پاورپوینت کامل اشتیاق گفتوگو درباره خدا ۴۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اشتیاق گفتوگو درباره خدا ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اشتیاق گفتوگو درباره خدا ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اشتیاق گفتوگو درباره خدا ۴۸ اسلاید در PowerPoint :
باور دینی، بازی زبانی و نحوه معیشتی است که به توجیهی فراسوی مرزهای خود نیازمند نیست و اساساً به آن رخصت عرض اندام نیز نمیدهد. این دستاورد فلسفه ویتگنشتاین برای الهیات نوین است. هادسون، اما، از این نیز فراروی میکند و مسأله را به نحوی دیگر مورد خوانش قرار میدهد هادسون این نکته را به باور دینی نیز تعمیم میدهد و تجربه دینی را تجربهای شکوهمند و رازآمیز تلقی میکند که زندگی آدمی را «انسانی» میکند و در این زمینه به این نکته اشاره میکند: «آیا حتی میتوان گفت بیایمانان، که لازم میبینند که درباره بیایمانی خود جر و بحث کنند؛ خود شاهدند بر این مدعا که محال است انسان، من حیث هو انسان، از گفتوگو درباره خدا دست بکشد؟
آیا نگرش معناشناسانه ویتگنشتاین دستاوردی برای الهیات نوین داشته است؟
باور دینی، بازی زبانی و نحوه معیشتی است که به توجیهی فراسوی مرزهای خود نیازمند نیست و اساساً به آن رخصت عرض اندام نیز نمیدهد. این دستاورد فلسفه ویتگنشتاین برای الهیات نوین است. هادسون، اما، از این نیز فراروی میکند و مسأله را به نحوی دیگر مورد خوانش قرار میدهد هادسون این نکته را به باور دینی نیز تعمیم میدهد و تجربه دینی را تجربهای شکوهمند و رازآمیز تلقی میکند که زندگی آدمی را «انسانی» میکند و در این زمینه به این نکته اشاره میکند: «آیا حتی میتوان گفت بیایمانان، که لازم میبینند که درباره بیایمانی خود جر و بحث کنند؛ خود شاهدند بر این مدعا که محال است انسان، من حیث هو انسان، از گفتوگو درباره خدا دست بکشد؟ «این بازی انجام میگیرد». اما از این نیز بالاتر: انجام دادن این بازی جزو طبیعت آدمی است.»
لودویگ یوزف ویتگنشتاین (۱۹۵۱ ـ ۱۸۸۹ میلادی) از تأثیرگذارترین فلاسفه قرن بیستم است که در کنار بزرگانی چون برتراند راسل و فرگه، در قوامبخشی به رایجترین سنت فلسفی در فلسفه غربی معاصر که همانا فلسفه تحلیلی است؛ نقشی محوری ایفا کرد؛ هرچند برخی چون پی. اف. اشتراسون، فراتر از چنین امری، او را «اول فیلسوف عصر» میدانند. در بیان اهمیت ویتگنشتاین در عالم فلسفه و چرخش و تحولی که در آن ایجاد کرد میتوان گفت: «فلسفه ویتگنشتاین در تاریخ فلسفه نقطه عطف است؛ همانطور که فلسفه کانت نقطه عطف بود. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی توجه فلسفه را از جهان یا متعلق شناسایی به انسان یا فاعل شناسا، معطوف کرد. ویتگنشتاین، یک قرن و اندی پس از او، توجه فلسفه را از فاعل شناسا به جانب «زبان» که تا آن دوران مغفول مانده بود؛ منعطف کرد… ویتگنشتاین بار دیگر به تعریف ارسطو از انسان تحقق بخشید و این بار نطق را به معنای سخن گفتن و زبان، محور و موضوع اصلی فلسفه قرار داد. بدینسان، او تأملات «هستیشناسانه» و «شناختشناسانه» را به کناری نهاد و از تأملات «معناشناسانه» سخن گفت.» (عطیه زندیه ۱۳۸۶: ۱۶ ـ ۱۵) پرسش این متن، اما از این قرار است: اندیشه ویتگنشتاین چه نقشی در فهم باور دینی و تجربه دینی داشته است؟ به بیانی دیگر، آیا نگرش معناشناسانه ویتگنشتاین تأثیری بر فلسفه دین داشته است؟ و اگر آری، این تأثیر چگونه بوده است؟
ویتگنشتاین، همچون بسیاری دیگر از فلاسفه نظیر مارکس و فوکو و… ، دورههای فکری نسبتاً متمایزی دارد؛ به نحوی که میتوان از «ویتگنشتاین اول» و «ویتگنشتاین دوم» سخن به میان آورد. اثر نمونهوار دوره اول ویتگنشتاین، «رساله
منطقی ـ فلسفی» (۱۹۲۲) است که به زعم مؤلف، خود، تحت تأثیر اندیشههای راسل و فرگه نوشته شده است و البته همه مسائل فلسفی مهم را نیز حل کرده است. چنین ادعایی، آنچنان در ویتگنشتاین به باوری راسخ بدل شده بود که او پس از چاپ اثر، فلسفه را
وا نهاد و وقت خویش را به تدریس در مدارس روستایی، باغبانی در صومعه و طراحی خانه در وین گذراند.
