پاورپوینت کامل نگاهی به ادبیات جهان ۶۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به ادبیات جهان ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به ادبیات جهان ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به ادبیات جهان ۶۰ اسلاید در PowerPoint :

این که چگونه نازی‌ها و فاشیست‌ها در اروپا قدرت را در اختیار گرفتند و چه عواملی موجب شد تا زمینه جنایت‌های بزرگی در جنگ دوم جهانی پدید آید، پرسش‌هایی هستند که همواره بسیاری از روشنفکران و پژوهشگران همچون: هانا آرنت در «توتالیتاریسم»، اریک فروم در «گریز از آزادی» و بویژه فصلی از آن با نام «روانشناسی نازیسم» و… به آن پرداخته‌اند.

«گیرنده شناخته نشد»؛اثر کاترین کرسمن تیلور

(ترجمه بهمن دارالشفایی)

این که چگونه نازی‌ها و فاشیست‌ها در اروپا قدرت را در اختیار گرفتند و چه عواملی موجب شد تا زمینه جنایت‌های بزرگی در جنگ دوم جهانی پدید آید، پرسش‌هایی هستند که همواره بسیاری از روشنفکران و پژوهشگران همچون: هانا آرنت در «توتالیتاریسم»، اریک فروم در «گریز از آزادی» و بویژه فصلی از آن با نام «روانشناسی نازیسم» و… به آن پرداخته‌اند.

اما ادبیات نیز در اینجا می‌تواند مجال اندیشیدن را بیشتر بگشاید. برای نمونه، کاترین کرسمن تیلور، زاده ۱۹۰۳ در نخستین و مشهورترین کتاب خود با نام «گیرنده شناخته نشد» که به زبان‌های مختلفی و همچنین فارسی هم ترجمه شده، نامه‌نگاری دو دوست صمیمی آلمانی که سال‌ها در آمریکا با هم زندگی و کار کرده و اکنون یکی از آنها در زمان قدرت‌گرفتن هیتلر و نازی‌ها به آلمان بازگشته را پیش روی مخاطبان قرار داده است.

این نویسنده،یک سال قبل از آغاز جنگ دوم جهانی، این کتاب را نوشته است. زمانی که هنوز خطر هیتلر و نازی‌ها روشن و اندیشه‌های بیمارگونه و رفتارهای وحشیانه آنها بویژه در برخوردی که با یهودیان داشتند، نمایان نشده بوده است. داستانی که کاترین تیلور نوشته، بی‌اعتنایی نسبت به سرنوشت «دیگری» و مصمم‌بودن برای نابودکردن «دیگری» را در کوتاه‌ترین مجال ممکن پیش روی ما قرار می‌دهد. داستانی تکان‌دهنده که هم اشاره به زمینه‌های اقتصادی و وضعیت ناخوشایند آلمانی‌ها پس از جنگ اول جهانی دارد و هم زمینه‌های ذهنی و روانی که موجب گسترش اندیشه‌های دیگرستیز می‌شود را می شناساند.

واکنش به رفتار غیرمسئولانه و غیرانسانی دوستی قدیمی که نسبت به گرفتاری و سپس کشتن خواهر دوستش، به این جرم که از قوم و نژاد آنها نبوده، چه می‌تواند باشد؟ در چنین وضعیتی، وقتی جان افراد به خاطر باورهایشان یا نژادشان یا هر تفاوت دیگری در خطر قرار می‌گیرد، ارتباط با چنین افرادی نیز از سوی دستگاه سرکوب‌گر که با برنامه‌ریزی‌های شوم خود افراد را بر اساس حس ناسیونالیستی افراطی و حقیقت‌انگاری توهم‌های خویش در داوری درباره گروهی یا قومی یا پیروان باوری تقسیم‌بندی کرده، خطایی بزرگ شمرده می‌شود.

به ویژه اگر صمیمانه‌ و مرموز هم به نظر آید! از این رو به زور نشاندن کسی در جایی و در وضعیتی که قدرت فهم آن را ندارد، شاید تنها گزینه‌ای باشد تا بفهمد که دیگری چه کشیده و چه بر سرش آمده! داستان «گیرنده شناخته نشد» فراتر از آن مقطع حساس تاریخی که روایت می‌کند. وضعیتی را در برابر مخاطبان ترسیم می‌کند که پیچیدگی‌های روانشناختی، سیاسی، فکری و اقتصادی آن همچنان جای بررسی دارد.

