پاورپوینت کامل ایدهای راهگشا برای رونق نقد و نقدپژوهی در ایران ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ایدهای راهگشا برای رونق نقد و نقدپژوهی در ایران ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایدهای راهگشا برای رونق نقد و نقدپژوهی در ایران ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ایدهای راهگشا برای رونق نقد و نقدپژوهی در ایران ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
نعمت فاضلی در این مقاله با استناد به اندیشهی دبورا تنن دو رویکرد «نقد مناقشهانگیز» و «نقد سازنده» از هم متمایز شده است؛ رویکرد مناقشهانگیز اگرچه کاربردهای مفید و ضروری برای توسعهی علمی دارد اما مستلزم نوعی کنش قهرمانانه است و لزوماً همهی دانشگاهیان آمادگی انجام آن را ندارند. در مقابل رویکرد نقد سازنده با روحیهی مسالمتجو و فرهنگ آکادمیک کنونی ما سازگارتر است.
بازی تردید یا بازی باور، دو رویکرد به نقد و نقادی؛
نعمت فاضلی در این مقاله با استناد به اندیشهی دبورا تنن دو رویکرد «نقد مناقشهانگیز» و «نقد سازنده» از هم متمایز شده است؛ رویکرد مناقشهانگیز اگرچه کاربردهای مفید و ضروری برای توسعهی علمی دارد اما مستلزم نوعی کنش قهرمانانه است و لزوماً همهی دانشگاهیان آمادگی انجام آن را ندارند. در مقابل رویکرد نقد سازنده با روحیهی مسالمتجو و فرهنگ آکادمیک کنونی ما سازگارتر است.
هدف کلی این مقاله ارائهی رویکردی سازنده به «ایدهی نقد»[۱] است، ایدهای که هم کارشناسان حوزههای سیاستگذاری و برنامهریزی که نیازمند دانش و «حکمت عملی» هستند و هم دانشگاهیانی که میخواهند با مرور منابع و متون موجود، دانش و «حکمت نظری» تولید کنند، بتوانند از آن استفاده کنند. این مقاله حاصل گفتوگوی آقای دکتر رسولی سردبیر محترم مجلهی کتاب ماه علوم اجتماعی با نگارنده است. ایشان با این پرسش یا مسئله روبهرو هستند که اساتید دانشگاه اقبال جدی به نقد کتابها و نوشتههای همکارانشان را ندارند. ایشان از نگارنده پرسیدند که برای ترغیب دانشگاهیان به نوشتن مقالات نقد همکاران[۲] چه کاری میتوان کرد. در پاسخ ایشان گفتم موضوع نوشتن نقد مستلزم فراهم شدن شرایط مناسب اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که من پیشتر از این در مقالهای با عنوان «بازار سیاه نقد: مردمنگاری فرهنگ نقد علوم اجتماعی در ایران» (۱۳۸۰)[۳] آنها را بررسی کرده و توضیح دادهام، اما در آن مقاله یکی از ابعاد مهم این موضوع را شرح ندادهام، اینکه مفهوم نقد در ذهنیت جمعی ما به گونهای است که امکان رونق گرفتن نوشتن نقد را با دشواریهایی روبهرو میسازد. اکنون میخواهم این در اینجا این مفهوم را شرح دهم و بدیلی مناسب برای آن پیشنهاد کنم. به اعتقاد من نوشتن نقد همکاران بخشی از «فرهنگ نقد»[۴] است که تمام جوامع مدرن آن را به شکلها و میزانهای متفاوت و متناسب با ساختارهای تاریخی و اجتماعیشان آن را تجربه میکنند. نمیتوان نوشتن نقد همکاران را بهصورت امری مجزا از کلیت ایدهی نقد و فرهنگ نقد در جامعه بررسی کرد؛ معتقدم که ایدهی نقد در ایران معاصر شکل گرفته و وجود دارد. در پرتو رشد ایدهی نقد بوده است که جامعهی ایران طی یکونیم قرن گذشته تحولات ساختاری عمیقی را شکل داده است، اما با وجود این تحولات ما همچنان نیازمند نقد ایدهی نقد و فرهنگ نقد در جامعه و آکادمیهایمان هستیم تا بتوانیم نقد راهگشاتر برای بهبود وضعیت جامعه و توسعه علمی فراهم کنیم.
