پاورپوینت کامل درباره على تجویدى ؛ ریشه هاى سرو ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل درباره على تجویدى ؛ ریشه هاى سرو ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درباره على تجویدى ؛ ریشه هاى سرو ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل درباره على تجویدى ؛ ریشه هاى سرو ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

قصیده بلندى که موسیقى شناس فقید، حاج آقا محمد ایرانى مجرد، در سوگ استاد ابوالحسن صبا گفته و در آن به ارزش و اهمیت شاگرد برگزیده اش ـ على تجویدى ـ اشاره کرده است. تجویدى در آن روزگار، سى و هشت ساله بود و بین استادان موسیقى وقت، جوان محسوب مى شد؛ جوانى برگزیده که از ده سال پیش از فوت استادش به محفل حاج آقا محمد راه داشت و شاید کم سن و سال ترین فرد در بین آن نخبگان بود. او در جلسات انس خصوصى «حاج آقا» با موسیقیدانان و با چهره هاى شاخص فرهنگ و ادب ایران زمین، نظیر سیدجلال الدین تهرانى و سیدمحمد محیط طباطبایى و علامه سیدمحمد مشکوه، یک آکادمى زنده موسیقى، با فضایى غنى و پربار و آکنده از حس محبت و صفا بین اهل هنر را مى دید و از لحظه لحظه حضورش در آن جمع، بهره مى برد. او هنگامى که آواز سیدحسین طاهرزاده و سلیمان امیرقاسمى را با ویولونش همراهى مى کرد، نزدیک چهل سال با آن استادان مسلم، اختلاف سن داشت…

… قصیده بلندى که موسیقى شناس فقید، حاج آقا محمد ایرانى مجرد، در سوگ استاد ابوالحسن صبا گفته و در آن به ارزش و اهمیت شاگرد برگزیده اش ـ على تجویدى ـ اشاره کرده است. تجویدى در آن روزگار، سى و هشت ساله بود و بین استادان موسیقى وقت، جوان محسوب مى شد؛ جوانى برگزیده که از ده سال پیش از فوت استادش به محفل حاج آقا محمد راه داشت و شاید کم سن و سال ترین فرد در بین آن نخبگان بود. او در جلسات انس خصوصى «حاج آقا» با موسیقیدانان و با چهره هاى شاخص فرهنگ و ادب ایران زمین، نظیر سیدجلال الدین تهرانى و سیدمحمد محیط طباطبایى و علامه سیدمحمد مشکوه، یک آکادمى زنده موسیقى، با فضایى غنى و پربار و آکنده از حس محبت و صفا بین اهل هنر را مى دید و از لحظه لحظه حضورش در آن جمع، بهره مى برد. او هنگامى که آواز سیدحسین طاهرزاده و سلیمان امیرقاسمى را با ویولونش همراهى مى کرد، نزدیک چهل سال با آن استادان مسلم، اختلاف سن داشت…

علی تجویدی آهنگساز و نوازنده ویلن ایرانی

متولد سال ۱۵ آبان ۱۲۹۸ در کوچه ظهیرالاسلام، تهران – درگذشت ۲۴ اسفند ۱۳۸۴

آموختن موسیقی از کودکی نزد پدرش هادی‌خان تجویدی

مشق فلوت نزد محمد آقا ظهیرالدینى در کودکی حوالى ۱۳۱۰

به آموزش ویولن نزد حسین یاحقی از ۱۶ سالگی

ادامه یادگیری ویلن و سه‌تار در محضر درس استاد ابوالحسن صبا به مدت هشت سال از حوالی ۱۳۱۵

آشنایی با محفل هنری آقا محمد ایرانی مجرد و برخوردار از آموزش های اسماعیل قهرمانی، سید حسین طاهرزاده و رکن‌الدین مختاری و …

آشنایی با موسیقی کلاسیک اروپایى نزد نوازندگان نامى ارمنى تبار نظیر ملیک آبراهامیان و بابگن تامبرازیان

معرفى به رادیو تهران با توصیه و دستخط او استاد صبا برای تکنوازی ویلن و همکاری مستمر با رادیو از سال ۱۳۲۸

آشنایی با هارمونى و کنترپودن و ارکستراسیون نزد هوشنگ استوار در حوالی ۱۳۳۵

عضویت در شوراى موسیقى رادیو از اواخر دهه سی

انتقال از اداره دارایى به رادیو تهران و سرپرستى ارکستر رادیو در اوایل دهه ۱۳۴۰

تدریس در هنرکده موسیقى ملى تا اواخر دهه پنجاه

ساخت دهها تصنیف و صدها اجرای ماندگار و خالق بخشی از به یادماندنی‌ترین قطعات موسیقی معاصر ایران

