پاورپوینت کامل جامعه‌شناسی و دشمنانش ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جامعه‌شناسی و دشمنانش ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جامعه‌شناسی و دشمنانش ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جامعه‌شناسی و دشمنانش ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

جامعه‌شناسی یعنی علم ارایه تحلیل معین و واقعی از مسائل معین و واقعی مردم. مردم ایران، دست‌کم ظرف ۱۰ سال گذشته، فقیرتر شده‌اند. عصر روز دوشنبه یوسف اباذری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، در حالی که استادان و دانشجویان کثیری برای شنیدن حرف‌های او در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی جمع شده بودند، به تشریح مکانیزم‌هایی پرداخت که در پس روندهای فقیرسازی فزاینده مردم و جامعه ایران وجود دارد و از قضا هنوز هم هست. تضعیف جامعه‌شناسی و قالب کردن علوم و فنون بازار آزادی به همگان مکانیزمی است که در حال حاضر هم ادامه دارد؛ مکانیزمی که در پیوند با عقب‌نشینی دولت از انجام وظایف اقتصادی و اجتماعی خود در حق مردم است.

سخنرانی یوسف اباذری در همایش هشت دهه علوم اجتماعی ایران

سینا چگینی / جامعه‌شناسی یعنی علم ارایه تحلیل معین و واقعی از مسائل معین و واقعی مردم. مردم ایران، دست‌کم ظرف ۱۰ سال گذشته، فقیرتر شده‌اند. عصر روز دوشنبه یوسف اباذری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، در حالی که استادان و دانشجویان کثیری برای شنیدن حرف‌های او در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی جمع شده بودند، به تشریح مکانیزم‌هایی پرداخت که در پس روندهای فقیرسازی فزاینده مردم و جامعه ایران وجود دارد و از قضا هنوز هم هست. تضعیف جامعه‌شناسی و قالب کردن علوم و فنون بازار آزادی به همگان مکانیزمی است که در حال حاضر هم ادامه دارد؛ مکانیزمی که در پیوند با عقب‌نشینی دولت از انجام وظایف اقتصادی و اجتماعی خود در حق مردم است. با وجود همه حملات سال‌های قبل به جامعه‌شناسی، گویا هنوز و تا اطلاع ثانوی، فقط جامعه‌شناسی توان و امکان بیان صریح و مشخص این مکانیزم و عواقب آشکار و نهان آن را دارد. اگر ثمره هشت دهه علوم اجتماعی در ایران وجود جامعه‌شناسانی مانند اباذری باشد، می‌توان گفت جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی در انجام وظیفه خود یعنی تلاش برای کاستن از آلام واقعی مردم، نه تنها شکست نخورده است بلکه در حال حاضر و در آینده نیز می‌توان و باید به آن امید بست.

متن سخنرانی یوسف اباذری، جامعه‌شناس برجسته کشورمان و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را می‌توانید در ذیل بخوانید.