در این مقاله من با استناد به اندیشهی خانم دبورا تنن، زبانشناس آمریکایی دو رویکرد شامل «نقد مناقشهانگیز»[۵] و «نقد سازنده»[۶] به ایدهی نقد را از هم متمایز میسازم و توضیح میدهم که رویکرد مناقشهانگیز اگرچه کاربردهای مفید و ضروری برای توسعهی علمی دارد اما مستلزم نوعی کنش قهرمانانه است و لزوماً همهی دانشگاهیان آمادگی انجام آن را ندارند؛ در مقابل رویکرد نقد سازنده با روحیهی مسالمتجو و فرهنگ آکادمیک کنونی ما سازگارتر است. به اعتقاد من تجربهی ما ایرانیها در مواجهه با علم مدرن و گفتمان آکادمیک در دوران معاصر بر پایهی نوعی «نقد سازنده» استوار شده است، اما در گفتمان سیاسی، ما بیشتر نوعی نقد مناقشهانگیز را تجربه کردهایم. من در اینجا نمیخواهم ضرورت هیچیک از این دو رویکرد را نفی کنم و یکی را به نفع دیگری کنار بگذارم، بلکه هدف من دفاع از این ایده است که میتوان با رویکردهای متفاوت به ایدهی نقد نگریست و افراد میتوانند متناسب با نیازها و آمادگیهای خود یکی از این دو رویکرد را انتخاب کنند. من همچنین نمیخواهم در اینجا صرفاً دربارهی نوشتن نقد همکاران صحبت کنم، بلکه میخواهم چشمانداز کلی ارائه کنم که بتواند ایدهی نقد در تمام حوزهها را شامل شود.
این مقاله ابتدا بهصورت گفتوگوی شفاهی تولید شد و سپس آقای دکتر رسولی آن را از نوار پیاده و ویرایش کردند و سپس نگارنده آن را بازنویسی و کامل کرد، بههرحال همچنان لحن گفتاری آن تا حدودی حفظ شده است.
نقد، ایدهی بنیادین مدرنیته
ایدهی نقد به معنای امروزی آن نوعی فعالیت عمومی و همگانی شده است و هم در گفتمان عمومی و هم در گفتمان آکادمیک به کار میرود و یکی از چند مفهوم اساسی در دنیای معاصر (مدرن) میباشد. اندیشهی انتقادی در کنار برخی مفاهیم دیگر مانند مفهوم پیشرفت، عقلانیت، آزادی، تسامح و فرهنگ از جمله مفاهیم گفتمان مدرن به شمار میروند. اندیشهی انسانی از همان ابتدای پیدایش مدرنیته در قرن هفدهم و هجدهم به نوعی با مفهوم نقد، راهبردی برای گسترش و پویایی و رشد خود یافت. منظور از نقد، آن گونهای که در جهان مدرنیته شکل گرفت، شکلی از «قضاوت ارزیابانه»[۷] دربارهی اندیشهها یا شکلی از گفتوگوی چندصدایی، آزادانه، عقلانی، دموکراتیک و سازنده برای ساختن یا برساختن ایدهها، اصلاح سیاستها و اقدامات، رشد جامعه و فرهنگ و تحقق ایدهی پیشرفت در دنیای مدرن یا گفتمان مدرنیته است. ایدهی نقد را میتوان به نوعی «سیاست فرهنگی مدرنیته» دانست که طی آن نه تنها در فضای آکادمیک بلکه در «حوزهی عمومی»[۸] و در قلمرو سیاست یا حکومت به ما آزادی و امکان ساختاری و مشروعیت لازم را برای به چالش کشیدن دیگری میدهد.
