پاورپوینت کامل نقد و بررسی «گذر از عهد باستان به فئودالیسم» ۸۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد و بررسی «گذر از عهد باستان به فئودالیسم» ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد و بررسی «گذر از عهد باستان به فئودالیسم» ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد و بررسی «گذر از عهد باستان به فئودالیسم» ۸۶ اسلاید در PowerPoint :
کتاب «گذر از عهد باستان به فئودالیسم» اثر پری اندرسون به همت گروه روششناسی و تاریخنگاری به بوتهی نقد گذاشته شد. اندرسون در این کتاب کوشیده است به بررسی تاریخ سدههای میانهی اروپا در زمینهی کلاسیک آن بپردازد، اما این مهم را نه بر مبنای یک الگوی ذهنی و ازپیشساخته بلکه بر مبنای سیر مادی تکوین، رشد و فروپاشی نهادهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی استوار کرده است. کتاب حاضر در حقیقت مقدمهای بر دیگر اثر کاملتر و مفصلتر نویسنده با عنوان «تبارهای دولت استبدادی» است. نقد و بررسی این کتاب با حضور «سید هاشم آقاجری» و «حسینعلی نوذری» در پژوهشکدهی تاریخ اسلام برگزار شد که در ادامه مشروح سخنان آقاجری میآید.
فاطمه امیراحمدی: کتاب «گذر از عهد باستان به فئودالیسم» اثر پری اندرسون به همت گروه روششناسی و تاریخنگاری به بوتهی نقد گذاشته شد. اندرسون در این کتاب کوشیده است به بررسی تاریخ سدههای میانهی اروپا در زمینهی کلاسیک آن بپردازد، اما این مهم را نه بر مبنای یک الگوی ذهنی و ازپیشساخته بلکه بر مبنای سیر مادی تکوین، رشد و فروپاشی نهادهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی استوار کرده است. کتاب حاضر در حقیقت مقدمهای بر دیگر اثر کاملتر و مفصلتر نویسنده با عنوان «تبارهای دولت استبدادی» است. نقد و بررسی این کتاب با حضور «سید هاشم آقاجری» و «حسینعلی نوذری» در پژوهشکدهی تاریخ اسلام برگزار شد که در ادامه مشروح سخنان آقاجری میآید.
پیدایش مارکسیسم
پری اندرسون یک مورخ و نظریهپرداز مارکسیست است، اما باید دانست که مارکسیست بهعنوان یک نظریه و مکتب، مخصوصاً در قرن بیستم تا به امروز شاهد قرائتها و تفسیرهای مختلفی بوده است، بهطوریکه در یک تقسیمبندی شاید بشود مارکسیسم حزبی، دولتی و شورویایی را از مارکسیسم علمی یا آکادمیک تفکیک کرد؛ مارکسیستی که ایدئولوژی رسمی دولتها و اصحاب کمونیست بلوک شرق بود در مقایسه با مارکسیستی که در آکادمیها و محافل روشنفکرانه مخصوصاً در غرب و اروپا مورد بحث قرار گرفت؛ درعینحال خود مارکسیست آکادمیک و دانشگاهی و روشنفکرانه نیز مارکسیست یکدستی نبوده است.
بعد از جنگ جهانی دوم حتی قبل از آن می
توانیم اختلافات را در بینالملل دوم ببینیم، اختلافاتی که موجب دستهبندی در بینالملل دوم شد و سپس مارکسیسم لنینی و بلشویکی را از مارکسیسم اروپایی به خصوص در هیئت سوسیالدموکراسی اروپا تفکیک کرد، کسانی مثل کائوتسکی و برنشتاین در واقع مسیر دیگری را در پیش گرفتند که نهایتاً به احزاب سوسیالدموکرات امروز اروپا رسیده است، درحالیکه مارکسیسم بلشویکی و لنینی در هیئت احزاب اومانیسم و رسمی و دولت
های کمونیستی بعد از انقلاب اکتبر تبلور پیدا کرد، هرچند که همان مارکسیسم نیز به دلیل جناحبندیهایی که در انقلاب اکتبر اتفاق افتاد یکدست باقی نماند و مارکسیست تروتسکی در واقع راه خودش را از راه استالینی جدا کرد (تروتسکی و نظریههای او بخشی از جریانهای مارکسیستی را در قرن بیستم نمایندگی کرد).
