست علمی «بررسی چگونگی شکل‌گیری داعش و محیط راهبردی منطقه» را با حضور «محمود یزدان‌فام» عضو هیئت علمی پژوهشکده‌ی مطالعات راهبردی و «سید علی موجانی» پژوهشگر تاریخ معاصر عراق برگزار نمود. در ادامه مشروح سخنان علی موجانی می‌آید.

نشست بررسی «چگونگی شکل‌گیری داعش»/قسمت اول؛

فاطمه امیراحمدی: انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری انجمن ژئوپلیتیک ایران نشست علمی «بررسی چگونگی شکل‌گیری داعش و محیط راهبردی منطقه» را با حضور «محمود یزدان‌فام» عضو هیئت علمی پژوهشکده‌ی مطالعات راهبردی و «سید علی موجانی» پژوهشگر تاریخ معاصر عراق برگزار نمود. در ادامه مشروح سخنان علی موجانی می‌آید.

پدیده‌ی داعش یک جنبش پویا و فعال است

امروز از پدیده‌ای که از نظر من یک جنبش پویا و یک جبهه‌ی فعال است و حداقل تا چندین سال آینده سرنوشت منطقه را با تأثیر خود رقم می‌زند، مطرح کردن مباحثی از آن و شناخت این جریان یک فرصت خواهد بود آن هم در شرایطی که گهگاه در نشریاتی که می‌خوانیم تصورها و گمانه‌هایی را می‌بینیم از این پدیده که وقتی که به درون محیط عراق رجوع می‌شود و سعی می‌کنیم که با جامعه‌ی عراق ارتباطی برقرار کنیم، این برداشت‌ها به طور قابل ملاحظه‌ای دور از ذهن می‌رسد و تا حدی هم در بعضی مواقع آنچه که تصویر می‌شود خیلی مبالغه‌آمیز و بعضاً کم‌ارزش به نظر می‌آیند.

تصور اینکه فکر کنیم پدیده‌ی داعش پدیده‌ای است که مثلاً شاهزاده‌ بندر پدید آورده یا احتمالاً حاصل یک درگیری سیاسی در درون نظام حاکمیتی عراق میان شیعی و سنی و کرد است یا جریانی است که توسط دولت خاصی مدیریت می‌شود یا توسط فلان سرویس خارجی از ترکیه یا اسرائیل یا امریکا هدایت می‌شود، ضمن اینکه هریک می‌تواند جزئی از این واقعیت باشد، اما هیچ‌کدام نمی‌تواند واقعیت این جنبش اجتماعی که به وجود آمده و امروز خود را به‌صورت خلافت به ما می‌نمایاند را نمایندگی و معرفی کند.

اندیشه‌های زمینه‌ساز شکل‌گیری داعش

از حدود سال ۲۰۰۵ که برای اولین بار به عراق رفتم و سعی کردم که در تاریخ معاصر عراق کاوش و مطالعه کنم، دریافتم به‌رغم اینکه با عراقی‌ها زیسته‌ایم اما از آن‌ها نیاموختیم و بر آن‌ها تأثیر نگذاشته‌ایم. یک مثال ساده بزنم؛ چند میلیون افغان در ایران ساکن بوده‌اند، در کنار ما زیسته‌اند و کار کرده‌اند، تجربه نشان می‌دهد که یک نوع هم‌بستگی یا تعامل بین ما و افغان‌ها وجود داشته است؛ اما در مورد عراقی‌ها اگرچه به لحاظ کمی در همین اندازه بودند، می‌بینیم که عراقی‌ها در محله‌های مشخص و مناطق خاصی در کشور ساکن بوده‌اند. نمی‌خواهم تعبیر «گتو» را به کار ببرم اما وقتی‌که می‌بینیم که همه در دولت‌آباد مجتمع هستند یا در قم در فلان نقطه یا در اهواز در فلان مکان مستقر هستند این تصور را باید بکنیم که چه عاملی باعث شد که بااینکه بسیاری از این‌ها شیعه بودند و اجداد بسیاری‌شان نیز ایرانی بوده است با ما نیامیختند و امتزاجی برقرار نکردند و یا ما نتوانستیم به‌مثابه افغان‌ها آن‌ها را درک کنیم. ازاین‌جهت می‌گویم که ما از محیط عراق بسیار دور هستیم.

