پاورپوینت کامل جلال آلاحمد آن روح بیقرار زمانه ۷۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جلال آلاحمد آن روح بیقرار زمانه ۷۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جلال آلاحمد آن روح بیقرار زمانه ۷۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جلال آلاحمد آن روح بیقرار زمانه ۷۲ اسلاید در PowerPoint :
جلال آلاحمد، به سال ۱۳۰۲ در خانوادهای روحانی و سادات از نسل امام سجاد(ع) متولد شد. پدرش آقاسید احمد، امام مسجد پاچنار، از محلههای قدیمی تهران بود. پس از پایان ششم ابتدایی به توصیه پدر به بازار رفت. روزها به کار ساعتسازی، سیمکشی برق، چرمفروشی و… و شبها به طور مخفیانه در کلاسهای شبانه دبیرستان دارالفنون به تحصیل پرداخت: «دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم که «برو کارکن» تا بعد ازم جانشینی بسازد و من به بازار رفتم؛ اما در دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بودند که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار ساعتسازی، بعد سیمکشی برق و بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس…»
جلال آلاحمد، به سال ۱۳۰۲ در خانوادهای روحانی و سادات از نسل امام سجاد(ع) متولد شد. پدرش آقاسید احمد، امام مسجد پاچنار، از محلههای قدیمی تهران بود. پس از پایان ششم ابتدایی به توصیه پدر به بازار رفت. روزها به کار ساعتسازی، سیمکشی برق، چرمفروشی و… و شبها به طور مخفیانه در کلاسهای شبانه دبیرستان دارالفنون به تحصیل پرداخت: «دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم که «برو کارکن» تا بعد ازم جانشینی بسازد و من به بازار رفتم؛ اما در دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بودند که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار ساعتسازی، بعد سیمکشی برق و بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس…»۱
در سال ۱۳۲۲ موفق به اخذ دیپلم شد. پدر این بار او را برای تحصیل دروس حوزوی به نجف اشرف فرستاد. این جوان بیست ساله و پرشور که در سالهای آخر دبیرستان، با اندیشههای کسانی چون شریعت سنگلجی، احمد کسروی و… آشنا شده بود و جزوههای حزب توده را گهگاه خوانده بود، شرایط تحصیل در حوزه نجف را برنمیتافت. این بود که «سرخورده از نجف بازگشت». از آن پس گاهی بدون مهر نماز میخواند و با بچههای محله شاپور و منیریه «انجمن اصلاح» را تشکیل داد و مطالعات خود را با مجلات «پیمان»، «مرد امروز»، «دنیا» و مطبوعات «حزب توده» ادامه داد:
«سالهای آخر دبیرستان با حرفها و سخنان احمد کسروی، مجله پیمان و بعد «مرد امروز»، «تفریحات شب»، بعد «مجله دنیا» و «مطبوعات حزب توده و… با این مایه فکری چیزی درست کرده بودیم به اسم «انجمن اصلاح» کوچه انتظام و امیریه و…»۲
جمعهها و روزهای تعطیل، با فعالیتهای کوهنوردی با دوستان و پرداختن به بحثهای سیاسی و مجادلههای ایدئولوژیک در کلکچال و پسقلعه و… ایام را میگذراند.
در سال ۱۳۲۲ جزوهای چاپ کرد به نام «عزاداریهای نامشروع». این جزوه، نخستین اثر چاپی آل احمد بود که با ذوق و شوق فراوان آن را تهیه کرده بود و به بازار عرضه کرده بود. تمامی جزوهها یکجا به فروش رفت و آلاحمد جوان، بسیار خوشحال از این توفیق و اینکه برای انجمن پولی فراهم شده است؛ اما به زودی دریافت که خریدار جزوهها، فردی بازاری بوده، جزوهها را علیه مقدسات دینی خود تلقی کرده، لذا همه را به آتش کشیده است!