یادگارت على تجویدى ست

که تو را بود یار و هم یاور

با قرائات سبع و با تجدید

هفت را هفت بار کرده زبر

این دو بیت از قصیده بلندى است که موسیقى شناس فقید، حاج آقا محمد ایرانى مجرد، در سوگ استاد ابوالحسن صبا گفته و در آن به ارزش و اهمیت شاگرد برگزیده اش ـ على تجویدى ـ اشاره کرده است. تجویدى در آن روزگار، سى و هشت ساله بود و بین استادان موسیقى وقت، جوان محسوب مى شد؛ جوانى برگزیده که از ده سال پیش از فوت استادش به محفل حاج آقا محمد راه داشت و شاید کم سن و سال ترین فرد در بین آن نخبگان بود. او در جلسات انس خصوصى «حاج آقا» با موسیقیدانان و با چهره هاى شاخص فرهنگ و ادب ایران زمین، نظیر سیدجلال الدین تهرانى و سیدمحمد محیط طباطبایى و علامه سیدمحمد مشکوه، یک آکادمى زنده موسیقى، با فضایى غنى و پربار و آکنده از حس محبت و صفا بین اهل هنر را مى دید و از لحظه لحظه حضورش در آن جمع، بهره مى برد. او هنگامى که آواز سیدحسین طاهرزاده و سلیمان امیرقاسمى را با ویولونش همراهى مى کرد، نزدیک چهل سال با آن استادان مسلم، اختلاف سن داشت و در آن نظام «کاست» وار دقیق و قدمایى که آداب پیشکسوتى و رعایت سلسله مراتب را تا آخرین مرز وسواس رعایت مى کرد، جایگاه على تجویدى جوان، یگانه بود.

اما این آغاز راه او نبود. آغاز راهى که تکوین جسمانى آن از آبان ۱۲۹۸ خورشیدى است، پیش از این تاریخ بوده است. خاندان تجویدى، اصالتاً اصفهانى و از قبیله «هنرهاى ظریف» هستند. استاد، زمانى برایم حکایت کرده بودند که جدشان، ملامختار، استاد مسلم فن قرآن خوانى و عالم به علم تجوید بوده و نام خانوادگى شان از آنجا آمده است. البته نام کامل استاد، «على مختار تجویدى» است و کمتر کسى مى داند که نسبت خانوادگى موسیقیدانان درگذشته، زنده یاد ضیاءالدین مختارى با ایشان نیز از همین وجه است. (وى نسبتى با رکن الدین مختارى که دوست و مورد احترام استاد تجویدى است، نداشته). همچنین خاندان معروف «تائب» که آنها نیز اصفهانى الاصل هستند نیز از وابستگان خاندان مختارى هستند. پدر استاد، به نام میرزا هادى خان، در اواخر قرن شمسى گذشته، از اصفهان به تهران آمد و در خانه اى در خیابان رى، مسکن گرفت. در محله اى که جایگاه هنرمندان و خاندانهاى اصیل تهرانى بود و اصالت خود را تا اواخر دهه ۱۳۳۰ نیز کمابیش حفظ کرده و بزرگان نام آورى را در کوچه پس کوچه هاى آن محوطه، پرورانده بود، میرزا هادى خان و هنرمندان دیگر، در «مجمع الصنایع» که در سبزه میدان تهران به دستور ناصرالدین شاه درست شده بود، به کارهاى هنرى مى پرداختند و مورد احترام اعیان هنرپرور و فن شناسان درجه اول پایتخت بودند.

