پاورپوینت کامل دلِ تاریکی ۶۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دلِ تاریکی ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دلِ تاریکی ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دلِ تاریکی ۶۳ اسلاید در PowerPoint :
جمعیت عظیمی که این روزها در راهروهای شبستان مصلای تهران و گذرهای منتهی به آن پرسه میزند و اجتماعی را تشکیل میدهد که از آن به بهار مطالعه و کتابخوانی تعبیر میشود، میتواند هر ناظر خارجیای را به اشتباه بیندازد که در کشوری با این میزان علاقهمند، کتاب باید تیراژ چنددههزاری یا بلکه میلیونی داشته باشد. طبق آمارهای رسمی، سالانه حدود چهار تا پنج میلیون نفر در ۱۰ روز، از نمایشگاه کتاب تهران بازدید میکنند و برخی استادان دانشگاه با اتکا به همین آمار، از تأثیر بیچونوچرای این رویداد، این بهار، بر سرانه مطالعه ایرانیان گفتهاند.(۱) اما عمر این بهار هم مثل بهارهای خوش و سکرآور دیگر کوتاه است، مثل بهار عمر، بهار عرب… . واقعیت این است که پشت این ویترین نورانی، شلوغ و تزیینشده با شلختگی، مغازه کوچک سوتوکوری است که فروشنده پیر و فرتوتش در غالب اوقات تنها به کار مگسپرانی مشغول است.
از انتشارات تا چاپخانه درباره ایده «چاپ بر پایه تقاضا»
جمعیت عظیمی که این روزها در راهروهای شبستان مصلای تهران و گذرهای منتهی به آن پرسه میزند و اجتماعی را تشکیل میدهد که از آن به بهار مطالعه و کتابخوانی تعبیر میشود، میتواند هر ناظر خارجیای را به اشتباه بیندازد که در کشوری با این میزان علاقهمند، کتاب باید تیراژ چنددههزاری یا بلکه میلیونی داشته باشد. طبق آمارهای رسمی، سالانه حدود چهار تا پنج میلیون نفر در ۱۰ روز، از نمایشگاه کتاب تهران بازدید میکنند و برخی استادان دانشگاه با اتکا به همین آمار، از تأثیر بیچونوچرای این رویداد، این بهار، بر سرانه مطالعه ایرانیان گفتهاند.(۱) اما عمر این بهار هم مثل بهارهای خوش و سکرآور دیگر کوتاه است، مثل بهار عمر، بهار عرب… . واقعیت این است که پشت این ویترین نورانی، شلوغ و تزیینشده با شلختگی، مغازه کوچک سوتوکوری است که فروشنده پیر و فرتوتش در غالب اوقات تنها به کار مگسپرانی مشغول است.
خلاف انتظار هر ناظر خارجی، تیراژ کتاب در ایران، آنهم بهویژه در حوزه عمومی، هیچ تناسبی با آن جمعیت عظیم ندارد و دعوا بر سرِ ۱۵۰ یا ۳۰۰ است. اواخر سال گذشته بود که آقای جعفر همایی، مدیر محترم نشر «نی»، در یادداشت کوتاهی به موضوع بحران نشر پرداختند و راهحل جالبی برای معضل تیراژ کتاب ارائه دادند. ایشان رک و پوستکنده اعلام کردند محدودکردن تیراژ و تجدیدِ چاپ «دلایل منطقی» دارد و درنهایت بهنفع ناشر و پدیدآورنده و خواننده است. اول، هزینههای انبارداری، حملونقل و خواب سرمایه را کاهش میدهد؛ دوم، امکان استفاده از فناوری «چاپ دیجیتال» را برای رسیدن به اهداف اقتصادی فوق فراهم میآورد؛ سوم، با چاپ نوبتی کتاب از فراموششدن آن و تبدیلش به سرمایه ازدسترفته جلوگیری میشود.(۲) ایشان البته نگفتند چنین راهحلی، که عصاره آن «چاپ بر پایه تقاضا» (Print on Demand) است، چطور به خوانندگان و بالاخص پدیدآورندگان نفع میرساند، اما پرواضح است که در شرایط وخیم فعلی به نحو احسن منافع اقتصادی ناشران را تضمین میکند. بهاینترتیب، دیگر از تیراژ ۱۵۰ نباید ترسید و رقمی مابین ۲۰۰ تا ۵۰۰، رقم معقول تیراژ است.