ایدهی نقد، ایدهی بنیادین مدرنیته است. شاید مبالغه نباشد که بگوییم ایدهی نقد موتور مولد و محرک و حافظ مدرنیته در تمام تاریخ آن از ابتدا تاکنون بوده است. اندیشهی انتقادی بیش از آنکه امری تصنعی یا برساختهای غیرطبیعی در دنیای مدرن باشد مؤلفهی ساختاری مدرنیته بوده است؛ به این معنا که تفکر انتقادی (ایدهی نقد) هم به نوعی برایند فرایندهای رشد دنیای مدرن است و هم از سوی دیگر شکلدهنده به این فرایندها؛ ازاینرو، وقتی از ایدهی نقد سخن میگوییم باید به خاطر داشته باشیم که ایدهی نقد صرفاً به اجتماع علمی، دانشگاه و آکادمیا محدود نمیشود، ایدهی نقد بهعنوان مؤلفهی ساختاری دنیای مدرن در تمام اجزای جهان جدید وجود دارد. ایدهی نقد را میتوان از مناسبات خُرد و بینفردی انسانها در جامعهی جدید گرفته تا ساختارهای کلان سیاسی جامعه مشاهده کنیم. ایدهی نقد به نوعی بخشی از توجهی است که دنیای مدرن به انسانیت انسان، آزادی انسانها و توجه به قدرت عاملیت و فاعلیت آنها دارد. ما انسانهای مدرن از این موهبت انسانی برخورداریم که میتوانیم دیگری را به چالش بکشیم مشروط به اینکه در این چالش از خشونت پرهیز کنیم و صرفاً بر مبنای نوعی هنجار عقلانی، احترام به آزادی و تلاش برای داشتن زندگی بهتر، نقد خود را ارائه کنیم.
در دنیای مدرن نقد صرفاً امری تصنعی نیست که بخواهیم آن را صرفاً محصول نوعی سیاست که توسط دولتها ایجاد میشود یا از آن گرفته میشود، یا چیزی که از راه آموزش خلق میشود و یا آموزش آن را از بین میبرد سخن بگوییم؛ اگرچه سیاست و آموزش میتوانند نقش کلیدی در مفهوم نقد و تفکر انتقادی و ارزشهای نقد ایفا کنند. واقعیت این است که در تمام جوامع حتی آنها که ساختار سیاسی اقتدارگرا دارند یا فاقد سیستم آموزشی توانمند هستند، اشکال گوناگونی از نقد، یعنی تجزیه و تحلیل و آزادی برای به چالش کشیدن دیگری و قضاوت ارزیابانه شکل گرفته است. البته نقد در تمام جوامع، محیطها و در عملکرد همهی افراد به یک شکل و دارای ارزش یکسانی نیست. ایدهی نقد، فرایند نقادانه شدن بهعنوان نوعی فرایند عمومی فرهنگ است؛ نقادانه شدن عبارت است از: شکلی از رشد تفکر تحلیلی، اندیشهی مستقل، امکان به چالش کشیدن دیگری و نوعی مواجهه تفسیری با تجربههای گوناگون زندگی در دنیای جدید است. از این دیدگاه (دیدگاهی که نقد را نه صرفاً تکنیک و یا نوعی سیاست آموزشی، بلکه نقد را نوعی فرآیند فرهنگی ساختاری دنیای مدرن میشناسد)، امری است که با پیشرفت تجدد و تحولات مربوط به آن مثل صنعتی شدن، شهری شدن، رسانهای شدن و صیرورتهای فرهنگی دیگر در هر جامعهای رشد میکند.
تبارشناسی نقد در جامعهی ایران
اگرچه اشکالی گوناگونی از ایدهی نقد در بین مسلمانان و بهویژه ایرانیان در گذشتهی تاریخی بهویژه مؤلفان و مورخان قرون چهارم و پنجم هجری وجود داشته است، اما همانطور که ذکر شد نقد در معنای امروزی آن به لحاظ تبارشناسی مؤلفهی ساختاری تحولات اجتماعی-فرهنگی مدرنیته است و تمامی جوامع به میزان تجربهی آنها از مدرنیته، از این تحول فرهنگی بهرهمند هستند. در جامعهی ایران نیز مانند دیگر جوامعی که هریک شکلی از تجدد را تجربه کردهاند، فرایند نقد شکل گرفته، رشد یافته و جایگاه فردی و نهادی خود را پیدا کرده است.
