پاورپوینت کامل شعری که داستان شد ۵۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شعری که داستان شد ۵۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شعری که داستان شد ۵۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شعری که داستان شد ۵۷ اسلاید در PowerPoint :

نگاه هنرمندانه به اشیا و رخدادهای پیرامونی، تنها بازنمود تصویر موجود آنها نیست، بلکه خلق تصویری ممکن از زاویه‌ای تازه و غیرمعمول است؛ شکلی از دیدن که اگر با فلسفه در ‌هم بیامیزد، دنیایی جدید را به تصویر می‌کشد و شناختی تازه از هویت عناصر و پدیدارهای جهان اطراف به دست می‌دهد و درست در همین ملتقاست که جوهر شعر آفریده می‌شود. «سپرده به زمین» داستانی هستی‌شناسانه و فلسفی است که در زمینه‌ای روان‌شناسانه و با بیانی شاعرانه خلق شده است. مرگ و زندگی، پیری و کودکی، ماندن و رفتن، زمستان و تابستان موتیف‌هایی هستند که نویسنده با در‌‌هم‌تنیدن آنها در عینیت و ذهنیت شخصیت‌های داستانش تقابل بودن‌‌و‌‌نبودن را به خواننده القا می‌کند.

شرحی بر داستان کوتاه «سپرده به زمین» اثر بیژن نجدی

نگاه هنرمندانه به اشیا و رخدادهای پیرامونی، تنها بازنمود تصویر موجود آنها نیست، بلکه خلق تصویری ممکن از زاویه‌ای تازه و غیرمعمول است؛ شکلی از دیدن که اگر با فلسفه در ‌هم بیامیزد، دنیایی جدید را به تصویر می‌کشد و شناختی تازه از هویت عناصر و پدیدارهای جهان اطراف به دست می‌دهد و درست در همین ملتقاست که جوهر شعر آفریده می‌شود. «سپرده به زمین» داستانی هستی‌شناسانه و فلسفی است که در زمینه‌ای روان‌شناسانه و با بیانی شاعرانه خلق شده است. مرگ و زندگی، پیری و کودکی، ماندن و رفتن، زمستان و تابستان موتیف‌هایی هستند که نویسنده با در‌‌هم‌تنیدن آنها در عینیت و ذهنیت شخصیت‌های داستانش تقابل بودن‌‌و‌‌نبودن را به خواننده القا می‌کند.
طاهر و ملیحه در یک صبح زمستانی با صدای همهمه‌ای که از پنجره بالکن منزل‌شان به گوش می‌رسد، خاطرات تابستانی را به یاد می‌آورند که شنیدند جسدی در نهر پیدا شده است. آن دو برای دیدن ماجرا به سمت پل می‌روند که البته موفق به دیدن جسد نمی‌شوند. آنجا می‌فهمند که جسد از آن کودکی بوده است. چون هیچ‌وقت فرزندی نداشته‌اند به بهداری دهکده می‌روند و از رئیسش می‌خواهند که اجازه دهد کودک را آنها دفن کنند و می‌خواهند به این طریق فرزندی داشته باشند. بچه دفن می‌شود و آنها هرگز موفق به اسم‌گذاری بر او نمی‌شوند اما در پایان احساس رضایت می‌کنند. داستان زمانی شروع می‌شود که طاهر در حمام آوازش را تمام می‌کند. این را باید نخستین نشان تقابل در داستان تلقی کرد. پایان آواز، براعت استهلال از کل موضوعی است که روایت خواهد شد. او آوازش را پایان می‌دهد تا به صدای آب گوش دهد. آواز را باید نشانی از طرب و جوانی تصور کرد. او در ذهنیتی شناور است و ناگهان از ذهنیت بیرون می‌آید و به صدای آب گوش می‌دهد. آبی که با دانه‌های تند به سمت