من اگر بخواهم پدیده‌ی داعش را آن‌طور که دریافتم توصیف کنم، فکر می‌کنم تمام این تصورات که در ذهن ما از سقوط موصل در اردیبهشت امسال است را پاک کنیم و به شرایط دو سال پیش عراق برگردیم و به تمام جریان‌هایی که امروز در داعش هرکدام سهمی دارند نگاهی بیندازیم. در درجه‌ی اول تصور من این است که نمی‌توانیم هیچ درصدی به آن‌ها بدهیم، نمی‌توانیم تعریف کنیم که چه درصدی از این‌ها در داعش سهم دارند، ولی بعثی‌ها به‌عنوان یکی از پدیده‌های اصلی و محوری باید مورد توجه قرار بگیرند. وقتی از بعث صحبت می‌کنیم باید از ۳ تفکر متفاوت بعث در این سال‌ها صحبت کنیم، تفکری که من اسم آن را اصول‌گرایان بعثی عراق و سوریه می‌گذارم؛ یعنی همان جریان سنتی که حزب بعث را به وجود آوردند، مثل عفلق و بیطار و کسانی که اندیشه‌ی بعث را مطرح کردند و در بیان و تفکرشان با دولت عثمانی در نقطه‌ی تقابل بودند، اما این نقطه‌ی تقابل نه در تقابل مفهومی بود که دولت اسلامی آن را به خود منتسب داشته بود (بحث خلافت در دنیای اسلام)، بلکه تقابل در این جهت بود که چرا خلیفه غیرعرب است و زبان خلافت غیرعربی و ترکی است. این تنشی است که در افکار و عقاید این جریان مطرح شد و آن‌ها در تقابل با این نظام آن را عملی کردند.

ریشه‌ی برخی از این تفکرها هم به داستان اتحاد اسلام برمی‌گردد که به دنبال این بودند که شکل واحدی را به کل دنیای اسلام بدهند؛ از سید جمال شروع شد و رشیدرضا و کواکبی و دیگرانی که بودند هرکدام سعی کردند که در این موضوع حرکت کنند و بعث هم مفهومی را به کار بست که در آن مقطع از این ایده بهره گرفته بود. هم‌زمان با ظهور بعث در آن مقطع ۳ جنبش دیگر هم وجود دارد که در کنار بعث همین هدف را دنبال می‌کردند. من اسامی این‌ها را می‌آورم و فکر می‌کنم که می‌توانید تفکر این‌ها را در داعش ببینید؛ یکی جریان وهابیان نجد بود، آن‌ها باور سلفی داشتند و نیز معتقد بودند که خلافت باید به قلمرو اصلی و خاستگاه خود برگردد؛ یعنی شبه‌جزیره به عهد سلف بازگردد. شبکه‌ی دیگری که در آن زمان با عثمانی مبارزه می‌کرد سنوسی‌های لیبی بودند؛ یعنی بخشی از متصوفه. امروز وقتی که ما می‌شنویم نقشبندیان و گرایش‌های طریقتی در کنار داعش عمل می‌کنند، این جریان صوفیان فارغ از سنوسی یا نقشبندی برای ما حائز اهمیت می‌شوند. یک شبکه‌ی دیگر که مقارن همین دوران قیام کردند، جنبش مهدی سودانی که یک جنبش «آخرالزمانی» بود، آن‌ها به دنبال منجی‌ای بودند که آن را در ظهور مهدی سودانی دیده بودند، جنبشی که در مقابل سیستم عثمانی قرار گرفته بود.

در نهایت بعث به این نتیجه رسیده بود که عروبت با توجه به قدمت خود حتی بر اسلام بایستی مبنایی باشد برای حرکت و این حرکت اتفاق نخواهد افتاد مگر در قالب یک انقلاب -این‌ها عباراتی است که عفلق به کار برده است-، این انقلاب هم بدون صحوه و بدون بیداری نیست و این صحوه هم حتماً باید با درد و چه‌بسا خشونت و توأم با خونریزی باشد که بتواند مجالی برای تغییر به وجود بیاورد.

این تفکر سنتی بعد از تشکیل دو دولت بعثی عراق و سوریه به خاطر اینکه شعبی از بعثی‌ها وارد قدرت شده بودند، کنار زده شد. ما شاهد این هستیم که عفلق و بیطار عملاً از صحنه‌ی تأثیرگذاری روند حزب بعث چه در سوریه و چه در عراق خارج شدند و حتی معارض شدند و به تعبیری از طرف خود بعثی‌ها کشته و حذف شدند، اما بازماندگان این جریان وجود داشتند. این جریان در یک مقطع تاریخی که تصادفاً برای ما مقطع فراموشی و دوری و نسیان است (مقارن سال‌های انقلاب اسلامی ایران) سال ۱۹۷۹ به یک تحول اساسی و بنیادی رسیده بود.