«جزوهای ترجمه کرده بودم از عربی، به نام «عزاداریهای نامشروع» که سال ۲۲ چاپ شد و یکی دوقران فروختیم. خوش و خوشحال بودیم که برای انجمن یک کار انتفاعی هم کرده. نگو که بازاریهای مذهبی همهاش را چکی خریده بودند و سوزانده، و این را بعدها فهمیدم.»۳
جلال در سال ۱۳۲۳ با همفکری بر فراز دوستان بهطور دستهجمعی به عضویت حزب توده درآمدند. وی در مدت کوتاهی در آن حزب، به عنصری فعال برای حزب تبدیل شد و با تلاشهای چشمگیری که از خود نشان داد و جایگاهی در حزب یافت: «در حزب توده، در عرض چهار سال از صورت یک عضو ساده، به عضویت کمیته حزبی تهران رسیدیم و نمایندگی کنگره و…»۴
جلال در حزب توده، خوش درخشید؛ ولی دیری نپایید که با گروهی از دوستان از آن حزب انشعاب کردند و به اتفاق، حزب دیگری به نام «حزب سوسیالیست توده ایران» تأسیس کردند که آن هم، عمر کوتاهی داشت و پس از آن، حزب دیگری به نام «حزب زحمتکشان ملت ایران» به رهبری خلیل ملکی و همکاری مظفر بقایی تشکیل دادند که پس از اندک مدتی، دو شقه شد. یکی به رهبری خلیل ملکی و دیگری به رهبری مظفر بقایی. در مورد علت این جدایی و انشقاق در تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران چنین آمده است:
خلیل ملکی و مظفر بقایی تا اوایل مرداد ۳۱ رهبری حزب زحمتکشان ملت ایران را به عهده داشتند؛ ولی پس از فاش شدن ملاقات پنهانی دکتر عیسی سپهبدی یکی از دوستان دکتر بقایی با قوامالسلطنه، در دوره زمامداری پنج روزهاش، پس از استعفای دکتر مصدق در ۲۶ تیرماه ۳۱ بین خلیل ملکی و مظفر بقایی اختلاف نظر شدیدی بروز کرد و منجر به دوپاره شدن حزب «زحمتکشان ملت ایران» گردید.۵
در کتاب نامههای جلال آلاحمد، نامهای از جلال به بقایی آمده است که طی آن جلال در خصوص جدایی و دوپاره شدن حزب زحمتکشان مطالبی را به صورت رنجنامه عنوان کرده است: «… به هر صورت دیگر گذشته است که ما بسازیم و سر کار خراب کنید. ما در صدد کسب آبرو باشیم و شما رشتهها را پنبه کنید و هر روز خجلت تازهای برای ما بار آورید. آه که چه آسوده شدیم!»۶
بنابراین گروه ملکی به رهبری ملکی، حزب «نیروی سوم» را تأسیس میکند که هفتهنامه آن را جلال تهیه میکند و به روزنامه سیاسی ـ خبری حزب تبدیل میشود و سپس نشریه ماهنامه «علم و زندگی» به سردبیری جلال به صحنه میآید که نویسندگانش عبارت بودند از: خلیل ملکی، جلال آلاحمد، سیمین دانشور، علی اصغر حاج سیدجوادی، محمدعلی خنجی، امیر بیشداد و ناصر وثوقی.
اکثر دانشجویان و روشنفکران فعال و کارگران حزب زحمتکشان، در کنار ملکی میمانند و مظفر بقایی و همراهانش راه دیگری را در پیش میگیرند و به مخالفت با مصدق و مبارزه علیه وی و علیه جبهه ملی، میپردازند و در بسیاری از توطئههای ضدملی شرکت میکنند.»۷
آلاحمد به دلایل دیگری از حزب «نیروی سوم» هم جدا میشود و به تعبیر خودش، از فعالیتهای سیاسی کنارهگیری میکند و راه دیگری در پیش میگیرد. این بار، به سفرهای پژوهشی میپردازد و سفرنامههای محققانهای مینویسد و به جامعه علمی کشور تقدیم میکند.
سیمین دانشور ـ همسر جلال آلاحمدـ مینویسد: «آغاز سفرها به داخل و خارج کشور، از دهات قزوین و خوزستان، تا پیادهروی از بهبهان، کازرون، اردبیل و دشت مغان و سفرها به اروپا و آمریکا و اسرائیل، شوروی، و سفری هم به حج و این اواخر شوق دیدار آیتالله طالقانی و ملاقات با دکتر علی شریعتی در مشهد. و در خلال همه این سالها گرم کار سیاست و نوشتن، از قصه و داستان گرفته تا سفرنامه و ترجمه و اداره نشریه. سالهایی که او پشت سر گذاشت، سالهای تجربههای گران و وارسیهای شتابان، برای روح ناآرام و شخصیت متواضع و وجدان دردمند او بود.»۸
سه دوره زندگی
زندگانی جلال به سه دوره خلاصه میشود:
۱ـ دوره کودکی و نوجوانی یا (دوره تربیت مذهبی)
۲ـ دوره جوانی یا (دوره جدایی از دین و پیوستن به روشنفکران لائیک)
۳ـ دوره میانسالی یا (دوره بازگشت به دین) که دوره پایانی عمرش بود.