«پیروزی آینده دموکراسی»؛اثر توماس مان

(ترجمه محمد علی اسلامی ندوشن)

توماس مان، نویسنده مشهور آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات (سال ۱۹۲۹)، در سال ۱۸۷۵ و در شهر لوبک آلمان به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۵ در بیمارستانی در شهر زوریخ (سوئیس) درگذشت. با قدرت گرفتن نازی‌ها در آلمان، او که نمی‌توانست وضعیت موجود را تحمل کند، مجبور به مهاجرت شد و ابتدا به سوئیس و سپس به آمریکا رفت.

چنانچه دکتر محمد علی اسلامی ندوشن (مترجم کتاب) خاطراتی را از «کاتیا مان» همسر توماس مان، نقل کرده، از سال ۱۹۳۰ نازی‌ها نسبت به توماس مان حساس شده و او را بایکوت کرده بودند. او از آن هنگام که در سخنرانی خود (اخطاری به آلمان، هشداری به عقل) در تالار بتهوون برلین درباره خطرناک‌بودن نازی‌ها نکته‌هایی را مطرح می‌کند؛ به طور جدی از سوی آنها مورد تهدید و آزار قرار می‌گیرد. کاتیا مان می‌نویسد:«نازی‌ها به دفعات توطئه قتل ما را طراحی کرده بودند.» و همچنین می‌گوید به خاطر این فشارها امکان بازگشت به کشور را نداشته‌اند؛ جز اینکه توماس مان نامه‌ای برای ابراز پشیمانی می‌نوشته و داوری خودش را درباره نازی‌ها غلط ارزیابی می‌کرده که بنا به گفته کاتیا مان:«اگر این کار را می‌کرد، او را دوباره می‌پذیرفتند و نازی‌های چکمه‌پوش به او احترام می‌گذاردند.»

اما مان با وجود این وضع می‌کوشد تا با آگاه‌ساختن مخاطبان خویش، مانع از پیوستن انسان‌ها به دامن فاشیسم شود و در ادامه فعالیت‌های نویسندگی خویش، با انتشار مقاله‌ای با نام «ادبیات آلمان در مهاجرت»، خود را در ردیف مهاجران قرار داده و همین موجب می‌شود که آلمانِ نازی تابعیت او را لغو کند. سپس همراه با خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کرده و در دانشگاه پرینستون در سمت استاد مهمان مشغول به فعالیت می‌شود.

کاتیا می‌نویسد:«وضع ما در پرینستون از هر لحاظ خوب بود. از اوضاع رضایت داشتیم… و در آنجا نیز تعداد زیادی مهاجر آلمانی جمع بودند. آلبرت اینشتاین هم در پرینستون بود و ما با او تقریباً همسایه بودیم» در سال ۱۳۴۹ پس از شانزده سال و برای نخستین بار به آلمان باز می‌گردد و در سخنرانی خود در فرانکفورت با صراحت می‌گوید که برای او یک آلمان وجود دارد و نه وطنی قطعه قطعه شده و از تمایل خود برای رفتن به وایمار در آلمان شرقی سخن می‌گوید؛ آرزویی که هرچند تا زمانی که زنده بود برآورده نشد اما رویایی بود که سرانجام واقعیت را مغلوب کرد و پس از آزادسازی‌ها و فروریختن دیوار برلین، آلمان به همان صورتی که او انتظار می‌کشید درآمد.

اسلامی ندوشن در یکی از مقاله‌های کتاب می‌نویسد:«من و همسرم آشویتس را در خرداد ۱۳۵۵ در سفری که به لهستان داشتیم دیدیم. از کراکو با اتومبیل حرکت کردیم. منظره میان راه در آن اوج بهار، خیره‌کننده بود… در زیر آفتاب نرم که خاص سرزمین‌های کم‌آفتاب است، نشاط غم‌آلودی داشت؛ زیرا زیبایی بزرگ، همیشه هاله‌ای از غم بر خود دارد… وقتی به آشویتس رسیدیم، دنیای دیگری بود. در نظر اول، کسی که وارد نباشد، از عمق وحشتی که در درون آن نهفته است باخبر نمی‌شود.

