پاورپوینت کامل ایران نام و قلمرو ۸۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ایران نام و قلمرو ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایران نام و قلمرو ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ایران نام و قلمرو ۸۶ اسلاید در PowerPoint :
مناقشه در باره مفهوم و مصداق ایران و ایرانیان، و نسبت آن با مفهوم و مصداق فارس و فارسی طی چند دهه اخیر، و به شکلی که همه می دانیم، به دلایل و انگیزه هایی که عجالهً محل بحث آن نیست، آغاز شده و همچنان دوام دارد.ایران ستیزی هم البته به سائقه تعصبات قومی سابقه ای بس طولانی دارد.در باره پیشینه درخشان تاریخ و فرهنگ و ادب ایران نیز اشخاص بی صلاحیت اظهار نظرهای مطلقاً بی اساس و موهوم کرده اند و حتی آن موهومات را نوشته اند و به چاپ رسانیده اند. اما تردید در قدمت نام و عنوان ایران، که اخیراً در بعضی گفتارهاو نشست ها در ایران مطرح شده است
مقدمه
مناقشه در باره مفهوم و مصداق ایران و ایرانیان، و نسبت آن با مفهوم و مصداق فارس و فارسی طی چند دهه اخیر، و به شکلی که همه می دانیم، به دلایل و انگیزه هایی که عجالهً محل بحث آن نیست، آغاز شده و همچنان دوام دارد.ایران ستیزی هم البته به سائقه تعصبات قومی سابقه ای بس طولانی دارد.در باره پیشینه درخشان تاریخ و فرهنگ و ادب ایران نیز اشخاص بی صلاحیت اظهار نظرهای مطلقاً بی اساس و موهوم کرده اند و حتی آن موهومات را نوشته اند و به چاپ رسانیده اند. اما تردید در قدمت نام و عنوان ایران، که اخیراً در بعضی گفتارهاو نشست ها در ایران مطرح شده است ( در خارج از ایران حدود پانزده سال پیش کسی کتابی نوشت و اول بار در آنجا گفت که نام ایران جدید است و رضا شاه آنرا ایجاد کرد و رواج داد)،باید مرحله ای تازه در مناقشات ضد ایرانی، و هم دوره ای نو در جهلِ مرکب، که حالا، در زمینه های مختلف مخصوصاً تاریخ و ادبیات ایران اصحاب بسیار دارد، تلقی شود. آنچه موجب تعجب و تأسف بیشتر است آن است که بعضی از گویندگان این موهومات، فقط مدعی تاریخ دانی نیستند، بلکه در دانشگاه های ما به دانشجویانمان درس تاریخ ایران و اسلام می دهند. به همین سبب من در این مختصر، به استخراج و بررسی اجمالی نام و عنوان ایران و فارس، و نسبت آنها به یکدیگر،از چند منبع مهم و معتبر و کهن عربی در زمینه تاریخ و جغرافیای عصر اسلامی از قرن سوم تا نهم هجری شمسی پرداخته ام و به تواریخ فارسی، و انبوه منابع ادبی، اعم از فارسی و عربی که مشحون از نام و اوصاف ایران و ایرانیان و فرهنگ ایرانی است،جز یک دو مورد وارد نشده ام، تا نشان دهم این اشخاص تا چه پایه حتی از آثار و منابعی که انتظار می رود آنها را خوانده، تدریس کرده یا لااقل دانشجویان خود را با مضامین آنها آشنا گردانیده باشند، بی اطلاع اند.
نخست باید دو نکته را در باره تقسیم قسمت مسکون زمین میان فرزندان و نوادگان نوح، با نام ها و عنوان های مختلف، و نیز روایات کهن ایرانی و عربی در باره پیشدادیان و کیانیان و ممالک ایران به روزگار باستان که در منابع قدیم و میانه آمده است و غالباً اسطوره است و اسطوره تلقی شده است، متذکر شوم. نخست آنکه قسمتی از تاریخ همه اقوام و سرزمین های کهن بطور مطلق، یعنی ایران و یونان و بین النهرین و مصر و هند و چین، و حتی ترک و عرب شمالی، که روایت مکتوب میان آنها نسبت به اقوام یاد شده، بس متأخر تر است، مخصوصاً آنچه مربوط به خاستگاه و ظهور و تکامل قوم و قلمرو آنهاست، با اسطوره ها در آمیخته و بخش مهم افتخارات ملی و حافظه تاریخی اقوام را همین اسطوره ها یا تاریخ اسطوره ای تشکیل داده است و از جهت وجودی قابل طعن و رد و طرد هم نیست. دوم آنکه صحت نسبت چیزی به کسی یا نسبت آن با واقع، فرع بر وجود آن است. درستیِ قسمتی از آنچه در منابع تاریخی و ادبی و غیره در احوال و اوصاف اقوام و دولتها و اشخاص و حوادث و و جلوه ای فرهنگ و تمدن و بسیاری چیزهای دیگر آمده است، ممکن است محل تردید باشد، اما در اینکه این روایات و مطالب از قرن ها و هزارها سال پیش میان مردم رواج داشته است، در باره آن سخن می گفته اند یا به آنها اعتقاد داشته اند و نسل های پی در پی آنها را نقل و ثبت کرده اند، تردید نمی توان کرد.
