پاورپوینت کامل ناکارآمدی علومانسانی «سوءتفاهم» است ۴۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ناکارآمدی علومانسانی «سوءتفاهم» است ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ناکارآمدی علومانسانی «سوءتفاهم» است ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ناکارآمدی علومانسانی «سوءتفاهم» است ۴۶ اسلاید در PowerPoint :
پژوهشکده مطالعاتفرهنگی اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بتازگی کتابی با عنوان «علومانسانی از نگاه صاحبنظران» منتشرکردهاست که در آن، طی گفتوگوهایی با پنجاه نفر از بزرگان علومانسانی، از ناکارآمدی علومانسانی در جامعه معاصر ایران خبر میدهد. کمابیش گفتمان غالب درباره علومانسانی و اجتماعی در ایران امروز، این بوده و هست که این علوم سودمند و کارآمد نیستند.
پژوهشکده مطالعاتفرهنگی اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بتازگی کتابی با عنوان «علومانسانی از نگاه صاحبنظران» منتشرکردهاست که در آن، طی گفتوگوهایی با پنجاه نفر از بزرگان علومانسانی، از ناکارآمدی علومانسانی در جامعه معاصر ایران خبر میدهد. کمابیش گفتمان غالب درباره علومانسانی و اجتماعی در ایران امروز، این بوده و هست که این علوم سودمند و کارآمد نیستند.
اما حقیقت این است که تاکنون در باره کاربردی بودن علوم انسانی و اجتماعی در ایران هیچ گزارش تجربیای ارائه نشدهاست؛ یعنی هیچ تحقیق تجربی در مورد وضعیت کاربردی این علوم موجود نیست. بنابراین همه کسانی که از سودمند نبودن این علوم دم میزنند، هیچ استنادی به هیچ تحقیقی نمیکنند و تنها براساس دیدگاههای نظری و یا شهودی در این باره قضاوت میکنند.
این در حالی است که از سالهای۱۹۹۰ به بعد، یعنی از زمانی که بحثهای «نظام ملی نوآوری» مطرحشد، ایدهای تحت عنوان «ارزیابی تأثیر کاربرد تحقیقات» شکلگرفت که روشی استاندارد شده برای سنجش میزان تأثیرگذاری علومانسانی و اجتماعی در سطح ملی بود. امروزه ایالت متحده امریکا، بریتانیا، ترکیه و…. بهطور سالانه این پروژه را اجرا میکنند تا میزان کارآمدی و بهرهوری علومانسانی را ارزیابیکنند. اما متأسفانه جامعه ما تا به حال چنین تحقیقاتی را برای سنجش میزان تأثیرگذاری علومانسانی و اجتماعی ترتیب نداده است و صرفاً با تکیه بر پیشفرضهای نظری و شهودی در رابطه با کارایی این علوم به قضاوت مینشیند.
استدلال دیگر مدعیان ناکارآمدی علومانسانی وجود مشکلاتی از جمله بحران محیطزیست، بحران فرسایش سرمایهاجتماعی، ترافیک، آلودگی هوا و… است. در واقع، آنها وجود این مشکلات را گواهی بر ناکارآمدی این علوم میگیرند و بر این باورند که اگر علومانسانی و اجتماعی ما کارآمد بود، در وضعیت مطلوبتری به سر میبردیم یا حداقل این علوم میتوانست در مقابل معضلات امروزی پاسخی ارائه کند.
در این استدلال یک مغالطه وجود دارد. نخست، تصور اینکه با یکسری بحرانها مواجه هستیم، کاملاً قابل مناقشه است. دوم اینکه، کسانی که از جهان سومی بودن و عقبماندگی و توسعهنیافتگی ایران صحبت میکنند، در واقع پویاییها و پایایی را در فهم کلیت جامعه معاصر ما نادیده گرفتهاند.
افرادی که از زاویه ناچیز کردن پویاییها (که شامل دانشگاه، علومانسانی، تحولات اجتماعی و…) به کلیت جامعه معاصر مینگرند، وجود این بحرانها را سندی بر ناکارآمدی علومانسانی و اجتماعی در نظر میگیرند. حقیقت این است که فهم غالب ما از جامعه معاصر فهم نادرستی است. ما درک واقعبینانهای از کلیت پویاییهای جامعه ایران نداشتهایم و همواره کوشیدهایم تا کلیت جامعه ایران را به عنوان یک امر آنومیک و آسیبمند فرضکنیم.
