پاورپوینت کامل یادداشت هایی در حاشیه «غلط ننویسیم» ۸۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یادداشت هایی در حاشیه «غلط ننویسیم» ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یادداشت هایی در حاشیه «غلط ننویسیم» ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یادداشت هایی در حاشیه «غلط ننویسیم» ۸۰ اسلاید در PowerPoint :

تأملی در کتاب گرانسگ ویرایشی و درست نویسی«استاد ابوالحسن نجفی» در حوزه زبان پارسی

همچنین است کتابِ الإدراک للسان الأتراک که کتابی است به زبان عربی درباره قواعد زبان عربی تالیف ابوحیّان اثیر الدّین محمد بن یوسف الغرناطی (۷۴۷-۶۵۴). و بر اساس اشاره ابن فُندق (قرن ۶)، حکیم علی بن محمد-الحجازی القائنی که با خیام دیدار داشته و آثار متعدّدی نیز نگاشته، صاحبِ اثری بوده با عنوانِ مفاخر اتراک که آن را به سلطان سنجر تقدیم کرده بود(۲۴۱).

تأملی در کتاب گرانسگ ویرایشی و درست نویسی«استاد ابوالحسن نجفی» در حوزه زبان پارسی

همچنین است کتابِ الإدراک للسان الأتراک که کتابی است به زبان عربی درباره قواعد زبان عربی تالیف ابوحیّان اثیر الدّین محمد بن یوسف الغرناطی (۷۴۷-۶۵۴). و بر اساس اشاره ابن فُندق (قرن ۶)، حکیم علی بن محمد-الحجازی القائنی که با خیام دیدار داشته و آثار متعدّدی نیز نگاشته، صاحبِ اثری بوده با عنوانِ مفاخر اتراک که آن را به سلطان سنجر تقدیم کرده بود(۲۴۱).

رُنود: آورده اند: «واژه رند فارسی است و جمع بستن آن به رنود، که از زمان صفویه رایج شده است، خلاف قاعده است. به جای آن باید گفت: رندان یا رندها».

می دانیم که واژه «رند» در فاصله قرن پنجم تا قرن هشتم آن چنان دچار تحوّلِ معنایی شد که اندک اندک از یک تعبیرِ اهانت آمیز به یک اصطلاح مهمّ عرفانی ارتقاء یافت. این واژه که در تاریخ بیهقی به صورتِ «مشتی رند» به کار رفته، در دیوان حافظ همان شخصیّت و اعتباری را یافته که واژه «ولی» در فرهنگ اسلامی :

رندانِ تشنه لب را آبی نمی دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

امّا آن معنای نخستین حتّی تا به امروز نیز به حیات خود ادامه داده است و بر کسی اطلاق می شود که زیرکی را به آستانه گُربُزی می رساند و شمّ معاش تند و تیزی دارد.

آنچه در ادامه خواهد آمد در ردّ این سخنِ نویسنده است که یادآور شده، این واژه از روزگار صفویه، به قاعده جمع مکسّر جمع بسته شده است. تمامیِ نمونه هایی که در ادامه خواهد آمد از متونی است که در فاصله قرون ۵ تا ۹، یعنی پیش از عصر صفوی، به نگارش درآمده اند:

قرن۵: ابن بلخی: فارس نامه ۸۴ : «رنود».

قرن ۶: خاقانی: منشآت ۲۰۶: «رنود و اوباش»؛ ۲۰۷: «اوباش و رنود»ر انوری: در قصیده مشهوری که گویا سروده فتوحی نامی بوده و به انوری نسبت داده شده بود و موجبات دردِ سرِ بزرگی را برای این شاعر فراهم آورده بود، می خوانیم:

بلخ شهری است درآکنده به اوباش و رنود

در همه شهر و نواحیش یکی بخرد نیست

(۵۶۹:۲)

قرن ۷: مولوی:

قصدِ شه از حارسان آن هم نبود

که کُند زان دفع دزدان و رنود

(مثنوی ۳۲۱:۴)

راوندی: راحهالصّدور و آیهالسّرور ۳۸۶: «رنود»ر نسوی: نفثهالمصدور ۲۵: «رنود کارد و سقّاط کشیدند.»ر نجم رازی: مرصادالعباد ۲۰۶: «رنود و اوباش»؛ ۲۰۷: «اوباش و رنود» و همچنین ۴۳۸ر جوینی: تاریخ جهانگشای جوینی ۶۷:۱: «شرّیران و رنود و اوباش» و همچنین ۲۱۹:۲ر امامیِ هروی: دیوان کامل ۲۰۱: «خواص و رنود».

