پاورپوینت کامل مکتب کمبریج و احیای اندیشه‎ی جمهوری‎خواهی ۸۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مکتب کمبریج و احیای اندیشه‎ی جمهوری‎خواهی ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکتب کمبریج و احیای اندیشه‎ی جمهوری‎خواهی ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مکتب کمبریج و احیای اندیشه‎ی جمهوری‎خواهی ۸۳ اسلاید در PowerPoint :

نگاهی به تاریخ‌نگاری اندیشه‎ی جان پوکاک و کوئینتن اسکینر؛
اسکینر- پاکاک مکتب کمبریج در تعارض با مکاتب تاریخ‌نگاری رایج مارکسیستی و تحت تأثیر مکاتب نئوایدئالیستی شکل گرفت؛ به‌عنوان مثال، کوئینتن اسکینر تحت تأثیر سخن مشهور کالینگوود که هر تاریخی نهایتاً «تاریخ اندیشه» است، بر این باور بود که تاریخ‌نگار اندیشه باید تلاش کند که اندیشه‎ی نویسندگان گذشته را مورد تأمل قرار دهد تا بتواند اغراض آن‌ها را به زبان معاصر بیان کند و معاصرت ببخشد.

نگاهی به تاریخ‌نگاری اندیشه‎ی جان پوکاک و کوئینتن اسکینر؛
اسکینر- پاکاک مکتب کمبریج در تعارض با مکاتب تاریخ‌نگاری رایج مارکسیستی و تحت تأثیر مکاتب نئوایدئالیستی شکل گرفت؛ به‌عنوان مثال، کوئینتن اسکینر تحت تأثیر سخن مشهور کالینگوود که هر تاریخی نهایتاً «تاریخ اندیشه» است، بر این باور بود که تاریخ‌نگار اندیشه باید تلاش کند که اندیشه‎ی نویسندگان گذشته را مورد تأمل قرار دهد تا بتواند اغراض آن‌ها را به زبان معاصر بیان کند و معاصرت ببخشد.
[۱] روش‌شناسی مکتب کمبریج در تاریخ‌نگاری اندیشه عمدتاً تحت تأثیر دو جریان عمده در قرن بیستم شکل گرفت؛ تحولات تاریخ‌نگاری و جنبش‌های فلسفیِ برآمده از چرخش زبانی.[۲] در فضای فارسی‌زبان بحث‌هایی درباره‌ی روش‌شناسی این مکتب درگرفته و برخی آثار کوئینتن اسکینر نیز به فارسی ترجمه شده‌اند، اما درباره‌ی جهت‌گیری و درون‌مایه‌ی اصلی تحقیقات این مکتب و دستاورد اصلی آن که کشف مجدد و «احیای» اندیشه‎ی جمهوری‎خواهی است بحثی درنگرفته است.[۳] من در این نوشته می‌کوشم با توضیحی درباره‌ی شرایط تاریخی ظهور مکتب کمبریج و زمینه‌ی فکری تکوین روش‌شناسی آن، باب بحث درباره‌ی برنامه‌ی اصلی پژوهشی مکتب کمبریج یعنی اندیشه‎ی جمهوری‌خواهی را بگشایم، به امید اینکه با مشارکت اهل‌علم و تحقیق، بحث درباره‌ی اندیشه‎ی جمهوری‎خواهی که جای خالی آن در میان کتاب‌ها و مقالات فارسی احساس می‌شود، آغاز شود و آثار مهمی همچون برهه‎ی ماکیاولیایی: اندیشه‎ی سیاسی فلورانس و سنت جمهوری‎خواهی آتلانتیک،[۴] کنستیتوتسیونِ قدیم و قانون فئودالی: مطالعه‌ای در اندیشه‎ی تاریخی انگلستان در قرن هفدهم،[۵] فضیلت، تجارت و تاریخ: مقالاتی در اندیشه‎ی سیاسی و تاریخ با عطف نظر بر قرن هجدهم[۶] و هابز و آزادی جمهوری‎خواهانه[۷] به فارسی ترجمه شوند و رفته‌رفته بحث درباره‌ی اندیشه‎ی جمهوری‌خواهی وارد حوزه‌ی عمومی ایران شده و با توجه به پرسش‌ها و مسائل معطوف به ایران مطمح نظر قرار بگیرد.
