پاورپوینت کامل در معرض تهاجم فرهنگی هستیم ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در معرض تهاجم فرهنگی هستیم ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در معرض تهاجم فرهنگی هستیم ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل در معرض تهاجم فرهنگی هستیم ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

مردی تنگدست برای رفع گرسنگی فرزندان گرسنه خواهرش نانی می‌دزدد و به همین جرم ۱۹ سال در زندان به سر می‌برد و بالاخره آزاد می‌شود… اما کارت زردی به او می‌دهند که حکم مرگ دارد او به دلیل این کارت زرد نمی‌تواند کار بکند. نمی‌توان همچون یک شهروند عادی زندگی بکند

داستان‌های فردوسی و سعدی و نظامی و عطار را دریابیم

مردی تنگدست برای رفع گرسنگی فرزندان گرسنه خواهرش نانی می‌دزدد و به همین جرم ۱۹ سال در زندان به سر می‌برد و بالاخره آزاد می‌شود… اما کارت زردی به او می‌دهند که حکم مرگ دارد او به دلیل این کارت زرد نمی‌تواند کار بکند. نمی‌توان همچون یک شهروند عادی زندگی بکند… ژان والژان آواره سرانجام با همان کارت زرد به خانه اسقف بین ونو وارد می‌شود و از او به گرمی پذیرایی می‌کنند اما او خشمگین از قوانین ظالمانه بشری شمعدان‌های خانه اسقف را می‌دزدد و الی آخر. بدیهی است از هر کودک دبستانی که بپرسی این داستان از کیست بلافاصله می‌گوید «ویکتور هوگو» چرا که این داستان را به صورت‌های مختلف دیده است: فیلم سینمایی، انیمیشن؛ سریال و… اما اگر از او بپرسی این داستان را نخست «سعدی» همراه با تفاوت‌هایی و قرن‌ها پیش از رمان‌نویس بزرگ فرانسوی آفریده است باور نمی‌کند، بعد که باور کرد، نمی‌داند در کجا پیدایش کند و باز اگر به او نشانی بدهی: باب چهارم بوستان و زیر عنوان تواضع، از پس خواندنش برنمی‌آید:

عزیزی در اقصای تبریز بود

که همواره بیدار و شب خیز بود

شبی دید جایی که دزدی کمند

بپیچید و بر طرف بامی فکند

به دلداری و چاپلوسی و فن

کشیدش سوی خانه خویشتن

به غلطاق و دستار و رختی که داشت

زبالا به دامان او گذاشت

دل آسوده گشت مرد نیک بخت اعتقاد

که سرگشته‌ای را بر آمد مراد

عجب ناید از سیرت بخردان

که نیکی کنند از کرم بابدان

حالا می‌پرسید که این دو داستان چه ربطی به پیشنهاد فرهنگی داشت و من توضیح می‌دهم که دولت اگر