قرن ۸: منشیِ کرمانی: سِمط العُلی للحضرهالعُلیا ۸۵: «اوباش و رنود»ر محمود کتبی: تاریخ آل مظفّر ۶۶: «تسلّطِ رنود و شرّ قاتلان»ر فخر اصفهانی: معیار جمالی، مقدمه ۲: «رنود و اوباش»ر مستوفی: تاریخ گزیده ۲۹۲: «رنود».

قرن ۹: سمرقندی: مطلع السّعدین و مجمع البحرین ۲۷۱: «رنود و اوباش»ر جمال الدّین یوسف اهل: فرائد غیاثی ۱۸۳:۱: «رنود».

گفتنی است این نمونه ها مواردی است که نویسنده این سطور به تصادف- البتّه طیّ سال ها- با آنها مواجه شده و در صورت جستجوی بیشتر، بسامد کاربرد این واژه در متون پیش از عصر صفوی به دهها و چه بسا صدها برابر نیز خواهد رسید.

زیادر زیاده: درباره این دو واژه آورده اند: «کلمه زیاد که امروزه به معنای «بسیار» یا «بیش از اندازه» به کار می‌رود در متون قدیم فارسی مطلقاً نیامده است. به جای آن زیاده (یا زیادت) می‌گفته‌اند …» و در ادامه نمونه‌هایی از متون کهن نقل شده که در آن‌ها «زیادت» و «زیاده تر» به کار رفته است. (۴- ۲۲۳)

از عبارت نقل شده اینگونه استنباط می شود که واژه «زیاد»، که کوتاه شده «زیاده» است، در فارسیِ صد سال اخیر رایج شده و در قرون ۱۰ و ۱۱ به کار نمی رفته است. حال آنکه این کاربرد به کرّات در متون عصر صفوی دیده می شود. برای نمونه تنها در دیوان صائب دو غزل با ردیف «زیاد» آمده است؛ و اینک مطلع آن دو غزل:

غفلت دل از شراب ناب می گردد زیاد

تیرگی آیینه را از آب می گردد زیاد

(۳: ۶- ۱۱۴۵)

رغبت می را کند چندان که نوشیدی زیاد

می شود شوق لب میگون ز بوسیدن زیاد

(۱۱۴۶:۳)

و نمونه هایی از کاربرد این واژه در دیگر غزل های صائب:

می فزاید هایهوی می پرستان را سرود

شـورش مجنون زیـاد از نـاله زنجـیر شد

(۱۱۹۰:۳)

درد می گردد به مقدار پرستاران زیاد

غم نمی گردد به گِرد هر که بی غمخواره شد

(۱۱۹۵:۳)

البتّه صائب متناسب با موقعیّت و ضرورت های وزنی گاه «زیاده» را نیز به کار برده است:

قدر تو کم چرا بود از قدر دیگران

از خود زیاده از همه کس در حجاب باش

(۲۴۲۷:۵)

و این کاربرد «زیاد» به جای «زیاده»، مختص به شعر صائب نیست. طالب آملی نیز در بیتی سروده:

در بنـد زیـاد و کـم ایّـام اســیریـم

زان شادی ما در کمی و غم به زیادی است

(۳۳۵)

و مهم تر اینکه در واژه نامه‌های آن روزگار (قرون ۱۰ الی ۱۲) نیز توضیحی درباره این واژه آمده که روشن می-سازد این کاربرد برای اهل زبان تا حدّی تازگی داشته است. اوحدی بلیانی در سرمه سلیمانی آورده: «زیاذ: فزونی و زیادتی» (۱۲۶). رامپوری در غیاث اللغات پس از آوردن توضیحاتی پیرامون «زیادت» و «زیادتی»، افزوده است: «به حذف تای فوقانی، نیز مستعمل فارسیان». او به فعل «زیاد کردن» نیز اشاره کرده است (۴۴۲- ۴۴۱). و لاله-تیک نیز در بهار عجم یادآور شده: «زیاد: به حذف فوقانی، مخفّف زیادت»؛ و ابیات متعدّدی را از وحشی بافقی، شرف جهان قزوینی و دیگر شاعران عصر صفوی شاهد آورده است. او همچنین انگشت ششم را «انگشت زاید و انگشت زیاد» خوانده است (۱۹۹:۱). و آخرین نمونه ای که نقل می شود از شاعری است به نام «مولانا صاحب دارا» که بیتی از او در بدایع الوقایعِ زین الدّین محمود واصفی (تولّد ۸۹۰) آمده است:

