پاورپوینت کامل امید و قانون ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امید و قانون ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امید و قانون ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امید و قانون ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

وقتى فکر مى‌کنم به میلیاردمیلیارد کلمه‌اى که هر روز و ساعت نوشته و گفته مى‌شوند و جویده ـ ناجویده مصرف و دور ریخته مى‌شوند، احساس مى‌کنم بهتر است هیچ ننویسم؛ زیرا به نظرم مى‌رسد هیچ اندیشه‌ى جدّى و قابل‌تأملى نمى‌تواند از عهده‌ى سیل هردم فزاینده‌ى تبلیغات و تبلیغات و تبلیغات برآید؛ سیلِ بى‌امانى که در زبانِ زمانه مى‌توان آن را «ترور تبلیغات» نامید!

وقتى فکر مى‌کنم به میلیاردمیلیارد کلمه‌اى که هر روز و ساعت نوشته و گفته مى‌شوند و جویده ـ ناجویده مصرف و دور ریخته مى‌شوند، احساس مى‌کنم بهتر است هیچ ننویسم؛ زیرا به نظرم مى‌رسد هیچ اندیشه‌ى جدّى و قابل‌تأملى نمى‌تواند از عهده‌ى سیل هردم فزاینده‌ى تبلیغات و تبلیغات و تبلیغات برآید؛ سیلِ بى‌امانى که در زبانِ زمانه مى‌توان آن را «ترور تبلیغات» نامید! با همین ابزارهاى تبلیغاتى مى‌توان در ذهن مردمان از کاه، کوه درست کرد و به ایشان قبولانید که چنین است. ویژگی تبلیغات در شیوه و مضمون یک‌سویه‌نگرى‌ست که از دل آن دو رنگ بیشتر منتشر نمى‌شود: سیاه یا سفید! و همین حالا که دارم این متن را مى‌نویسم نمى‌توانم حدس بزنم که نوشته‌ام درون کدام رنگ جا داده خواهد شد؟ پس در کمال صراحت اعلام مى‌دارم که ترجیح مى‌دهم آنچه مى‌نویسم بى‌رنگ انگاشته شود تا سیاه یا سفید. بدیهى‌ست این رنگ‌پذیرى در روزگار کنونى مبتنى‌ست بر ذهنیت عامّه که ناگهان در محاصره‌ى سیل معجزه‌آساى وسایل ارتباط‌جمعى قرار گرفته‌اند بى‌بضاعت از عیار لازم براى تشخیص‌؛ ذهنیتى که از برکت این سیستم‌هاى معجزه‌آسا، خود را دخیل در امور عالم نیز مى‌پندارد! و چنین زمینه‌اى مناسب‌ترین امکان است براى سیاه و سفید دیدنِ رویدادها و داورىِ خام‌طبعانه درباره‌ى کلیه‌ى امور. نمی‌دانم در دانش‌هاى جامعه‌شناسى ـ مردم‌شناسى چنین ذهن‌هایى چه نامیده مى‌شوند، ولى من اصطلاح «سطحى‌نگر» را مناسب و محترمانه مى‌بینم. بله، در توفانِ وسایل ارتباط‌جمعى، حتا اگر به معیارى از تشخیص هم آراسته باشى، احتمالِ درهم پیچانیده شدنت کم نیست! و این زبان ــ این زبانِ روزمره هم خودش مصیبتى‌ست، این زبان روزمره که همه‌ى مفاهیم را تا حدّ «بد» یا «خوب» فرو مى‌کاهد

.