مکانی است مانند مکان‌های دیگر. خانه‌های دوطبقه ساخته شده با آجر قرمز آجر قرمز رایج‌ترین مصالح روکار لهستان است. خیابان‌های منظم، نه تنگ و فراخ، دو سوی رهگذرها درختکاری، که همگی نسبتاً جوان می‌نمودند. بر سر هم، راه ناحیه شبیه به یک شبانه‌روزی دانشگاه بود که قدری با عجله و به صورت گذرا ساخته شده باشد.

ساختمان‌ها شماره‌بندی شده بودند، ولی روبروی شما، دروازه بی‌بازگشت بود، با گیشه قراولی وحشتناک، که تازه‌واردان را از آن راه به درون می‌آوردند. پا به درون یک بنا که می‌گذارید، اندک اندک به عمق آنچه در آن گذشته بود، پی می‌بردید. بعد که جلو می‌رفتید و کم کم آشنا می‌شدید، می‌دیدید که به قول نیما «خبری نیست ولی هست خبر».

بعضی درها که آهنی بود، بسته بود، اما از پشت شیشه بالا می‌توانستید داخل اتاق‌ها را ببینید. در یک اتاق چند تشک و لحاف کهنه افتاده بود که معلوم بود زندانیان روی آن می‌خوابیده‌اند. زیر یک بالاپوش، با هوای ۳۰ درجه زیر صفر… در اتاق دیگر تختخواب‌های سه طبقه بود؛ روی هم سوار، باریک، کمی عریض‌تر از یک تابوت، که معمولاً دو نفر در هر یک می‌خوابیده‌اند. اگر می‌خواستند توی آن بنشینند، سرشان به سقف بعدی می‌خورد…

یهودی‌ها شبانه با قطارهای مخصوص (واگن‌های باربری) وارد می‌شوند. با این قطارها به نقطه‌های ویژه‌ای از اردوگاه که برای این منظور در نظر گرفته شده‌اند، رهبری می‌گردند. در آنجا این عده پس از پیاده‌شدن به وسیله یک گروه پزشک، در حضور فرماندار اردوگاه، و چند افسر اس‌اس، مورد معاینه قرار می‌گیرند تا میزان قابلیت کارکردن آنها مشخص گردد.

پس از این معاینه، هر فردی که به نحوی از عهده کاری برآید، در بخش مخصوصی جایگزین می‌شود. بیمارانی که امکان بهبود داشته باشند، مستقیماً به بخش بهداری روانه می‌گردند، و پس از مراقبت مخصوص سلامت خود را باز می‌یابند. اصل بنیادی‌ یی که در پس این تنظیمات قرار دارد این است: تمام نیروی کار ممکن حفظ شود… کسانی که ناتوان به کار شناخته گردند، به درون سرداب‌های یک خانه بزرگ انتقال پیدا می‌کنند، که دری از آنجا به بیرون دارد…»

و مترجم در این کتاب به دقت شرحی از آنچه در اردوگاه آشویتس رخ می‌داده ارائه کرده است.

اردوگاهی جهنمی که بدترین شکنجه‌ها و کشتارهای تاریخ بشر در آن صورت پذیرفته است.اسلامی ندوشن در «دیباچه‌ای دیگر پس از گذشت سال‌ها» از سفر خود و همسرش به لهستان و تماشای آثار به جامانده از جنایت‌ها و وحشی‌گری‌ها در دوره تسلط آلمان نازی می‌نویسد:

«وقتی به لهستان رسیدیم، در طی سه هفته دیدار، دیدیم که ورشو یک شهر نوخاسته است؛ یعنی نزدیک به تمام آن به دست آلمان‌ها ویران شده بود. فیلمی به ما نشان دادند که اس‌اس‌ها شیلنگ‌های آتش‌زا به سوی ساختمان‌های چند طبقه گرفته بودند و آنها در اصطکاک با لهیبی که از آنها بیرون می‌زد، مانند خمیر فرو می‌ریختند.

در خیابان اصلی ورشو، تنها یک داروخانه از پیش از جنگ باقی مانده بود که مردم به حکم موزه به تماشای آن می‌رفتند. چند روز بعد در «آ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.