پاورپوینت کامل همسایگی جامعهشناس و فیلسوف در شهر ۵۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل همسایگی جامعهشناس و فیلسوف در شهر ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همسایگی جامعهشناس و فیلسوف در شهر ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل همسایگی جامعهشناس و فیلسوف در شهر ۵۴ اسلاید در PowerPoint :
برای اباذری «فلسفه» نام آن کوششی است که میخواهد در کسر از جامعهشناسی، جامعه ایران را بفهمد و هدایت کند. آن حرکتی که میکوشد تصور خودش از جامعه را به جای جامعه بگذارد
اخیراً مطلبی خواندم در صفحه آخر روزنامه ایران(۱۴ اردیبهشت) از آقای محمد صادقی درباره سخنرانی دکتر یوسف اباذری در همایش «هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران» با عنوان «آزمودن آزمودهها!». من از آن رو که با این رشته آشنایی مختصری دارم و جوانتر که بودم دلم میخواست بزرگ که شدم جامعهشناس بشوم، به این رشته نه تنها تعلّق خاطر، بلکه نوعی بدهکاری دارم. به همین سبب نوشته آقای صادقی را با دقت خواندم.
برای اباذری «فلسفه» نام آن کوششی است که میخواهد در کسر از جامعهشناسی، جامعه ایران را بفهمد و هدایت کند. آن حرکتی که میکوشد تصور خودش از جامعه را به جای جامعه بگذارد
اخیراً مطلبی خواندم در صفحه آخر روزنامه ایران(۱۴ اردیبهشت) از آقای محمد صادقی درباره سخنرانی دکتر یوسف اباذری در همایش «هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران» با عنوان «آزمودن آزمودهها!». من از آن رو که با این رشته آشنایی مختصری دارم و جوانتر که بودم دلم میخواست بزرگ که شدم جامعهشناس بشوم، به این رشته نه تنها تعلّق خاطر، بلکه نوعی بدهکاری دارم. به همین سبب نوشته آقای صادقی را با دقت خواندم. اگر درست فهمیده باشم (و اگر نفهمیده باشم قصور از من است) آقای صادقی آن علامت تعجبش را جلو دو موضوع در سخنرانی دکتر اباذری علم کرده است:اول، ارزیابی او از نقش فلسفه؛ و دیگری فراخوانش به بازگشت به شریعتی و آل احمد (داوری آقای صادقی درباره رواج نوع خاصی از «روانشناسی» درست است، ولی چون بحثش جداست آن را موکول میکنم به زمانی دیگر). من میخواهم در این یادداشت کوتاه به این دو مطلب بپردازم، و بعد نظر خودم را درباره جهتگیری اصلی سخنرانی دکتر اباذری مطرح کنم.
بعد از خواندن مطلب آقای صادقی، هرچه فکر کردم دیدم با توجه به تعهدی که به جامعهشناسی دارم نمیشود، نمیتوانم به همین بسنده کنم، تا اینکه تصادفاً در اینترنت به کلیپ آن سخنرانی برخورد کردم. آن را دوبار نگاه کردم. کوتاه بود و حاکی از تعهدی عمیق و صمیمانه به جامعهشناسی و به همان میزان ناشی از پختگی «تصور جامعهشناختی»، و برآمده از تأمّلی ژرفنده و دیرپا بر «وضعیت جامعهشناسی» در ایران، و با این درک که «بحران جامعهشناسی» محدود به ایران نمیشود، بلکه جهانی است و ساختاریتر از آن است که بشود آن را به نیات و انگیزههای بازیگران این نمایش تلخ فروکاست. ساختار نگرش و قضاوت دکتر اباذری درباره آنچه شاید بشود آن را «عسرت جامعهشناسی» خواند خود تجلی خرد جامعهشناسانه در عمل است: جامعهشناسی بحران جامعهشناسی. خوشا به حال شاگردان دکتر اباذری که در عملکرد استادشان جامعهشناس را حین عمل میبینند.
آیا این بدان معناست که من با تمامی سخن دکتر اباذری موافقم، البته که نه؛ این باید نگفته پیدا باشد و اگر این مطلب به فارسی و برای خواننده ایرانی نبود، حتی لزومی نداشت این را بگویم. متأسفانه دکتر اباذری را نمیشناسم و این خود باید به عنوان یکی از مدارک اتهام روزگار هجرانی ما ثبت شود. بنابراین نظرم را فقط محدود به دکتر اباذری میکنم تا آنجا که به پدیدهای جنجالی تبدیل میشود.
بعد از تماشای کلیپ سخنرانی باید بگویم لحنشناسی آقای صادقی کاملاً بجاست و درنتیجه پرسشاش درست همان پرسشی است که باید پرسیده شود: «دکتر اباذری بر ضدّ چه شوریده»؟ واژه کلیدی در اینجا «شوریدن» است. بیشبهه دکتر اباذری برچیزی میشورد و به نوعی سرگرم پلمیک و پرووکاسیون است، و هرگونه داوری درباره سخنان او باید با توجه به ویژگیهای این ژانر سخن یا دقیقتر در «تنزیل» یا کسر از این جنبه انجام شود. همان طور که در مثل مناقشه نیست، در پلمیک هم مناقشه نیست! یا دستکم نباید بگذاریم اصلِ مطلب فدای جلوههای ویژه مَثل یا لحن و سبک سخن بشود.
