پاورپوینت کامل استاد سخن، سعدی ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل استاد سخن، سعدی ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل استاد سخن، سعدی ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل استاد سخن، سعدی ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

ـ درآوردن آرایشهای لفظی و معنوی اعتدال را رعایت می‌کرد، بدان گونه که خواننده و شنونده در شعر سعدی نخست شیفته مضمون دلپذیر و شیوایی و رسایی کلام می‌شود، آنگاه نظرش به صنایع بدیعی که با ظرافت خاص و با قتضای معنی به کار رفته و سخن را آراسته‌تر کرده است، معطوف می‌گردد:

۶ ـ درآوردن آرایشهای لفظی و معنوی اعتدال را رعایت می‌کرد، بدان گونه که خواننده و شنونده در شعر سعدی نخست شیفته مضمون دلپذیر و شیوایی و رسایی کلام می‌شود، آنگاه نظرش به صنایع بدیعی که با ظرافت خاص و با قتضای معنی به کار رفته و سخن را آراسته‌تر کرده است، معطوف می‌گردد:

وین قبای صنعت سعدی که در وی حشو نیست

حد زیبایی ندارد، خاصه بربلای تو

برای نمونه به ذکر چند بیت در صنعت جناس

می‌پردازیم:

تا روان دارم، روان دارم حدیثش برزبان

سنگدل گوید که یاد یار سیمین تن مکن

*

هرخم از جعد پریشان تو زندان دلی است

تا نگویی که اسیران کمند تو کمند

*

تو بت چرا به معلم روی که بتگرچین

به چین زلف تو آید به بتگری آموخت؟

*

گر من از خار بترسم، نبرم دامن گل

کام در کام نهنگ است، بیاید طلبید

*

از رشک آفتاب جمالت برآسمان

هر ماه ‌ماه دیدم چون ابروان توست

*

وقتی کمند زلفت، دیگر کمان ابرو

این می‌کشد به زورم، آن می‌کشد به زاری

*

مُهر‌ مِهر از درون ما نرود

ای برادر که نقش بر حجر است

*

به هیچ صورتی اندر نباشد این‌همه معنی

به‌هیچ سورتی اندر نباشد این‌همه آیت

*

توخواهی خشم بر ما گیر و خواهی چشم بر ما کن

که ما را با کسی دیگر نماندست از تو پروائی

*

بر آستان وصالت نهادیه سر سعدی

بر آستین خیالت نبوده دسترسی

غزل تمام مطلع نیز سروده است:

ای‌که به‌حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی

گر همه دشمنی کنی، از همه دوستان بهی

جور بکن که حاکمان جور کنند بر رهی

شیر که پایبند شد، تن بدهد به‌روبهی

در یک غزل نیز در تمام مصراعها به‌تفنن «چشم» را التزام کرده است:

ای چشم تو دلفریب و جادو

در چشم تو خیره چشم آهو

در چشم منی و غایب از چشم

زان چشم همی‌کنم به‌هر سو

۷ ـ سعدی در همه عمر عاشقی شوریده و سوخته‌جان بود که با بیدلان جهان همزبانی و همدلی نشان داده است؛ وی زبان گویای مشتاقان و شیفتگان محبت است و با نوشداروی سخن دلپذیر خود بر خستگی خاطر آنان مرهم نهاده و احوال گونه‌گون عشاق را با خامه توانا و سحرانگیز بر دفتر ایام جاودانه نقش بسته است:

آتشکده است باطن سعدی ز سوز عشق

سوزی که در دل‌است، در اشعار بنگرید

*

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

گز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران

*

زنده شود هرکه پیش دوست بمیرد

مرده دل‌‌‌ست آن‌که هیچ دوست نگیرد

*

مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی

محبت کار فرهادست و کوه بیستون سفتن

*

شوق‌ست در جدائی وجورست در نظر

هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم

*

صفت عاشق صادق به‌درستی آن‌ست

که گرش سر برود، از سر پیمان نرود

*

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

*

روزگاری‌ست که سودازده روی توام

خوابگه نیست مگر خاک سرکوی توام

به دو چشم تو که شوریده‌تر از بخت من ست

که به روی تو من آشفته‌تر از موی توام

*

خوش‌ست درد که باشد امید درمانش

دراز نیست بیابان که هست پایانش

*

گرمن فدای جان تو گردم دریغ نیست

بسیار سر که در سر مهر و وفا رود

*

سعدیا، شور عشق می‌گوید

سخنانت نه طبع شیرین گوی

۸ ـ شیوه سهل ممتنع که پیش از روزگار سعدی به‌ویژه در سخن فرخی و فردوسی سابقه دارد، در کلام سعدی بیش از شیوان سخنان دیگر نمایان‌است. این گوینده توانا با زبردستی تمام دیبایی نگارین در کارگاه ذوق و اندیشه می‌‌بافد که تارو پود آن الفاظ منسجم و ساده و روان و نقش و نگار دلفریب آن آفریده طبع لطیف و قدرت ابداع سعدی در تصویر جمال هستی است.

