پاورپوینت کامل اهمیت رساله «هارمونی» فارابی ۹۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اهمیت رساله «هارمونی» فارابی ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اهمیت رساله «هارمونی» فارابی ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اهمیت رساله «هارمونی» فارابی ۹۷ اسلاید در PowerPoint :
هرچند فارابی تعالیم فلسفی خود را به طور مفصل و کامل در رساله «هارمونی» ارائه نکرده است، هدف اصلی فارابی در این رساله جمع و تالیف نبوده است بلکه باید به او به عنوان فیلسوفی با آموزه های سیاسی نگریست.
هرچند فارابی تعالیم فلسفی خود را به طور مفصل و کامل در رساله «هارمونی» ارائه نکرده است، هدف اصلی فارابی در این رساله جمع و تالیف نبوده است بلکه باید به او به عنوان فیلسوفی با آموزه های سیاسی نگریست.
متن زیر مقاله ای رساله دکتری فابین پیرونه «
Fabienne Pironet
» از دانشگاه سوربن است که در سال ۲۰۰۵ دفاع شد. این مقاله توسط دکتر پریش کوششی استاد دانشگاه آزاد اسلامی ترجمه شده است.
****
بررسی اهمیت و نقش رسال «هارمونی» فارابی، دربردارنده چندین پرسش مهم است: آیا پرداختن به این رساله مفید است یا نه، و اگر پاسخ مثبت است، در آن صورت این رساله در نسبت با سایر آثار فارابی- و به طور کلی تاریخ فلسفه اسلامی- چه جایگاه و اهمیتی دارد؟ اصالت این متن به جز یک استثناء- که بعداً به آن خواهیم پرداخت- هرگز مورد تردید واقع نشده است، هرچند زمانی که این رساله با سایر آثار فارابی مقایسه شود تفاوتهایی آشکار- چه از نظر سبک و چه از نظر محتوی- بین آنها به چشم میخورد. این مشخصات به رساله «هارمونی» جایگاه ویژهای میبخشد که بهتر است حدود و حیطه آن مشخص شود.
برای من امکان ندارد که در اینجا کلی مباحث مرتبط با این موضوع را مطرح نمایم ولی خواننده میتواند در کتاب «گالستون» یک شرح حال مفید بیابد. [۱] همچنین می توان از میان تفاسیر گوناگون، دو تفسیر متقابل را معیین نمود: از یک سو کسانی برای رساله «هارمونی» اهمیت بسیاری قائل هستند. به عنوان مثال از نظر «ابراهیم مدکور» این متن عالیترین صورت فلسفه سنکرتیسم (تألیفی) – آموزهای که به نظر او رکن اصلی فلسفه مسلمین را تشکیل می دهد – می باشد[۲] . از سوی دیگر «اشتراوس» و شاگردانش معتقدند که رساله «هارمونی» اثری خطابی، جدلی و عامیانه است که نباید برای آن اهمیت زیادی قائل شد چرا که فارابی- به طور ارادی- برداشتی عمیق از فلسفه افلاطون و ارسطو را در آن ارائه نداده است. [۳]
برای اینکه از هیچ یک از این دو تفسیر طرفداری نکنیم، می خواهم با اتکاء به فرضیههای زیر، تفسیر جدیدی از رسال «هارمونی» پیشنهاد نمایم:
۱- رسال «هارمونی» یکی از آثار اصیل فارابی است.
۲- رساله «هارمونی» اثری است که فارابی در آن در برابر حملات متکلمین- و دیدگاههای منفی در باب فلسفه که در بین مردم رواج یافته بود- از فلسفه دفاع می کند.
۳- رساله «هارمونی» یک اثر اگزوتریک (خارجی) یا عامیانه است بدین معنا که فارابی نه آن را برای شماری از فیلسوفان آگاه به رشت تحریر درآورده است، ونه در آن به روشهای خطابی و جدلی متوسل شده است.
۴- رساله «هارمونی» اثری است که در صدد رد استدلالهای اشخاصی نوشته شده است که اعتقاد دارند بین افلاطون و ارسطو- بیش از این که امکان ایجاد سازگاری بین فرضیات آن دو وجود داشته باشد- عدم توافق به چشم میخورد.
۵- رساله «هارمونی» اثری است که میتواند در سطوح مختلف (تفاسیر گوناگون) تعبیر شود.
۶- رساله «هارمونی» یک اثر سیاسی- نه تنها در محتوا بلکه از نظر اهداف نیز- میباشد که فارابی مهمترین نظریات نظام فلسفی خاص خود را در آن بیان میکند.
پنج فرضی اول، فرضیاتی محوری نیستند بلکه تقریباً به اتفاق آراء مورد قبول میباشند، من در این جا برفرضی آخر تمرکز خواهم کرد اما پیش از اثبات آن، دو ملاحظه مقدماتی- یکی دربار «سنکرتیسم» و دیگری در باب «دیالکتیک» – ارائه خواهم کرد.