»

نه آقا، اوضاع خیلى بد است!» یا «نه قربان، اوضاع کاملاً خوب

من مى‌گویم، خیر آقا، اوضاع نه چنان بد است به آن غلظت که شما مى‌گویید، و نه چندان خوب و پُر از روشنایى که آن دیگرى دُرفشانى مى‌کند؛ بلکه اوضاع نه خوب و نه بد است! مى‌توانم حدس بزنم که مردم تبلیغ‌پذیر دنیا، در همین هفته‌هاى اخیر، ممکن است قضاوت‌شان درباره‌ى ما و کشور ما صد و هشتاد درجه تغییر یافته باشد؛ این هم نشانِ گمراه‌کننده‌اى مى‌تواند باشد به همان نسبتى که در یک‌صد و هشتاد درجه‌ی روزهاى پیش از هفته‌هاى اخیر بود. پس واقع‌بینى حکم مى‌کند که داورىِ شتاب‌زده نکنیم

.

بدیهى است تا پیش از پایان تفاهم اولیه بین ایران و شش کشور بزرگ جهان، ما ایرانیان در وضعیت بدترى بودیم. منظورم از بدترى، البته شرایط نان و گوشت فقط نیست که یک‌شبه تغییر یافته باشد؛ بلکه منظورم از «بهتر از بدتر» دقیقاً کاسته شدن از اضطرابی تحمیل‌شده است؛ اضطراب و بى‌ثباتی موقعیت در زمانه‌اى که ما ایرانیان بیش از هر دوره‌اى به فکر و عقل سلیم احتیاج داشتیم (و البته داریم نیز، همیشه). آرى… ما مردم، از پس تحمّلِ رنج‌هایى که هر انقلابى با خود مى‌آورد، و از پسِ جنگى دفاعى و خانمان‌برانداز و نابودکننده‌ى بخش‌هایى از محیط‌زیستِ کشورمان، جخ دچار اضطرابى درازآهنگ شدیم که بهانه‌اش «احتمالِ هسته‌اى شدن بود!» و هر آینه تهدیدهاى آن جدّى‌تر مى‌شد و اگر حضورِ جمع خردمندانِ سیاسى در میان نبود ــ که خوشبختانه فراهم آمد وبود وموجبِ امتنان است ــ، این احتمال کم نبود که باز هم ما مردم دچار نوعى از مصائب بشرى بشویم که این روزها از درودیوار پیرامون کشور ما مى‌بارد و شنیدن و مشاهده‌ى اخبارش انسان را از موجودى به نام بشر سرخورده مى‌کند! (شخصاً هنوز دلیلى نیافته‌ام که به چه علّت مى‌باید مردم بى‌دفاع یمن، آماج موشک‌هاى نفتی عربستان سعودى باشند؟! و چنانچه دانسته است، یمن تنها بخشى از شبه‌جزیره‌ى عربستان است که از دیرباز داراى مدنیت شهرى بوده است.) در این معنا مى‌گویم اوضاع به بدىِ پیش از تفاهم اولیه نیست و جامعه‌ى ایران در این مرحله جخ مى‌کوشد تا خودش را از نومیدى و سردرگمى برهاند؛ و این گام نخستین است، گامى که البته به سنگینى برداشته خواهد شد ــ به رغم تصور رسانه‌اى که (چنانچه گفتم) موج از پى موج مى‌تواند راه بیندازد که اوضاع بسامان شد! چنانچه تاکنون همین موجِ رسانه‌اى از جامعه‌ى