پاورپوینت کامل تبریز شانه به شانه تاریخ قد میکشد ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تبریز شانه به شانه تاریخ قد میکشد ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تبریز شانه به شانه تاریخ قد میکشد ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تبریز شانه به شانه تاریخ قد میکشد ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
نقش مردمان بیدار و ظلمستیز جایجای میهمان در مبارزه با استبداد و به دست آوردن حکومت قانون و صدور فرمان مشروطه قابل توجه، تعمق و تبیین است، اما در این میان نقش تبریز و رادمردانش همانند ستارخان و باقرخان و مقاومت یازده ماهه مردم تبریز در ثمر دادن نهضت مشروطیت شایسته توجهی ویژه بوده و هست. مردمان این خطه از سرزمین نورانیمان که در روزگاران سخت مردان و زنانشان پهلوانان داستانها بودهاند، نیازمند بازخوانی است.
نگاهی به نقش مردم تبریز از دوران مشروطیت تا عصر انقلاب اسلامی
نقش مردمان بیدار و ظلمستیز جایجای میهمان در مبارزه با استبداد و به دست آوردن حکومت قانون و صدور فرمان مشروطه قابل توجه، تعمق و تبیین است، اما در این میان نقش تبریز و رادمردانش همانند ستارخان و باقرخان و مقاومت یازده ماهه مردم تبریز در ثمر دادن نهضت مشروطیت شایسته توجهی ویژه بوده و هست. مردمان این خطه از سرزمین نورانیمان که در روزگاران سخت مردان و زنانشان پهلوانان داستانها بودهاند، نیازمند بازخوانی است. از مشروطیت تا بامداد انقلاب اسلامی در بیست و نهم بهمن ماه سال ۵۶ تا پیروزی انقلاب اسلامی و تا عاشوراییان دشمن شکن در دفاع مقدس… و شهیدان راه مبارزه با استبداد و تجاوز… بیش از ۱۰۰ سال است که مجاهدان افسانهای تبریز در خواب و بیداری، دیوارها را میشکافند و حیاط به حیاط و خانه به خانه میرزمند تا شاهد آزادی و قانون را در برکشند. آری، ایران و ایرانی آزادی و قانون را به بهای جانهای عزیزی فرا چنگ آورده است که خونشان به دیوارها و سنگفرشهای کوچهها و خیابانهای این شهر دلمه بسته است. مجاهدان پاکباختهای که به یک اشارت سردار ملی و سالار ملی آماده به سر دویدن بودند… آذربایجان و مرکز آن تبریز، کهندیاری که در همه روزگاران سینه در برابر توفانها سپرکرده و در تاریخ، نام و نشانی جاودانه یافته است. سرزمین روشناییها و پاکیها و خاستگاه مهر ایزدی. چکادهای سرافراز این خطه گواهان دلیری و پایمردیاند، رودهای خروشان این سرزمین رودپردازان مهر و وفایند و مردمان آتروپاتکان که به چشمی شعله شعر دارند و به دیگر چشم شعاع شعور. شگفتا از این جاودانه خطه و جاودانه دیار! اینجا تبریز است. در اینجا حقایق چندان جاودانهاند که مرزهای تاریخ و فسانه در هم میآمیزند. حقیقت در این خطه خطر خیز به افسانه دیگر میشود… و افسانه هایند که آذربایجانی و تبریزی را از روزگاران کهن تا اینجا و اکنون رساندهاند. افسانه آزادگیها وجانفشانیها و افسانه مهر و وفا… آری، اینجا سرزمین آتشهاست. اینجا هر دلی آتشکدهای است که گرما و روشنای ایزدی میافشاند، برجانها و جهانها… هنوز شمشیر فرو نیفتاده مجاهدان بر فراز قلاع و قلل این کهن سرزمین میدرخشد و چهره خونرنگ او بر دیدهها و دلها جنونی ناشناخته میافشاند… تاریخ ادامه مییابد. و افسانهها ادامه مییابند… من اینک از عمق رویاهای «ارگ» باز میآیم. چشمهایم هنوز از خاطره و رویا لبریز است. گویی نگاهم در لایه ابریشمین یادوارهها پیچیده است و از کوچههای تنگ و باریک تاریخ باز میگردد. انگار کودکیم هنوز بر فراز دیوارهای «ارگ» ایستاده است و پنهانی به آنچه در پس دیوارها میگذرد مینگرد. آن کودکی دیرآمده که میخواهد از واقعیت ویرانه به جشنواره رویاها پناه ببرد و دیوارهای نیمه فروریخته باورها را ببیند. ببیند که چونان پاسداری از فراز باورها، شهر را میپاید و از برق نگاه همواره بیدارش، اهریمن میگریزد. از عمق رویاهای ارگ باز میآیم که ردپای کودکیام بر شانه دیوارهایش مانده است و اکنون پیشانیم میسوزد از داغی نیاز و نیایشی که مسجد کبود مرا به آن خوانده بود و من به ناگاه در کبودین آسمان شهر، پرندهای شده بودم که روی بالهایش استجابت دعاهایش را با خود میبرد. از انحنای ظریف نقشهای کاشی در مسجد کبود گلی چیدهام. اینک گل را چون ارمغانی به