نکته‎ی دیگر در مورد این نوشته که باید متذکر شوم، تمرکز بیشتر آن بر روی جان پوکاک است که نه تنها در ایران از او غفلت شده، بلکه در میان تحقیقاتی که درباره‌ی مکتب کمبریج در اروپا منتشر شده وزن کمتری نسبت به اسکینر به او داده شده است و این می‌تواند ناشی از تصور اشتباهی باشد که سهم اسکینر را در بحث روش‌شناختی بیشتر از سهم پوکاک تلقی می‌کند، درحالی‌که نه تنها چنین نیست، بلکه با مراجعه به آثار پوکاک متوجه می‌شویم عکس این تصور بیشتر به واقعیت نزدیک است؛ علت این امر شاید حضور اسکینر جوان در مباحثات بین‌المللی باشد، اما نباید فراموش کرد زمانی که اسکینر نوجوان مشغول سپری کردن دوران مدرسه بود، پوکاک کتاب بسیار مهم کنستیتوتسیون قدیم و قانون فئودالی را منتشر کرد و سه سال بعد در سال ۱۹۶۰ یعنی نقطه‌ی عطف شکل‌گیری مکتب کمبریج، کتاب سیاست، زبان و زمان[۸] پوکاک که به لحاظ روش‌شناختی فلسفی‌تر و غنی‌تر از آثار روش‌شناختی اسکینر است توسط انتشارات دانشگاه شیکاگو منتشر شد و چهار سال پیش وی در سن ۸۷ سالگی جلد پنجم اثر بزرگ خود بربریت و دین[۹] را که ظاهراً با عدول از روش‌شناسی متقدم خود و با اقتفاء به ادوارد گیبون نگاشته است، منتشر کرد.
«زبان» موضوعی است که در طول تاریخ فلسفه (به‌ویژه از رنسانس به این‌سو) مورد بحث بوده است، اما هیچ‌گاه به اندازه‌ی قرن بیستم در کانون تأملات فلسفی قرار نگرفته است. اگر موضوعات اصلی فلسفه‎ی باستان، سعادت، عدالت و فضیلت بودند و به همین شکل در قرون‌وسطی خدا و مسائل الهیاتی و در دوران جدید، شناخت، سوژه، جهان خارج و آزادی کانون توجه و جدال‌های فلسفی قرار گرفتند، اما در قرن بیستم این زبان بود که تبدیل به یکی از مهم‌ترین موضوعات تأمل فلسفی شد و از درون این تأملات مکاتب فلسفی مهمی چون فلسفه‎ی تحلیلی و تحلیل زبان در حوزه‌ی آلمانی و انگلیسی زبان، هرمنوتیک در آلمان (و سپس فرانسه) و زبان‌شناسی ساختاری و تحلیل گفتار در فرانسه شکل گرفتند. تحت تأثیر این جریان‌ها در هر سه قطب فکری تمدن جدید، یعنی جهان انگلیسی‌زبان، آلمانی‌زبان و فرانسوی‌زبان، تحولاتی در شاخه‌های علوم انسانی رخ داد که یکی از آن‌ها تحول در تاریخ‌نگاری به‌ویژه تاریخ اندیشه‎ی سیاسی-اجتماعی بود. تحت تأثیر هرمنوتیک، رشته‌ی تاریخ مفاهیم در آلمان تکوین یافت، تحت تأثیر زبان‌شناسی ساختاری، روش تحلیل گفتار در فرانسه شکل گرفت و تحت تأثیر چرخش زبانی در جهان انگلیسی‌زبان به‌ویژه تحولات متأخر فلسفه‎ی زبان و علم، مکتب کمبریج در تاریخ‌نگاری اندیشه در انگلستان تأسیس شد. سعی من این خواهد بود که بدون بحث تفصیلی درباره‌ی «روش‌شناسی» مکتب کمبریج «مختصری» درباره‌ی زمینه پیدایش این مکتب بنویسم تا شرایط ورود به بحث اندیشه‎ی جمهوری‎خواهی و احیای آن توسط مکتب کمبریج را فراهم کنم؛ به‌بیان‌دیگر، سعی‌ام این خواهد بود که با کاربست روش‌شناسی خود مکتب کمبریج، اولاً زمینه‌ی فکری زایش این مکتب و ثانیاً شرایط تاریخی‌ای را که در آن رشد و نمو یافته بازسازی کنم.