در ژوئیه ۱۹۷۰ حزب بعث عراق برای نزدیکی با بعث سوریه مفهوم عروبت و سوسیالیسم را در کنار هم قرار داد و مجموعه مذاکراتی اتفاق افتاد -در همین سال‌ها می‌بینیم که عفلق به بغداد دعوت می‌شود- که دو دولت حسن البکر و حافظ اسد در فاصله‌ی ۲۴ تا ۲۶ اکتبر ۷۸ یعنی در زمانی که مردم ما در خیابان انقلاب می‌کردند به این نتیجه رسیدند که یک دولت مشترک تشکیل بدهند تا ایده‌ای که عفلق حدود ۴۰ سال قبل مطرح کرده بود یعنی یک دولت مشترک در عراق و سوریه را بتوانند پایه‌گذاری کنند.

ایده‌ی عفلق چه بود؟

عفلق اعتقاد عمیقی داشت آنچه مانع از آن شد که عروبت به‌عنوان یک بنیان اساسی در دنیای اسلامی تفوق پیدا کند جدال تاریخی بین دمشق و کوفه و بین غسان و حیره تاریخی قبل از اسلام است و برای اینکه از این گذر کند اجتماع این دو قوه بایستی در کنار هم یک حکومت را تشکیل بدهد؛ بنابراین توافقی در اکتبر اتفاق افتاد و قرار شد که از چند ماه بعد یک دوره‌ی گذار شش‌ماهه را طی کنند و مرکزیت سیاسی-اداری دمشق باشد، با رهبری البکر (جناح عراقی) حزب بعث؛ یعنی در واقع البکر مسئولیت این دولت متحد را نه در بغداد بلکه در دمشق و کنار سوری‌ها بر عهده بگیرد و بعد از آن وزارت ‌خارجه و ارکان استخبارات و ارکان نظامی در یکدیگر کاملاً وارد شوند و ساختاری متحد صورت بگیرد و بعد از آن طبیعتاً این اقلیم شکل بگیرد. ما این عبارت اقلیم را امروز هم در بیان خلافت و در قلمروی که داعش برای خود تعریف کرده است، می‌بینیم.

این اتفاق به دلایلی در آن زمان نیفتاد، آن دلایل این بود که در اکتبر ۷۸ مقارن زمانی که اخباری از ایران می‌آمد مبنی بر اینکه ایران به‌عنوان کشوری که همیشه کنترل‌کننده‌ی عراق بوده به شدت در حال تنش و بحران است؛ اگر این اتفاق می‌افتاد عملاً بغداد باید برای دوره‌ای تحت رعایت دمشق، سیاست‌ها و مصالح خود را دنبال می‌کرد و این طبیعتاً برای شخص صدام‌حسین که قدرت قابل ملاحظه‌ای در درون شبکه‌ی بعث عراق بود امر قابل پذیرشی نبود. بعد از به قدرت رسیدن و حذف یا کناره‌گیری آقای البکر، در مجلسی که برپا شده بود صدام سخنرانی کرد و بسیاری از وزرا و فرماندهان عالی را متهم به خیانت کرد و همان جا در مقابل دوربین‌های تلویزیون آن‌ها را بردند و اعدام دسته‌جمعی کردند. به‌این‌ترتیب، کودتایی اتفاق افتاد که در تقابل با همین جریان اصول‌گرایی بود که به دنبال وحدت اقلیم سوریه و عراق بود. این جریان اصول‌گرا با تصمیم صدام آسیب جدی‌ای خورد؛ صدام سعی کرد که با حمله به ایران، سوریه را به‌عنوان یک واگن به لوکوموتیو خود وصل کند که این اتفاق نیفتاد، اما یک تأثیر اساسی گذاشت، اینکه این جریان از عراق عموماً خارج شدند و تحت عنوان بعثی‌های متوازن یا بعثی‌های معارض در خارج از عراق شروع به ادامه دادن آن تفکر و بازاندیشی کردند.

