پاورپوینت کامل «همنشینی شاعر و فیلسوف بر خوان تفکر» به روایت دکتر رضا داوری اردکانی ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل «همنشینی شاعر و فیلسوف بر خوان تفکر» به روایت دکتر رضا داوری اردکانی ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «همنشینی شاعر و فیلسوف بر خوان تفکر» به روایت دکتر رضا داوری اردکانی ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل «همنشینی شاعر و فیلسوف بر خوان تفکر» به روایت دکتر رضا داوری اردکانی ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
ما از شاعر توقع نداریم که فلسفه بگوید. فلسفه و شعر یک چیز نیستند. درست است که شاعر و فیلسوف هردو متفکرند اما تفکر نحوهها و انواع دارد و هر تفکری ضرورتاً به علم تعلیمی مبدل نمیشود. «علم» بر اثر برخورد (دیالوگ) همراه با بار و بهایی منتقل میشود. این همان علمی است که در مدرسه میآموزند. «شعر» علمی نیست که آموخته شود. ما شعر نمیآموزیم؛ اگرچه شأن ادبیاتی شعر را فرا میگیریم.
مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم و چهره ماندگار فلسفه است که ۲۱ مهر ماه در همایش زادروز حافظ در مؤسسه فرهنگی شهر کتاب ارائه شد.
ما از شاعر توقع نداریم که فلسفه بگوید. فلسفه و شعر یک چیز نیستند. درست است که شاعر و فیلسوف هردو متفکرند اما تفکر نحوهها و انواع دارد و هر تفکری ضرورتاً به علم تعلیمی مبدل نمیشود. «علم» بر اثر برخورد (دیالوگ) همراه با بار و بهایی منتقل میشود. این همان علمی است که در مدرسه میآموزند. «شعر» علمی نیست که آموخته شود. ما شعر نمیآموزیم؛ اگرچه شأن ادبیاتی شعر را فرا میگیریم.
ما در دانشکده ادبیات متن حافظ را در درس فارسی میخواندیم و برای ما بیت حافظ را شرح میکردند. در این زمینه هم آثار بسیاری نوشته شدهاست، از جمله کتاب جناب آقای بهاءالدین خرمشاهی و کتابهای مرجع دیگری که حافظخوانان و دوستداران حافظ در زمان مواجهه با مشکل (ادبی) به این کتابها رجوع میکنند.
اما ما شعر را به قصد یاد گرفتن چیزی نمیخوانیم. حتی هنگام مراجعه به قصد کشف مشکلی بدان مراجعه نمیکنیم. دیوان شعر کتاب لغت نیست، به عبارت دیگر، ما شعر را مصرف نمیکنیم. ما به شعر نیاز داریم و این نیاز همیشگی بشر بوده است. یعنی اینطور نیست که شعر مشکلی را از مشکلهای ما حل کند یا وسیلهای برای رسیدن به مقصدی باشد؛ شعر مطلوب بالذات است. سعدی خطاب به همه ما که شعر سرمان نمیشود و ذوق موسیقی نداریم، میگوید:
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست ترا کژ طبع جانوری
حاصل بیان سعدی این است که اگر از شعر لذتی نمیبری و موسیقی گوش نمیدهی، کژ طبع جانوری!
تفکر فلسفی در ۲۵۰۰ سال اخیر تفکر غالب بوده است و از ابتدا بنا را بر این گذاشته که تفکر اول است. از همین رو مشاهده میشود که فلاسفه از ابتدا درباره شعر نظر دادهاند و کتاب نوشتهاند. ارسطو یکی از مهمترین، عمیقترین و متأسفانه کوتاهترین آثار مکتوب را درباره شعر نوشته است. (او میپرسد) شعر چیست؟ از کجا میآید؟ و چرا شعر هست؟
شعر از آن زمان تا قرن ۱۸، یک صورت داشت و بعد از آن، در دو قرن اخیر، به صورتی دیگر بدل شده است که آن را «استیتک» میخوانیم. در زمان ما هم که نقد شعر مطرح است.
به هر روی، فیلسوفان از جمله ارسطو معین کردند که «شعر» و «فلسفه» دو چیز متفاوتند. ارسطو پنج نوع قیاس (سفسطه، خطابه، جدل، برهان و شعر) را برشمرد و درباره آنها پنج کتاب نوشت. وی زبانها را از هم جدا کرد و معین کرد که برهان «زبان فلسفه» است، جدل «زبان علم کلام» (یا زبان علم کلام شده است)، خطابه «زبان سیاست»، اقناع، تبلیغ و ترویج است؛ و سفسطه «زبان ظاهربینی» به شمار میرود.
شعر در نظر ارسطو مقدماتش «مخیلات» است. شعر به عالم خیال باز میگردد. در اینباره که عالم خیال چیست، هیچ دو فیلسوفی را نمیشناسم که درباره «عالم خیال» یک نظر داشتهباشند، بنابراین این تفسیر ما لایه لایه خواهد بود. اما باید بپذیریم که شعر، سخن «زبان مخیل» است.
بنابراین فلسفه و شعر دو راه دارند، دو کارند، دو امرند. هر دو «تفکر» هستند و به هم بستهاند. شاعران کمتر به فلسفه رغبت داشتهاند، اما فیلسوفی نمیشناسم که به شعر رغبت نداشته باشد. شاعران میتوانند نسبت به فلسفه توجهی نداشتهباشند، چنان که به نظر بنده، با آنکه حافظ که صاحب دیوان است و شرح مواقف میخوانده، شاید چنان که میگویند مذاق اشعری حاکم در مدرسهای که وی درس میخوانده (سبب شده تا) کمتر به فلسفه علاقه پیدا کند (آنچه محمّد گلندام نوشته است).
البته حافظ اطلاعات فلسفی داشته است؛ چرا که وی یک دانشمند به شمار می رود. (با این حال) لزومی ندارد که شاعران فلسفه بخوانند؛ ولی اگر فلسفه بدانند در کار و فکر و گفته آنها اثر میکند. کمتر شاعری را میشناسم که در شعرش فلسفه باشد. شاید «عرفان» غیر از این باشد. ما شاعران عارف داریم (سنایی، عطار، مولوی، عراقی). اما باز شاعران، بیان عرفان نظری نمیکنند، بلکه احوال عارفانه را بیان میکنند.
فیلسوف بحث مفهومی میکند. مول
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 