همچنین بحثهایی که در خصوص نظریهی مارکسیست در تاریخ بود در مقابل قرائت تکخطی رسمی دولتی و حزبی شوروی که مبتنی بر فرماسیونهای پنجگانه معروف و کلیشهای نسبت به تاریخ بود، یعنی سیر کلی و خطی همهی جوامع بشری از مراحل مختلف جوامع اشتراکی و کمون اولیه تا بردهداری و فئودالیسم و سرمایهداری و بالاخره هم آنچنانکه پیشبینی میشد یا میشود تحول به سمت سوسیالیست یا کمونیسم داشت.
ولی درعینحال در مقابل این برداشت و قرائت تکخطی از میراث مارکس، برداشتها و قرائتهای دیگری نیز شد و یکی از این قرائتها، قرائتی بود که در واقع بحث نظام آسیایی و شیوهی تولید آسیایی مارکس را که بهصورت فرعی و ضمنی در آثارش مطرح شده بود، برجسته کرد و نهایتاً به نوعی تحول موازی و دوگانه میان جوامع غربی و شرقی و آسیایی قائل شد.
اما تحولات بعد از جنگ جهانی دوم در مارکسیسم خیلی گستردهتر بود و جنگ تئوریک و ایدئولوژیک میان محافل مختلف مارکسیستی بسیار بود، به عبارتی میشود گفت حتی غنیتر شد. غنای تئوریکی که در محافل آکادمیک مارکسیست که تحت عناوین مختلف از انگلیشمارکسیستی که از گروه مورخان حزب کمونیست بریتانیا در آمد تا مارکسیست ساختاری «لویی آلتوسر» مارکسیست فرانسوی، تا بهطورکلی جریانهای چپ نو و مارکسیست هگلی که میراث آن به «لوکاچ» میرسید -که بعد از جنگ جهانی اول کوشید که مارکس را دوباره بر اساس مارکس جوان و مارکس هگلی قرائت کند و آن را از فلسفههای تجربهگرا و پوزیتیویستی انگلیسی دور کند- مجدداً به سنت فلسفی آلمان برگرداند.
اما در خود مارکسیست بریتانیایی و گروه مورخان مارکسیست حزب کمونیست بریتانیا نیز باز هم انسجام و یکدستی ادامه پیدا نکرد و ضمن اینکه برخی مثل کریستوفر هیل و اریک هابسبام به چارچوبهای ارتدوکسی-مارکسیستی وفادارتر بودند کسان دیگری نیز بودند که به تدریج با توجه به تعارضها و تضادهایی که در تئوری مارکسیستی میدیدند و از جمله در تئوری ماتریالیسم تاریخی، نسخهها و روایتهای دیگری از نظریهی تاریخی مارکس ارائه کردند، به آن وفادار نماندند. دو تن از معروفترین آنها که از میراث رسمی فاصله گرفتند، ای. پی. تامسون با کتاب معروف «ساختن طبقهی کارگر انگلیس» است -روی کلمهی «ساختن» تأکید دارم نه ساخت و نه تشکیل، به دلیل توجه خاصی که تامسون به اصطلاح
Making
داشته است-. این کتاب و نظریهی تامسون در زمینهی طبقهی کارگر و تاریخ با واکنش دوستان و همفکران دیگر از جمله پری اندرسون مواجه شد و مباحثهی جدی و گرمی که در ابتدا بین تامسون و مارکسیست آلتوسری درگرفت در همین رابطه بود؛ در واقع تامسون کتاب «فقر نظریه» را در همین رابطه و اساساً علیه مارکسیسمِ ساختاری آلتوسری نوشت. این کتاب متأسفانه هنوز به فارسی ترجمه نشده است و دارای ۴ مقاله که مقالهی اصلی آن بخش اعظمی از کتاب را دربرگرفته است در نقد مارکسیسم ساختاری آلتوسری است؛ اما درعینحال در مقالات دیگر نظریهها و مطالعات پری اندرسون را نقد کرده است و پری اندرسون نیز به سهم خودش به پاسخگویی پرداخته است.