۲۰۰ تا ۵۰۰، یعنی دستِ بالا یکهزارمِ بازدیدکنندگانِ روزانه از نمایشگاه کتاب تهران، طبق آمار رسمی، اما خبر خوش اینکه این ایده قبلا بهعمل درآمده است. در همان روزهای آخر سال، برای خرید رمان «دل تاریکی» به کتابفروشی ناشر کتاب رفته بودم که با روایت بس تاریکتری مواجه شدم؛ مدیر انتشارات تعریف میکرد دیروز از نشر «آگاه» برای تحویل کتابهای جدید آمده بودند. در بینشان چشمم به چیزی افتاد که نزدیک بود اشکم دربیاید. گوشهای ما، که مثلا مشغول براندازکردن کتابها بودیم، قدری تیز شد. -میدانید چه؟ کتابِ «استقرار شریعت در مذهب مسیحِ» هگل با ترجمه باقر پرهام تجدیدِ چاپ شده بود و میدانید در چند نسخه؟ گوشهای ما باز تیزتر شد.– ۳۰۰ نسخه، باورتان میشود؟!
به چشم ما که انسانهای معقول و واقعگرایی هستیم و میتوانیم منطقی به قضایا نگاه کنیم، ابراز احساسات آن ناشر محترم تا حدی مبالغهآمیز مینماید. برای ما که مدتها بود دیگر به سقف تیراژ هزار عادت کرده بودیم، معقول است که روزی این عدد به ۵۰۰ یا حتی ۱۵۰ هم برسد -حتی اگر کتابی از هگل باشد، آنهم با ترجمه باقر پرهام. اما لابد آن ناشر قدیمی هنوز روزهای روشنی را، که خیلی هم دور نیست، بهیاد میآورد که تیراژ پنج هزار و تجدیدِ چاپهای متوالی در مدتزمانی کوتاه، اتفاقی شگفت نبود و کف تیراژ مثلا سه هزار نسخه بود که شامل کتابهایی با مخاطب خاص میشد –مثلا همان «استقرار شریعتِ» هگل با ترجمه باقر پرهام. از سه هزار به ۳۰۰: نشر کتاب در ایران مگر از کدام مسیر دوزخی گذشته است؟
به اینجا که میرسد، رسم است همه توپ را به زمین «مردم» بیندازند. سؤال یک میلیون دلاری این است: «چرا ایرانیان کتاب نمیخوانند؟» و پاسخهایی که از توی تاکسی تا سرِ کلاس دانشگاه میتوان شنید: چون در نان شبشان ماندهاند؛ چون خود را مردم دانایی میدانند؛ چون دغدغه ندارند؛ چون کتابخواندن در فرهنگ ایرانیان نهادینه نشده است.
طبعا دولت هم مثل همیشه به اندازه مردم متهم است. دولت باید از ناشران حمایت کند، دولت باید برای کاغذ یارانه بدهد، دولت باید از دخالت نابجای خود در اعطای مجوز بکاهد، و نظام آموزشی باید از کودکی مسئله کتابخوانی را در آحاد ملت نهادینه کند. نشاندن دولت در مقام متهم، بهویژه زمانی آسانتر میشود که تجربه هشتساله دولتی پشت سر باشد که با سیاستهای ضدفرهنگی خود، مدام در این فکر بود چطور میتواند هیچ کاری نکند، یا از انجام هر کاری جلوگیری کند.
بله، مردم مقصرند و دولت مقصرتر، اما راستی، عجیب نیست که هیچکس از نقش خود ناشران در ایجاد این وضعیت نمیپرسد؟ ناشران همیشه در این دعوا غایب بودهاند و خود را پشت زوج دولت-مردم
قایم کردهاند. هرازگاهی شاید وقتی پای قیمت کتاب و استحاله آن به کالایی لوکس به میان آمده، نوک پیکان آن سؤال که «چرا ایرانیان کتاب نمیخوانند؟» بهسمت آنها نشانه رفته باشد، اما آنها بلافاصله با حوالهکردن جواب به قیمت بالای کاغذ و تیراژ محدود، دوباره زوج دولت-مردم را سپر بلا کردهاند. در واقع، ناشران همیشه با گرفتن ژستِ «خادمان فرهنگ»، در مقام اعتراض بودهاند، ولی بد نیست یکبار هم شده آنها را در مقام اتهام بنشانیم (مثلا بهمناسبت این روزها که «مردم»، از همهجای کشور، برای شرکت در یک مراسم «دولتی»، خود را به نمایشگاه کتاب تهران میرسانند).