جامعهی ایران از آغاز دورهی قاجار بهتدریج مواجههی جدی خود را با دنیای جدید آغاز کرد، اگرچه برخی معتقدند مواجههی ما از دوران صفویه آغاز شد، در دهههای پایانی دورهی صفوی این مواجهه متوقف شد؛ بعد از جنگهای ایران و روس بهویژه از آغاز دورهی پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار ما مجدداً به تجربهی مدرنیتهی خود رسیدیم، از همان زمان ایدهی نقد ابتدا در بین روشنفکران ایرانی مانند فتحعلی آخوندزاده و بعدها ملکمخان، طالبوف تبریزی و روشنفکران دورهی مشروطه کسانی مانند میرزاحبیب اصفهانی، محمدعلی جمالزاده، زینالعابدین مراغهای، حسن تقیزاده و دیگران رشد یافت. ایدهی نقد در نوشتههای «نسل اول روشنفکران ایرانی» و سپس «روشنفکران دورهی مشروطه» به شکل روشن و آشکاری دیده میشود. فرایند فرهنگی نقد به طور همزمان همراه با پیدایش نهادهای جدید مانند تأسیس دارالفنون، گسترش صنعت چاپ، تأسیس روزنامه، گسترش مدارس جدید، پیدایش قشر تحصیلکرده، دانشآموخته و روشنفکر، گسترش مهاجرت ایرانیان به کشورهای دیگر بهویژه کشورهای اروپایی و غربی، پیوستن ایران به نظام جهانی سرمایهداری، گسترش فناوریهای جدید در ایران مانند تکنولوژیهای حملونقل و بسیاری تحولات دیگر این امکان را فراهم کرد تا بهتدریج ذهن و زبان ایرانی نوعی تفکر انتقادی (تفکر تحلیلی) به چالش کشیدن وضع موجود، نقد اجتماعی، مقاومت در برابر فرهنگ حاکم، خودانتقادی و نقد خویشتن تاریخی و نقد متنهای فرهنگی و دیگر اشکال نقد را تولید کند. انسان ایرانی، (سوژهی مدرن ایرانی) بهتدریج آموخت که برای حرکت کردن بهسوی زندگی بهتر باید وضع موجود خود را به چالش بکشد، گویی وضع موجود ما دیگری ماست، دیگری که ما آن را مطلوب و ایدئال نمیدانیم.
ایدهی «ترقی» از جمله ایدههایی بود که امکان نقد خود، نقد جامعه، نقد متنهای فرهنگ و هنری، زبان و ادبیات و بهطورکلی شکلهای مختلف نقد را در جامعهی ما ایجاد کرد. ما در تجربهی صدوپنجاهسالهی جامعهی معاصرمان بهتدریج این افق معنایی را به دست آوردهایم که بتوانیم جامعه، فرهنگ و تمام اشکال متنها و بازنماییهای آن را به شیوهای انتقادی، ارزیابی و تحلیل کنیم. برخلاف بسیاری از نویسندگان که معتقدند ما همچنان در جهانی اسطورهای و شاعرانه زندگی میکنیم که قدرت ارزیابی انتقادی خود را نداریم و صرفاً به بازتولید کهن الگوها و دنیای شاعرانه، شاعران بزرگ مانند خیام، سعدی، حافظ و فردوسی را انجام میدهیم… اعتقاد دارم که در تجربهی ۱۵۰ سال معاصر ما، سوژهی ایرانی این فرصت را به دست آورده است تا بتواند نوعی تفکر تحلیلی و قضاوت ارزیابانه از انسان، تاریخ، جامعه و فرهنگ ایرانی را به دست آورد. همچنین برخلاف کسانی که فکر میکنند اندیشه انتقادی در ایران صرفاً شکلی از، ازخودبیگانگی و خودباختگی در برابر غرب و مدرنیته غربی است، معتقدم که اندیشهی انتقادی راهبرد تحلیلی در ارزیابی از جامعه و فرهنگ و متنهای مربوط به آن است که از نوعی اصالت برخوردار است. منظور از اصالت عبارت است از اینکه واکنش به وضعیت موجودمان بیش از آنکه صرفاً تقلیدی از هنر و فرهنگ غربی باشد، واکنش طبیعی جامعه و انسان ایرانی به موقعیت تاریخی خودش بوده و هست.