پری اندرسون از مورخانی است که همچنان در دانشگاه کالیفرنیا مشغول فعالیت است. آخرین مقالهای که از او خواندم مقالهای راجع به «بهار عربی» بود، در این مقاله راجع به تحولاتی که در چند سال اخیر در کشورهای عربی اتفاق افتاده است، مطالبی گفته است. وی حدود ۲۰ سال سردبیر نشریهی نیولفت ریویو (
New left review
) بود و مقالات خود را در این نشریه مینوشت. اولین مقالهای که اندرسون نوشت در سال ۱۹۶۴ بود. بیان این نکته لازم است که کنگرهی بیستم حزب کمونیست شوروی و افشاگریهای خروشچف علیه استالینیسم از یک طرف و از سوی دیگر بهار پراگ و حملهی نیروهای ارتش شوروی به مجارستان، دیدههایی بودند که مخصوصاً در مارکسیست غربی و احزاب کمونیست غربی انعکاس بسیار زیادی داشت و به بحثهای بسیار زیاد و انشعابها و تجدیدنظرها و تحولات مختلف دامن زد، بخشی از همین آثار و انعکاسها را میتوان در مارکسیست بریتانیایی (
British Marxists
) و در میان کسانی که جزء محافل دانشگاهی و علمی در غرب و از جمله در بریتانیا بودند، ببینیم؛ تامسون و اندرسون نیز از این ماجرا مصون نبودند.
آثار اندرسون
اولین مقالهای که اندرسون در سال ۱۹۶۴ نوشت تحت عنوان «ریشههای بحران کنونی» بود، این کتاب معطوف به جامعهی بریتانیا بود؛ یعنی در واقع میخواست بداند که چرا جنبش کارگری و انقلاب سوسیالیستی در بریتانیا اتفاق نیفتاد، بریتانیایی که از جمله کشورهایی بود که در پیشینههای مارکس در کنار آلمان، دو کشوری بودند که بر اساس آن تئوریها انتظار میرفت که نخستین انقلابهای سوسیالیستی در آنها اتفاق بیفتد اما اینطور نشد؛ در واقع اندرسون روی جامعهی بریتانیا و بحران انفعالی که در طبقهی کارگر بریتانیا وجود داشته است تمرکز کرده است.
سپس برای اینکه این بحث را بپروراند پروژهای طراحی کرد که حاصل این پروژه یک کتاب در دو جلد بود، هرچند که کتاب در چاپ اصلی بهعنوان جلد اول و دوم از آن یاد نمیشد، اما بههرحال میتوان گفت دو جلد از یک مجموعه است؛ یکی کتاب «گذارها از عصر باستان به فئودالیسم» -همین کتابی است که قرار است امروز بررسی شود- و دوم کتاب «تبارهای دولت مطلقه» است. این دو کتاب را اندرسون همزمان در سال ۱۹۷۴ منتشر کرد. در سال ۱۹۷۶ مقالهای نوشت در ارتباط با آنتونیوها یا ناسازگارها یا تناقضهای آنتونی گرامشی، متفکر معروف ایتالیایی که روی چپ نو مارکسیسم غربی تأثیر بسیار زیادی گذاشت. در سال ۱۹۷۴ کتاب «ملاحظاتی در باب مارکسیسم غربی» را نوشت که بخشی از فصول کتاب چالشی با ای. پی. تامسون بود، البته این کتاب در سال ۱۹۷۶ منتشر شد، در این کتاب اندرسون کوشید که فراتر از حجاب استالینیستی که حاکم بر اندیشهی مارکسیستی بود، سیر تحولات مارکسیسم در غرب را مورد مطالعه قرار دهد. در سال ۱۹۸۰ کتاب «بحثهایی در درون مارکسیست انگلیسی» نوشت که باز در این کتاب مخصوصاً به میدان مبارزهی فکری با تامسون رفت.
وی در سال ۱۹۸۳ کتاب «ردپاهای ماتریالیسم تاریخی» را نوشت. در سال ۱۹۹۲ مجموعه مقالاتی از او چاپ شد که شامل مقالاتی بود که از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۹۲ نوشته شده بود و برخی از آنها نیز چاپ شده بود، تحت عنوان «پرسشهای انگلیسی» (
Questions English
) و در سال ۱۹۹۲ کتاب «منطقهی درگیری» را نوشت، البته آقای مرتضوی «منطقهی تعهد» ترجمه کرده
اند، ولی من فکر میکنم منطقه درگیری رساتر است و با محتوای کتاب نیز تناسب بیشتری دارد، همانطور که پرسشهای انگلیسی را «مسائل انگلیسی» ترجمه کردهاند که فکر میکنم پرسشهای انگلیسی رساتر است.
