پاورپوینت کامل مرحوم استاد مشفق کاشانی در نگاه شاعران معاصر – بخش دوم و پایانی ۴۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مرحوم استاد مشفق کاشانی در نگاه شاعران معاصر – بخش دوم و پایانی ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرحوم استاد مشفق کاشانی در نگاه شاعران معاصر – بخش دوم و پایانی ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مرحوم استاد مشفق کاشانی در نگاه شاعران معاصر – بخش دوم و پایانی ۴۱ اسلاید در PowerPoint :
از مجموعه آثار ادبی انتشارات اطلاعات، چاپ و پخش کتاب سه جلدی «» است که حاوی اخوانیات مرحوم استاد مشفق کاشانی با شاعران معاصر است که پس از نشر مورد استقبال شاعران قرار گرفت. آنچه در پی میآید، گزیدههایی پراکنده و تلخیصشده از آن کتاب است که تا حدودی جایگاه «مشفق» را در چشم شاعران نشان میدهد.
اشاره: از مجموعه آثار ادبی انتشارات اطلاعات، چاپ و پخش کتاب سه جلدی «» است که حاوی اخوانیات مرحوم استاد مشفق کاشانی با شاعران معاصر است که پس از نشر مورد استقبال شاعران قرار گرفت. آنچه در پی میآید، گزیدههایی پراکنده و تلخیصشده از آن کتاب است که تا حدودی جایگاه «مشفق» را در چشم شاعران نشان میدهد.
***
محمود ثنائی
محمود ثنایی (شهرآشوب) از شاعران نادرهپرداز و در انواع شعر به خصوص غزل استاد بود.قسمتی از آثارش در مجموعه «شبگیر» انتشار یافته است و در سال ۱۳۶۱ درگذشت. سه قطعه زیر از آثار ارتجالی اوست که برای من گفته است:
مرا روی دولت موافق نبود
گرَم رأی والای «مشفق» نبود
سترون شدی بکر طبعم اگر
به گفتار «مشفق» مشوّق نبود
سر شوق هرگز نبودی دلم
گر آن فحل بر شعر شایق نبود
به شام سیهروزیام غیر او
کسی راهبر غیرخالق نبود
مگر خنده مهربان ذات وی
کم از جلوه صبح صادق نبود
ز یاران چه گویم که با من کسی
وفادار میثاق سابق نبود
چه گویم که زیر بلندآسمان
یکی یار غمخوار لایق نبود
یکی کش توان راز دل باز گفت
مرا در میان خلایق نبود
سخن کوته، ای دوست بودم ذلیل
گرَم دوستاری چو «مشفق» نبود
۳۰ر۹ر۴۳
رأیت عباس
پر نور دیدگان دل از روی مشفق است
ساقی بیار باده که طالع مرافق است
مطرب بساز ساز که گر بخت، بخت ماست
فرصت مرافق آید و دولت موافق است
ما را که ظل رأیت عباس بر سر است
دیگر چه غم ز گردش چرخ منافق است؟
۲۰ر۱۲ر۱۳۴۳
تذهیبی به دیوان استاد مشفق
سی چهل سال من از عمر به تهران طی شد
شعر من هم به همین لهجه تهرانی بود
یکی از زبدهترین ذوق معاصر با من
گوهر کان ادب، «مشفق کاشانی» بود
اوستادان گرانقدر، فراوان لیکن
عشق و عرفان نه به هر مدعّی ارزانی بود
«مشفق» و «حالت» و استاد «اوستا» و مرا
گاه در لطف سخن، جنبه عرفانی بود
در شباب آنچه که گفتیم، به قول «وحشی»
نقش آشفتگی و شرح پریشانی بود
حسنات، آنچه که در تزکیه بود و تهذیب
سیئات، آنچه که نفسانی و شیطانی بود
شعر از الطاف خفیهست و شعاعی از وحی
که نه با عقل در او حق سخنرانی بود
«شهریارا» تو در آن چاه طبیعت جستی
آب حیوان که در این عالم فوقانی بود
مهر ۱۳۶۴
اسدالله شهریاری
شهریاری در سال ۱۲۹۹ در کرمانشاه دیده به جهان گشود. از دانشکده ادبیات به دریافت درجه لیسانس نائل آمد و علاوه بر تدریس، با مطبوعات همکاری داشت. شهرتش بیشتر به خاطر آثار فکاهی است، گرچه در شعر جدی نیز دستی قوی داشت. از تألیفات او تاکنون ۸ مجلد به بازار ادب عرضه شده است. شهریاری به سال ۱۳۷۲ به جهان باقی شتافت.
