پاورپوینت کامل خاطرات گلشائیان رضاخان چرا جمهوریخواهی را کنار گذاشت؟ ۸۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خاطرات گلشائیان رضاخان چرا جمهوریخواهی را کنار گذاشت؟ ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطرات گلشائیان رضاخان چرا جمهوریخواهی را کنار گذاشت؟ ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطرات گلشائیان رضاخان چرا جمهوریخواهی را کنار گذاشت؟ ۸۰ اسلاید در PowerPoint :
عباسقلی گلشائیان یک سال پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی، به استخدام دادگستری درآمد و مترجم مخصوص مسیو «پرنی» مستشار دادگستری شد. وقتی علیاکبر داور به وزارت عدلیه رفت، منشی او و سپس بازپرس تهران و پس از چندی دادستان تهران شد.
عباسقلی گلشائیان یک سال پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی، به استخدام دادگستری درآمد و مترجم مخصوص مسیو «پرنی» مستشار دادگستری شد. وقتی علیاکبر داور به وزارت عدلیه رفت، منشی او و سپس بازپرس تهران و پس از چندی دادستان تهران شد.
در ۱۳۱۲ وقتی داور از وزارت عدلیه به وزارت مالیه رفت، عدهای از قضات را همراه خود برد از جمله گلشائیان که ابتدا رئیس رسومات و بعد رئیس مالیاتهای غیرمستقیم شد. بعد به مقام مدیرکلی وزارت دارایی ارتقاء یافت. در سال ۱۳۱۸ معاون اقتصادی شد و چند ماهی کفیل وزارتخانه بود. در کابینه فروغی وزیر بازرگانی و پیشه و هنر شد و در اسفند ۱۳۲۰ وزیر دادگستری. به شهرداری تهران هم رسید و پس از آن استاندار فارس و بعد استاندار آذربایجان و خراسان شد. در سال ۱۳۲۷ در کابینه محمد ساعد مراغهای وزیر دارایی شد و مأموریت یافت در مورد نفت ایران قرارداد جدیدی تنظیم کند که با مذاکرات مفصل با نمایندگان شرکت نفت ایران و انگلیس قراردادی تنظیم شد که «گس- گلشائیان» نام گرفت و برای تصویب به مجلس تسلیم شد. تسلیم قرارداد نفت در مجلس پانزدهم و سپس استیضاح دولت ساعد توسط مظفر بقائی کرمانی و پس از آن حائریزاده و مکی فصل جدیدی در تاریخ معاصر ایران گشود. قریب یک سال عمر آن دوره مجلس صرف نفت شد. مجلس پایان یافت و قرارداد تصویب نشد. در ۱۳۳۵ حسین علاء او را به وزارت دادگستری منصوب کرد اما پس از آن اقبال چندانی برای در اختیار گرفتن مسئولیتهای دولتی مهم نیافت تا اینکه در سال ۱۳۶۹ در تهران درگذشت.
خاطرات گلشائیان، شرح وقایع مهم تاریخ معاصر ایران است؛ از آن جمله رخدادهای عصر پهلوی اول. غوغای جمهوریخواهی رضاخانی و مخالفتهایی که با او شد، بخشی از شنیدههای او از علیاکبر داور و ملکالشعراء بهار است که به رشته تحریر درآورده است؛ روایتی دست اول از صفآرایی موافقان و مخالفان اعلام جمهوری در ایران پیش از انقراض سلسله قاجار و صرفنظر کردن سردار سپه از این خواسته در پی افزایش مخالفتها که «تاریخ ایرانی» این فراز از خاطرات او را انتخاب کرده است:
***
مجلسیان طرفدار سردار و در رأس آنها مرحوم داور به فکر این بودند که عنوانی برای خلع سلطنت از احمدشاه بیابند و چون ولیعهد علاوه بر بیخیالی و بیعلاقگی به عیاشی هم مشهور بود تصور اینکه سلطنت به اولاد سلطان احمدشاه واگذار شود نیز از ذهنها دور بود. ناچار تصمیم گرفتند عنوان جمهوری را پیش کشند.