وارد بحث سبکشناسی شدن هم بیهوده است، اگر بیادبی نباشد. به نظر من «ببین چه میگوید و نه آنکه چگونه میگوید» در مجموع به همان اندازه اندرز درستی است راجع به هنر تلمّذ، که «ببین چه میگوید و نه آنکه که میگوید».
اما علاوه بر سبکی که دکتر اباذری به تشخیص خودش برای بیان مؤثّر نظرهایش در آن سخنرانی و در میان آن جمع و برای آن مخاطبان و برای منظوری که داشته برگزیده، یک نکته دیگر هم هست، که آقای صادقی آن را به کل نادیده میگیرد و آن همانا زمینه یا بافتار و یا فحوا و «امضای» آن سخنرانی است و آن این است که حرف نهایی دکتر اباذری چیست؟ و اگر از یک استعاره پزشکی استفاده کنیم -که فکر میکنم کاملاً بجا است- «تشخیص» نهایی او از وضعیت جامعهشناختی جامعهشناسی در ایران -بخصوص- چیست؟ و در همین ارتباط پاتوژنهایش کدامند؟ هرگونه قضاوتی که این «تشخیص» را تشخیص ندهد و نپرسد که روی کلام دکتر اباذری نهایتاً با چیست، و تنها از آن طریق با کی، به اهمیت قضاوت او، که من پیشاپیش اعلام میکنم، از نظر من در اساس قابل توجّه است و «پلازیبل»، پی نخواهد برد. دکتر اباذری، من این گونه او را میفهمم، از طریق جامعهشناسی جامعهشناسی انگشت روی شکلگیری نوعی جامعه میگذارد که در آن عقل جامعهشناسی جایی ندارد. «تجویز» او هم، چه پرهیزی و چه ایجابی، نهایتاً در همین زمینه فهمپذیر میشود. به این بازخواهیم گشت.
با ارزیابی دکتر اباذری از نقش و اهمیت فلسفه شروع میکنم، که به گفته آقای صادقی، دستکم در ایران، «بیشتر غیبت آن روشن است تا حضورش». اگر به طور کلّی حرف بزنیم حق در این زمینه کاملاً با آقای صادقی است و امیدوارم اشتباه نکنم و حرف توی دهان دکتر اباذری نگذارم، وقتی میگویم که مگر میشود کسی بداند ایران در زمینه همه علوم مدرن کمبود دارد و بداند که جامعهشناسی نه تنها از نظر زمانی از بطن فلسفهزاده میشود، بلکه همیشه و از پیش فلسفه و تعقل فلسفی را به عنوان امر «دیرینهشناختی» خودش در خودش دارد و با خودش حمل میکند، با چنان شلتاقی به فلسفه بپّرد؟ جامعهشناسی جامعهشناسی، از همان ابتدا، چنانچه استادان ما سر کلاس وقتی به کارل مانهایم میرسیدیم به ما میگفتند، خودش یک بُعد اپیستمولوژیک درونی هم دارد.
یعنی آنکه جامعهشناسی، مگر آنکه به فقیرانهترین و مبتذلترین انحای پوزیتیویسم فروکاسته شود -از این خودآگاهی برخوردار است- که دُم خودش در دهانش است، و بنابراین نمیتواند به مبانی فلسفی خودش بیتوجّه باشد. ایزدان چنین معصومیتی را نصیب جامعهشناسی نکردهاند.
از قضا بحران عمومی جامعهشناسی- و اینجا اصلاً جا و مجالش نیست که پا به درون این پازل بگذاریم- خودش درست همانجا آغاز شد که فلسفه نیز دچار بحران شد، یعنی بعد از آنکه «وضعیت پسامدرن» در یک لحظه ضعف تاریخی، جامعه را از جامعهشناسی کسر کرد. یعنی درست در همانجا که -چنانچه دکتر اباذری بصیرانه انگشت رویش میگذارد- آنچه یکی از نامهای تاریخیاش در تبارشناسی جامعهشناسی «اقتصاد سیاسی» بود، به نام «تعلیق نامتناهی نشانه» کنار زده شد و سرمایهداری لجام گسیخته از نوع امریکاییاش، که حالا با سوار شدن بر تنه بیسر کمونیسم (یا برعکس!) در چین چنان معرکهای به پا کرده که اینور آسیا آب از لب و لوچه نخبگان راهانداخته، فتحنامهاش را برای رُعب و وسوسهاندیشه و سیاست در سراسر جهان در شیپور دجّالانهاش دمید.
دیگر هیچ چیز به جایگاه اقتصادی ربطی نداشت. اقتصاد حتّی از طبیعت طبیعیتر شد و «قوانین»اش از چنان ابهتی برخوردار شدند که اصول ترمودینامیک؛ بیرون از دسترس بشر و ایزدان. طبقه بیطبقه، همه شدند مصرفکننده که نسبتشان با اقتصاد که کانون و شرط امکان حیات اجتماعی است، نسبتی است بیرونی: همه به صف در مقابل بازار بزرگ در قد و قامت جیبهایشان. پس، حتی اگر جامعه به فلسفه احتیاج نداشته باشد، جامعهشناسی حتماً به آن احتیاج دارد، بخصوص اگر نخواهد به زائده قشر تکنوکراتیک جامعه تبدیل شود. باید بگویم که به نظرم نرسید که دکتر اباذری در این مورد در سخنرانیاش دقت لازم را به خرج داده است. پلمیک هم حساب و کتابی دارد.
نه، نمیشود دکتر اباذری که سخنرانیاش خود یک جلوهگری درخشان جامعهشناسی دانش است، بخواهد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 