درمنابع تاریخی، جغرافیایی و ادبی عربی زبان کلمات و ترکیب هایی چون ایران، ایرانشهر، فارس،بلاد فارس، فُرس، مملکه الفُرس، به وفور به کار رفته است و مراد غالب نویسندگان آنها ، جز معدودی که میان ولایت فارس و سرزمین فارس تفاوت قائل شده اند، همه ایران و ایرانیان و شهرهای ایران و پادشاهی ایران بوده است؛ گرچه در باره مرزهای سیاسی این سرزمین، که بر اثر حوادث و تحولات بزرگ در ادوار مختلف تغییر می کرده است، طبیعهً اتفاق نظر وجود ندارد. از آنجا که کهن ترین منابع عربی، سرزمین ایران را ایران شهر خوانده اند و از اجزاء آن یعنی شهرها و ایالات آن سخن رانده اند،پیداست که این ترکیب و تعبیر از منابع قدیم تر ایرانی ،که توسط کسانی چون ابن المقفع به عربی ترجمه شده بوده است، به این منابع و نیز تداول مورخان و جغرافی دانان و ادیبان راه یافته است. جاحظ (د۲۵۵ق)، ادیب و نویسنده نامدار نیمه اول قرن دوم هجری از «اقالیم ایران شهر» سخن رانده و آنرا مطابق سرزمین بابل دانسته است ( المحاسن، ص ۳۱۳). چند قرن بعد هم راغب اصفهانی ( د ۵۰۲ق) اقالیم ایران شهر را «ارض بابل» دانسته است ( تاریخ اصبهان،۲/۵۹۳). این تعبیر البته دقیق نیست و بابل یا سواد عراق فقط قسمتی از قلمرو ایران بوده است؛ چنانکه مورخان و جغرافیا نویسان متعدد در همان دوران، عراق را «دل ایران شهر» خوانده اند؛ زیرا در نزدیکترین دوره تاریخی به اسلام، تختگاه ساسانیان بوده است. خلط در این اطلاق را مقدسی ( د ۳۵۵ق) هم مرتکب شده است؛ گرچه هر دو به صراحت از ایران شهر یاد کرده اند. مقدسی آورده است که بهترین و معتدل ترین نقطه زمین، «ایران شهر» است که معروف به اقلیم بابل است و سرزمینی است از شرق به غرب، میان رود بلخ (یعنی جیحون) تا رود فرات؛ و از شمال تا جنوب میان دریای آبسکون تا دریای پارس و یمن ( البدء و التاریخ، ۴/۹۷-۹۸). اینکه عراق همواره از ایالات ایران و در دوره ای مرکز حکومت خسروان بوده است، در همه آثار قدیم عربی آمده است و چندان رواج داشته است که حتی متکلم برجسته ای چون قاضی عبدالجبار معتزلی (د۴۱۵ق) هم در کتاب تثبیت دلایل النبوه عراق را از ولایات ایران دانسته است: «بولص {الفارسی} صار مطراناً علی نصاری بالعراق فی مملکه الفرس ، و اختلط بالفرس و مدح الانوار ( ص ۱۶۹)؛ و پیداست که مرادش از «مملکه الفرس» سرزمین ایرانیان است. ابن خرداذبه (د ح۲۸۰ق) نویسنده یکی از مهمترین و کهن ترین آثار جغرافیایی موسوم به مسالک و ممالک ها، پس از شرحی در باره شیوه سنجیدن جهات چهارگانه سرزمین ها و قلمروها نسبت به نزدیکترین مرکز سیاسی و شهری، تصریح کرده است که در این تاریخ مرکز جهان اسلام، عراق است و ایرانیان که از قدیم در آن ساکن بوده اند، آنرا «دل ایران شهر» می خوانده اند. عرب ها نیز همین نام ایران را معرَّب کرده و آن سرزمین را عراق خوانده اند (المسالک، ص ۲۳۴). ابن خرداذبه، دینوری ( د۲۸۲ق)، طبری (د ۳۳۰ق)، مسعودی (د ۳۴۶ق) از نویسندگانی اند که قسمتی از روایات کهنِ اسطوره وش در باره نام ایران را نقل کرده اند؛ روایاتی که از آنها فواید بسیار در باره نام و قلمرو قدیم ایران به دست می آید.