گرچه اینجانب از زمانی که این وقایع اتفاق افتاد عضو کوچکی بودم و وارد در سیاست نبودم، ولی بعدها تمام جریانات پشت پرده را از دهان دو نفر یکی سردسته نهضت جمهوریخواهان (مرحوم داور)، دیگری از نزدیکان مرحوم مدرس یعنی مرحوم ملکالشعراء بهار که از طرفداران دربار بودند و هر دو هم در آن تاریخ نماینده مجلس بودند شنیدم و یادداشت کردم که با نهایت تأسف باید به اطلاع خوانندگان محترم برسانم این یادداشتها جزو مطالبی است که فعلا از افشاء آن معذور و به هیچوجه مصلحت نمیدانم بازگو کنم.
در اینجا لازم است اشارهای به تئاتر مدرسه نظام بنمایم: موضوع از این قرار بود آقایانی که طرفدار جدی تغییر اوضاع بودند درصدد برآمدند در مدرسه نظام (منزل سابقه امیرکبیر) تئاتری داده شود. موضوع تئاتر واقع دشت مغان بود که به دعوت نادر، نمایندگان عشایر و مردم از تمام کشور جمع شدند و پس از تشریح اوضاع آشفته کشور و تسلط افاغنه به ایران و اقدامات نادر در راندن بیگانگان از کشور و اظهار نادر به خستگی و کنار رفتن او و بیکفایتی شاهطهماسب دوم و اصرار نمایندگان به قبول سلطنت به نادر و عزل شاهطهماسب و غیره به منظور این بود میخواستند وجه تشابهی به وضع کشور با مقایسه با آن زمان بنمایند و اذهان را حاضر برای قبول جمهوریت کنند.
این تئاتر به خواهش سلطان احمدشاه و به دستور سردار موقوف شد ولی جلو تظاهرات مردم را نمیشد گرفت کمااینکه مقارن آن کنسرتی از طرف عارف در گراند هتل داده شده که بدوا مارش جمهوری که آهنگ و شعرش توسط ایشان تنظیم و انشاء شده بود خوانده شد. سپس غزل معروف خود را در مایه ماهور شروع به خواندن کرد که بسیار مورد پسند واقع گردید.
غزل عارف با این ابیات شروع میشود:
به مردم این همه بیداد شد ز مرکز داد زدیم تیشه بر این ریشه هر چه بادا باد
پس از مصیبت قاجار، عید جمهوری یقین بدان بود امروز بهترین اعیاد
این غزل ده دوازده بیت است. بعد تصنیف مشهورش را که حمله به دربار قاجار بود، خواند. تهیه بلیت برای این شبنشینی با وجود ازدحام جمعیت کار آسانی نبود ولی من با علاقهای که به این نهضت پیدا کرده بودم به هر زحمتی بود در این کنسرت حاضر شدم و از دو جهت بسیار لذت بردم، یکی آواز دلنشین عارف و دیگری ساز نی داود.
بدیهی است من که آشنا به موسیقی بودم باید لذت ببرم و از طرفی از موقعی که زمزمه جمهوری بلند شده بود من با وجود علاقه خانوادگی به قاجاریه چون از همان ملاقات اول شیفته قیاف مردانه سردار شده بودم از طرفداران جدی نهضت جمهوری بودم و مکرر در نطقهایی که اشخاص جلوی مجلس یا در میدان سپه میکردند حضور به هم میرساندم و ساعتها به خطابه اشخاص گوش میدادم و لذت میبردم.
بعد از موقوف شدن تئاتر مدرسه نظام چون احمدشاه طهران نبود، اداره طرفداران دربار به محمدحسن میرزا ولیعهد واگذار شد. ایشان هم همانطور که قبلا اشاره شد شبها با عدهای از پیشخدمتهای درباری در باغهای سلطنتی اطراف تهران به عیاشی میگذراندند و بعد از طلوع آفتاب به گلستان آمده تا ظهر میخوابیدند. یکی دو بار هم شبانه توسط نظامیان که محافظ راههای اطراف شهر بودند شناخته شده و مورد بازخواست واقع شده بودند. با ملاقاتها و رفتوآمدها و مذاکرات و اقدامات همهجانبه که شرحش فعلا گفتنی نیست از طرف کمیسیون مخصوص در مجلس لایحه جمهوری در سه ماده تهیه و قرار بود برای تصویب به مجلس علنی بیاید.