ملاحظات مقدماتی
۱- سنکرتیسم:
Syncretisme
من فکر میکنم که ما- به دلایلی تحقیرآمیز- عادت داریم که این واژه را به جریان ویژه نوافلاطونیان و مکتب اسکندریه مرتبط کنیم، اما اگر درصدد ترسیم ویژگیهای نظام فکری فارابی باشیم، باید واژه «سنکرتیسم» را عوض نموده و واژه موسیقایی «هماهنگ سازی»
Harmonisation
جانشین آن شود. [۴]
در واقع «هارمونی» در تقابل با وحدت قرار دارد، مثلاً اگر صداهای ناهنجار با تنافر آوایی با نتهای گوناگون در کنار هم چیده شوند صدای خوبی تشکیل میدهند که برای گوش طنین مناسبی دارد. میتوان گفت انتقال این واژهها به فلسفه و تشکیل یک نظام فلسفی مبتنی بر «هارمونی» بین آراء دو فیلسوف- افلاطون و ارسطو- نه برای ارائه همگرایی جوهر مادی دیدگاههای آن دو- و نه برای تألیف غیرمنسجم آنها- که غالبا شکل آنها را عوض میکند- در پی وحدت بخشی بین آموزهها و عناصر غیر سازگار در بین آنها میباشد. برعکس چنین نظامی متشکل از شماری از فرضیات مقبول است که- اگر باهم در نظر گرفته شوند- مجموعهای منسجم را تشکیل میدهند. همچنین «هارمونی» تعریف دیگری نیز دارد، زیرا فارابی- که موسیقیدان نیز بوده است- میتواند به درستی ملقب به «فیلسوف هارمونی» شود، نه تنها به خاطر این که این موضوع در بطن آموزههای مابعدالطبیعی، سیاسی و جهان شناختی او- که این سه مسأله بسیار به هم مرتبط هستند- قرار دارد بلکه به ویژه به این دلیل که فارابی- به خاطر ایجاد یک نظام هماهنگ و منسجم- هم از افلاطون و هم از ارسطو الهام گرفته است: فارابی در جستجوی حقیقت، برخی از فرضیات را از ارسطو و برخی دیگر را از افلاطون اتخاذ کرده است و مبالغه نیست اگر گفته شود که نظام او برپای ایجاد نوعی «هماهنگی» بین اندیشه های آن دو حکیم است. من باید نشان دهم که آن نوع هماهنگی که فارابی در رسال «هارمونی» پیشنهاد میکند با سایر آثار او از یک سنخ بوده و تفاوتی ندارد.
۲- فواید دیالکتیک
آشکار است که رساله «هارمونی» بر مبنای «دیالکتیک» پایه ریزی شده است. همچنین واضح است که فارابی- همانند ارسطو و افلاطون، ولی با تأکید خاص خود- از منظر نظری و سیاسی به «دیالکتیک» اهمیت بسیاری می دهد: «دیالکتیک» شاید بعنوان یک علم در معرض تردید باشد اما به هر حال ابزاری جهت آموزش و در عین حال دستآویزی برای حمایت از فلسفه بشمار میآید.
فارابی با استنتاج عباراتی از «طوبیقا» فواید بسیاری برای «دیالکتیک» نشان میدهد: ما فیلسوفان ذاتاً سیاسی هستیم. ما در صدد هستیم تا در هماهنگی با تود مردم زندگی کنیم، آنها را دوست داشته باشیم و ترجیحاً به نفع آنها عمل نماییم. بهبود شرایط زندگی تود مردم بر عهد ماست زیرا مردم این مسؤلیت را به ما واگذاشتهاند. پاسداری از اموال آنان – وهمچنین مهیا کردن امکان درک حقیقت، افکار و اندیشههای متعالی ادیان- نیز به عهد ما است تا مردم بتوانند- در بستر این امکانات- در سعادت فلسفی مورد نظر فیلسوفان سهیم باشند. همچنین ما موظفیم که آن دسته از استدلالها، و آرای مردم را- که حقیقتی در آن وجود ندارد- منطبق با قانون، دگرگون نموده و تصحیح کنیم.