اما این زمان، دوره رکود و کسادى کار اهل هنر بود. بعد از ترور ناصرالدین شاه آخرین فضاهاى امن و حامى اهل هنر نیز از بین برد و در این بین، موسیقیدانان و اهل هنرهاى ظریفه (مینیاتوریست ها، تذهیب کارها، خوشنویس ها و …) بیش از سایرین آسیب دیدند چراکه هنرشان متاع عامه پسندى نبود و مشترى خاص الخواص نیازداشت. آشوب و هرج و مرج مصر مشروطیت، منازعات داخلى و بروز بلایایى مثل قحطى و امراض همه گیر نظیر حصبه و تب نوبه و وبا و نیز از هم پاشیده شدن محافل هنرى رجال عصر قاجار بر اثر تند باد مشروطیت و زمزمه تغییر سلسله سلطنت جایى براى توجه به هنر و هنرمندان باقى نگذاشته بود. تنها خانه امن، که در آن نان نبود ولى نام و احترام بود، مدرسه صنایع مستظرفه به ریاست بزرگمرد عصر، میرزا محمدخان غفارى کمال الملک بود که مى دانست وجودش التیام بخش جراحات درونى هنرمندان رنج دیده و بى پناه است. میرزا هادى خان در این مدرسه تدریس مى کرد و هنرمندان نام آورى را پرورش داد که در سن و سال، کمى بزرگتر از فرزندان او بودند. اما محیط هنرپرور خانواده براى فرزندان میرزا هادى خان، مشوق نبود، سهل است که حتى بازدارنده و نهى کننده هم بود. میرزاهادى خان از اوضاع سى سال آخر دوره قاجار (ترور ناصرالدین شاه تا به تخت نشستن رضاشاه) چنان رنج و اندوهى به دل داشت که کار هنرى را شوم و خانه برانداز مى دانست و با خشونت پدرانه اى، فرزندانش را از رفتن به سوى هنر، منع مى کرد . با اینکه استعداد محمد و اکبر را در قلم گیرى و توانمندى علمى را در موسیقى، خوب تشخیص مى داد و براى شنیدن ساز پسرش بى تاب بود، ولى دلهره از آینده فرزندانش، او را از عشقى که ریشه جانش را سوزانده بود، دور مى کرد و اصرار داشت فرزندانش به طرف کار هنر نروند: «پدرم بارها مى گفت که اگر دست به قلم نقاشى بزنید دستتان را مى شکنم.» و این جمله اى بود که على تجویدى جوان بارها از پدر شنیده و شاهد رنج و مشقت او از هنر ناشناسى ابناى زمان خود بود. با این حال، فرزندان میرزاهادى خان، با احتیاط و پنهان کارى راه خود را ادامه دادند. اولین ساز على (احتمالاً کوچکترین فرزند ذکور خانواده)، نى لبکى کوچک بود که آن را در ساق جورابش مى گذاشت و در کنج فراغت مى نواخت. نى لبک تبدیل به فلوت (از نوع ریکوردر) شد و مدتى نزد محمد آقا ظهیرالدینى (از اولین فارغ التحصیلان رشته موزیک نظام) به شاگردى گذشت. ظهیرالدینى به او نواختن فلوت و مبانى اولیه نت خوانى را آموخت. استاد تجویدى به یاد مى آورد که در آن ایام، سالهاى حوالى ۱۳۱۰ شمسى، صداى فلوت او، در زمانى معین از غروب آفتاب، در کوچه هاى کاهگى آن محله قدیمى طنین مى انداخت و رفت و آمد او چنان منظم بود که مردم کوچه به او عنوان «ساعت» را داده بودند. اولین خاطره عاطفى او، در آن سالهاى دور ـ هفتاد سال پیش ـ به «مهتاب» بازمى گردد: دختر کوچکى که در بستر بیمارى افتاده و مادرش، سراسیمه پسر جوان را به بالین او برده بود که فلوت بنوازد و حال بیمار را خوش کند. در آن زمان، موسیقى، کالاى ارزان و فراوانى نبود و به آسانى به دست نمى آمد؛ و موهبت شنیدنش، اگر به دست مى آمد، حضورى بود نه از طریق وسایل صوتى، و درگوشهاى بکر و دلهاى مردم آن روزگار، اثر شگرفى داشت. تقدیر کار خود را کرد و دخترک شفا یافت. به برکت موسیقى، پسر میرزاهادى خان وجهه اى بس محترم و مقدس یافت و حتى برخلاف عرف معمول روزگار، چند سال بعد، به مجلس عروسى دخترک نیز دعوت شد. نه براى ساز نواختن، بلکه به عنوان مهمانى با قدر و بر صدر نشسته؛ و على تجویدى هنوز از این خاطره با اشکى در دیدگان یاد مى آرد. وصف عاشقانه اى که همیشه از زبان و قلم استاد تجویدى درباره نقش روحانى موسیقى شنیده ایم، بى شک ریشه در این خاطره عاطفى دارد.

هنگامى که تجویدى جوان شروع به آموزش موسیقى کرد، هنر و بخصوص موسیقى در ایران بعد از مشروطیت، دوره تحول را مى گذراند. پیش از صده ۱۳۰۰ شمسى، خاندان فراهانى در تهران و هنرمندان زبده اى در اصفهان و شیراز، زمام موسیقى دستگاهى را در ید اختیار خویش داشتند. «تار» محبوب ترین و رایج ترین ساز براى اجرایى موسیقى ردیف دستگاهى (موسیقى رسمى مردم شهرنشین) بود و قابلیت اجراى و نوع موسیقى وابسته به نظام دستگاهى را داشت. از آوازهاى مفصل و سنگین تا قطعات ضربى و حتى موسیقى هاى اصیل مطربى، رواج تار چنان بود که خانواده هاى اعیان، در اسباب و لوازم داماد و یا جهاز عروس، تارى از کارهاى دست صنعتگران بزرگ نظیر یحیى و جعفر را علاوه مى کردند و اعیان زادگان کمابیش به نواختن تارآشنایى داشتند. تا جایى که به جاى«تار»، مى گفتند «ساز» و این قرارداد بین همه روشن بود که مراد از «ساز» همان تار است و سازهاى دیگر مثل کمانچه و تنبک در رده هاى بعدى اهمیت قرارداشتند. نقش تار در خاندانهاى اصیل تهران و اصفهان و… مثل نقش پیانو درخانواده هاى اروپایى بود. سه تار، سازى بود محفلى و بسیار خصوصى و خاص اعیان و اشراف متخصص در موسیقى ردیف و سنتور نیز به خاطر مشکلات کوک و حمل و نقل و کمبود استادان ماهر، مشترى زیادى نداشت و نى نیز بعد از درگذشت نایب اسدالله، درتهران شناخته شده نبود و در اصفهان مقام داشت و سازى نبود که براى ردیف نوازى شناخته شود.