حالا ماههای آخر سال ۱۳۰۳ است. چون طرح به امضاء اکثریت رسیده بود تصور میرفت فورا از مجلس خواهد گذشت. عده مخالفین فقط دوازده نفر بودند. ظاهر امر این بود که بدون کشمکش قبل از خاتمه سال ۱۳۰۳ از مجلس علنی بگذرد ولی واقعه کوچکی که عبارت از مشاجره لفظی احیاءالسلطنه با مرحوم مدرس و کشیده زدن احیاءالسلطنه به مدرس بود مجلس را به قدری متشنج کرد که مرحوم پیرنیا (موتمنالملک) قهر کرد.
طرفداران لایحه با اینکه از این پیشآمد بسیار ناراحت شدند ولی امیدوار بودند از نبودن مرحوم موتمنالملک استفاده کرده چون مرحوم تدین از طرفداران جمهوری و نایبرئیس مجلس بود و مجلس را اداره میکرد لایحه بهتر و بیدردسرتر بگذرد. چون چند روزی به خاتمه سال مانده بود تصویب لایحه به سال بعد موکول گردید. غافل از اینکه در پس پرده بازیهایی با مداخله سیاستهای گوناگون در حال تکوین بود که منجر به واقعه دوم فرودین ۱۳۰۴ گردید.
قبل از اینکه به واقعه مزبور و به هم خوردن نهضت جمهوری بپردازم، باید تذکر دهم به اختلاف شدیدی که بین دربار و شخص سردار سپه پیدا شده بود، طرفداران سردار بیم آن داشتند که سلطان احمدشاه به موجب اصل پنجاهم قانون متمم قانون اساسی که میگوید «فرمانفرمایی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است» از این اختیارات استفاده کرده و در کار قشون مداخله کند (گرچه ایشان به قدری ضعیف بودند که تصور چنین اقدامی از ناحیه ایشان با وجود طرفداران زیاد شخص سردار سپه محال بود) لذا طرحی در یک ماده در تاریخ دلو ۱۳۰۳ به اکثریت قریب به اتفاق از مجلس گذراندند. به این شرح، مجلس شورای ملی ریاست عالیه کل قوای دفاعیه و تأمینیه مملکتی را مخصوص آقای رضاخان سردار سپه دانسته که به اختیارات تام در حدود قانون اساسی و قوانین مملکتی انجام وظیفه نماید و سمت مزبور بدون تصویب مجلس شورای ملی از ایشان سلب نتواند شد. برای توضیح و به عنوان معترضه باید اشاره کنم که چون قانون به اسم شخص سردار سپه بود بعد از استعفاء معظمله از مقام سلطنت قانون فوق در دوره دوازدهم به تاریخ هفتم اسفند ۱۳۲۰ به موجب قانون دیگری فسخ شد.
الغرض سال ۱۳۰۳ در شرف پایان رسیدن بود. خوب به خاطر دارم یکی دو شب قبل از خاتمه سال من برای کسب اطلاع به میدان بهارستان رفتم، جمعیت زیادی بود. همه منتظر بودند که مجلس تشکیل و لایحه جمهوریت بگذرد. آن شب من تا بعد از نصب شب در میدان ماندم. ناطقین روی سکوهای در مجلس مرتب نطق میکردند. من هم که قلبا بسیار علاقهمند به این نهضت بودم، تمام شب را گرسنه و فارغ از همه چیز و همه کس و حتی مادرم که دلواپس میشدند ماندم که نتیجه را آگاه شوم. غافل از اینکه عدهای به عنوان نزدیک بودن عید مسافرت کرده و سعی کرده بودند مجلس از اکثریت بیفتد که به این ترتیب از تصویب لایحه جلوگیری شود.
