پاورپوینت کامل لوازم تاریخنگاری ۷۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل لوازم تاریخنگاری ۷۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لوازم تاریخنگاری ۷۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل لوازم تاریخنگاری ۷۳ اسلاید در PowerPoint :
نکتهی اساسی هایدگر میتواند این باشد که مورخ تلاش میکند انسانها را بـفهمد و نـه ماشینها را. انسانها شیء نیستند و به همین دلیل ملاکهای فهم آنها با ملاکهای شناخت اشیایی مـثل مـاشین یـکسان نیستند. … بدینترتیب، گزارش تاریخنگارانه از انسانهای تاریخی کدام مفهوم از حقیقت را مفروض میگیرد؟
نکتهی اساسی هایدگر میتواند این باشد که مورخ تلاش میکند انسانها را بـفهمد و نـه ماشینها را. انسانها شیء نیستند و به همین دلیل ملاکهای فهم آنها با ملاکهای شناخت اشیایی مـثل مـاشین یـکسان نیستند. … بدینترتیب، گزارش تاریخنگارانه از انسانهای تاریخی کدام مفهوم از حقیقت را مفروض میگیرد؟
بازگشت هایدگر از رهیافت نوکانتی به فلسفهی علم و چرخش به سمت یک پرسشگری «بنیادیتر» و هستیشناسانه بر این باور متکی است که علوم با یک بحران مواجهند و فلسفه میتواند پیشتاز علوم بوده و به آنان روش بیرون رفتن از مشکلات را با بنیاد نهادن تحقیق بر یک بنیاد تازه نشان دهد (
ZS,
۹-۱۰) البته چنین باوری منحصر به هایدگر نیست. مفهوم هوسرل از فلسفه بهعنوان یک علم مـستحکم و اسـتوار، یک سابقهی مهم برای هایدگر به شمار میآید. ولی این باور موجب یک شکست فاحش برای «هستیشناسی بنیادی» میشود؛ چراکه دقیقاً در همان نقطهای قرار دارد که هستیشناسی در آنجا با علوم وجودی که هـایدگر حداقل با آنها توافق دارد ارتباط پیدا میکند. هایدگر در گزارش خود از ارتباط میان تاریخی بودن و تاریخنگاری آشکارتر از همهی بخشهای هستی و زمان، چگونگی کمک فلسفهی هستیشناسانه را به آن علم وجودی که در وضعیت بحرانی قرار دارد تـوضیح مـیدهد.
بدینترتیب، این گزارش لوازمی غیر از لوازم تاریخنگاری برای علوم در پی خواهد داشت. این گزارش میتواند جانشین همهی فعالیت هستیشناسانه در «ایجاد مبنا و بنیاد» برای علوم شود. ولی آیا یک سازه هستیشناسانه میتواند دارای آن نیروی وجـودی کـه هـایدگر بر آن استوار میکند، باشد؟ اگر این گزارش نـاموفق بـاشد، البـته ثابت نمیکند که طرح فوق علمی نیست، ولی تاریخ به خاطر ارتباط نزدیکی که با فلسفه دارد، میتواند قلمروی باشد که این طرح بیشترین امـکان مـوفقیت را در آن داشـته باشد و این در صورتی است که اصولاً توانایی موفقیت وجـود داشـته باشد. بررسی نظریهی هایدگر در باب علم تاریخ در قسمت ۷۶ کتاب، آزمونی قاطع برای نظریهی بنیادگرایانهی او در مورد علم است.
علم برای هـایدگر یـک نـوع مضمون کوک کردن است (
SZ,
۳۹۳) بر مبنای یک توجه ماقبل علمی، مـحدودیت یک قلمرو خاص برداشته شده و هستیهای موجود در این قلمرو برطبق یک روش و یک چارچوب مفهومی مورد تحقیق قرار میگیرند. علم تـاریخ بـه چه مضامینی میپردازد؟ موضوع تاریخ برای هایدگر دازاین است که بوده است. (
dagewesenes dasein
) ایـن بـرداشتن محدودیت از قلمرو تاریخ، محدودهای که بر دیگر علوم تحمیل میشود را بر تاریخ تحمیل نمیکند و صرفاً شرط و متدی بـرای امکان با بودن گذشته و دسترسی آن برای ماست. این باز بودن آنچه را که میتوان در مـورد گـذشته گـفت محدود نمیکند و لازمهی آن میتواند نوعی خصلت دلبخواهی در تبیینهای تاریخی باشد یا حتی بدتر از آن میتواند بـه یک نسبیگرایی کامل بیانجامد که در آن هر چیزی را بتوان گفت. در اینجا میتوان از هایدگر دفاع کرد؛ چـراکـه محدودیتهایی وجود دارد که ناشی از گذاشتن شرط «عمل بودن» (
Vollziehbar
) بر مضامین هستند. (
SZ,
۳۹۳) موضوع تاریخ برای هـایدگر دازاینی اسـت کـه بوده است و دازاین همیشه در یک جهان وجود پیدا میکند، به همین دلیل همهی واقعیات تـودستی و فـرادستی به دازاین و جهان که تحت شمول آن گزارش قرار گرفته و تبیین میشود، مربوط خواهند شد.