دوست دارم رُخ آن یار خراسانی را
آن که زلفش به دل آموخت پریشانی را
خواهم آن ماه رسد از در و با آمدنش
بهتر از روز ببینم شب ظلمانی را
گر که یک آن، رسد آن لب به لب من، ندهم
به جهان شادی این شادی یک آنی را
خواهم او آید و آید غم ایام، به سر
آشکارا برَد از دل، غم پنهانی را
گر بیاید، برمش سوی گلستان که کند
عاشق خود، همه گلهای گلستانی را
گر به مهمانیام آید شبی آن مونس جان
جان نثارش بکنم، هدیه مهمانی را
می به کف گیرم و با دیدن آن دیده مست
یاد مستی بدهم گوش به فرمانی را
سخن عشق کنم زمزمه در گوشش تا
خواند او هم سخن «مشفق کاشانی» را
آن سخنسنج ادیبی که سخنسنج کسان
از وی آموخته، آیین سخندانی را
به جز از مهر و وفا، کی منش «کیمنش» است؟
زین منش، یافته او خصلت انسانی را
گر به دیوان وی و چهره او یابم دست
بدهم رنگ بقا، زندگی فانی را
مرداد ۱۳۳۵
عبدالله صالحی سمنانی
صالحی سمنانی (صالحی، آشنا) از شعرای گرانمایه معاصر است که به رأی رزین و اندیشه والا و طبعی مستغنی معروف است. وی زبان گویای دردهای زندگی گروهی است که در محرومیت و نابرابری رنج میبرند. او در سال ۱۲۸۵ در شهر سمنان زاده شد و اشعارش انعکاس فریاد در گلو شکسته بیداددیدگان اجتماع است او در سال ۱۳۶۲ درگذشت.
مرا علاقه از آن رو به زندگانی هست
که همچو «مشفق» آزاده، مهربانی هست
تحمل غم و محنت توان به جان کردن
به دهر تا که ز مهر و وفا نشانی هست
تو راست سکّه دولت به نام و دهر به کام
گرت دو یار وفادار همزبانی هست
چه حاجت است به گلگشت و بوستان آن را
که در کنار تواش طرفه آشیانی هست
ز عشق با همه غمهای آن نپوشم چشم
به سینه تا که دل و در تنم توانی هست
مباش غرّه به مال و جمال خود ای دوست
بهوش باش که گل را ز پی خزانی هست
گمان مدار که چیزی در این جهان کهن
به غیر ذات خداوند جاودانی هست
به فکر شام سیه باش «صالحی» زنهار
ز نور چهره خورشید تا نشانی هست
محمد گلبن
از شاعران صافی درون و نازکخیال روزگار ماست جوهر افکارش روشنگر آیینه زمان است. در سال ۱۳۱۴ در کهیاز اردستان زاده شد و مقالات و اشعار او از دیرباز زیور بخش مجلات کشور بوده است.
دوش زیبا غزلی خواند غزالی که هنوز
دل از آن نغمه مرا خرّم و لب خندان است
گفتم این مایه غزل شیوه سعدیست به لطف
که سخن گفتن ازین مایه نه خود آسان است
دل در اندیشه که این زاده اندیشه کیست
که چنین دلکش و بر درد درون درمان است
چون به پایان سخن آورد و لبش گشت خموش
دیدم آن طرفه غزل را که اسیرش جان است،
زاده طبع خوش «مشفق کاشانی» بود
که به حق مایه فخر و شرف کاشان است
گفتمش با غزلی دیگرم از وی بنواز
که دل شیفتهام از سر جان خواهان است
زی سرودش دل سودازده را راه نمود
گفت: آن نغز گل از گلبن این بستان است
این سرودیست کز این زندگی آورده پدید
که سخنها چو گهر در دل آن پنهان است
گاه تا «سنگر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 