آن شب هم گذشت. عید سال ۱۳۰۴ پیش آمد، یاد دارم روز عید ساعت دو بعدازظهر برای دیدن مرحوم معاضدالسلطنه وزیر عدلیه وقت به منزل ایشان که نزدیک میدان بهارستان بود رفتم و با علاقه زیاد از ایشان جویا شدم که قضیه به کجا انجامید و پرسیدم تصور مینمایید بالاخره جمهوریت سر خواهد گرفت؟ ایشان گفتند قضیه تمام است اگر مخالفین مجلس را از اکثریت نمیانداختند لایحه دو شب قبل تصویب میشد ولی جلسه را برای این دو روزه تشکیل میدهند و متمم لایحه تصویب خواهد شد و بدیهی است شخص سردار سپه به موجب این لایحه رئیسجمهور خواهند بود.
من خوشحال از منزل بیرون آمدم و به طرف میدان بهارستان رفتم. دیدم دسته دسته مردم از طرف سرچشمه و خیابان شاهآباد و خیابان شمیران به طرف میدان میآیند. ازدحام طبقات مختلف در صحن مجلس و بیرون باغ فوقالعاده بود.
برای اینکه کم و بیش خوانندگان محترم از جریانات آن روزها مسبوق شوند، مطالبی از کتاب «خاطرات و خطرات» مرحوم مخبرالسلطنه ذیلا نقل میکنم البته صحت و سقم آنها مربوط به خود آن مرحوم است: «مرامی که محل توجه دستهای در مرکز و ولایات است و مورد بحث است جمهوری است که میبایست بالاخره به مجلس بیاید. سعی مدرس این است که اکثریت با مخالفین جمهوری باشد. بر سر گذشتن اعتبارنامهها کشمکش سخت و مجادله جاری است. طرفین عصبانی، در تنفس بین مدرس و احیاءالسلطنه بهرامی مشاجره اتفاق افتاد و کار به مشت کشید. بهرامی سیلی به گوش مدرس خوابانید. در شهر هیجانی شدید پدید آمد، بازار بسته شد.
رئیس نظمیه به بازار آمد. تیری چند رها کردند. مردم خواستند به مسجد بریزند، درب مسجد را بستند. خالصیزاده وسط بازار عبا گسترده به نماز ایستاد. جماعت رو به مجلس آوردند، هیاهو درگرفت. تدین سراسیمه بیرون آمد به ضرب و شتم خالصیزاده پرداخت. کدورتی بر کدورتهای اهالی افزود.
گفته شد مدرس برای موافقت با سردار سپه سه شرط در میان آورده است: انحلال مجلس پنجم و تجدید انتخابات، اختیار یکی از شاهزادگان با نیابت سلطنت سردار سپه. من (یعنی مخبرالسلطنه) با احتشامالسلطنه و مصدقالسلطنه منزل مشیرالدوله رفتیم. صحبت رفت روی انتخاب یکی از شاهزادگان و تصمیم گرفته شد به منزل رئیسالوزراء برویم و مطلب را عنوان کنیم. من مطلب را به کنایه عنوان کردم. مشیرالدوله تصریح کرد سردار هیچ نگفت، طرفدارانش در مجلس اکثریت دارند. مجلس به تلخی گذشت.
روز پنجشنبه احتشامالسلطنه مرا ملاقات کرد گفت معهود است مشارالملک را ملاقات کنیم. سر شب آقای مستوفیالممالک به منزل من تشریف آوردند. در اطراف جمهوری صحبت شد، فرمودند من موقع و احتمال انتخاب را ندارم ولی اگر آزاد بودم به جمهوری معتقد نیستم و فرمود سفیر انگلیس هم رایی به جمهوری ندارند. بعد رفتیم منزل معینالدوله، وثوقالسلطنه آمد تجاهل کرد، گفت موضوع معلوم است، از همه جا تلگراف رسیده و ملت جمهوری میخواهد. من گفتم سردار سپه خدماتی شایان کرده شاید به سلطنت او بشود رای داد. وثوقالسلطنه تصدیق کرد ولی گفت تصمیم گرفته شده است.
صبح شنبه احتشامالسلطنه و برادرش معینالدوله به منزل من آمدند که عینالدوله را ملاقات و ولیعهد را از نقش مسبوق کنیم و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 