با این وجود هرگز امکان ندارد که حقیقت را با اثبات یقینی بیان کرد زیرا این استدلالها برای مردم بیگانه به نظر میرسد و فهم آنها بسیار دشوار است. این امر امکان ندارد مگر با استفاده از آگاهیهایی که در آن ما با مردم سهیم هستیم، به عبارت دیگر باید با استفاده از استدلالهایی که برای عموم مردم قابل قبول میباشد با آنها سخن گفت. فلسفه رایج- که آن را فلسفه عمومی مینامند- از این نوع آموزهها نشأت میگیرد. ارسطو در اکثر کتابهای خود- یعنی کتابهای که در مورد فلسفه عمومی نوشته بود- میکوشید تا تود مردم را با استفاده از مفاهیم مورد پذیرش عموم تعلیم دهد. ما هنگامی توانایی پرداختن به این نوع فلسفه را خواهیم داشت که مفاهیم مقبول عامه در دسترس باشند و این مهم تنها از طریق روش «دیالکتیک» میسر است. فیلسوف- توسط «دیالکتیک» – با عامه مردم سهیم شده و از سوی آنان حمایت میشود. بدین ترتیب، فیلسوف نه برای مردم ملال آور میشود و نه به دنبال مسائلی میرود که مورد ملامت و سرزنش آنها قرار گیرد، زیرا (با دیالکتیک) در عادات عموم وارد میشود، به این دلیل که مردم هر کسی را که بیگانه تلقی کنند ملال آور دانسته و هر آنچه را که درک نکنند سرزنش میکنند.
به نظر من این متن برای فهم مقصود فارابی در رسال «هارمونی» اهمیت بسزایی دارد: فارابی با توسل به سلاح «دیالکتیک» – بطور نظاممند – فلسفه خود را به مردم عرضه میکرد. همچنین تعلیم دادن به عامه مردم – بدون آسیب رساندن و ایجاد اختلال در عقاید آنان- میتواند با فلاسفه – اگر فلسفه آنان دارای این ظرفیت باشد- در یک «هارمونی» قرار گیرد. متکلمین نیز وادار خواهند شد تا دیگر از این پس، فیلسوفان را به عنوان کسانی که نظرات مخالف دین دارند فرض نکنند و در فرصت مناسب در استدلالهای خود تجدید نظر کنند. اما فیلسوف آگاه، حقیقت را- که با ترفندهای خطابی و جدلی پوشیده شده، شناسایی خواهد نمود. او از درک مسائل عمومی- که به ویژه در این کتاب مورد نظر است – متحیر نخواهد شد بلکه بطور ماهرانهای از کشف حقیقت – و رمزگشایی طعنههایی که توسط متکلمین زده میشود- لذت میبرد. بدین ترتیب رساله «هارمونی» این قابلیت را دارا است که در سطوح گوناگون- و توسط افراد مختلف- قابل تفسیر باشد. (فرضیه ۵)
اثبات فرضی ۶
من در ابتدا برای تأیید این فرضیه باید نشان دهم که آموزههای عرضه شده در رساله «هارمونی» به درستی با آموزههایی که در سایر آثار فارابی وجود دارد مرتبط است و تناقضاتی که ظاهراً برای اثبات این که این متن کم ارزش است به چشم میآید- پس از فهم اندیشه واقعی فارابی- تناقضاتی راستین نیستند. برای من میسر نیست که دلیلی جامع ارائه کنم، به همین دلیل بحث خود را صرفاً به چند موضوع- به ویژه به موضوعاتی که «لامر» برای انکار تعلق این متن به فارابی بر آنها تاکید دارد- محدود مینمایم[۵] من به جنبههای صوری مباحث «لامر» نخواهم پرداخت:[۶] بسیار عادی است که نسخههای خطی، تمام مقاصد واقعی مؤلف متن را دربر ندارد و واضح است که انتصاب یک نسخه خطی (یا عدم انتصاب آن) به یک مؤلف، نمیتواند به تنهایی دلیلی کافی باشد که صحت یا اصالت یک متن را اثبات نماید.
رساله «هارمونی» از نظر سبک با سایر آثار فارابی بسیار متفاوت است، زیرا به راحتی با مراجعه به متن آن میتوان دریافت که صرفاً برای خوانندگان خاصی نوشته شده است. اما براهینی که «لامر» بر آنها تأکید دارد به آموزههای محتوایی آن رساله تعلق دارد: از آنجا که تناقضهای بسیاری – در مورد مسائل مهم- بین رساله «هارمونی» و سایر آثار فارابی وجود دارد، بنابراین (از نظر لامر) رساله «هارمونی» نمیتواند متعلق به او باشد. این تعارضات به شرح زیر هستند:
۱- همگرایی آراء
مؤلف رساله «هارمونی» وانمود میکند که بین مسائل بنیادین دیدگاههای دو فیلسوف – افلاطون و ارسطو- همگرایی ایجاد میکند، در حالی که او در سایر آثار اصیل خود تنها برای بعضی از تفکرات آن دو به سازگاری قائل است، که قطعاً این دو باهم تفاوت دارند.