اینک آن بیدل منم کز وار دهر و کین او

دم به دم گردد نشاطم کم ولی انده زیاد

(۳۷۹:۱)

(در نسخه بدل به جای «کز وار دهر و کین او»، «کز دار دهر و کین او» آمده است.)

با نقل این نمونه ها تردیدی باقی نمی ماند که دستِ کم یک قرن پیش از صائب (در گذشته به سال ۱۰۸۱) نیز این واژه در شعر وحشی بافقی (درگذشته به سال ۹۹۱) و دیگران آمده است.حتی دو قرن پیش تر از وحشی این صورت در دیوان کمال خجندی نیز به کار رفته است (۵۲ و ۳۷۵). او حتی برای هنرنمایی، در بیتی هر دو صورتِ این واژه را به کار برده است:

درد ار چه زیاد است ز هجرانِ تو ما را

از بیمِ ملامت نتوان گفت زیاده

(۳۵۵)

بابا فغانی، شاعر قرن نهم- که در ساده تر کردن زبان شعری پس از جامی نقش، مهمی داشته- نیز بارها از صورتِ «زیاد» استفاده کرده است. (۱۶۹ و ۲۲۴) او نیز در غزلی با ردیف «زیاده تر» هر دو صورت این واژه را به کار برده:

خط گرد آن لب میگون زیاده تر

دردم زیاد بود شد اکنون زیاده تر

(۲۷۱) صفی چرکسی، دیگر شاعر عهد صفوی نیز هر دو صورت این واژه را در بیتی آورده:

زیاده باد تو را جلوه های ناز و مرا

هوای شوق زیاد از حدی پی ادراک

(۱۱۲)

گفتنی است نویسنده گاه در متون کهن فارسی نیز با این واژه مواجه شده، اما از آنجا که در باب اصالت نسخه‌ها و صحّت تصحیح این آثار اطمینان خاطر ندارد، با تردید یادآور می شود که در آثار امام محمّد غزّالی، سنایی و همچنین تاریخ بخارا و تاریخ سیستان نیز «زیاد» به جای «زیاده» و «زیادت» آمده است.

در مکاتیب غزّالی که برخی از نسخه های آن متعلّق به قرن ۹ است (سال ۸۱۶) آمده: «چون ایزد سبحانه و تعالی، ترا این ساز و آلت بداد که آنچه دیگری به شصت سال تواند کرد، تو به یک روز به جای توانی آورد، چه اقبال و دولت زیادتر از این!» (۴) در تاریخ سیستان (مؤلّف نامعلوم) نیز آمده: «و قصّه گرشاسب زیاد است و به کتاب او تمام گفته آید، امّا این مقدار اینجا بسنده کردیم». (۵) همچنین است در جایی از تاریخ بخارا که صورت «زیاد» در نسخه به کار رفته و شاید به سبب همین غرابت استعمال، مصحّح بر اساس نسخه دیگری ضبط «زیادت» را برگزیده است (۲۲).

می دانیم که در خاتمه نسخه سیاست نامه ای که اساس کار عباس اقبال بوده، به خلاف دیگر نسخه های معتبر(همچون نسخه های اساس کار دارک و شفر، و آنچه در ایران بر اساس آن نسخه ها منتشر شده)؛ مؤخره ای آمده که خواجه در آن یادآور می شود، مطالبی را هنگام واپسین سفر خویش در اختیار محمد مغربی نامی قرار داده تا به آخر کتاب بیفزاید.