***

قبل از من احتمالاً دوستان در مورد ۸۰ سال علوم اجتماعی در ایران حرف زده‌اند و من در این مورد صحبت نمی‌کنم. فقط در مورد نسل خودم حرف می‌زنم. موقعی که به این دانشکده آمدم آقای دکتر توسلی، دکتر ساروخانی، دکتر محمد میرزایی، دکتر صفی‌نژاد، دکتر طالب، دکتر وثوقی و دکتر ازکیا و در خارج از دانشکده، در دانشگاه شهید بهشتی دکتر رفیع‌پور حضور داشتند. اینها استادان من بودند و بسیار زحمت کشیده‌اند. جا دارد از ایشان قدردانی کنیم که چراغ این علم را روشن نگه داشتند. و من امیدوارم که زنده باشند و کماکان به کار خود ادامه دهند. بحثم را در مورد وضعیت فعلی جامعه‌شناسی یک مقدار به قبل از انقلاب برمی‌گردانم. بحث من هم داخلی است و هم خارجی. منظورم این است که وقتی درباره وضعیت فعلی جامعه‌شناسی ایران صحبت می‌کنم، ناظر بر سرنوشت جامعه‌شناسی به طور کلی در جهان خارج هم هست. قبل از انقلاب یک نوع الگوی دورکیمی، هگلی، پارسونزی و کینزی حکمفرما بود. متفکرانی که نام بردم خیلی با هم متفاوتند اما می‌توان در یک بحث وجه اشتراک آنها را نشان داد. من اینجا ناگزیرم فقط به آنها اشاره کنم و رد شوم. برای مثال هگل می‌گوید که دولت بالا، جامعه مدنی در وسط و خانواده در پایین قرار دارند. دورکیم هم به مانند همین می‌گوید باید دولت بالا، اصناف، وسط و حیطه خصوصی پایین باشد. پارسونز این الگو را چهار وجهی (سیاست، اقتصاد،حقوق و فرهنگ) می‌کند و کینز معتقد است که دولت باید مداخله کند، سپس جامعه وجود دارد و بعد زندگی خصوصی افراد. عمده پیشرفت جامعه‌شناسی بر مبنای همین الگوها صورت گرفته است یعنی در این الگوها دولت نیازمند این بود که بفهمد در جامعه چه خبر است و درست اینجا بود که به جامعه‌شناسان مراجعه می‌کرد. قبل از این، جامعه‌شناسی از فلسفه اجتماعی چندان دور نبود. جامعه‌شناسان قرن ۱۹ بیشتر یک نوع فیلسوف اجتماعی‌اند. مثلا سه مرحله کنت بیشتر شبیه یک فلسفه تاریخ است تا جامعه‌شناسی. بنابراین جامعه‌شناسی در این بطن و متن ‌زاده شده است. هدف جامعه‌شناسی نه فلسفه‌پردازی بود (با وجود استفاده‌اش از فلسفه‌پردازی)، نه قرار بود روانشناسی اجتماعی را به این معنای کنونی انجام دهد. جامعه‌شناسی می‌خواست به شیوه‌ای تجربی به دولت و مردم جامعه کمک کند و میانجی میان این دو باشد. جامعه‌شناسی در این میان نقش بسیاری زیادی داشت واین نقش را ایفا کرد. ما شاهد شکوفایی انواع و اقسام نظریه‌های جامعه‌شناسی بودیم. همه در سطح جهان با این نظریه‌ها کار می‌کردند و مهم‌تر از همه، وجه تجربی جامعه‌شناسی بود که البته بعد از انقلاب در سطح نظریه‌پردازی مغفول شد. اما برای همه بسیار مهم بود که جامعه‌شناسی باید به شیوه‌ای تجربی، میان افراد یک جامعه، میان دولت و ملت، و میان دولت و خود دولت میانجی ایجاد کند. بنابراین جامعه‌شناسی به این عبارت یک علم مصلحانه است. در جامعه‌شناسی افراد رادیکالی هم وجود دارند که می‌گویند تا شما کل جامعه را تغییر ندهید این جامعه به جایی نخواهد رسید. منتها ساخت جامعه‌شناسی، بنیان مصلحانه‌ای دارد و درصدد اصلاح امور برمی‌آید. در این میان رادیکال‌هایی هم وجود دارند که حرف‌های خودشان را می‌زنند. من هم رادیکال‌ها و هم محافظه‌کاران را خواهم گفت. اما خود جامعه‌شناسی به طور کلی بنیانی مصلحانه دارد و در متن همین نهاد سه‌گانه یا چهارگانه پا می‌گیرد و کار می‌کند. در ایران، رژیم گذشته رژیم بسیار سرکوبگری بود. به ظاهر دیکتاتوری‌ها نیازی به جامعه‌شناسی ندارند. این قضیه از استالین گرفته تا پینوشه صدق