بدین قرار، تصور هایدگر از علم تاریخ شاکل است بر ملاک معمولی کمال (مجموعهی همهی دادههای مربوط) و تـلائم (گزارشی سازگار از همهی این دادهها). بدینترتیب، چیزی وجود ندارد که با اقتضائات سـنتی نـسبت بـه محکمترین مبانی علمی و آکادمیک تضاد داشته باشد.
گام بعد مسئلهبرانگیزتر است؛ هایدگر میخواهد بگوید کـه صـرف در اخـتیار داشتن این مواد واقعی چرایی ظهور این مواد بهصورت تاریخی را تبیین نمیکند، بلکه این مواد را باید بهصورتی باقی و متعلق به یک جهان و یک دازاین واقعاً موجود در آن جهان فهمید. کسب و وارسی این مواد آغاز بازگشت به گذشته نیست، بلکه بیشتر امکان مـاتقدم «وجـود تاریخی متوجه به دازاینی را که در آنجا بوده اسـت» مـفروض مـیانگارد. (
SZ,
۳۹۴)
جهت فهم منظور هایدگر در اینجا، باید از آنـچه مـنظور نظر او نیست آغاز کرد؛ نخست آنکه او نظریهی همدلی را پیشنهاد نمیکند؛ چراکه لازمهی هـمدلی رفـتار با انسانها بهصورت اذهانی اسـت کـه به نـحو هـستیشناسانه از هـم جدا شده و فقط با نهادهایی مـبهم و نـامعلوم به هم ارتباط مییابند (نگاه کنید به
SZ,
۱۲۴) ثانیاً او این نکته را مطرح نمیکند کـه نـظریهی او با منحصربهفرد بودن وقایع گـذشته سروکار دارد. از نظر هایدگر مـورخ بـاید امکانات وجودی دورانهای گذشته را برای عـصر خـویش مجدداً احیا کند. ثالثاً او منکر این مطلب است که تاریخ به قوانین جبری تـقلیل مـییابد (
SZ,
۳۹۵) اگرچه تاریخ باید این دادهها را گـزارش کـند، نکتهی اساسی هـایدگر آن است که مضمون تاریخ صـرفاً واقـعی نخواهد بود. او معتقد است که این واقعیات فقط نتیجهی انتخاب ثابتی از وجود است و کار مـورخ در اسـاسیترین وجه آن بازسازی واقعیات نیست، بـلکه بـازسازی امکانات یـا انـتخابهای وجـودی موجود در تحت سرنوشت تاریخی افـراد و تقدیر مردمان است.
بازسازی بیشتر تکرار یا جبران و عملآوری مجدد است؛ چراکه این پرسـش صـرفاً به بازسازی یا احیای یک خانهی ویـران و منهدمشده بازنمیگردد، خود این ویـرانه فـقط نشانهی وجهی از وجود است که باید مورخ آن را تکرار کرده یا جبران کند. وجه وجود یک شیء نیست، بـلکه یـک امـکان در و از طریق مجموعهای از جلوههای واقعی است. فهم یـک امـکان بـا شناخت یـک واقـعیت تـفاوت دارد، ولی برای شناخت مدلول یک واقعیت، مورخ باید بافت کلی شکلدهنده به تشخص آن واقعیت را فهمیده و تفسیر کند. بر اساس دیدگاه هایدگر خود این بافت همان واقعیت نیست، بلکه امکانی است که واقعیات را دربر گرفته و از آنها جاری میشود. همیشه نیاز به اثبات تفسیر تـوسط واقعیات وجود خواهد داشت، ولی روشن خواهد بود که یک دستهی مشخص از واقعیات میتواند با بافتهای متفاوت تناسب داشته و خود بافت مورد نظر معرف یک انتخاب مورخ باشد. این انتخاب بیشتر نوعی پاسـخ به مـوقعیت خود مورخ است تا موقعیت گذشته. تاریخ ارتباطی اساسی با زمان حاضر (و آیندهی مورد انتظار) دارد. تاریخ معرف عمل جداسازی از زمان حاضر است و بدین واسطه حداقل به نحو ضمنی نـوعی پرسـشگری از «امروز» است. هنگامی که تاریخ توانایی قاطع خویش را تشخیص دهد، از چشم هایدگر موثق میشود.(
SZ,
۳۹۷)
البته هایدگر کاملاً تناقضهای فوق را در ادعای مربوط به ضرورت سـروکار داشـتن مورخ با امور ممکن تا واقـعیات درک مـیکند. علوم عموماً با واقعیات سروکار دارند، ولی هایدگر طرح سابق خویش را در اشاره به تفاوت ذاتی میان علوم انسانی و علوم طبیعی دنبال میکند. ولی حتی مفهوم ضعیفتری از «عـلم» نـیز باید ملاکهای گفتمان عـقلانی را دربـر داشته باشد تا انتخاب در هر موضوع و نقطه را ممکن سازد. آیا هایدگر در حرکت از ضرورت به امکان چنین ملاکهایی را برای تاریخ حذف کرده است؟