خواجه یادآور می شود که اگر حادثه ای رخ داد، محمد مغربی باید نسخه نهایی را به سلطان تقدیم کند. و عجیب آن که در سراسرِ سیاست نامه، تنها جایی که این واژه به صورت «زیاد» به کار رفته، در همین مؤخره است. او اشاره می کند که کتاب در اصل سی و نه باب (تعبیر خواجه:چهل کمِ یک باب) بود، اما به سبب ایجاز مخلّ، «نکته هایی که لایقِ هر بابی بود در او زیاد کرد…».( نظام الملک ۲۹۸)

آیا همین ضبط، خود نشانه ای از غیر اصیل بودن آن نسخه نمی تواند باشد؟

و آخرین نمونه ای که نقل می کنیم از سنایی است:

عیدی خواهی ز ما، هیچ زیادی مخواه

هیـچ نبـاید تـو را از مـن و مانند من

(دیوان۵۱۵)

و در پایان، احتمالی را طرح می کنیم که شاید روشن کننده سبب و زمینه اجتماعی این تحوّل واژگانی باشد. در مصطلحات بازی تخته نرد، دو اصطلاح وجود دارد که واژه زیاد در آنها دیده می شود. یکی «نقش زیاد» که نام بازی دوم نرد از میان هفت بازی نرد است و دیگری «خال زیاد».

از توضیحاتی که خواهد آمد، روشن می شود که احتمالاً «زیاد»، در این اصطلاحات، کوتاه شده «زیاده» است. درباره «نقش زیاد» آورده اند: «نام دومین بازی از هفت بازی نرد است. در بازی زیاد، هر نقش که در کعبتین افتد، هنگام باختن یکی از آن زیاده بازند» (سجّادی، فرهنگ لغات و تعبیرات خاقانی ۱۵۵۵). و خاقانی سروده:

ای نقــش زیـاد طالع من

در زایـچـه فنـات بینم

چون نقش زیاد کس نبیند

کی در ورق بقات بینم

(۳۰۵)

و درباره «خال زیاد» آورده اند: «آنچه در بازیِ نرد حریفِ غالب را از اعداد مطلوب زاید افتد؛ یعنی این کس را اگر برای بازی چهار مطلوب باشد و بر کعبتین شش خال ظاهر گردد؛ از آن شش چهار خانه به مهر گرفته دو عدد زاید آید، این دو عدد را که از حاجت زاید بود خال زیاد گویند». (مدرس رضوی، تعلیقات حدیقه ۲۶۱)

همانگونه که می بینید، این دو اصطلاحِ بازی نرد با مفهوم کمیّت در ارتباط است. می دانیم که بازی نرد در انحصار دربار و شاعران و ادیبان رسمی نبوده و از همین رو، برای مثال قماربازان که اغلب از مردم کوچه و بازار بوده اند، خود را مکلّف نمی دانسته اند که از شکل رسمی و به هنجار زبان پیروی کنند؛ آیا این احتمال وجود ندارد که نخستین بار، واژه «زیاد» در میان این قشر به جای «زیادت» و «زیاده» به کار رفته باشد و به تدریج به متون رسمی زبان فارسی راه یافته باشد؟

نکته دیگر آن که در برخی از نمونه هایی که در دیوان کمال خجندی به کار رفته نیز واژه «زیاد» با اصطلاحات بازی شطرنج به کار رفته است. (۵۲ و ۳۷۵) این ابیات از لسانی شیرازی که در شهر آشوب او («مجمع الأصناف») آمده و در وصف «شوخ مقامر پیشه» سروده شده نیز مؤید این نکته است. به نظر می رسد زیاد در این ابیات ایهام آمیز به کار رفته است:

نرّاد! من از غم تو پیرم، چه کنم؟

در عـرصه درد خانه گیرم چه کنم؟

ای بـازی کعبتیـن چشـم تو زیاد

در ششدرِ عشق تو اسیرم چه کنم؟

(به نقل از: گلچین معانی ۱۵۸)

ناهارر نهار: آورده اند: «نهار کلمه عربی به معنای «روز» است و نباید آن را با واژه فارسیِ ناهار، یعنی «غذایی که در حدود ظهر خورده می شود»، اشتباه کرد. بعضی از فضلا استعمالِ نهار را به جای ناهار مطلقاً مردود می شمارند و نویسندگان را از آن برحــذر می دارند. امّا کلمه نهار لزوم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.