با آغاز دوران جدید (از رنسانس به این‌سو) به‌تدریج تحولی بنیادین در نظام اندیشه‎ی اروپایی رخ داد که یکی از وجوه آن انقلابی در دریافت مفهوم «زمان» و به تبع آن تبدیل شدن «تاریخ» به ابژه تأمل فلسفی بود. این تحول نهایتاً منجر به کشف تاریخمندی و اهمیت تاریخ شد و به تمام حوزه‌های فرهنگی نفوذ کرد و با رشد بحث درباره‌ی ماهیت تاریخ و ظهور «آگاهی تاریخی» در اروپا در قرن هجدهم به‌ویژه با سر رسیدن عصر روشنگری و نهضت رمانیتک، برای نخستین بار شاهد انتشار کتاب‌هایی با عنوان «تاریخ فلسفه» هستیم.[۱۰] «تاریخمندی» و اهمیت تاریخ و ظهور اندیشه‎ی تاریخی از مهم‌ترین اتفاقاتی بود که به‌ویژه بعد از هگل، که خود یک دوره درس تاریخ فلسفه برگزار کرد، منجر به شکل‌گیری مکاتب مهمی در تاریخ‌نگاری به معنی اعم و تاریخ اندیشه به معنی اخص شد. دو جریان اصلی در میان این مکاتب یکی تاریخ‌نگاری ایدئالیستی و دیگری تاریخ‌نگاری ماتریالیستی بود و بااینکه تاریخ‌نگاری ماتریالیستی در نقد و نفی تاریخ‌نگاری ایدئالیستی شکل گرفته بود، اینکه تاریخ‌نگاری ایدئالیستی تا چه حد به ایدئالیسم مطلق هگل پایبند بود و اساساً توانسته بود درکی درست از آن پیدا کند، پرسشی است که دهه‌ها از آن غفلت شد تا جایی که امروز می‌توان گفت بسیاری از این مکاتب تاریخ اندیشه که بعضاً در نقادی دیدگاه ماتریالیستی و مارکسیستی تکوین یافتند به ایدئالیسم سوبژکتیو سقوط کردند. این مکاتب صرفاً در اروپای قاره نضج نیافتند بلکه از اواخر قرن نوزدهم تا اواخر قرن بیستم در انگلستان و ایالات متحده آمریکا پیروان خود را یافتند. یکی از مهم‌ترین این مکاتب در انگلستان نئوایدئالیسم بود که کالینگوود، اوکشات و گرینلیف سرآمدان آن بودند و بیشترین تأثیر را بر مکتب کمبریج گذاشتند -که پایین‌تر اشاره‌ای به آن خواهم کرد-؛ پیش از آن لازم است به تحولاتی که در تاریخ‌نگاری علم در قرن بیستم اتفاق افتاد به‌ویژه تلاش‌های توماس کوهن اشاره کنم.
در سال ۱۹۶۲ توماس کوهن که به «گسست‌های» تاریخ علم علاقه پیدا کرده بود اقدام به انتشار مستقل کتاب ساختار انقلاب‌های علمی[۱۱] نمود و با مطالعه‌ی تاریخ علوم سعی در تبیین منطق انقلاب‌های علمی نمود. بر اساس نظریه‎ی او، علوم ابتدا در مرحله‌ی پیشاپارادایمی به سر می‌برند، سپس وارد مرحله‎ی طبیعی می‌شوند، در این مرحله که دوره‌ای نسبتاً طولانی و «متداوم» است به‌مرور پرسش‌های جدیدی مطرح می‌شود که علوم از پاسخ‌گویی به آن‌ها ناتوان می‌مانند. پرسش‌های جدید و تناقض‌هایی که این علوم رفته‌رفته با واقعیت جدید پیدا می‌کنند به‌مرور زمینه را برای وقوع یک انقلاب فراهم می‌کنند که کوهن از آن به تغییر پارادایم تعبیر می‌کند. پرسش اصلی کوهن و بسیاری دیگر از محققان تاریخ علم[۱۲] یافتن منطق تغییر پارادایم و علت آن بود. بر اساس این مطالعات، نتیجه‌ی مهم دیگری که کوهن گرفت این بود که تصور رایج «پیشرفت خطی» علوم بیش از هر چیز الگویی است که از سوی محققان و مورخان علم به تاریخ علم تحمیل شده است، در‌حالی‌که اگر تاریخ علم را مطالعه کنیم چنین سیر خطی از پیشرفت علوم را نمی‌توانیم نشان دهیم.
پوکاک دستاوردهای کوهن را با نظریه‎ی ساختارگرایانه‌ی فردینان دوسوسور به‌ویژه تمایز زبان (langue) و سخن (parole) در درس‌های زبان‌شناسی عمومی تلفیق کرد و نتایج بحث کوهن را به «تاریخ اندیشه‎ی سیاسی» بسط داد. پوکاک به تبع کوهن، اندیشه‌های سیاسی را پارادایم‌هایی دانست که به تبیین جهان می‌پردازند و هرگاه توانایی پاسخ‌گویی به پرسش‌ها و مشکلات جهان واقعی و متحقق را از دست می‌دهند شاهد گسست و دگرگونی در آن‌ها هستیم. بر اساس همین آموزه، مکتب کمبریج مهم‌ترین نقد را به کتاب‌های تاریخ اندیشه‎ی سیاسی که یا آن را در یک مسیر پیشرفت خطی توضیح می‌دادند و یا بدون توجه به گسست‌ها و تداوم‌ها، یک سیر بی در زمانی {بی‌زمان} (همچون از افلاطون تا پوپر) را پی می‌گرفتند، وارد کرد؛ نقدی که بر اساس اسلوب تاریخ‌نگاری وارد بود و بعد از آن از سوی اکثر محققان و تاریخ‌نگاران اندیشه پذیرفته شد.