برای شناخت بهتر کتاب «هارمونی» باید به مقدم آن رجوع کنیم: «وقتی مشاهده نمودم که بیشتر مردم ادعا میکنند که بین دو حکیم برجسته (افلاطون و ارسطو) – در مورد خلق عالم و ابدیت آن، وجود خالق اولیه، علل ثانویه، روح و عقل، پاداش اعمال نیک و بد و مسائل سیاسی، اخلاقی و منطقی- تعارضاتی وجود دارد برآن شدم که در این رساله با عبارتی واضح- همان گونه که محتوای مباحث آنها چنین است- برای روشن کردن نقاط مبهمی که محل شک و تردید است، مهمترین و مفیدترین مسائل را بررسی نموده و نوعی «هماهنگی» بین آرای آنان فراهم نمایم.»
رساله «هارمونی» در وهل اول خطاب به متکلین است، زیرا ماهیت و نظم مباحث و موضوعات ارائه شده بر این معنی دلالت دارد، اما همچنین میتواند خطاب به تمام خوانندگان آثار افلاطون و ارسطو- و برای فهم بهتر مشکلات و عویصات فلسف آن دو- باشد. فارابی در برابر متکلمین- که ادعا دارند بین این دو فیلسوف تعارضاتی وجود دارد- و برای کمک به کسانی که در برخی مسائل دچار تردید هستند، سه هدف زیر را دنبال میکند:
۱- ایجاد «هماهنگی» بین آرای دو فیلسوف:
واضح است که فارابی باید برای دفاع از فلسفه در برابر حملات متکلمین- اولین مقصود سیاسی این اثر- بین افلاطون و ارسطو از یک سو، و بین فلسفه و دین از سوی دیگر، نوعی انسجام و وفاق را نشان دهد. فارابی به منظور آموزش فلسفه به تود مردم- دومین مقصود سیاسی این اثر- باید دست کم عدم وجود ناهماهنگی- بین اندیشههای افلاطون و ارسطو- و دین و فلسفه- را نشان دهد.
اما عبارت «ایجاد هماهنگی» مبهم است: همان طور که پیشتر ذکر شد ایجاد هماهنگی یا وفاق- که این دو همانند هم هستند- بین دو مفهوم، ضرورتاً ایجاد نمیشود(با وجود تفاوت در «هارمونی» نوعی چندصدایی و همنوایی وجود دارد) بلکه تنها بررسی خود متن به ما نشان میدهد که چگونه میتوان عبارت «ایجاد هماهنگی» را تفسیر نمود.
۲. ارائه واژههایی که به وضوح، محتوای حقیقی افکار آن دو (افلاطون و ارسطو) را نمایان میسازد: این یک اقدام هرمنوتیکی است زیرا فارابی در این رساله – برعکس آنچه که در فلسفه ارسطو و افلاطون به چشم میخورد- آموزههای این دو فیلسوف را ارائه نمیدهد بلکه صرفاً خلاصهای از اقوال آنان را عرضه میکند و محتوای آنچه که به نظر او حقیقی میآید را به مامعرفی میکند.
۳. به منظور این که بین معتقدات آن دو (افلاطون و ارسطو) سازگاری و وفاق ظاهر شود: واژه «وفاق» در اینجا به گونهای به کار رفته که به معنای یکسان بودن آراء است، این مورد هیچ تعارضی با سایر آثار فارابی وجود ندارد، زیرا تفسیر عبارت «معتقدات آنها» به اندازه کافی مبهم است. همچنین این عبارت میتواند دال بر همگرایی اندیشهها باشد و به همین جهت فارابی همگرایی بین اندیشههای افلاطون و ارسطو را نفی نمیکند. اگر هریک از بخشهایی را که در آن فارابی عقیده دارد فلسفه افلاطون با ارسطو در تعارض است مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که او در صدد ارائه و اثبات عدم وجود اختلاف و واگرایی بین اندیشههای این دو فیلسوف است. میتوان به روش زیر دلایل او را بررسی نمود:
– تفاوت بین آرای آنها نوعی واگرایی نیست، بلکه نوعی اختلاف فیزیکی است.
– ظاهراً با هم اختلافاتی دارند اما یک هدف را دنبال مینمایند.
– تعارض خاصی بین آن دو امکان وجود ندارد.
– هیچ تعارضی- نه در اصول و نه در اهداف – وجود ندارد.
– بنظر میرسد که تعارضات ظاهری ناشی از موشکافی و مداقه در مفاهیم و اصطلاحات به کار رفته است که بعضاً مفسرین آنها را تغییر شکل دادهاند.
– تعارض ظاهری، ناشی از مفاهیم ادبی و کنایهها و اشارههاست، بدون این که جایگاه صحیح آنها در نظر گرفته شود.
– اگر بررسی متون مهمی را که در شرح و تفسیر آرای آن دو فیلسوف نگاشته شده است نادیده بگیریم، در آن صورت هیچ نوع واگرایی به چشم نمیخورد. بنظر میرسد که انتقاد اول «لامر» موجه نیست، زیرا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 