می‌کند. جامعه‌شناسی برای این رژیم‌ها مخل است. جامعه‌شناسی به درد کسی می‌خورد که بتواند کارهایی را انجام دهد. منتها در رژیم گذشته الگویی جهانی وجود داشت و مهم‌تر از آن، خودش بدون اینکه بداند این الگو را در درون خود داشت. فکر می‌کرد که دولت باید به مردم توجه کند و نواقص موجود را برطرف سازد. در نتیجه جامعه‌شناسی ایران در آن موقع از یک جایگاهی برخوردار بود. من نمی‌گویم همه آن موقع می‌دانستند که این جایگاه را دارد یا دولت خودش می‌دانست که این جایگاه را دارد. نه، فرض بگیرید این جایگاه، تقلیدی از غرب بود یا از غرب آمده بود. هر چه می‌خواهید اسمش را بگذارید اما چنین الگویی حاکم بود. بعد از انقلاب ماجرا عوض شد. تاریخچه مفصلی وجود دارد که چرا در اوایل انقلاب به جامعه‌شناسی ظنین شدند. در اینجا باید از دکتر توسلی تشکر کرد، چراکه ایشان برای بقای جامعه‌شناسی به یک معنا بسیار جنگید و اثبات کرد که باید جامعه‌شناسی باقی بماند و ماند و به کارش ادامه داد. در بخش‌های مختلف من‌جمله عشایر، روستا، شهر، صنعت، توسعه و حرکت‌های جامعه، جامعه‌شناسی به کار گرفته شد. اما بعد از جنگ اتفاقی افتاد که ما چیز چندان زیادی از آن نمی‌دانیم و آن را جدی نمی‌گیریم اما عوارض آن اتفاق امروز دارد بروز می‌کند و ما آن عوارض را به جای دیگری ربط می‌دهیم. یک جریان اقتصاد نئولیبرالی آمد که از پایین همه‌چیز را گرفت. این نکته بسیار مهمی است. جامعه‌شناسان این ماجرا را متوجه نشدند چون به نوعی سرگرم فرهنگ و فلسفه و این جور مسائل بودند و خود من هم به عنوان یک دانشجو به همین حوزه‌ها می‌پرداختم. متوجه نبودم که بنیانگذاران جامعه‌شناسی در آثار خود فی‌المثل وبر در کتاب اقتصاد و جامعه، دورکیم در کتاب تقسیم کار، زیمل در کتاب فلسفه پول، و مارکس در کتاب سرمایه به این موضوع یعنی رابطه اقتصاد و جامعه پرداخته بودند. هر چه جامعه‌شناسی اقتصاد را فراموش کرد این نحله نولیبرال پیش‌تر آمد. در ابتدا زیاد هم حضور نداشتند و هویدا نبودند. البته عده‌ای به آنها توجه می‌کردند اما به هر حال جامعه‌شناسی آنها را نمی‌دید. این نحله دو قاعده اصلی دارد. اگر ما درباره این دو قاعده اندیشه کنیم، به نتایج بسیار مهمی خواهیم رسید. این دو قاعده بسیار ساده هستند. اولین قاعده آن است که قوانین اقتصاد لایتغیر است و این قوانین لایتغیر، همان قوانین بازار آزاد است. خیلی مهم است که شما بفهمید از نظر این نحله بدترین دولت، دولت مداخله‌گر است یعنی آنها خواهان دولتی هستند که به طریقی بگذارد قوانین اقتصادی لایتغیر کار خودشان را انجام دهند. هر دولتی اگر بخواهد به هر طریقی و به هر وجهی مداخله‌ای کند از نظر آنها نامقبول خواهد بود و جامعه را به جاهای فاجعه باری خواهد برد. این نکته، بسیار ساده است اما نتایج بسیار عظیمی دارد. در اقتصاد کینزی مبنا بر این است که گروه‌های اجتماعی درباره اقتصاد با هم مذاکره و مشورت می‌کنند، یکدیگر را نقد و با هم چانه‌زنی می‌کنند. در این اقتصاد، کارگران، کشاورزان و اساتید با دولت و با کارفرما مساله اقتصادی را باید حل کنند. بنابراین در اقتصاد کینزی برای چیزی به اسم دموکراسی جایی وجود داشت. نحله نئولیبرال تعبیر خاصی از دموکراسی دارد. اقتصاد را از آن حذف می‌کند و با این کار تنها چیزی که از دموکراسی باقی می‌ماند، آزادی مصرف است. آزادی‌ای که اینها دنبالش هستند آزادی مصرف است. مثلا در دوبی افراد در مصرف آزادند. هایک می‌گوید: در پینوشه شیلی که مردم را گردن می‌زدند، مردم آزادتر از دوره آلنده بودند. اگر شما فیلم مستند