گرچه بسیاری از نکاتی را که هایدگر در مورد علم تاریخ میگوید صحت دارد، حداقل و بـه میزانی مشخص، زیاده از حد سخن گفته است؛ بهعنوان مثال او معتقد است که نمیتوان باور داشت که تاریخنگاری دارای «ارزشی کلی و عمومی» است.(
SZ,
۳۹۵) اگر هایدگر فقط معتقد بود که هیچ گزارش تاریخیای بـرای هـمیشه درست نـخواهد بود، هیچ دشواری خاصی وجود نداشت، ولی اگر او مدعی باشد که یگ گزارش نمیتواند در یک زمان خاص و توسط مـورخان رقیب معتبر دانسته شود، دیدگاه او به شدت متناقضنما خواهد بود. او نظر خود را در کـتاب دیگری آورده و گفته است که یک گزارش خاص برای یک عصر خاص و معین درست است (نگاه کنید بـه مـقدمهای بر مابعدالطبیعه، ترجمه انگلیسی، ص.۱۴۷ و بعد). او همچنین در هستی و زمان به روشنی مـتمایل اسـت کـه تحلیل روششناسی تاریخنگارانه به تجزیه و تلاشی تاریخ فلسفه منجر شود. (
SZ,
۳۹۲) جایگاه و موقعیت تفسیر خود هایدگر از تاریخ فـلسفه چیست؟ آیا هنگامی که بازاندیشی هایدگر در سنت به ریشههای ابتدایی مقولات و مفاهیم میرسد، گزارش او از این ریشهها «صحیح» است؟ ریشههای مورد نظر باید تـوسط خـود سنت نیز معقول شده باشند (نگاه کنید به
SZ,
۲۱-۲۲)
هایدگر حداقل در هستی و زمان به نظر میآید که مدعی است گزارش تاریخی او معتبر است، چون او این تلاش و زوال تاریخی فلسفه را بهصورت «نقدی متوجه به امروز و روشی غالب برای بررسی تاریخ هستیشناسی» تلقی میکند. (
SZ.
۲۲-۲۳) طرح او در باب تلاشی، خود نوعی تاریخنگاری است و یک تاریخنگاری موثق است؛ چراکه جهتگیری به شدت نقادانهای دارد به آنچه که در فلسفه امروز «اشـتباه» است. ولی بر این اساس این طرح باید به نحو شگفتانگیزی عتیقهجویانه بوده و به علمی بودن خویش باور داشته باشد.
در اینجا حداقل دو مفهوم از حقیقت به چشم میخورد، این دو مفهوم با تمییزی مـطابقت دارد کـه خود هایدگر میان حقیقت و ناپوشیدگی (
Entdecktheit
) هستیها (هنگامی که یک شیء خاص بهصورت آن شیء ملاحظه میشود) و افشاشدگی (
Erschlossenheit
) کل که پرده برداشتن از هستیهای خاص را ممکن میسازد، میگذارد. (
SZ,
۲۲۰) مورد اول وجودی است و مورد دوم هـستیشناسانه. هنگامی که هایدگر تأکید میکند علم تاریخ باید بهصورت یک امر ممکن ملاحظه شود و قائل میشود که این حقیقت تاریخنگارانه باید با افشاشدگی موثق (حقیقت) وجود تاریخی تبیین شود (
SZ,
۳۹۷) در واقـع قـائل مـیشود که تاریخنگاری در حقیقت هستیشناسانه بنیاد دارد.
بـه نـظر مـیآید که این مدعا نوعی تمجید و تعارف با تاریخ است، چون تاریخ را با فلسفه و هنر از جهت «صحیح» بودن به معنای عمیقتر گـشودن راههایی تـازه برای مشاهده و یک جهان تازه یکی میگیرد. ولی آیـا ایـن وحدت، مطلوب است؟ هایدگر در متن خطابهی دانشگاهی به تفاوت میان تاریخ و فلسفه اشاره میکند. او تاریخ فلسفه را اصولاً متعلق به فلسفه میداند تـا تحقیق تـاریخی (نـگاه کنید به
Die kategorien und Bedeutungslehre des Duns Scotus,S.
۵)توصیف او از تاریخنگاری «موثق» و نوع «حقیقت» هستیشناسانه آن، قـابلیت اطلاق بیشتری بر فلسفه و تاریخ آن دارد تا (فینفسه) خود تاریخنگاریی. البته حتی تاریخ فلسفه نیز نمیتواند نوع هستیشناسانه حقیقت را دربـر داشته بـاشد کـه تفسیر دوباره ناشی از تلاش تاریخ هستیشناسی سنتی توسط هایدگر را ممکن میسازد، ولی بـااینحال، اسـتدلالهای مربوط به این نکته با ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 