بنابراین میتوانیم از ۳ رویکرد به مفهوم نقد و فرایند فرهنگی نقد در جامعهی معاصر ایران صحبت کنیم. دیدگاه نخست، افرادی مانند داریوش شایگان از آن صحبت میکنند؛ برای مثال، داریوش شایگان در کتاب «پنج اقلیم حضور: بحثی دربارهی شاعرانگی ایرانیان» (۱۳۹۳) بر این است که انسان ایرانی همچنان در اسارت اسطورهای تاریخی و کهن الگوهای فراتاریخیاش گرفتار شده است و از این دیدگاه این انسان قادر نیست چشماندازی انتقادی و قضاوتی ارزیابانه از واقعیت وجودی خودش در دنیای معاصر داشته باشد. همچنین آرامش دوستدار معتقد است که «دینخویی» ایرانیان مانع شده که آنان بتوانند پرسش از خود یا هر شکل از پرسش اصیل را در جامعهی معاصر بیان کنند. دیدگاه دوم، دیدگاه کسانی است که معتقدند که انسان ایرانی آنچه که بهعنوان نقد و تحلیل ارائه کرده است اساساً تقلید و بازتولید اندیشهی غربی است، این دیدگاه نیز به نوعی از منظر آسیبشناسانه به فرهنگ معاصر ما نگاه میکند؛ مفهوم غربزدگی فردید و آلاحمد مهمترین دال مرکزی این گفتمان است. دیدگاه سوم بر این باور است که انسان ایرانی در فرایند ۱۵۰ سال تکاپو و تلاش برای ساختن انسان و جامعهی بهتر نوعی تجدد بومی را آفریده است؛ بنمایهی این تجدد بومی عبارتست از: تلاش خلاقانه و انتقادی انسان و جامعهی ایرانی برای بازآفرینی، بازتعریف و شکل دادن جامعهای که از سویی میخواهد خود را با شرایط امروزی جامعهی جهانی منطبق کند و از منابع و فرصتهای آن برای داشتن زندگی بهتر بهره برد و از سوی دیگر میخواهد میراث فرهنگی و تاریخیاش را نیز بهعنوان منبعی برای زندگی بهتر به کار گیرد. به اعتقاد بنده اندیشهی نقد چه بهعنوان راهبردی برای تفکر یا بهعنوان نوعی فرایند فرهنگی امروز در جامعهی ما خود را واضح و آشکار نشان میدهد.
البته گاهی این تمایل وجود دارد که ایدهی نقد را به نوعی بهعنوان نقد کتاب، نقد مقاله یا نقد هنری محدود سازد. من ضمن پذیرفتن اینکه نقد شامل اشکال گوناگون نقد متون میشود بر این باورم که ایدهی نقد نه تنها شامل نقد متنها بلکه نقد بافتها و بسترهای اجتماعی نیز میشود، ما به مقداری که درگیری انتقادی[۹] با بستر اجتماعی پیدا کنیم به همان مقدار درگیری با متن را نیز پیدا میکنیم، بهبیاندیگر، نقد متن امر تصنعی نیست که در بیرون از جامعه یا فرهنگ رخ دهد، به مقداری که ما با بستر اجتماعی درگیری انتقادی بیشتر پیدا کنیم به همان مقدار درگیری ما با نقد اندیشه و نقد متن نیز رشد میکند؛ بر اساس این ارزیابی و تحلیل برای فهم تاریخ و تبارشناسی نقد ما باید به نکاتی که ذکر شد، یعنی فرایند تکوین و تحول و توسعهی نقد در بستر جامعهی معاصر توجه کنیم؛ اگر از این زاویه بخواهیم وضعیت کنونی نقد در جامعهی ایران را توضیح دهیم باید به وضعیت گفتوگوی انتقادی در جامعهی امروز خود توجه کنیم.