battle of chile

را نگاه کنید، متوجه می‌شوید دموکراسی در دوره آلنده به چه صورت بود و در دوره پینوشه به چه صورت. در شماره پیشین مهرنامه، آقای قوچانی و آقای غنی نژاد در گفت‌وگوی خود از چیزی به نام دیکتاتوری اکثریت حرف می‌زنند و معتقدند دموکراسی نباید به دیکتاتوری اکثریت بینجامد. یعنی اگر کسی انتخاب شد، نباید به قوانین و قواعد اقتصادی دست بزند و دولت نمی‌تواند روی این قوانین مذاکره کند. بدترین دولت از نظر این نحله دولت مداخله‌گر است. آنها می‌گویند دست پنهانی وجود دارد که اگر بازار را رها کنید، خودش جامعه را هدایت خواهد کرد. فرض کنید به یک حزبی رای دادید. وقتی آن حزب سر کار آمد، نباید به اقتصاد دست بزند، این چه نوع دموکراسی است؟ حالا این دولت مدام به من بگوید من برای تو هایپرمارکت باز می‌کنم، تو آزادی تا جایی که می‌توانی بخری، پورشه سوار شوی، تو در این زمینه‌ها آزادی. اما به دولت نگو که بیکاری، دچار فقری، چراکه لازمه رفع بیکاری این است که دولت کاری بکند، اما دولت نباید کاری بکند و می‌گوید من کاری نمی‌کنم. اینها مسائل بسیار ساده‌ای هستند اما ممکن است ما را به عهد باستان و حرف‌های عجیب و غریب ببرد که اکنون دیگر همه از این حرف‌ها خسته شده‌اند. این مسائل بسیار ساده است. کسی که دنبال اقتصاد بازار آزاد است، می‌گوید در مورد اقتصاد، در مورد بیکاری، فقر و دستمزد با من حرف نزن. من اجازه نمی‌دهم برای افزایش دستمزد اجتماع کنید. من اجازه می‌دهم در قالب یک

NGO

، سر کچل‌ها را بشویید، مهر و محبت بورزید، پلنگ بابلی را از مرگ نجات دهید، (که البته سر این موارد هم مشکل دارد) اما سر موارد اقتصادی با دولت حرف نزنید چون اقتصاد یک دست پنهانی دارد که قابل مشورت نیست. این نحله را حاکمان ما پذیرفته‌اند و ربطی به این جناح و آن جناح هم ندارد و سیاست‌ها به سمت تحقق این ماجرا می‌روند، مثلا بحث خصوصی شدن دانشگاه‌ها جزیی از این برنامه‌هاست. هر کسی می‌آید دانشگاه باید خودش شهریه‌اش را بدهد. خود من در کلاس دکترا شش دانشجو دارم که سه نفر آنها خصوصی هستند. هر کس هم که برای مدیریت و وزارت می‌آید به دنبال همین خصوصی سازی است. این جریان دیگر چیز پنهانی هم نیست. حالا فرقی ندارد که یکی مهربان‌تر و یکی نامهربان‌تر این را پیگیری کند.

قاعده دوم این نحله آن است که چیزی به اسم جامعه وجود ندارد و تنها افراد هستند که وجود دارند. این نحله در بوق و کرنا می‌دمد که ما عاشق فردگرایی هستیم. اما این فردگرایی به معنای آن است که شما فرد هستید و حق ندارید در قالب یک جمع، بر سر زندگی خودتان با دولت یا کارفرما و غیره مذاکره کنید. شما حق دارید جمع شوید بروید تئاتر یا هر تفریح دیگر. چیزی به اسم جامعه وجود ندارد و فقط فرد وجود دارد. حاصل این دو قاعده، این است که اگر چیزی به اسم جامعه وجود نداشته باشد و قوانین اقتصادی لایتغیر باشند، اولین علمی که در سطح جهان از دایره علوم به بیرون پرتاب می‌شود جامعه‌شناسی است و این اتفاق در سطح جهان افتاد و الان نیز این مساله در ایران در حال رخ دادن است. شعر گفتن و زدن حرف‌های رمانتیک در مورد این قضایا کار راحتی است اما این یک روند عینی است که در حال رخ دادن است و همه به آن متعهد هستند. در نتیجه اینجاست که جامعه‌شناسی وجود نخواهد داشت. فریاد مرگ جامعه‌شناسی که سر می‌دهند، ممکن است از سوی محافظه کاران ایران باشد، اما نئولیبرال‌های ایرانی هم درست همین کار را می‌کنند. حرف تاچر این بود که چیزی به اسم جامعه‌شناسی وجود ندارد که بعد به من بگوید باید تحقیقاتی انجام شود؛ چون اگر تحقیقات دولت را مجبور به مداخله کنند قواعد این نحله زیر پا گذاشته خواهد شد. بنابر نظر این نحله فقر را با دولت نمی‌توان حل کرد چون دست پنهان بازار آزاد وجود دارد و باید این کار را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.