هر سه دوره زندگی جلال، دورانی پر تلاتم بود، جلال روح بیقراری بود که معنی آرامش را نمیفهمید همسرش دانشور مینویسد: «یادکرد جلال، یادکرد روح بیتابی است که از هنگامی که خود را شناخت، به هر سو سرک کشیده، با شتابی که هیچ گاه کسی به او نرسید، همه چیز را و همه جا را با ارزیابی پشت سر گذاشت و در پایان عمر کوتاهش یعنی پس از ۴۶ سال، راهی آنجا بود که زائر مشهدی او را با خودش اشتباه کرد و او از اینکه در چنین راهی افتاده است، خرسند بود.»۹
جلال آنگاه که به حزب توده میپیوندد، جوانی ۲۱ ساله است. با سری پرشور، در جستجوی حقیقت؛ اما افسوس که مارکسیسم را به جای اسلام انتخاب میکند، گرچه در دامان یک خانواده مذهبی و روحانی تربیت شده است: «جوانسالی او با جدا شدن از یک بستر تربیت مذهبی آغاز میشود. هر کس حال و هوای آن روزها را بداند، درمییابد که طبیعیترین راه موجود، آزمون مارکسیسم و سوسیالیسم است. این تجربه با پیوستن به حزب توده انجام میگیرد و در پی آن انشعاب از حزب و ازدواج و آغاز زندگی مشترک، تأسیس «نیروی سوم» و همراهی خلیل ملکی، آشنایی و همدلی با نیما پدر شعر امروز، و کنارهگیری از نیروی سوم و آغاز سفرها به داخل و خارج از کشور و…
این عدم رضایت و پرپر زدن و ناآرامی و دغدغه همیشگی جوهر ذاتی جلال بود که از دیگران متمایزش میکرد، هیچ گاه سر به دامن آرامش و سکون و رضایت نسپرد. در عطش و تشنگی طرح تازه، دریافت تازه، راه تازه، شعلهور بود و میسوخت. او دنبال درمان درد خویش بود که سر از راهی درمیآورد که نزدیک بود پالتوی خود را بفروشد. راهی که میرفت تا به کمال آن برسد، راهی که روشنفکر خدمتگزار صدیق در نهایت به آن راه خواهد رسید.»۱۰
مرحوم دکتر علی شریعتی مینویسد: «بعد از مرگ جلال از سه سال پیش تا کنون، هنوز روحم از عزای او بیرون نیامده؛ کسی که به سراغ ما آمد، اما زود رفت، کسی که در قله عمرش ناگهان به سراغ ما آمد، ناگهان به سراغ ایمان ما آمد، ناگهان به سراغ آنچه مردم همواره در آن بودند و روشنفکران همواره از آن میگریختند، آمد. جرأت کرد و به سراغ ما آمد، جرأت کرد و این جرأتش برای ما ارزش دارد، از اینکه به کهنهگرایی و اُمّل بودن و به قدیمی بودن متهمش کنند، نترسید؛ او جرأت کرد برخلاف همه ارزشهایی که در گروه خودش ساخته و پرداخته بود، گستاخی کرد و به سراغ ما آمد، و به سراغ این جبهه این فکر، و این ایدهآلی که ما همواره در آرزویش بودیم، آمد.»۱۱
جلال جان شیفتهای بود که همواره در جستجوی «گمشدهای» بود. گرچه در آغاز، مذهبی بود و خیلی هم مذهبی بود، نوجوانی بود متدین و پرشور، مصداق واقعی انسانی عاشق و بیقرار، آنی آرام نداشت، هم از آن زمان که خود را شناخت در جستجوی حقیقت بود. نمیدانست «گمشدهاش» بسیار نزدیک است؛ نزدیکتر از خودش به خودش!
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست
در کنار من و من مهجورم!
ماکس شلر (
M.sheler
) میگوید: «فرق اساسی انسان و حیوان این است که انسان موجودی است در جستجوی خدا.»۱۲ آل احمد انسانی بود که در آغاز خود را نمیشناخت، خود را گم کرده بود و سرانجام خود را یافت و خدا را یافت و به راه آمد. پس از گشتنها و گشتنها و سفرهای گوناگون شرق و غرب عالم، توفیق سفر حج یافت. در حج بود که خود را پیدا کرد و خدا را پیدا کرد. از شریعتی بشنویم که میگوید:
«در این سفر، همه جا چشم تیزبینش کار میکند، تنها در مسخی است که شعلهور میشود و دلش را خبر میکند، روح حج در فطرش حلول میکند و شعشعه غیب بیتابش میکند و بیخود! شاید از آن رو که مسخی شبیه عمر او بود و سعی زندگیاش. تشنه و آواره و بیقرار در تلاش یافتن آب برای اسماعیلهای تشنه در این کویر… گویی تشنه و خروشان و جستجوگری است که همواره احرام به تن، آواره میان دو قله صفا و مروه، میکوشد و میرود و در این کویر آب میطلبد. و این زندگیکردن وی بود که در حج، تنها در مسعی که پا مینهد برمیافروزد و «خسی در میقات»ش به مسعی که میرسد، «کسی در میعاد» میشود. چشم دل باز میکند و آنچه نادیدنی است میبیند و حکایت میکند.»۱۳
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر، به اقلیم عش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 