پاورپوینت کامل دست نوشتههای «رمضانعلی شاکری»درباره زندگی اجتماعی مردم در روزگار پهلوی اول (بخش نخست) ۴۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دست نوشتههای «رمضانعلی شاکری»درباره زندگی اجتماعی مردم در روزگار پهلوی اول (بخش نخست) ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دست نوشتههای «رمضانعلی شاکری»درباره زندگی اجتماعی مردم در روزگار پهلوی اول (بخش نخست) ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دست نوشتههای «رمضانعلی شاکری»درباره زندگی اجتماعی مردم در روزگار پهلوی اول (بخش نخست) ۴۱ اسلاید در PowerPoint :
دنیای سحرآمیز داستانهای مادربزرگ
مهدی یساولی: «رمضانعلی شاکری» پژوهشگر، نویسنده، قوچانشناس و رئیس پیشین کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۸۶، در سال ۱۳۰۳ خورشیدی در قوچان زاده شده است. این پژوهشگر تاکنون آثاری چون سیاحت شرق یا زندگینامه آقا نجفی قوچانی (تصحیح)، گنج هزار ساله کتاب خانه مرکز آستان قدس رضوی، قبل و بعد از انقلاب، مطالعهای در احوال و آثار عارف ربانی حیدر آقا طباح تهرانی متخلص به معجزه، اترکنامه؛ تاریخ جامع قوچان، واقفین عمده کتاب به کتابخانههای آستان قدس رضوی، جغرافیای تاریخی قوچان، ایران همیشه بهار، سیاحت غرب یا سرنوشت ارواح بعد از مرگ (تصحیح)، تالیف، تصحیح و منتشر کرده است.
دنیای سحرآمیز داستانهای مادربزرگ
مهدی یساولی: «رمضانعلی شاکری» پژوهشگر، نویسنده، قوچانشناس و رئیس پیشین کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۸۶، در سال ۱۳۰۳ خورشیدی در قوچان زاده شده است. این پژوهشگر تاکنون آثاری چون سیاحت شرق یا زندگینامه آقا نجفی قوچانی (تصحیح)، گنج هزار ساله کتاب خانه مرکز آستان قدس رضوی، قبل و بعد از انقلاب، مطالعهای در احوال و آثار عارف ربانی حیدر آقا طباح تهرانی متخلص به معجزه، اترکنامه؛ تاریخ جامع قوچان، واقفین عمده کتاب به کتابخانههای آستان قدس رضوی، جغرافیای تاریخی قوچان، ایران همیشه بهار، سیاحت غرب یا سرنوشت ارواح بعد از مرگ (تصحیح)، تالیف، تصحیح و منتشر کرده است. شاکری اکنون در ۹۲ سالگی، خاطراتی بسیار از زندگی اجتماعی مردم ایران به ویژه قوچان در روزگار پهلوی اول به یاد دارد. برآن شدم تا با وی در اینباره گفتوگو کنم. هنگامی که از حمید شاکری، فرزند رئیس پیشین کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی خواستم زمینه این گفتوگو را فراهم کند، یادآور شد که پدر، همه خاطرات خود از کودکی تا کهنسالی را به جزییات فراوان در مجموعهای دستنویس فراهم آورده است که تاکنون منتشر نشده است. پس از تماشای آن نسخه دستنویس که «از کودکی تا نود سالگی؛زیستنامه» نام دارد، دریافتم رمضانعلی شاکری به گونهای شگفتانگیز جزییات زندگی روزمره خود و مردمان همدورهاش را در سال ۱۳۸۳ خورشیدی روی کاغذ آورده است. آداب، سنتها و رفتارهای مردمان قوچان در ۸ دهه پیش، در این مجموعه دستنویس و منتشر نشده، با جزییاتی جذاب و شگفتانگیز آمده است؛ از رفتارها، کنشها و واکنشهای روزمره گرفته تا تعلیم و تربیت، بیماریها و درمانها، داستانها و افسانهها، پوشاک مردم، بازیها و سرگرمیهای کودکان و آیینهای محلی. هنگامی که خواهش کردم آن نوشتهها برای نخستین بار در «روایت نو» روزنامه شهروند منتشر شود، به سادگی و با محبت پذیرفتند. با صرفنظر از موضوعاتی شخصی نویسنده، آن بخشهای دستنوشتههای رمضانعلی شاکری با نام «از کودکی تا نود سالگی؛زیستنامه» که با حوزه تاریخ اجتماعی همبستگی دارد، در چند شماره پیاپی، پیش روی خوانندگان گرامی قرار میگیرد.