«این روزها»، بیش از هر زمان دیگری در طول سال، ناشران در کانون توجه خبرگزاریها قرار میگیرند. پیش از آغاز نمایشگاه، به هر سایتی (و بهویژه سایت «خبرگزاری کتاب») که سر میزدید، حتما به گفتوگو با ناشری برمیخوردید که بهنحوی از انحا از شرایط موجود ابراز رضایت کرده است. یکی خوشحال بود ثبتنام اینترنتی، ناشران را از مراجعات مکرر معاف کرده و دیگری از مشارکتدادن ناشران در برگزاری نمایشگاه استقبال میکرد. بهنظر میرسد ناشران با دولت فعلی به نوعی صلح و آشتی رسیدهاند و روزهای گذشته را کمکم بهدست فراموشی میسپارند؛ روزهایی که با معطلماندن کتابها در ارشاد و گاهی گمشدنشان در هزارتوهای آن، گرانی کاغذ و قطع یارانه دولتی گره خورده است، البته هنوز نارضایتی از وضع ممیزی بهجای خود باقی است و مشکل گرانی کاغذ هم حل نشده، اما بههرحال، ناشران به همین «تب» راضی شدهاند. درایناثنا، روزهای سخت گذشته جان میدهد برای اینکه همه کاسهکوزهها را سر دولت اصولگرای سابق بشکنیم و باز از نقش ناشران در «بحران نشر» غافل شویم. برعکس، ما میخواهیم روزهای روشنتری را بهیاد آوریم و منشأ بحران را در جایی بجوییم که از قضا سهم ناشران در آن بسیار بیشتر از دولت یا مردم است؛ منظور روزهای دولت اصلاحات است.
شعار «توسعه سیاسی» دولت اصلاحات اول از همه بر حوزه فرهنگ تأثیر گذاشت. (واضح است که گزارش ما در اینجا تا حد امکان سردستی و تقلیلگراست.) تعداد روزنامهها ناگهان افزایش یافت، محدودیتهای قبلی از سر راه موسیقی برداشته شد و نسل جدیدی از هنرمندان سینما و تئاتر و هنرهای تجسمی به میدان آمدند. در حوزه نشر هم اعطای مجوز آسانتر شد، کتابها و آدمهای بسیاری از محاق درآمدند و ناشران فراوانی در سایه حمایت بیدریغ دولت پا به عرصه نشر گذاشتند. بهاینترتیب، حوزه فرهنگ رونق گرفت و هزینه کار فرهنگی تا حد زیادی پایین آمد. در بخش ادبیات، آثار توقیفی نویسندگانی که سالها پیش مرده بودند یا قرار بود بمیرند، از محاق توقیف درآمد و رونقی هم به آثار غیرتوقیفی داد. صفحات ادبی ناگهان به پدیده ژورنالیسم ایران بدل شد و منتقدان جوان، خوانندگانشان را با مفاهیم و نامهای غریبی آشنا کردند که تابهحال به گوش هیچکس نخورده بود. همهچیز دست به دست هم داد تا امکان نویسنده یا شاعرشدن تقریبا برای همه فراهم شود و سرانه آزادی بیان به جد افزایش یابد. کارگاههای داستاننویسی و انجمنهای شعرخوانی در اقصینقاط کشور برپا شد تا به کفِ نیازهای خیل علاقهمندان پاسخ دهد.
در بخش علوم انسانی، ولعی برای شناخت انواع و اقسام مکاتب نظری فراگیر شد. جوانانی که تشنه دانستن بودند شبانهروز از دل فلسفه غرب، مفهومی بیرون میکشیدند و آن را زینتِ سلاح برنده کلامِ نافذ، اما نامفهوم خود علیه دیگران میکردند. دراینمیان، عدهای هم کمر همت بستند و با صرف همه توان خود برای ترجمه آثار نظری، بهواقع درحق دیگران فداکاری کردند. بهاینترتیب، هرکس که نتوانست از امکان نویسنده یا شاعرشدن برخوردار شود، بهعنوا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 