بر اساس این روایات، سام پس از نوح رشته کارها را به دست گرفت. او زمستان ها را در جوخی و تابستان ها را در بازبدی که نوح در آنجا از کشتی پیاده شد، یا به روایتی در موصل بر کرانه دجله سپری می کرد. راه میان این دو نقطه را، که محل رفت و آمد او بود، به همین سبب «سام راه»(کذا) خوانده اند و همان ناحیه ای است که «ایران» نام گرفته است. سام سپس سرزمین عراق را برای سکونت اختیار کرد و آنرا «ایران شهر» نام نهاد. پس از او پسرش شالخ و آنگاه برادر زاده این یکی به نام جم، پسر ویرنجهان پسر ارفخشذ (که در بعضی روایت ها همان سام است) به فرمانروایی نشست(دینوری، اخبار الطوال، صص ۱-۲؛ یاقوت، معجم البلدان، ۳/۱۷۴).مسعودی ایرانیان را به یک روایت فرزندان یافث پسر نوح، و به روایت دیگر ازفرزندان فریدون خوانده است (اخبار الزمان،ص ۱۰۰) که بنا به گزارش نقل شده توسط ابن خرداذبه بسیط زمین را میان سه پسرش تقسیم کرد: سرزمینی را که سپس ایران شهر نام گرفت، به ایران یا ایرج داد و خسروان ایران همه از نسل اویند (مسالک، ص ۱۵).مسعودی همین روایت را در جای دیگر آورده است، بدان مضمون که فریدون سرزمین های غربی را به سلم؛قلمرو شرقی را به طوج (یا تور)، و سرزمین های اصلی و میانی که خود در آنجا مقام داشت- یعنی ایران/عراق-را به ایران یا ایرج داد « و کانت الفرس تُسمّی هذا الصقع ایضاً ایران شهر». ( التنبیه، ص ۳۴). ابن فقیهِ جغرافی دان (د۳۶۵ق) نیز شبیه به این روایت را آورده است ( البلدان، ص ۳۳۳). ابو نعیم اصفهانی (د۴۳۰ق) در وصف اصفهان آورده است که قباد ساسانی برای اقامت در بهترین نقطه به جستجو برخاست و مهندسان را فرمود به همه شهرها روند و خاک و آب آن نقاط را بیازمایند و در اخلاق مردم تفحص کنند؛ و آنها پس از مدتی مطالعه، اصفهان را، که بهترین نقطه«ایران شهر» بود، برای سکونت قباد پیشنهاد کردند ( ۱/۵۷). ابو نعیم در چند جای دیگر هم از ترکیب «ایران شهر» معادل سرزمین ایران استفاده کرده است (مثلاً:۱/۳۴). در همان دوره، دانشمند پر آوازه و دقیق النظری چون ابوریحان بیرونی در چند جا از کتاب آثار الباقیه به مناسبت از «ایران شهر»، «فرس»، «فارس» به معنی ایرانیان و ایران یاد کرده است (ایران شهر: صص ۱۲۰، ۲۶۸، ۲۷۴،۲۸۳، ۲۸۴؛ ممالک فرس: ص ۱۱۴؛ علماء الفرس، ص ۱۱۵؛ ملوک الفرس: ۱۱۶؛ لقب الشاهانشاهیه للفرس: ص ۱۱۵). او در وصف تیرماه و تیرگان (یعنی تیر روز از تیرماه) آورده است که در باره وضع تیرگان که به جشن نیلوفر هم موسوم بوده است گفته اند که چون افراسیاب بر ایران شهر مستولی شد و منوچهر را در طبرستان به محاصره گرفت، توافق شد که قلمرو ایران شهر به پرتاب تیر معین شود و ماجرای آرش کمانگیر پیش آمد و آن روز را تیرگان خواندند ( ص ۲۷۰-۲۷۱). یاقوت به نقل از ابوریحان ایران را نام پسر ارفخشذ پسر سام دانسته است؛ و به نقل از یزید بن عمر الفارسی گفته است که ایرانیان، سواد (عراق) را به قلب، و بقیه ولایات ایران را به پیکر آن سرزمین تشبیه کرده اند و عراق را دل ایران شهر خوانده اند. هریک از ولایات بزرگ و اصلی ایران هم نام یکی از ده پسر ایران، نواده سام بن نوح را، که بر آن ولایات حکومت می کرده اند، گرفته است: خراسان، سجستان، کرمان، مکران، اصفهان، گیلان، سندان، گرگان، آذربایجان، و ارمنستان ( معجم البلدان، ۱/۲۸۹).