استدلال سوم مدعیان ناکارآمدی علومانسانی این است که این علوم بر پایه بنیانهای متافیزیکی غربی یا به تعبیری سکولار شکلگرفتهاند و بنابراین نمیتوانند پاسخگوی نیازهای جامعه ما باشند. این دیدگاهی است که به طور گسترده از سالهای ۱۳۳۷ به بعد مطرح شد و در سه، چهار دهه بعد از انقلاب نیز گسترش بسیاری یافت.
نادرست بودن این سخن به دو جهت، آشکار است؛ نخست آنکه، اگر فرض غربیبودن و سکولاربودن بنیانهای علومانسانی را بپذیریم این مسأله نسبت و همبستگیای با ناکارآمدی این علوم پیدا نمیکند. این در حالی است که جامعه معاصر ما همواره از دانشهای غیربومی (داروسازی جدید، پزشکی جدید، ادبیات مدرن و…) نیز بهرههای کافی بردهاست. از طرفی اگر به تجربههای تمدنی گریزی بزنیم، کتاب «ریشههای شرقی تمدن غربی» اثر جانسون، بهطور مفصل از چگونگی پیدایش تمدن غرب گزارش میدهد؛ اینکه چطور بر پایهاندیشه و تمدن شرق، صنعتی شدن و مدرنیته شکل گرفت. حقیقت این است که سوءتفاهم ضرورت سازگاری مبانی متافیزیکی با علوم، بر جامعه دانشگاهی و استفاده بهینهتر از علوم در ایران، ضربه سنگینی وارد کرده است. این در حالی است که در هیچ کجا و در هیچ لحظهای از تاریخ نمیتوان نقطهای را یافت که شرط استفاده از علم، سازگاریش با مبانی متافیزیکی باشد. نه تنها چنین چیزی وجود ندارد بلکه عکس آن نیز صادق است؛ یعنی بده-بستانهای معرفتی و کاربردهای دانش همواره محصول گرهزدن و پیوند دادن دانشهایی با مبانی کاملاً مغایر بوده است. بنابراین ما بر استدلالی همواره تبلیغ میکنیم که هیچ اساس واقعی در تجربه بشری ندارد.
اما استدلال دیگر این است که این علوم در ایران نتوانسته در جهان بدرخشد. اگر علومانسانی و اجتماعی در جامعه ما کارایی دارد، پس ماکس وبر و کارل مارکس و… ما کجا است؟ چرا ما پائولو فریره، والرشتاین و… نداریم؟ و این فقدان سمبلهای نظریهپردازی را دالی بر ناکارآمدی علومانسانی میگیرند.
کاربردی بودن علوم ربطی به پرورش قهرمان و سمبل علمی ندارد. کتابی بتازگی از سوی بانک جهانی منتشرشده تحت عنوان«سیاستگذاری و نوآوری و جهانی شدن» و در آن عنوان شدهاست که ما در زمینه نوآوری با دو گفتمان مواجه هستیم؛ یک نگاه، نوآوری را برآمده از تحقیقات نظری و پیشرفته میداند و رویکرد دیگر آن را نوعی سادهسازی دانش، یا به تعبیری بهرهوری از ایدههایی که بنیانهای تحقیقی ندارند، در نظر میگیرد و معتقدند که نوآوری، لزوماً نیازمند مراکز تحقیقاتی با بودجههای کلان نیست. بر اساس این تحقیقات کشورهایی که گفتمان دوم را سرلوحه خود قراردادهاند، توانستهاند به اشکال بسیار متنوعی از علم دستیابند و بر این باورند که علم صرفاً در آزمایشگاههای خاص و توسط دانشمندان تولید نمیشود، بلکه میتواند برخاسته از تجربههای زیسته افراد باشد.بانک جهانی توضیح میدهد که امروز نظامهای نوآوری در تمام دنیا در کنار نظام نوآوری مبتنی بر تحقیقات علمی که از آن با عنوان «ایدئولوژی علم» یاد میکند، سهمی را هم برای ایدئولوژی مردمی قائل است که اتفاقاً کارآمدی بیشتری دارد. این در حالی است که وقتی که از بهرهوری و کارآمدی علومانسانی صحبت میشود، فکر میکنیم چون «وبر» نداریم این علوم نیز نمیتوانند اثرگذار باشند.
حقیقت این است که در بحث کارآمدی علومانسانی و اجتماعی با سوءتفاهمها و برداشتهای نهچندان درستی مواجه هستیم و متأسفانه براساس همین گزارهها، به اظهارنظر میپردازیم. از این رو، برای بررسی منصفانه کارنامه این علوم، نخست باید به تعریفی از گفتمان علومانسانی و اجتماعی رسید.
به اعتقاد من، علومانسانی و اجتماعی عبارتند از شیوه سخن گفتن، فهمیدن و دیدن علم در یک جامعه معین. پرسشهای کان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 