در سال ۱۹۸۴ کتاب «سرچشمههای پسامدرنیته» را نوشت و در سال ۲۰۰۷ کتاب «طیف از راست به چپ در جهان ایدهها یا اندیشهها» را نوشت. البته در سال ۲۰۰۵ و قبل از این مجموعه گفتوگوهایی را به چاپ رساند که علاوه بر تامسون چند نفر دیگر نیز در این گفتوگوها بودند، تحت عنوان «گفتوگوهایی با ژان پل سارتر» که یک طرف آن سارتر بود. در ۲۰۰۹ «جهان قدیم و جهان جدید» را نوشت که منظور از جهان قدیم در برابر جهان جدید یا ینگهدنیای امریکا، اروپا بود که اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم منظور اروپای جدید بود. در سال ۲۰۱۲ «ایدئولوژی هندی» را نوشت که راجع به هند و تحولات هند است.
البته پری اندرسون در این بین نیز مقالاتی نوشته است که در بالا به یکی از آنها اشاره شد؛ یعنی همان «بهار عربی در جهان عرب» که منظور او زنجیرهی پیوستهی انقلابهای عربی است که یکی پس از دیگری بعد از اتفاقی که در تونس افتاد، به کشورهای دیگر عربی سرایت کرد. اندرسون وقتی مقالهی «ریشههای بحران» را در ۱۹۶۴ نوشت، در واقع یک پروژه را طراحی کرد، هدف این پروژه حل مشکل تحلیل و استراتژی جامعهی معاصر و به خصوص مسئلهی جنبش کارگری و سوسیالیستی در بریتانیا بود؛ اما وقتی دو جلد کتاب «گذارها از دوران باستان به فئودالیسم» و «تبارهای دولت مطلقه» را نوشت قاعدتاً باید گام بعدی و جلد سوم این مجموعه کتابی دربارهی انقلاب
های بورژوایی می
بود و جلد چهارم نیز کتابی دربارهی تحلیل وضعیت سرمایهداری کنونی و مسائل آن و راههای به چالش کشیدن نظام سرمایهداری و هموار کردن مسیری برای انقلاب پرولتاری و سوسیالیستی میبود، اما اندرسون دو جلد کتاب آخر را ننوشت و این یک مسئلهی بسیار مهمی است که چرا ننوشت؟ در ادامهی بحث خواهم گفت چرا ننوشت.
نقد کتاب گذر از عهد باستان به فئودالیسم
ضمن سپاسگزاری از آقای مرتضوی و تمام مترجمان که به نظر من از پیامبران فرهنگی جوامع هستند، مترجمین خوب را باید پاس بداریم و قدرشناس آنان باشیم؛ زیرا آن
ها فرهنگ
ها را با هم مرتبط می
کنند و عامل ارتباط و تبادل فرهنگی، معرفت و دانش هستند، آن
ها کسانی هستند که به غنای زبان و از جمله زبان فارسی کمک می
کنند؛ لذا کار مترجمین نباید دست
کم گرفته شود، البته متأسفانه در بوروکراسی ما چه در دانشگاه و چه در بیرون دانشگاه به این امر اهمیت داده نمی
شود، ترجمهی خوب چیزی از تألیف خوب کم ندارد.
آن چیزی که امروز ما از آن بهعنوان سرقت ادبی استفاده میکنیم ترجمه و معادل
Plagiarism
انگلیسی است، اما برخی از واژهی انتحال استفاده می
کنند که در حقیقت با اصطلاح
Plagiarism
تفاوت دارد. واژهی انتحال در تاریخ ادبی ما بهعنوان سرقت ادبی تلقی نشده است، اما ممکن است امروز بشود. حتماً شنیده
اید که متأسفانه در هفته
های اخیر در دانشگاه و بیرون از دانشگاه تعدادی از این سرقت
ها مشخص شده است، البته در دانشگاه کمتر، زیرا کنترلی هست اما بیرون دانشگاه فراوان هستند کسانی که کتابی را ترجمه می
کنند و سپس اسم خود را بهعنوان نویسنده و مؤلف روی کتاب می
گذارند؛ ولی بههرحال ما قدر مترجمان ارزشمندی را که در این کشور زحمت میکشند را باید بدانیم و تکاپوهای علمی آن
ها را نباید دستکم بگیریم.