در سالهاى مشروطیت، ویولون، کم کم جاى تنها ساز کششى موسیقى ردیف یعنى کمانچه را گرفته بود و پیانو به جاى سنتور، نقش ساز «تک خوان» و همه گیر را درجمع هاى شلوغ اهل موسیقى به عهده مى گرفت و نوازندگانى چون شیرهمایون شهردار و مرتضى محجوبى این ساز را با تداعى مضراب هاى تار و سه تارو سنتور مى نواختند.

فلوت ریکوردر نیز جاى نى را گرفته بود و نوازندگان واقعاً چیره دستى چون اکبرخان هنگ آفرین موسیقى دستگاهى را روى این ساز بى اشکال مى نواختند. از حافظان کمانچه نیز تنها استاد حسین خان اسماعیل زاده و باقرخان رامشگر (و درسطحى متفاوت: علیرضاخان چنگى) باقى مانده بودند که ویولون نیز مشق مى دادند، چون جوانان آن عصر بیشتر مشتاق نواختن ویولون بودند و به عللى که هم اکنون نیز به روشنى معلوم نیست، کمانچه کشى، نوعى از تحقیر پنهانى را یدک مى کشید و تبدیل به ساز دست مطربان و لوطیان سرگذرشده بود. با همین تداعى نامطبوع، جوانان وابسته به خانواده هاى قدیم، ویولون را که ظاهرى ظریف و شیک و اروپایى داشت و مشکلات کوک و پوست زیرخرک را هم نداشت، ترجیح مى دادند. استادان نیز ویولون را با تکنیک ها و کوکهاى کمانچه تدریس مى کردند و «برگردان» کمانچه با صداى ویولون شنیده مى شد.هنگامى که علینقى وزیرى به عنوان سردار عصر تجدد موسیقى به تهران آمد و تحول دراین هنر را با کار شدید شبانه روزى آغازکرد، على تجویدى چهارساله بود.

«عصرتار» دیگر تمام شده و عصر ویولون آغازمى شد.

به زعم نگارنده، تغییر ذائقه موسیقیدانان دوره پهلوى ازتک نوازى و بدیهه سرایى به گروه نوازى و قطعه سازى، درجایگزینى ویولون به جاى تار (به عنوان ساز اصلى موسیقى ایرانى) بى تأثیر نبوده است؛ و طرفه این که ساز تخصصى سردار تجدد موسیقى درایران، علینقى خان وزیرى، تار بود و ویولون نیز ساز دوم او محسوب مى شد. (وزیرى هم براى تار و هم براى ویولون دستورهاى جداگانه نوشت و گرچه ویولون او را از معاصران کسى نشنیده است، توجه و اهمیت این ساز در ذهن استاد وزیرى به عنوان رکن اصلى موسیقى ارکسترال آینده ایران غیرقابل انکار مى نماید). میراث موسیقى دستگاهى ایران در عصر پهلوى، به شاگردان درویش خان (تار و سه تار) و شاگردان حسین خان اسماعیل زاده (کمانچه و ویولون) رسیده بود، از یک سو على اکبر و عبدالحسین شهنازى، مرتضى نى داوود، موسى معروفى، ارسلان درگاهى و… و ازسوى دیگر، رکن الدین مختارى، حسین یاحقى، رضا محجوبى و… ابوالحسن صبا که شاگرد نخبه هردوى این استادان بود.

درمکتب نوگراى موسیقى وزیرى هم که تار و ویولون به یک اندازه مطرح بود و حتى روح الله خالقى، فدایى و مرید استاد وزیرى که سالهاى سال روزى هشت ساعت تمرین ویولون مى کرد، به تار نیز آشنایى کامل داشت و تا آخر عمر در خلوت براى خود آن را مى نواخت. درواقع، موسیقى وزیرى و شاگردانش برایند دوگرایش اجرایى مبتنى بر استاکاتو (سازهاى مضرابى) و لگاتو (سازهاى

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.