سعدیا،‌ خوشتر از حدیث تو نیست

تحفه روزگار اهل شناخت

آفرین بر زبان شیرینت

کاین همه شور در جهان انداخت

*

چشمت خوش‌‌ست و بر اثر خواب خوشترست

طعم دهانت از شکر ناب خوشترست

زنهار از آن تبسم شیرین که می‌کنی

کز خنده شکوفه سیراب خوشترست

*

جای خنده‌ست سخن گفتن شیرین پیشت

کاب شیرین چو بخندی، برود از شکرت

*

بخت جوان دارد آن‌که با تو قرین‌ست

پیر نگردد که در بهشت برین‌ست

*

سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی

آخر ای بدعهد سنگین دل، چرا برداشتی؟

*

دیده را فایده آن‌‌ است که دلبر بیند

ور نبیند، چه بود فایده بینائی را؟

*

دیر آمدی ای نگار سرمست

زودت ندهیم دامن از دست

*

نه دسترسی به ‌‌یار دارم

نه طاقت انتظار دارم

*

دیدی که وفا به‌ جا نیاوردی

رفتی و خلاف دوستی کردی

خود کردن و جرم دوستان دیدن

رسمی‌ست که در جهان تو آوردی

*

رفتی و نمی‌شوی فراموش

می‌آیی و می‌روم من از هوش

*

ز خلق‌گوی لطافت تو برده ای امروز

به‌خوبرویی و سعدی به‌خوب گفتاری

۹ ـ سعدی عشق و عرفان را در قالب غزل به‌هم می‌آمیزد و با کیمیابی ذوق لطیف ترکیبی پدید می‌آورد که مقبول خاص و عام می‌افتد و این قبول خاطر موجب جهانگیر شدن شهرت سعدی هم در زمان حیات وی می‌شود و بی‌گمان این بلندآوازگی همچنان پاینده می‌ماند.

هر کس به‌زمان خویشتن بود

من سعـــدی آخرالزمــانم

به‌جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم کمه همه عالم از اوست

*

ساقیا می‌ده که ما دردی کش میخانه‌ایم

با خرابات آشناییم، از خرد بیگانه‌ایم

*

پیش از آب و گل من، دردل من مهرتو بود

با خود آوردم از آنجا، نه به‌خود بربستم

*

هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌نظرست

عشقبازی دگر و نفس‌پرستی دگرست

*

نظرخدای بینان طلب هوا نباشد

سفر نیازمندان قدم خطا نباشد

*

باور مکن که صورت او عقل من ببرد

عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست

*

برگ درختان سبز پیش خداوند هوش

هر ورقی دفتری‌ست معرفت کردگار

*

ای که انکار کنی عالم درویشان را

تو ندانی که چه سودا و سرست ایشان را

*

عاشق آن‌است که به خویشتن از ذوق سماع

پیش شمشیر بلا رقص کنان می‌آید

*

به تولای تو در آتش محنت چو خلیل

گوئیا در چمن لاله و ریحان بودم

*

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار

ترک رضای خویش کند در رضای یار

*

خوشتر از ایام عشق ایام نیست

بامداد عاشقان را شام نیست

*

سعدی ارعشق نیازد، چه کند ملک وجود؟

حیف باشد که همه عمر به باطل برود

۱۰ ـ غزل سرایی سعدی سبک عراقی را که مبنی‌بر جمال لفظ و کمال معنی و رعایت تناسب میان این دور کن کلام است، به اوج عظمت رساند و از قید ابهام و صنعت‌پردازی‌های متکلفانه رهایی بخشید. سعدی در سبک عراقی نوآوری‌ها کرده و از تقلید و تکرار ملال انگیز مضامین رخ برتافته و معانی بکر آفریده و چنان استادانه به رشته نظم کشیده است که سخن شناس صاحب بصیرت شیؤه سعدی را به‌آسانی از طرز سخن پردازی دیگران باز تواند شناخت.

سلسه موی دوست حلقه دام بلاست

هر که در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست

*

شب فراق که داند که تا سحر چندست؟

مگر کسی که به زندان عشق در بندست

*

از هرچه می‌رود، سخن دوست خوشترست

پیغام آشنا نفس روح پرورست

*

آمدی، وه که چه مشتاق و پریشان بودم

تا برفتی ز برم، صورت بی‌‌جان بودم

*

من ندانستم از اول که تو بی‌مهر و وفائی

عهد نا بستن از آن به که ببندی و نپائی

*

من چرا دل به ‌تو دادم که دلم می‌شکنی؟

یا چه کردم که نگه باز به‌من می‌ نکنی؟

*

ندانمت به ‌حقیقت که در جهان به‌که مانی

جهان و هرچه درو هست، صورتند و تو جانی

اگر تو برشکنی، دوستان سلام کنند

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.