پاورپوینت کامل نگاهی به هدایت و یک نامه نویافته ۷۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به هدایت و یک نامه نویافته ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به هدایت و یک نامه نویافته ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به هدایت و یک نامه نویافته ۷۵ اسلاید در PowerPoint :

بگذارید از سربرگ نامه شروع کنم: کاغذ نامه ای که صادق هدایت خطاب به برادرش محمود خان هدایت نوشته، مربوط به کافه‌ای است که هنگام نوشتن نامه، آنجا بوده، در ۲۷ ژویه ۱۹۲۹. گویا گراند کافه در بندر لوهاور فرانسه؛ آن روزها یکی از پاتوق‌های هدایت بوده است. با کنجکاوی توانستم یک کارت پستال مربوط به همان سال و یک عکس از آن کافه متعلق به ۷ سال پس از تاریخ نگارش این نامه را بیابم.کارت پستالی متعلق به ۱۹۲۹ و عکسی از سال ۱۹۳۶. این نامه در موزه رضا عباسی نگهداری می‌شود؛ همراه با نامه هایی دیگر و اشیایی مختصر از او همچون عینک ،کیف ، سنجاق کروات و …

بگذارید از سربرگ نامه شروع کنم: کاغذ نامه ای که صادق هدایت خطاب به برادرش محمود خان هدایت نوشته، مربوط به کافه‌ای است که هنگام نوشتن نامه، آنجا بوده، در ۲۷ ژویه ۱۹۲۹. گویا گراند کافه در بندر لوهاور فرانسه؛ آن روزها یکی از پاتوق‌های هدایت بوده است. با کنجکاوی توانستم یک کارت پستال مربوط به همان سال و یک عکس از آن کافه متعلق به ۷ سال پس از تاریخ نگارش این نامه را بیابم.کارت پستالی متعلق به ۱۹۲۹ و عکسی از سال ۱۹۳۶. این نامه در موزه رضا عباسی نگهداری می‌شود؛ همراه با نامه هایی دیگر و اشیایی مختصر از او همچون عینک ،کیف ، سنجاق کروات و …

چرا اشیای هدایت مهم است؟

صادق هدایت در تاریخ معاصر ایران جایگاهی فراتر از یک نویسنده دارد.این ادعا را حجم بسیار بالای نقدها و نظراتی که گروههای مختلف اجتماعی در طی چندین نسل درباره او گفته اند و نوشته اند، تصدیق می کند.نخبگان او را به عنوان نویسنده ای شهیر که پایه گذار نوول نویسی در ادبیات داستانی معاصر است، و نیز به مثابه یکی از نشانه های مهم روشنفکری معاصر ایران می شناسند.این جایگاه با آنکه امروز بیش از نیم قرن از خودکشی او می گذرد،نه تنها کمرنگ نشده که رفته رفته موقعیتی تغییر نیافتنی یافته است؛ به گونه ای که نام هدایت بر تمامی نویسندگان ادبیات داستانی بعد از او و نیز روشنفکری معاصر ایران سایه دارد. با این حال نام و آثار هدایت رفته رفته در جامعه سنتی ایران در یک حوزه ممنوعه قرار گرفت و تقریبا در همه دوران سلطه اجتماعی و سیاسی سنت،ممنوع بود.به طوری که با وجود اهمیت و اثرگذاری ویژه هدایت در پیدایش نوول نویسی و ادبیات داستانی ایران،نام او به ندرت می آید.

در طول بیش از نیم قرن که از مرگ او می گذرد،پرسش های بسیاری درباره زندگی اش و ویژگی هایی که او را متمایز از دیگران می کند و به او مقام یگانه ای در ادبیات داستانی ایران میدهد،مطرح بوده و البته پاسخ روشنی نیز به آنها داده نشده است .گزاره ها کلی است و پاسخی به این قبیل از پرسش ها نمی دهد؛ می دانیم که هدایت بیش از همه نویسندگان ایرانی مورد توجه مخاطبان ایرانی و غیر ایرانی قرار گرفت، آثار او به اکثر زبان های زنده دنیا ترجمه شد و تا آنجا پیش رفت که اثر جاودانه اش ؛ بوف کور، توسط منتقدان مهمی در رده ده اثر مهم ادبیات سوررئالیستی جهان قرار یافت . می دانیم که علاقمند به جمع آوری فرهنگ عامه بود و او را پیشتاز نوعی مردم نگاری در ایران دانسته اند و موضوعاتی از این دست. سرانجام خودکشی هدایت در پاریس ،زندگی او را در حالی از ابهام فرو برد و بر پرسش های چندین نسل درباره زندگی او افزود. اما اهمیت هدایت فراتر از این گزاره های خبری ،در حضور مداوم او در تاریخ معاصر ایران به عنوان نوعی “اسطوره ” است؛ اسطوره ای که امروزه از واقعیت هدایت نیز فاصله گرفته است.