پیشرفت گفتمان نقد در ایران
بهرغم کاستیهای چشمگیری که در امر نقد سازنده، خلاق و فعال و نقد راهگشا هم در آکادمیا و هم در زندگی اجتماعی وجود دارد، پیشرفتهای چشمگیری نیز در گفتمان نقد در ایران اتفاق افتاده است، این پیشرفتها را در چند حوزه به طور مشخص میتوان مشاهده کرد؛ نخست تحولات تاریخی سیاسی ایران است. اگر گفتمان نقد در ایران فعال، پرشور و تأثیرگذار نبود ما مانند جامعهی افغانستان و بسیاری از جوامع آفریقایی و عقبمانده همچنان در وضعیت ساختارهای سیاسی و اجتماعی قبیلگی و عشیرگی سالهای ۱۲۰۰ هجری شمسی باقی میماندیم. وقوع انقلابهای پیدرپی مانند جنبش تنباکو، انقلاب مشروطیت، صنعتی شدن نفت، سقوط قاجار، انقلاب اسلامی، جنبش اصلاحات و جنبشهای اجتماعی دیگری که در گفتمان حوزهی عمومی و زندگی اجتماعی مشاهده میکنیم بیانکنندهی این واقعیت است که موتور مولد نقد در ایران همواره در سده
ی گذشته فعال بوده است. علاوه بر انقلابهای سیاسی و جنبشهای اجتماعی میتوان به این واقعیت اشاره کرد که اگرچه جامعهی ایران امروزه از فقر، بیکاری، فرسایش سرمایهی اجتماعی و کاستیهای زیاد دیگری رنج میبرد، اما واقعیتهای آشکار دیگری نیز وجود دارد که قابل انکار نیست. همانطور یرواند آبراهامیان در کتاب «تاریخ ایران مدرن» (۱۳۸۹) نشان داده است طی ۱۰۰ سال گذشته شهرنشینی در ایران گسترش یافته، آموزش عالی همهگیر شده است، دسترسی به خدمات اجتماعی بیش از هر زمانی شده، حضور زنان در جامعه زنده است و مناسبات جهانی ما رشد داشته است. اینها و صدها تحول دیگر امکانپذیر نبود مگر اینکه در اندیشهی انسان ایرانی پویایی و ظرفیت آرزومندی برای دستیابی به این وضعیت وجود میداشت؛ تحولاتی که ما در زمینهی شعر و زبان فارسی، گسترش سواد آموزش عمومی و عالی، تحولاتی که در زمینهی پیدایش ژانرها و سبکهای هنری جدید در ایران شکل یافته است، سینما و هنر فیلم ایرانی، گسترش سبکهای جدید نقاشی و موسیقی و دهها و صدها تحول خلاقهی دیگر، بیانکنندهی این واقعیت است که بههرحال موتور مولد نقد در حوزهی فرهنگ خلاقهی ایران به طرز کارآمدی رشد یافته و تأثیر گذاشته است؛ به همین دلیل من برخلاف دیدگاههای سلبی و بدبینانهای که پیشرفتهای سده
ی اخیر را انکار میکنند، پیشرفتهای جامعهی ما عمقی، واقعی و تأثیرگذار بوده و این پیشرفتها از عوامل مختلف سرچشمه گرفته که یکی از آنها گفتمان نقد در ابعاد متنی، فرامتنی و اجتماعی آن است.
چالشهای جریان نقد در گفتمان عمومی جامعهی ایران
همانطور که در مقدمه اشاره کردیم یکی از مهمترین نکاتی که در گفتمان عمومی جامعهی ایران آشکار است، آن است که بسیاری از نویسندگان ما مایل به نوشتن و سخن گفتن دربارهی متنهای دیگر (متنهایی که مؤلفان دیگری نوشتند) نیستند، باید ریشههای اجتماعی و روانی این گریز از نوشتن مقالات انتقادی درباره
ی نوشتههای دیگران را جستوجو کرد، البته باید در نظر داشت گفتوگوی انتقادی به نوشتن مقالات انتقادی محدود نمیشود. همانطور که توضیح دادیم فرایند نقد، امری است ساختاری که از درون ساختارهای جامعهی مدرن شکل میگیرد و در ابعاد مختلف آشکار میشود، اما بههرحال یکی از وجوه بارز نقد، گفتوگوهای انتقادی است که بهصورت مقالات یا کت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 