«مقبره الشعرا» میبرم. شاعران چشم انتظار گل نیایشاند تا در طراوت مقدسش شور طبعشان تپیدن آغاز کند، تا کلمه آغاز شود، در دستهایم گلی از کاشیهای کبود میبرم، در نگاهم نیز تصویر نیلی همه آسمانهای خدا را که از پی نمازی صمیمانه آمده است و در مردمکهایم خانه کرده است. از کوچههای صمیمی شهر عبور میکنم: کوچههایی که هنوز دل به مهر حماسه ستارخان و باقرخان دارند. کوچههایی هنوز و همیشه گذرگاه سپاهی که در پی حق و آزادی میرفتند. کوچههایی که هنوز و همیشه به یاد خواهند داشت شیخ شهیدی را که پرچم اسلام بر دوش به تظلم و دادخواهی فریاد کرده بود و شیخ محمد خیابانی اسطوره همیشه شهر شده بود. کوچههای این شهر و تمام پنجرههایی که به این کوچهها گشوده میشوند به یاد دارند مردانی را که از پس درهای بسته در این کوچهها گام نهادند، حق را فریاد کردند و شهادت را چونان رسمی از خود به جا نهادند. کوچهها… کوچههای تبریز و ستارخان و شیخ محمد خیابانی و ثقهالاسلام و… . بگذارید تبریز و مشروطیت را یکبار عمیقتر بنگریم، چرا که ایران عزیز ما قانونخواهی و مبارزه با استبداد را در دوران مشروطیت هنوز وامدار تبریز است و تبریزی… در دوران مشروطیت نیز تبریز جانباز در برابر خودکامگان خون آشام به پا خاست و پایمردیها و جانفشانیها کرد و اینگونه هم بلاگردان ایران شد و هم آغازگر حاکمیت قانون و اراده مردم. هنوز داستان قهرمانیها و قهرمانهای تبریز، این شهر مردخیز در همه سوی به زبانها و یاد آنان در دل و جانهاست؛ مجاهدان وارستهای که با گذشت بیش از یک سده، هنوز خوشحال بر در و دیوار امیرخیز، خیابان، نوبر، لیل آوا، شام غازان، ویجویه، اهراب، چرنداب، قراملک و محلات دیگر پیمان خون نشان آنان را فریاد میآورد؛ پیمان آزادی و قانون. بیش از یک صد سال است که مجاهدان افسانهای تبریز در خواب و بیداری، دیوارها را میشکافند و حیاط به حیاط و خانه به خانه میرزمند تا شاهد آزادی و قانون را در برکشند. آری، ایران و ایرانی آزادی و قانون را به بهای جانهای عزیزی فرا چنگ آورده است که خونشان به دیوارها و سنگفرشهای کوچهها و خیابانهای این شهر دلمه بسته است؛ مجاهدان پاکباختهای که به یک اشارت سردار ملی و سالار ملی آماده به سردویدن بودند. اگر گوش بسپاریم و گوش بسپارند، هنوز از همه میادین تبریز صدای طبل و شیپور شنیده میشود و صدای جوانانی که جامه ملی به تن کرده و پیکرهاشان را به قطارهای فشنگ آراستهاند، در میادین تبریز که همه به میادین مشق تبدیل شده بوده، به گوش میرسد و فریادهای رسایی که از فراز منابر، تبریز و آذربایجان را به پای فشردن درخواستههای بحق خود فرا میخواندند. فریاد
ثقه الاسلام، شیخ سلیم، میرزا حسین واعظ، میرزا غفار زنوزی، میرزا علی ویجویهای، ملا حمزه خیابانی و… که با آیات الهی و اشعار حماسی در همه سو شور و شعور برمیانگیختند. فریاد شیخ علی چرندابی که هرگاه کفن پوش و شمشیر در دست در کوچه و بازار به راه میافتاد، شهری در پیاش روان میشد. اینک مساجد، بازارها، بازارچهها، باغها، حیاطها و خانههای دیر سال تبریز نه فقط جلوههایی از میراث فرهنگی نیاکان ما، که یادآور آن سالهای خون و آتشاند… سالهای نبرد با استبدادگران داخلی و بیگانگان متجاوز… آری مردم آذربایجان که هماره به ایمان و اراده شناختهاند، با قیام خونین خود پای در راهی نهادند که آزادی و حاکمیت قانون را در پیداشت. اگرچه مغرضان و معاندان هماره کوشیدهاند نهضت مردم مسلمان و فرهنگمند آذربایجان را شورشی کور و متعصبانه بنمایانند. اما تاکیدهای روشن مردم تبریز و انجمن ملی تبریز با تشکیل مجلس و تصویب قانون اساسی و بهطور کلی حاکمیت قانون به جای اراده اشخاص و نیز تامین حقوق و آز
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 