ایران تصویرى به ذهنِ مردمان دنیا تلقین کرده است که «ایران کشور و جامعه‌اى‌ست که جمعی معمّم بر آن حکومت مى‌کنند و مردم ــ تماماً! ــ دست‌وپابسته در خدمتِ مناسک و دشنام دادنِ به دنیا هستند و جز این هیچ کارى ندارند!» (و حافظ چه بسیار نکوهش کرده است چشم‌هاى ظاهربین را!) به نظر مى‌رسد لازم است بیاورم که آنچه در مناظر عام دنیا نشان داده مى‌شود، ظاهرِ جامعه‌ى ایران است و در واقعِ امر، زندگى در کشور ما به آن شورى هم نیست! در ایران، هر هفته بى‌شمار نمایشگاه‌هاى نقاشى برپاست، در ایران انواعِ تئاترها روى صحنه است، اگرچه این انسانى‌ترین هنر، در عرصه‌ى تهیه و تدارک از کاستى‌هاى بسیارى رنج مى‌برد، با وجود این من به تماشاى هر نمایشى که مى‌روم شاهدم که تماشاچیان در پایان هر نمایش (چه نمایشى خوب یا حتا متوسط)، با دست زدن‌هاى ممتد به احترامِ هنرمندان‌شان به پا مى‌خیزند و به ایشان اداى احترام مى‌کنند، در اجراهاى موسیقى همچنین و در نمایش‌هاى سینمایى فستیوال‌ها. جوانان ایران، در هر عرصه‌اى زندگى مى‌آفرینند براى خودشان و به‌عین مى‌بینم که چه میزان هنرمندان‌شان را دوست مى‌دارند ــ غلو نمى‌کنم اگر بگویم هر هفته بیش از هفت شب به تماشاى نمایشى، کنسرتى، گالری‌ای، و اخیراً اُپرایى یا مهمانىِ هنرى ـ فرهنگى دعوت مى‌شوم که متأسفانه شخصاً مجال و بنیه‌ى قبول همه‌ى دعوت‌ها را ندارم. در این شرایط حتا کنسرت‌هاى پاپ برگزار مى‌شود، و گروه‌هاى نیمه‌پنهانِ موسیقى‌هایى که شخصاً دوست نمى‌دارم ــ و در همین احوال، البته گاهى کنسرت‌هاى موسیقی ملى ـ بومى از پیش تدارک دیده‌شده راهم مانع مى‌شوند و معضلِ انتشار کتاب، در موارد خاص همچنان باقى‌ست؛ و این تناقض کماکان ادامه دارد! به این ترتیب خوب است توجه شود که ایرانیان دیرى‌ست حکومت را همچون یک مجموعه‌ى سیاسى مى‌نگرند که در سیاست‌هاى داخلى و خارجى‌اش درست مدیریت و عمل مى‌کند یا نادرست؟ و از حکومت بیشتر انتظار رفتار سیاسی دارند و نه جز آن. هم‌اکنون نیز سرجمع ذهنیت ایرانیان، متوجه درست رفتار کردن یا درست رفتار نکردنِ این مجموعه‌ى سیاسى در هنگامه‌ى جهانى‌ست، و عملاً دارد این اراده را به مجموعه‌ى حاکمیت مى‌قبولاند و قبولانده است که «شما سیاست‌ورزانِ ما و مسئول هستید در هر منصب و لباس که باشید»، امرى که البته به‌تدریج و با کشمکش‌هاى بسیار فراهم شده و دارد بیش از پیش فراهم مى‌شود

