پاورپوینت کامل علم در فلسف? اسلامی ۴۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل علم در فلسف? اسلامی ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علم در فلسف? اسلامی ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل علم در فلسف? اسلامی ۴۸ اسلاید در PowerPoint :

مباحث فلسفه‌ی علم حکمایی چون فارابی، ابن‌سینا و ملاصدرا از دوران کارشناسی ارشد مورد توجه من قرار گرفت. ابتدا بر این نکته تأکید می‌کنم که برخی از مسائل فلسفه‌ی علم در تمدن اسلامی -صرفاً تعدادی از مسائل آن را مورد تحقیق قرار داده‌ام، با توجه به اینکه فلسفه‌ی علم مسلمانان جای تحقیقات بسیار دارد و مسائل فراوانی از گستره‌ی علم‌شناسی قدما در پژوهش‌های من غایب است.

پیرامون کتاب «پژوهشی در فلسفه‌ی علم دانشمندان مسلمان»

مباحث فلسفه‌ی علم حکمایی چون فارابی، ابن‌سینا و ملاصدرا از دوران کارشناسی ارشد مورد توجه من قرار گرفت. ابتدا بر این نکته تأکید می‌کنم که برخی از مسائل فلسفه‌ی علم در تمدن اسلامی -صرفاً تعدادی از مسائل آن را مورد تحقیق قرار داده‌ام، با توجه به اینکه فلسفه‌ی علم مسلمانان جای تحقیقات بسیار دارد و مسائل فراوانی از گستره‌ی علم‌شناسی قدما در پژوهش‌های من غایب است.

اما چند کلمه درباره‌ی آنچه در کتاب خود مورد مطالعه قرار داده‌ام؛ در این دفتر ابتدا رهیافت‌های تمدن اسلامی در علم‌شناسی را گزارش کرده‌ام که ۵ رهیافت را دربرمی‌گیرد: رهیافت منطقی-فلسفی، رهیافت تاریخی، رهیافت تطبیقی، رهیافت موردپژوهانه، رهیافت اخلاقی{۱}

علاوه بر این ۵ رهیافت، رهیافت تلفیقی را هم معرفی کرده‌ام که می‌توان آن را رهیافت ششم انگاشت، اما من از این کار خودداری کرده‌ام؛ زیرا رهیافت تلفیقی، نوعی چیدمان و کنار هم گذاشتن آن ۵ رهیافت دیگر است و ترجیح می‌دهم آن را رهیافت مستقلی به‌حساب نیاورم.

پس از بررسی رهیافت‌های پنج‌گانه‌ی تمدن اسلامی در علم‌شناسی، به چند مسئله از علم‌شناسی منطقی-فلسفی نزد اندیشمندان مسلمان و سپس به نحو موردپژوهانه به چند مسئله از فلسفه‌شناسی نزد ایشان پرداخته‌ام. شاید خیلی پرت نگفته باشم اگر بگویم همان اهمیت و تأکیدی را که فلسفه‌ی فیزیک غربی‌ها در گستره‌ی علم آن‌ها دارد، فلسفه‌ی فلسفه‌ی دانشمندان مسلمان در حوزه‌ی فلسفه‌ی علم مسلمانان دارد.

مسائلی مانند چیستی موضوع علم، کارکرد یا جایگاه موضوع علم، ساختار منطقی مسائل دانش به فلسفه‌ی علم تعلق دارد و مسائلی همچون چیستی موضوع فلسفه، اهمیت و نقش موضوع فلسفه، بررسی موضوع فلسفه از حیث تصور و تصدیق، چیستی موضوع فلسفه در مقام تعریف و چیستی موضوع فلسفه در مقام تحقق، متعلق به فلسفه‌شناسی یا فلسفه‌ی فلسفه است.

ازآن‌رو که دانشمندان مسلمان، کم یا زیاد از ارسطو تأثیر گرفته‌اند، دیدگاه ارسطو را هم به ترتیب تاریخی و پیش از متفکران مسلمان بررسی نموده‌ام. ارسطو آرای حکیمان قبل از خود را به شکل گزارش‌های تاریخی بیان می‌کند و پس از مدتی سرگردانی در میان مشکلات علم‌شناختی، راهی به‌سوی ملاک وحدت و تمایز علوم می‌گشاید. این سرگردانی برداشت من نیست، بلکه دوره‌ی حیرتی است که خود ارسطو به آن زبان گشوده است. نگارش وی به شیوه‌ای است که انگار بلند بلند فکر می‌کند، به قیاس کسی که بلند بلند حرف می‌زند!

آری، ارسطو بالاخره به این نتیجه می‌رسد که یک ضابطه‌ی منطقی را به‌مثابه توصیه‌ای روشی، پیش روی دانشمندان قرار دهد: «در مسائل هر علم باید از عوارض ذاتیه‌ی موضوع آن علم سخن گفت.»