آیا ادبیات داستانی هدایت حقیقتا تکرار ناپذیراست و همین یگانگی او را متمایز می کند؟ پاسخ بسیاری به این پرسش منفی است و حقیقت هم این است که نویسندگان درخشان دیگری حتی با مهارت ادبی بیشتر همچون او ماندگار نشده اند.آیا فعالیت های خارج از موضوع داستان نویسی است که به هدایت چنین جایگاهی می دهد؟ پاسخ این سوال هم مثبت نیست چرا که بسیاری دیگر و بسیار جدی تر از هدایت به موضوعاتی که او خیلی پراکنده به آن توجه کرده، پرداخته اند و چنینی اثری نگذاشته اند. اما آنچه که روشن است نگاه نقادانه و پیشرو هدایت به شرایط پیرامون و تیزبینی درخشانش در شناخت جریانهای اجتماعی که گاه به پیشگویی های باور نکردنی درباره آینده اجتماعی ایران شبیه می شود، او را از سایر نویسندگان و روشنفکران هم عصرش جدا میکند.این نگاه را در متن های حاشیه ای او بیشتر می توان پیدا کرد. در عین حال هدایت ورای همه ویژگیهای متمایز کننده ،بدل به نماد و نشانه روشنفکری در صد سال گذشته ایران شده است. بی تردید آنچنان که او در طی هفتاد سال گذشته با پذیرش و یا انکار افکار عمومی مواجه بوده است،دیگران نبوده اند. از سوی دیگر مردمی شدن نام هدایت ، چه از زاویه موافقین و چه مخالفین ، گرچه با انزوا و تنهایی در سالهای حیاتش ناسازگار است، اما به نظر در بستر همین ناسازگاری است که اسطوره هدایت شکل می گیرد.

هدایت نوعی نگاه منحصر به فرد برای نیل به ترقی و اصلاح امور در جامعه سنتی دارد که با نسخه دیگر روشنفکران زمانه اش متفاوت است. نسخه هدایت هرچند کمی ناسیونال رومانتیک است، کمی یکسویه قضاوت می کند و گاهی لجوج و یکدنده پای حرف خویش می ایستد، در یگانگی و منحصر بودن هیچ کم ندارد . در اینکه نگاه او برخاسته از حقیقت تجدد ایرانی است و بسیار واقعی تر از سایر تجویزهایی است که روشنفکران ایرانی برای تجدد و ترقی ایران نوشته اند؛ نزد بسیاری از مفسرین شکی نیست.انتقادهای به ظاهر غیر سازنده او، مثل بوفی که در تاریکی می بیند، زوایای تاریک ناکامی های فرهنگی و اجتماعی ایران را گوشزد می کند. او برآمده از واقعیت فرهنگی جامعه است و با حقیقت زمانه نسبتی عمیق تر از سایرین دارد.

با همه این اوصاف کشف اینکه چرا جامعه ایرانی تا این حد نسبت به خودکشی هدایت واکنش نشان داده و چرا دامنه حساست نسبت به او پس از گذشت ده ها سال همچنان پا بر جاست،کاری دشوار است و صرفا از راه بازخوانی نوشته های او امکان پذیر نیست. در میان روشنفکران ایرانی هدایت چهره ای متمایز است، چهره ای منفرد که استوار بر یک فردیت خود بنیاد است و با وجود حجم بسیار بالای جریان های سیاسی و اجتماعی زمانه اش، وابسته و معتقد به هیچ راهی جز آنکه خود یافته است، نیست. شاید همین فردیت خود بنیاد هم او را منزوی و در نهایت قربانی می کند.اما هرآنچه که هست جامعه ایرانی هنوز نوعی جراحت و نوعی ابهام از واقعیت هدایت، زندگی او و مرگش دارد و این جراحت و ابهام مساله هدایت را تا امروز حل نشده باقی گذاشته است.

به همین دلیل است که بازخوانی هدایت تا این اندازه حائز اهمیت شده است.دیگر تنها نوشته های رسمی او نیست که اهمیت دارد، نامه هایی که به دیگران نوشته ، گاهی همپای آثارش و گاهی فراتر از آنها مهم شده است.رفتار هدایت، خاطرات پراکنده درباره او،شوخی هایی که با دوستان می کند و به طور کلی طنز هدایت، مشی و منش و آداب زندگی اش،گیاه خواری هدایت، دوستان و پاتوق هایش و همه انچه با اسطوره شدن او در رابطه است،در چندین نسل نخبگان جامعه ایرانی و حتی نزد توده های مردم ،کنجکاوی ایجاد کرده و عطش و میلی را برای بازخوانی او به وجود آورده است؛ بازخوانی هرآنچه مربوط به هدایت است.