اما دربارهی نقد کتاب باید در ابتدا به نام کتاب اشاره کنم، البته باید دانست هر کار خوبی قابل نقد نیز هست، نقد نیز الزاماً به معنای عیب
جویی نیست، بلکه به معنای آشکار و شفاف کردن برای بیشتر فهم کردن است، همچنین که به اصلاح کار کمک خواهد کرد.
من فکر میکنم که اندرسون مخصوصاً اسم اصلی کتاب را «گذارها» (
passages
) گذاشته است نه گذار، اما ترجمهی فارسی «گذار» می
گوید؛ اما چرا گذارها؟ این به ویژگی اصلی تفکر اندرسون برمی
گردد؛ زیرا او برخلاف مارکسیست
های ارتودکس حزبی و رسمی و دولتی نمی
خواهد چارچوب
های رسمی مارکس را به جزمیت دگم تبدیل کند و بهصورت مکانیکی به کار ببرد. او مورخ است و در حال مطالعهی تاریخی است، وقتی مطالعهی تاریخی می
کند درمی
یابد که ما گذار به فئودالیسم را بهصورت خطی نداشتیم. جوامع مختلفی که وارد فئودالیسم و دوران فئودالیته شده
اند هرکدام بر اساس شرایط خاص تاریخی که داشته
اند یک نوع گذار داشته
اند؛ درحالیکه واژهی «گذار» یک منطق تک
خطی را در ذهن تداعی می
کند، کتاب پری اندرسون کاملاً خلاف این نگاه است.
اما تفاوت دوم این است که اندرسون ثنویت
هایی (
Duality
) که در مارکسیسم رسمی وجود دارد و هنوز محل مناقشه است را تغییر می
دهد. در مارکسیسم رسمی و مارکسیسم اکونومیستی و اقتصادگرا که در کشورها رایج است و در کشور ما نیز در گذشته رایج بوده است، گفته می
شود که ۲ طبقه ساختمان داریم که طبقهی پایین اقتصاد و زیربنا است، طبقهی بالا نیز تمام روبناهای حقوقی، ایدئولوژیکی، مذهبی، فرهنگی و… است. رابطهی این دو، یک رابطهی یک
سویه دترمینیستیک هست، یعنی دترمینیسم اقتصادی؛ لذا تحول چیزی جز تغییر پایهی اقتصادی و به دنبال آن تغییر روبنا و روساخت غیراقتصادی نیست. اما این ثنویت و دوگانهی زیربنا و روبنا یا زیرساخت و روساخت به تعابیر مختلفی که برای آن وجود دارد، نزد مارکسیست
هایی که با مارکسیسم جزمی برخورد نکرده
اند، حالت دگمه و دوسویه
ی خود را از دست می
دهد. برخی دیدگاه
ها می
پذیرند که روبنا در زیربنا تأثیر می
گذارد و برخی دیدگاه
ها تا آنجا پیش می
روند که برای روبنا حتی نوعی خودمختاری قائل می
شوند.
اندرسون از جمله کسانی است که نه تنها تأثیر روبنا بر زیربنا را می
پذیرد، بلکه حتی نوعی خودمختاری و استقلال برای روبناها قائل است. روبناها گاه می
توانند جهت و مسیر تحول تاریخی را تغییر دهند و یکی از این روبناها دولت است.
در کتاب «تبارهای دولت مطلقه» -در جلسه
ای نیز عنوان کردم تبارهای دولت استبدادی به نظر من خیلی دقیق منظور اندرسون را نمی
رساند-، دولت و نهاد قدرت و نهاد سیاسی و اساساً حیطهی سیاست که در مارکسیسم جزمی و ارتودکسی اکونومیستی اساساً مورد توجه قرار نمی
گیرد و مقام و جایگاهش در حد یک زائدهی تبعی اقتصاد پایین آمده است، در دیدگاه اندرسون نقشی پیدا می
کند که می
تواند حوزهی اقتصادی و مجموعه
ی نیروها و مناسبات تولیدی را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین در بخشی از همین کتاب، جایی که اندرسون تفاوت اروپا را در تحو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 