کاربرد ترکیب «ایران شهر» برای دلالت بر سرزمین ایران و امپراتوری ایرانیان، در بعضی منابع بیش از «بلاد فارس» و «مملکه الفرس» است ( کلمه ایران البته در منابع کهن فارسی بعد از اسلام، چون تاریخ بلعمی (۱/۳۵۴) و تواریخ فارسی پس از آن به کار رفته است؛ ولی بنای بررسی حاضر بر متون عربی بوده است)؛ اما آنجا که مراد نویسنده ای مخصوصاً حکومت و فرمانروایی ایرانیان هم بوده است، از ترکیب «مملکه الفرس» استفاده کرده است؛ و این تعبیر و ترکیبی است که عربها از پیش از اسلام با آن آشنا بوده اند.جز آن اطلاقات دیگر چون «فُرس» معادل ایرانیان، و «فارس» معادل ایران و هم ایالت فارس نیز در منابع مهم و معتبر چون آثار بلاذری (د۲۷۹ق)، نویسنده مهمترین گزارش در باره فتوح عربی-اسلامی، طبری (د۳۳۰ق) صاحب یکی از معتبرترین تواریخ ایران و اسلام، حمزه اصفهانی و ثعالبی و ابن حوقل و ابو نعیم اصفهانی و بسیاری دیگر به وفور به کار رفته است. مفهوم این کلمات و ترکیب ها با توجه به بسامد آن در منابع، مخصوصاً آثار آن دسته از مورخان و نویسندگان عربی نویس که همه یا قسمتی از کتاب یا رساله خود را به حکومت های ایران و ایرانیان اختصاص داده اند،و نیز شواهد و قرائن دیگر، «سرزمین پادشاهی مردم ایران»؛ یا «قلمرو پادشاهی ایرانیان» و «سرزمین ایرانیان»، «ایرانیان» و «ایران» است ( هم اینجا باید متذکر شوم که به نظر می رسد کلماتی مانند فارس و فارسی معرب پارس و پارسی نیست. در زبان فارسی قدیم و امروز هم دو حرف ف و پ به هم تبدیل می شده است. کلمات دیگری هم مانند سپید/سفید در فارسی به هر دو شکل به کار می رود که اصلا عربها آنرا به کار نمی برند. پس تبدیل ف و پ ربطی به تعریب ندارد). این اطلاقات چندان رواج داشته است که تطبیق آنها محتاج اثبات نیست. با این همه ذکری از گزارش ابن حوقل، جغرافی دان بزرگ قرن چهارم هجری در همین زمینه به عنوان نمونه مفید خواهد بود. او پس از بر شمردن مهمترین ممالک ربع مسکون، تصریح کرده است که ستون ممالک روی زمین چهار مملکت است. آباد ترین و بهترین و پر جمعیت ترین و استوار ترین آنها در سیاست و عمارت و وفور در آمد، «ایران شهر» است که قطب آن بابل است. این مملکت را «اقلیم فارس» نیز می خوانند ( صوره الارض، ص ۹).ابن خلدون ( د ۸۰۸ق)که نسبت به ملکداری و عمارت ایرانیان همواره اعجاب نشان داده است، همه جا «بلاد فارس» را دقیقا معادل ایران شهر؛ و «مملکه الفرس» را برابرِ قلمرو پادشاهی ایرانیان به کار برده است ( مثلاً: ۱/۳۴، ۲/۲۶۴). در جایی نیز به تصریح نام «ایران» را آورده و آنرا معادل«بلاد الفرس» گرفته است و گفته است «ارض ایران هی بلاد الفرس». جالب توجه آنکه از بعضی عبارات او پیداست که میان «فارس» به عنوان ولایت، با «فارس» به عنوان سرزمین ایران فرق می گذاشته است، گرچه سبب تسمیه را معکوس فهمیده است. زیرا تصریح کرده است که نخست زمین فارس به دست فُرس (ایرانیان) افتاد و به همین سبب نام همانجا را به خ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 