طی دهه بیست، ویتگنشتاین با موریتس شلیک و فیلسوفان، ریاضیدانان و عالمان علوم تجربی عضو حلقه وین که از کتاب ویتگنشتاین، بشدت متأثر بودند؛ نیز، در ارتباط بود.
در دهه ۱۹۳۰، اما، او از «رساله» ناراضی به نظر میرسید و اهم مطالب آن را نادرست میدانست. در بیست سال بعد، او فلسفه دوم خود را بنیان نهاد که در کاملترین وجه خود در کتاب «پژوهشهای فلسفی» دیده میشود که در ۱۹۴۹ به پایان رسید و دو سال پس از مرگش، به چاپ رسید.
با وجود اذعان به تمایز میان این دو دوره، نباید از این امر غفلت ورزید که محور نگرش فلسفی وی، «معنا» است و «برداشتی که ویتگنشتاین از «معنا» دارد هم بیانگر تداوم فلسفه اول در فلسفه دوم و هم نشانگر تمایز میان دو فلسفه او است.» (زندیه ۱۳۸۶: ۲۶)
ویتگنشـتاین اول: سـکوت درباره آنچه نمیتوان گفت
ویتگنشتاین در «رساله» خود از «نظریه تصویری معنا» (
the picture theory of meaning
) پردهبرداری میکند تا به وسیله آن معنا را با ارتباطی که میان زبان و جهان برقرار است؛ درک کند. پرسش اصلی از این قرار است: نحوه ارتباط زبان (کلماتی که میگوییم و مینویسیم و میاندیشیم) با جهان چگونه است؟ و پاسخ ویتگنشتاین این است: «معنای زبان چیزی است که زبان حاکی از آن است یا، در یک کلمه، محکی زبان: «یک نام به معنای یک شیء است. آن شیء معنای آن نام است». (هادسون ۱۳۹۳: ۲۷)
طبق این تحلیل، یک گزاره، یک و تنها یک تحلیل کامل دارد؛ هر زبان معناداری باید در نهایت، به «گزارههای ساده» (گزارههای بنیادین) تحویلپذیر باشد و جهان نیز باید در نهایت، مرکب از اشیای بسیط باشد که دیگر قابل توصیف نیستند؛ بلکه تنها نحوه استعمال زبان درباره آنها، نامیدن آنها است. به تعبیری دیگر، اشیای بسیط، اتم جهان هستند. بدینسان لب سخن این است: «اگر معنا همان محکی باشد و اگر معنا معین باشد؛ آنگاه برای اینکه اصلاً معنایی در کار باشد لزوماً باید چنان اشیای بسیطی وجود داشته باشند که زبان بتواند از آنها حکایت کند.» (هادسون ۱۳۹۳: ۳۲)
نگرش ویتگنشتاین با آرای پوزیتیویستهای منطقی همپوشانی فراوانی دارد. پوزیتیویستها معتقد بودند احکام تنها اگر قابل تحقیق تجربی یا تحلیلی باشند؛ معنادار هستند و از این طریق، احکام متافیزیکی را نیز بیمعنا قلمداد میکردند؛ زیرا اولاً دعوی تحلیلی بودن ندارند و ثانیاً با تجربه حسی، اثبات یا نفی نمیشوند. ویتگنشتاین، اما به این صراحت سخن نمیگوید و در عوض الهیات را به حوزه «آنچه نمیتوان گفت» گسیل میدارد.
از نظر ویتگنشتاین گزارههای معنادار، هم گفتنیاند؛ هم نشان دادنی. هم چیزی درباره جهان میگویند؛ هم چیزی را در مورد جهان نشان میدهند. گزارههای بیمعنا، اما، به دو دسته گزارههای فاقد معنا (امور ناگفتنی، نشان دادنی و متعلق به مرز زبان و دارای نمادپردازی و نشانهگذاری نظیر گزارههای منطق، ریاضی و پیشفرضهای علم طبیعی) و گزارههای مهمل (امور ناگفتنی و نشان دادنی که به ورای مرزهای جهان و زبان تعلق دارند نظیر گزارههای فلسفی) تقسیم میشوند.
با این مقدمات، ویتگنشتاین در پایان «رساله» قاطعانه مینویسد: «آنچه درباره آن نمیتوان سخن گفت؛ باید دربارهاش خاموش ماند.» و از این سخن، این امر را مطمح نظر دارد که کوششی برای گفتن امر ناگفتنی نکنید؛ زیرا این تلاش، به مهمل میانجامد. (زندیه ۱۳۸۶: ۵۷)
ویتگنشتاین دوم: بازی زبانی
ویتگنشتاین در «پژوهشهای فلسفی» نظریه تصویری را نقد کرد و نقائص آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 