.

به این ترتیب، با توجّه به تناقض‌هاى موجود، نمى‌توان در بابِ قطعى شدنِ جنبه‌هاى مثبت فکرى ـ فرهنگى در جامعه‌ى ایران، در مقطع کنونى که هنوز مخالفت‌هاى جدّى با اصل تفاهم ابراز مى‌شود، نظر قطعى داشت؛ چنانچه مردم هنوز واکنش روشنى به حلّ مناقشه‌ى هسته‌اى نشان نداده‌اند مگر جوانانى از طبقه‌ى متوسط بخش‌هاى بالایى شهر تهران. در عرصه‌ى جهانى هم سفر وزیر اقتصاد آلمان (در مقام نماینده‌ى بلندپایه‌ى نخستین کشور اروپایى) به تهران، گامى مهم بود که بسیار مثبت تلقّى شد. شنیده شد مقام بلندپایه‌اى از کشور فرانسه به ایران خواهد آمد و همچنین هیأتى اقتصادى از ایتالیا و احتمال بازگشایی سفارت انگلیس در راستای گفت‌وگوهای ایران ـ جهان که بر خوش‌بینى‌ها افزود. در حوزه‌هاى دولتى هم گرایش‌ها به سمتِ نرمش، بیشتر شده است. مردم احتمالاً به‌تدریج از کرختى دارند درمى‌آیند و منتظر رویدادهاى بهتر هستند و در حوزه‌هاى رسمى ـ دولتى مقاماتى در عرصه‌ى فرهنگ (البته فردافرد) مى‌خواهند نگاه واقع‌بین و مداراگرایى به امر هنر و فرهنگ داشته باشند، اما چنین نگاهى نه‌فقط منسجم و باورشده نیست هنوز، که بسیار هم ضعیف و آسیب‌پذیر است؛ و روشن است که چرا چنین است. چرایىِ آسیب‌پذیرى‌اش به سببِ فقدانِ اراده و استقلال در قدرت اجرایى و تصمیم‌گیرى‌ست؛ و ترس از نیروهایى که در نظر ما مجهول‌اند، امّا حریفانِ جناحى یکدیگر را خوب مى‌شناسند. بدیهی‌ست مزاحمانِ نرمش و آشتى با مردم از قدرت‌هایى در گرانیگاه‌هاى حکومت برخوردار هستند و در هر حرکتى مى‌توانند مانع و ممنوعیت ایجاد کنند. پس مى‌توان گفت طیفِ نرمش‌پذیر و کمتر جزمى، البته که مى‌ترسد، هم مى‌ترسد که میز و مقامش را از دست بدهد، و هم مى‌ترسد که از جانبِ جزمیون مورد موأخذه قرار بگیرد و خطر از دست دادن شغل را به جان بخرد. از طرف دیگر در ذهنیت جامعه‌ى بى‌بضاعت و فاقد تریبون‌هاى مستقل روشنفکرى هم تغییراتى رخ داده است، تغییراتى بسوى نرمش منطقى که ناشى مى‌شود از تجربه‌ى روزگار و آموختن از تاریخ زمانه؛ به این ترتیب به نظر مى‌رسد جامعه‌ى روشنفکرىِ ایران از فکر روش‌هاى «دستیابى به آزادی به هر قیمت؟!» بسیار فاصله گرفته است، و به این تشخیص نزدیک شده است که آزادى در پناه قانون و امنیت معنا مى‌پذیرد، و مشروط است به آن. گواه چنین درک‌ودریافتى پذیرش اصل انتخابات است (اگرچه زیرنظر حکومت) و مشارکت وسیع روشنفکران و دانشگاهیان و جوانانِ ایران بود در مقوله‌ى انتخابات سال ۹۲ و رأى ریختن به سود دکتر حسن روحانى که در گفته‌هایش اشاره کرده بود که مایل است معضلِ کشور ما را با دنیا حل کند، و اهلِ فکر، از جمله شخصاً به‌صراحت از ایشان چنین خواستى را بیان داشتم و نوشتم «ایران قلب جهان» است و بایسته است از آن حراست شود. جنبه‌ى دیگر، روحیه‌ى تحمل و مداراى جامعه‌ى روشنفکرىِ نه‌چندان وزین ایران بود در روند مقوله‌ى بسیار مهم حل معضل ایران با جهان ــ مى‌گویم «نه‌چندان وزین» به سبب از دست دادن‌هاى رجال متفکر خود از آستانه‌ى مشروطیت تاکنون! پس در مقوله‌ى بسیار مهم «حلّ معضلِ ایران با جهان» یا سکوت کرد، یا درباره‌ى ضرورتِ به انجام رسانیده شدنِ چنین مهمّى با روندی طولانی ده ـ دوازده سال نوشت و گفت، که معدودى ازین مجموعه‌ى کم‌بضاعت هنوز دارند تاوان عقاید خود را مى‌پردازند

.

به این ترتیب و با تأمل در وضع و موقعیت کشور ایران، احساس من این است که با هدفِ رسیدن به منافع جمعى ـ ملّى که متوجه کشور خواهد شد، بی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.