فارابی و ابن‌سینا این قاعده‌ی ارسطویی را توسعه و شاخه‌های آن را سامان می‌دهند، خصوصاً ابن‌سینا شأن ویژه‌ای برای موضوع علم قائل می‌شود و با عناوین مستقل به کارکردهای موضوع علم می‌پردازد. شیخ‌الرئیس تناسب میان دانش‌ها و گونه‌هایی از پیشی و پسی علوم را بر مدار موضوع علم تبیین می‌کند. وی در مقام عمل نیز هنگام ورود به همه‌ی رشته‌های دانش به ضوابط منطقی علم‌شناختی پایبندی نشان می‌دهد و از این میان موضوع فلسفه را هم بر اساس همان ضوابط منطقی به دست می‌دهد. کارآمدی این ضوابط به‌ویژه در وسعت امروزه‌ی علوم جای بحث دارد و در مقام عمل، پوشش‌دهنده‌ی همه‌ی آنچه در آثار فلسفی و به نام مسائل فلسفه مطرح می‌شود، نیست. البته شیخ‌الرئیس ابن‌سینا برای پر کردن شکاف میان مقام تعریف و مقام تحقق علوم به شکل کلی و مقام تعریف و مقام تحقق فلسفه به‌صورت خاص تلاش‌هایی انجام داده است.

ابن‌رشد اندلسی بیشتر نقش شارح و مفسر ارسطو را بازی می‌کند و قواعد و ضوابط منطقی علم‌شناختی ارسطو را همان‌گونه که خود ارسطو بیان کرده، شرح می‌نماید. ابن‌رشد بااینکه در مقام تعریف یا دقیق‌تر بگویم در مقام شارح به فلسفه‌ی علم ارسطو وفادار است اما با ابن‌سینا تفاوتی اساسی دارد و در مقام عمل، هنگام ورود به رشته‌های مختلف علوم توجهی به رهیافت‌های دانش‌شناختی ندارد؛ یعنی در روی‌آوردی مستقیم به مسائل هر دانش آن‌گونه که پیش‌تر نزد دانشمندان آن رشته مطرح بوده، نظر می‌کند و وارد بحث می‌شود. می‌خواهم بگویم مثلاً از تعریف و تعیین موضوع علم شروع نمی‌کند و تکلیف نمی‌کند که از عوارض ذاتی فلان موضوع سخن بگوییم.

نحوه‌ی رویارویی این حکیمان با فلسفه و موضوع فلسفه مانند مواجهه‌ی آن‌ها با دیگر علوم است، به‌این‌ترتیب که ارسطو بر اساس مسائل فلسفی روزگار خود موضوعی را تعیین می‌کند که همه‌ی مطالعات فلسفی بر مدار عوارض ذاتی آن موضوع یعنی موجود بما هو موجود، قابل گردش باشد.

شیخ‌الرئیس ابن‌سینا که با توسعه‌ی مسائل فلسفه و از آن میان الهیات خاصه و گسترش مسائل مشترک بین دو حوزه‌ی فلسفه و کلام روبه‌روست، می‌کوشد همه‌ی آن مسائل را زیر چتر عنوانی که ارسطو بر آن نوزاد نهاده بود جای دهد.

ابن‌رشد بااینکه در مقام یک شارح، ارسطو را پذیرفته و منتقد وی به شمار نمی‌آید، اما در مقام عمل، منتقد روش ارسطویی است و آنچه را ضروری نمی‌داند مثلاً بحث پیرامون مبادی علوم جزئی را از حوزه‌ی فلسفه بیرون می‌راند و نیز خود را برای توجیه فلسفی بودن هیچ بحثی به‌دشواری و تکلف نمی‌افکند، برخلاف آنچه حتی در میان فیلسوفان متأخر و معاصر ادامه می‌یابد.

خلاصه، ما در لباس یک دانشمند یا فیلسوف دو راه عمده پیش رو داریم: یک طریق آن است که به ضوابط و قواعد منطق علم ملتزم باشیم، یک موضوع خاص را در نظر بگیریم و حوزه‌ی فلسفی خویش را بر مدار آن موضوع تعریف کنیم؛ یعنی فقط از مسائل محدود به این موضوع و این حوزه بحث کنیم و مراقب باشیم به مباحث ناسازگار با مقررات علم‌شناختی نپردازیم. راه دوم این است که اعتنایی به موضوع و تعیین موضوع نداشته باشیم و به شکل مستقیم با مسائل علم یا مسائل فلسفه مواجه شویم و حوزه‌ی پژوهش و تفکر خود را با مسائل تعین بخشیم. البته می‌توانیم به‌عنوان طریق سوم، روی‌آوردی تلفیقی را در پیش بگیریم؛ از یک سو با رهیافت منطقی-فلسفی به سراغ مسائل یک دانش برویم و بر مدار عوارض ذاتی موضوع آن دانش مطالعه کنیم و از دیگرسو راه را برای همه‌ی مسائلی که در مقام عمل وارد حوزه‌ی آن دانش شده‌اند (هرچند در مقام تعریف غریبه‌اند) باز بگذاریم و به نام مباحث استطرادی و توجیهات رنگارنگ از آن‌ها استقبال کنیم.

شاید بد نباشد که در هر ۳ صورت بر یک هدف اساسی تمرکز کنیم، اینکه مسئله‌ای که من در مقام دانشمند یا فیلسوف از آن بحث می‌کنم کدام گرفتاری بشر را اعم از مشکل زیست مادی، زیست اخلاقی، معضل جهان‌شناختی یا معرفت‌شناختی و جز آن را برطرف می‌کند؟ به نظرم این کار، شیخ اشراق را خوشحال می‌کند که گفت: فان الباطل کثیر و العمر قصیر و الوقت ضیق للقاری و للمؤلف!{۲} سخن باطل فراوان است و عمر کوتاه و وقت برای خواننده و نویسنده تنگ است.

کتاب فلسفه‌ی علم دا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.