اما وجه ایجابی مکتب کمبریج علی‌رغم تفاوت‌هایی که بین پوکاک و اسکینر وجود داشت -و پایین‌تر اشاره‌ای به آن خواهد رفت-، مطالعه‌ی متون اندیشه‎ی سیاسی در زمینه‌ی تاریخی‌شان از یک سو و «تحلیل زبانی» متون به‌عنوان اجزای بدنه‎ی یک پارادایم یا کنش گفتاری[۱۳] از سوی دیگر بود. تمایز این روش با روش تحلیل گفتار یا نقد ایدئولوژی در این بود که در روش‌شناسی مکتب کمبریج «اغراض» نویسندگان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود؛ البته تفاوت‌های دیگری نیز بین روش‌شناسی این مکتب با سایر روش‌شناسی‌ها وجود دارد. در تمایز با روش نقد ایدئولوژی مارکسیستی یا مورخانی که اتفاقاً موضع مارکسیستی نداشتند (همچون چارلز بیرد آمریکایی یا لوئیس نمیر بریتانیایی) اما برای تبیین اندیشه‌ها آن‌ها را به «علایق و منافع» فرو می‌کاستند، درحالی‌که در مکتب کمبریج الگوهای تفسیری (پوکاک) و قراردادهای عرفی زبان در توضیح اغراض نویسنده (اسکینر) مبنای تفسیر قرار می‌گرفتند.
همان‌طور که گفته شد مکتب کمبریج در تعارض با مکاتب تاریخ‌نگاری رایج مارکسیستی و تحت تأثیر مکاتب نئوایدئالیستی شکل گرفت؛ به‌عنوان مثال، کوئینتن اسکینر تحت تأثیر سخن مشهور کالینگوود که هر تاریخی نهایتاً «تاریخ اندیشه» است،[۱۴] بر این باور بود که تاریخ‌نگار اندیشه باید تلاش کند که اندیشه‎ی نویسندگان گذشته را مورد تأمل قرار دهد تا بتواند اغراض آن‌ها را به زبان معاصر بیان کند و معاصرت ببخشد. بدیهی است چنین اتخاذ موضعی از سوی مکتب کمبریج در تعارض آشکار با دیدگاه‌های مارکسیستی و ماتریالیستی به ظاهر ضدمارکسیستی بود که هنوز در دنیای انگلیسی‌زبان پیروان بسیاری دارد. این نکته در نخستین کتابی که پوکاک تحت عنوان “کنستیتوتسیون قدیم و حقوق فئودالی” منتشر کرد به‌ وضوح دیده می‌شود. برعکس دیدگاه‌های رایج مارکسیستی که تحولات قرن هفدهم را در آینه‎ی انقلاب بورژوازی می‌دیدند و تأیید نظری خود را نهایتاً از تفسیری جامعه‌شناسانه از نظریه‎ی حقوق طبیعی جان لاک وام می‌گرفتند، با تحولی که در لاک‌پژوهی توسط لسلت (نخستین چهره‌ی کمتر شناخته‌شده‌ی مکتب کمبریج) پیدا شده بود، پوکاک نشان داد آداب‌ورسوم، عادات اخلاقی-اجتماعی، انتقال سنت حقوقی کامن لا (Commen Law)، کنستیتوتسیون قدیم و کشف حقوق فئودالی، الگوهایی بودند که استدلال‌های درون پارادایم زبانی هم طرف‌داران پارلمان و هم طرف‌داران سلطنت به ادله‎ی تاریخی آن‌ها رجوع می‌کردند؛ پیش از او پیتر لسلت به‌عنوان یکی از معدود تاریخ‌نگاران مدرن که آرشیوپژوهی و تحقیق در اسناد منتشرنشده را وجهه همت خود قرار داده بود با کشف کتابخانه‌ی جان لاک، مهر ابطالی بر بسیاری از حدس و گمان‌های پذیرفته‌شده درباره‌ی اندیشه‎ی جان لاک و اغراض او زده بود و به ترتیب در سال‌های ۱۹۵۶ و ۱۹۶۰ با انتشار کتاب فلسفه، سیاست و جامعه[۱۵] و انتشار ویراست جدیدی از رساله‌ی دوم حکومت لاک،[۱۶] مقدمات تأسیس مکتب کمبریج را فراهم آورده بود.
پوکاک با کمک مفاهیمی که از توماس کوهن و فردینان دوسوسور گرفته بود توضیح جدیدی با توجه به پارادایم زبانی حاکم بر مناقشات سیاسی قرن هفدهم انگلستان ارائه داد که با مراجعه به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.