دوران کودکی و نوجوانی؛ راهی مدرسه
… در سنین پنجسالگی روزی پدرم دستم را گرفت و همراه شوهر خاله مادرم به نام استاد علیاکبر نجار- که سالهاست فوت کرده است، برد عکاسخانه نوروزیان. این عکاسخانه در یکی از حجرات کاروانسرائی بود و اولین عکاسی در شهر قوچان بود که جدیدا دائر شده بود. من در وسط پدرم و شوهرخاله مادرم با لباس سفید و کلاه نمدی و آن دو با عبا و عمامه که معمول آن زمان بود به صورت جمعی عکس برداشتیم و پدرم جداگانه با لباس کت و شلوار و کلاه پهلوی که در آن زمان جز دولتیها کسانی دیگر اینگونه لباس نمیپوشیدند، عکسی یادگاری برداشت. این عکس در آن زمانها از امور نادره بود. رجال و اعیان قوچان هر وقت میخواستند عکس بردارند، ترجیح میدادند که به مشهد و یا عشقآباد هممرز ایران بروند. اصولا عکس برداشتن بین مردم عادی آنچنان معمول نبود. از دیگر خاطراتم در ایام کودکی شنیدن داستانهائی از مادر و مادربزرگم که در هنگام خواب یا در رختخواب و یا در کنار کرسی برایم آرام ولی با طنین خاصی که خوابم ببرد به قول مردم قوچان «نقل» میگفت.
نقلها یا داستانهائی از «لَک و پَک» زن و شوهر بیپیرایه و سادهلوح یا قصه «اَلی تنبل» که نقل این داستانها گاهی همراه با غولها و جن و پریها برایم بس خیالانگیز و وهمآمیز بود که مدتها تاثیر این داستانها برایم دنیایی سحرآمیز میساخت و در عین خیالات سحرآمیز و ترسآور و دوستداشتنی بود.
مَتَلهائی چون «اَتَل مَتَل توتوله گاو حسن چه جوره» و یا شعری که مطلعش «صبح صادق باد شبنم غنچه گل وامیکند/ هر که را صدقش درست است با علی سودا میکند». وقتی این شعرها را مادرم دَمدَمای صبح با آهنگی مخصوص میخواند مانند نسیم دلانگیز صبح گوش و هوشم را نوازش میداد.
آن زمانها این قصهها و اَتَل و مَتَلها سرگرمی ما بود، بجای داستانها رادیو و یا موزیکال امروزین تلویزیون که آهنگهای راک با صدای گوشخراش همواره کودکانمان را آزار میدهد و به اصطلاح اوقات فراغت آنان را پُر میکند.
کمی بزرگتر شده بودم، در آن زمان مهد کودک و یا کودکستانی نبود، به حد رفتن مدرسه هم نبود در میان محلهها دورهگردانیهائی بودند که با صدای بلند میگفتند «شهر فرنگ، رنگ به رنگ است». شهرفرنگچی جعبه فلزگونهئی پشت خود بسته و صفحه مقابل از سه دایره شیشهای که به درون این جعبه راه داشت عکسهای رنگین از صحنههای زیبای نقاشی شده از قبیل ملکه فرخلقا و امیر اراسلان رومی، از قصرهای افسانهئی تزیین شده دیده میشد که هر یک از میلههای آهنی که در محور خود میگردید دیده میشد و شهرفرنگچی صحنهها را با دریافت شش تا ده پول به بیننده که اغلب بچههای محل بودند نشان میداد. به محض آنکه وقتش تمام میشد صفحه پشت دایرهای شیشهای میافتاد و بیننده مدت تماشایش تمام میشد، دیگری مینشست و به اندازه پولی که داده از دریچه شیشهای شهر فرنگ را تماشا میکرد. این جعبه فلزی بمنزله سینمای سیار آن زمان بچهها بود که وقتی صدای شهر فرنگ است، رنگ به رنگ است را میشنیدیم با شادمانی دور آنرا میگرفتیم و هر که با خود پول داشت به مقدار پولی که میداد استفاده میکرد.
در مواقع بیماری هم که برای بچهها پیش میآمد، ابتدا به زن سرشتهمند محله مراجعه میکردند. در محل ما زن حاجی نامی ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 