و اما نامه های هدایت

در سالهای گذشته علاوه بر نامه های پراکنده ای که از صادق هدایت توسط خانواده او و یا برخی محققین ادبی یافته و منتشر شده، مهمترین سند منسجم از نامه های خصوصی او، هشتاد و دو نامه ای است که صادق هدایت در سالهای آخر عمر و پیش از رفتن به پاریس، به دوست نزدیکش حسن شهید نورایی نوشته و روایتی منحصر به فرد از سالهای پایانی زندگی هدایت را منعکس کرده است.این نامه ها که با مقدمه و توضیحات بی نظیر دکتر ناصر پاکدامن ابتدا در پاریس منتشر شد، به بازار غیر رسمی کتاب ایران هم رسید.اما علاوه بر اینها هنوز نامه هایی خوانده نشده از هدایت وجود دارد.بخشی از این نامه ها که به دوران جوانی و سفر اول هدایت به پاریس باز می گردد در موزه رضا عباسی نگهداری می شود.در حاشیه ساخت مستندی درباره صادق هدایت به این نامه ها دست یافتم و با همکاری کم نظیر مدیر وقت موزه در هفت یا هشت سال پیش،از مجموعه آن عکاسی کردم.این نامه ها یک به یک نیاز به بازخوانی و نگارش حواشی و توضیحات دارد.

اولین نامه نو یافته:

۲۷ ژوییه ۱۹۲۹

تصدقت گردم.بالاخره بعد از این همه داد و بیداد امروز پول بنده رسید و آبها از آسیاب افتاد.آنهم با هزار کشمکش.چون سفارت کاغذ جواب بانک پاریس را برایم فرستاد که فلان روز پول را حواله داده است.من هم کاغذ را برده بانک ادعای پول کردم.آنها تلفن زدند بالاخره رفتم به هتل سابق،معلوم شد کاغذی آمده،آنها به پستخانه رد کرده اند.رفتم آنجا سجل احوال خواستند،آنرا نشان دادم ،تازه بازی در آوردند که تقلبی است،مهر روی عکس نخورده،تجدید نشده و غیره. چیزی نمانده بود که بدهندم به دست پلیس. بالاخره رفتم منزل ،هرچه کاغذ اسم و رسم داشته آوردم انداختم جلوشان تا راضی شدند کاغذ را بدهند..پول را گرفته چند تا فحش به دنیا و مافیهایش دادم.بعضی از قرضهای خودم را پرداختم، پول پانسیون را هم دادم.گمان نمیکنم چیز زیادی برای خودم مانده باشد. این پول تا آخر ماه اوت است.به هر حال از خجالت صاحبخانه درآمدم تا بعد چه بشود. امشب خیال دارم بروم تاتر. اینجا از حیث سینما و تاتر بد نیست. یک پلاژ هم دارد. منظره های دریای آن هم قشنگ است. چند روز پیش از زور بیکاری شرح یک شب خودم را که در شهر گردش کردم، برای روزنامه ایران فرستادم.ولی بسکه مزخرف است،گمان می کنم که چاپ نکند. از این حیث دلواپس نباشید که من بروم روی پلاژ و شنا بکنم. اولا از اینکه پلاژ اینجا خیلی شیک نیست، ثانیا تن و بدن قشنگی ندارم که بروم به مردم نشان بدهم. ثالثا وسایلش برایم مهیا نیست. رابعا رفیق این کار را ندارم و تنها رفتنم به پلاژ مزخرف است.الحمدالله که به تاسعا(طاس)نرسید. باری چهارصبایی اینجا بسر می بریم.، ببینیم بعد چه می شود. چون پول پانسین را تا آخر ماه اوت پرداخته ام ناچار در همین جایی که هستم خواهم ماند. روزی ۴۵ فرانک باضافه انعام و آب جو که با غذا می خورم.(چون اینجا آبش خوب نیست) رخت شویی و غیره و غیره.عجالتا پول اطاق و خوراک را قبلا پرداختم تا ازاین حیث راحت باشم. امروز بعدازظهر هم رفتم حمام. نه در کنار دریا بلکه در حمام معمولی با آب گرم و بعد قدری گشتم خسته شدم آمدم در کافه بزرگی که نزدیک منزل است.خیلی شلوغ است.کاغذ را مینویسم میروم منزل. دو نفری پهلوی بنده نشسته

Domino

بازی میکنند، برای اطلاع عرض شد.

بدبختانه در پانسین هم همه مردهای جا افتاده با زنهایشان هستند. هیچ رفیقی مابین آنها پیدا نکردم. خیلی هم رسمی به هیچکدام اعتنا و تعارف هم نمیکنم.اینهم یک جور زندگانی است.بی دردسر است.همین قدر خوشحالم که ایرانیها اینجا نیستند و به همین مناسبت هاور را انتخاب کردم.دو روز قبل چند تا کاغذ فرستادم.لابد با هم میرسد و از بی پولی بنده خیلی متوحش نخواهید شد، چونکه عجالتا رفع شد.خدمت حضرت خداوندگاری و حضرت عیسی خان و همشیرگان را که خیلی بی التفات شده اند سلام میرسانم. روی مهرانگیز،مهین،بهمن و بیژن را میبوسم. زیاده قربانت[

حاشیه ای بر این نامه:

بگذارید از سربرگ نامه شروع کنم: کاغذ نامه ای که صادق هدایت خطاب به برادرش محمود خان هدایت نوشته، مربوط به کافه‌ای است که هنگام نوشتن نامه آنجا بوده: در ۲۷ ژویه ۱۹۲۹. گویا گراند ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.