پایین در حال رفتن است، و این خود نشانه‌ای از گذر عمر، زوال و واقعیتی بیرونی است «آب را نگاه کرد که از پوست آویزان بازوهای لاغرش با دانه‌های تند پایین می‌رفت.» آب استعاره‌ای از حیات است. واقعیتی هستی‌بخش که زندگی موجودات زنده وابسته به اوست. آب نماد بودنی گذرا و میرنده است. تسلسلی از بودن‌ها و رفتن‌های پی‌در‌پی. «آب طاهر را بغل‌ کرده بود». بغل‌کردن زیر فهرستی از محبت، کودکی و مهر مادری است. رنگ سرخ حوله هم القاکننده تحرک و جوانی است؛ «وقتی که حوله را روی شانه‌هایش انداخت احساس کرد کمی از پیری تنش به آن حوله بلند و سرخ چسبیده است و واریس پاهایش اصلا درد نمی‌کند». آینه نماد روشنی و خودشناسی است. ایستادن در برابر آینه، و خود را در آینه دیدن تقابل عینیت و ذهنیت است و نه‌تنها پیری‌اش را به او گوشزد می‌کند بلکه گوشه دیگری از واقعیت زندگی‌اش را به او نشان می‌دهد. «در آینه، گوشه‌ای از سفره صبحانه، کنار نیمرخ ملیحه بود. سماور با سر‌و‌صدا در اتاق و بی‌صدا در آینه می‌جوشید و با همین‌ها، طاهر و تصویرش در آینه هر دو با هم گرم می‌شدند». او از طریق آینه شکاف عینیت و ذهنیت را پر می‌کند. جوشیدن و سر‌و‌صدای سماور در کنار سفره صبحانه و نیمرخ ملیحه کنایه‌ای از جریان زندگی و واقعیتی است که طاهر در پشت‌سر و بیرون از ذهن دارد. اما نکته‌ای در اینجاست؛ طاهر تنها نیمرخی از ملیحه را می‌بیند و نیمرخ نشانه‌ای از حضور ناقص ملیحه است. در واقع تصویری که طاهر می‌بیند مفهوم خود را با عناصر غایبش کامل می‌کند. این مفهوم که وجود ملیحه نیز در واقعیت محض نیست و بخشی از ذهن و وجود ملیحه غرق در ذهنیتی است که از دسترس طاهر خارج است.
«جمعه پشت پنجره بود… یکی از سیم‌های برق زیر سیاهی پرنده‌ها، شکم کرده بود. پرده اتاق ایستاده بود و بخاری هیزمی با صدای گنجشک می‌سوخت». بیانی شعری از زمان وقوع روایت است. زمان جان دارد و نفس می‌کشد. جمعه در ذهن ایرانی شهرنشین و ادبیات معاصر ایران، استعاره‌ای از سکوت، رخوت و تنهایی است. رج سیاه پرنده‌ها روی سیم برقی که شکم کرده است به تکمیل طرح ساده این خمودی و سکوت کمک می‌کند. ایستایی پرده اتاق نمادی از بی‌تحرکی و القای سکوتی است که در پشت پنجره جریان دارد. درخت در این داستان عنصری کلیدی است. «به گفته یونگ درخت قرن‌هاست [در آثار هنری و نیز در رؤیاهای انسان] نقشی نمادین ایفا می‌کند، به‌طور‌کلی بازنمود رشد، حیات، آشکار‌شدن شکل به‌مفهومی جسمانی و روحانی، تکوین، رشد از پایین به سمت بالا و از بالا به سمت پایین، ویژگی مادرانه…کهنسالی، شخصیت و سرانجام مرگ و نوزایی است.»