سقوط صدام و آماده شدن بستر برای اندیشه‌ی داعش

در سال ۲۰۰۳ شرایط عراق تغییر پیدا کرد و صدام ساقط شد و اتفاقات بسیار دیگر به آن‌ها کمک کرد که به قدرت برسند. من می‌توانم نمونه‌هایی را مثال بزنم؛ مثلاً «ایاد علاوی» یکی از نماینده‌های این تفکر است، یا نفر اول کربلا در انتخابات مجلس ۲۰۱۰ یک شخصیت کاملاً بعثی بود؛ یعنی این‌ها در تمام این دوران (۲۰۰۳ به بعد) به این اندیشه عمیقاً تعلق داشتند و جالب توجه هم این است که بخش قابل ملاحظه‌شان هم شیعه و علوی بودند که توانستند از دوران بعد از صدام استفاده کنند و این تفکر را تقویت کنند.

شبکه‌ی دیگری که در بعث مؤثر بود و امروز در داعش سهمی دارد و بخشی از تفکر داعش را یعنی مفهوم خلافت و اقلیم را ساختند، شبکه‌ی دوم عناصر بعثی بازمانده از دوره صدام بودند؛ یعنی آن دسته از افسران رده‌های میانی که در جریان بعثی‌زدایی حذف شده بودند یا در جریان از بین رفتن ارتش واحدهای خود را از دست داده بودند و به‌صورت رها و سرگردان در دولت عراق از سال ۲۰۰۳ به بعد یک وضعیت بلاتکلیف داشتند و به انواع کارها هم دست زدند و به دلیل محدودیت‌هایی که برایشان ایجاد شده بود مجبور بودند که در همان شبکه‌ی عشیره‌ای و درون‌سیستمی خودشان عمل کنند. بعضی از آن‌ها گردان‌های مقاومت را به وجود آوردند و بعضی دیگر عملاً و عمیقاً به سمت جریان‌های اسلامی و ضداشغالگری گرایش پیدا کردند و به دلیل روابط خونی و عشیره‌ای که داشتند وارد فرایندی شدند که سیستم نظامی سابق توانست به‌سرعت در آن مستولی شود؛ اینجا شما نقش «عزت ابراهیم الدوری» را به‌عنوان یک شخصیت برجسته و تأثیرگذار می‌بینید، شخصیتی که به‌رغم اینکه شخصیت دوم سیستم عراق بود حتی حذف نشد، در سال ۲۰۰۸ در بابل، سوریه، بغداد بود و همین‌طور ممکن است که الآن در موصل و کرکوک و هر کجای دیگر باشد.

نیروی بعثی سومی که جنس عراقی نداشتند و سوری بودند با این‌ها همسو و هم‌سفره شدند؛ یکی از پدیده‌های عجیب دوره‌ی معاصر منطقه‌ی خاورمیانه همین امر است.

در مارس ۲۰۰۵ آقای رفیق حریری ترور شد. سازمان ملل بعد از بررسی‌هایی که انجام شد تصمیم گرفت که نیروی بعث را از لبنان خارج کند. این نیروی نظامی، استخباراتی، امنیتی بعثی‌ای که در لبنان بود به شهادت تمام افرادی که در مسائل لبنان کار کرده‌اند یکی از نیروهای ویژه بودند که خارج از تمام چارچوب‌های ارتش و حزب بعث عمل می‌کردند، آن‌ها حتی گاهی اوقات در سیستم مخابرات سوریه هم می‌توانستند تأثیر بگذارند؛ به خاطر اینکه لبنان حیاط‌خلوتی بود که هر اتفاقی در آن می‌افتاد. این سیستم، سیستمی بود که حدود ۱۵ سال بر لبنان مستولی بود و شبکه‌ای بود که نمی‌توانیم از آن به‌عنوان شبکه‌ای پاک و منزه یاد کنیم، سیستمی بود که برای خود دولت سوریه هم مشکل به وجود آورد. حتماً شما به یاد دارید که «غازی کنعان» چگونه تصمیم به خودکشی گرفت و حذف شد؛ بنابراین سیستم سوریه هم خود با این پدیده مشکل داشت و دولت سوریه موظف شد که این نیرو را از لبنان خارج کند.

در اواسط ۲۰۰۶ این نیرو را ابتدا به جبل عامل برد، ولی فشار سیاسی آن‌قدر سنگین بود که مجبور شد به داخل سوریه آن‌ها را منتقل کند. در داخل سوریه نه می‌توانست این نیرو را پخش کند -به خاطر فساد بیش از حدی که این نیرو داشت- و نه می‌توانست این نیرو را در نقطه‌ای جذب کند؛ پس بهترین نقطه‌ای که می‌توانست این نیرو مستقر شود تصادفاً نقطه بسیار ناامنی بود در کنار مرزهای ع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.