۱ هیزم بخشی از اندام درخت است و سوختن درخت، در تعبیری والایشی به مفهوم نابودی گنجشک است که خود بازنمودی از حیات و سرزندگی است. در بیانی شاعرانه بخاری هیزمی به جای صدای شناخته‌شده خود، با صدای گنجشک که احتمالا در مقام فریاد و فغان است می‌سوزد. جمله «بخاری هیزمی با صدای گنجشک می‌سوخت» سه بار در داستان تکرار شده است. علاوه بر تأکید، که ذاتی هر تکراری است، نشانه‌ای است تا به‌نرمی و زیبایی هرچه تمام‌تر خواننده را در محلی که رجعت به گذشته صورت گرفته است فرود آورد. همچنین با استناد به گفته ادوارد مورگان فورستر تکرار این جمله در بافت و انسجام داستان نقشی بسزا دارد و نیز همچون آهنگی تکرارشونده (ریتمیک) در سمفونی به آن یکپارچکی و وحدت می‌دهد. «این جمله کوچک زندگی خاص خود را دارد… تقریبا بازیگری است که نیروی آن صرف کوک‌زدن کتاب از درون شده است، و نیز صرف استقرار زیبایی و شیفتن و تسخیر ذهن خواننده». ۲
اتاق طاهر و ملیحه، بالکنی رو به تنها خیابان سنگفرش‌شده و همچنین قبرستان دهکده دارد. خیابان سنگفرشی که به قبرستانی منتهی می‌شود و قطاری که هفته‌ای دو بار بدون اینکه دیده شود صدایش از پنجره می‌گذرد و روی گچبری‌های سقف تمام می‌شود. خیابانی که با صدای سفر و هجرت به مرگ می‌رسد. تقابلی دائمی از هستی و نیستی در کار است. روزنامه‌های قدیمی با بوی کاغذ کهنه و دندان‌های مصنوعی و آواز فراموش‌شده قمر، خاطرات مرور‌شده و ساکن و رو ‌به ‌قهقرایی هستند که در تضاد و رویارویی کامل با صدای پرتحرک، مبهم و روبه‌جلو قطار قرار دارند. «آنها صبحانه را با بخاطر آوردن یک روز چسبنده تابستان می‌خوردند».
روز، مجاز ظرف است از مظروف خاطره‌ای که در آن است. خاطره‌ای چسبنده که از یاد و خاطر ملیحه و طاهر نمی‌رود. چسبنده به‌معنای نهایت لذت‌بخشی هم هست. در ادامه داستان می‌بینیم که ملیحه و طاهر به‌واسطه اتفاقی که در همین روز می‌افتد، به امیدی لذت‌بخش می‌رسند. «روزی که آفتاب از مرز خراسان گذشته، روی گنبد قابوس کمی ایستاده، و از آنجا به دهکده آمده بود تا صبحی شیری‌رنگ را روی طناب رخت ملیحه پهن کند». حُسن تعلیل شاعرانه‌ برای عملی که ملیحه در همان صبح تابستانی در ذهنش انجام می‌دهد. پهن‌کردن رختی یا پارچه‌ای به رنگ شیر بر روی بند رخت تا زیر آفتاب صبحگاهی خشک شود. شیری‌بودن صبح دلالت از ذهنیتی دارد که عنصر اصلی‌اش داشتن کودکی است شیرخواره، یا لباسی که با جوشش مهر مادرانه بر بند رخت پهن می‌شود. نگاه به رفتار خورشید از سمت بالا صورت می‌گیرد، از سمت خورشیدی که زنده است و شخصیتی انسانی دارد؛ از سمت خراسان می‌آید، روی گنبد قابوس کمی می‌ایستد تا ذهنیت یا تصویری که ملیحه در ذهن ساخته است را کامل کند. «طاهر در رختخوابی پر از آفتاب یکشنبه با همان موسیقی هر روزه صدای پای ملیحه از خواب بیدار شد. کم مانده بود که در چوبی با صدای دست‌های ملیحه باز شود که شد». این تصویر ادامه همان ریتم شاد و پرامید و در تناسب با ذهنیت شخصیت‌هاست. رختخوابِ پر از آفتاب و موسیقی هر‌روزه نشان از یک روز روشن و امیدوارکننده دارد. یکشنبه در تقابل با جمعه است. اگر جمعه روز پایانی هفته و تصویرگر سکوت، اندوه و رخوت است، یکشنبه نشان از امید، شادی و سرزندگی است. صفت یکشنبه، آفتاب را از توالی و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.