پاورپوینت کامل تنها انسان ناراضی میتواند امیدوار باشد ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تنها انسان ناراضی میتواند امیدوار باشد ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تنها انسان ناراضی میتواند امیدوار باشد ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تنها انسان ناراضی میتواند امیدوار باشد ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
جعبه پاندورا امید نیروی محرک بشر و معطوف به آیندهای بهتر و نو است. امید اگرچه در واقعیتِ امر حاضر قرار میگیرد اما از آنجایی که مشتاق امر آتی است با اکنون بالفعل در تقابل قرار میگیرد و چونان نیروی نفی در درون آن عمل میکند. آدمی در اکنون موضوع محرومیت، پریشانی و درد است، امید آرزو برای تعالی از این اکنون به آیندهای است که متفاوت، نو و هماره بهتر است.
جعبه پاندورا امید نیروی محرک بشر و معطوف به آیندهای بهتر و نو است. امید اگرچه در واقعیتِ امر حاضر قرار میگیرد اما از آنجایی که مشتاق امر آتی است با اکنون بالفعل در تقابل قرار میگیرد و چونان نیروی نفی در درون آن عمل میکند. آدمی در اکنون موضوع محرومیت، پریشانی و درد است، امید آرزو برای تعالی از این اکنون به آیندهای است که متفاوت، نو و هماره بهتر است.
جعبهی پاندورا
امید در عصر مدرن به ندرت مشمول تحلیلی مقولی و سیستماتیک شده است؛ ارنست بلوخ نخستین فیلسوفی است که پس از جنگ دوم از منظری هستیشناختی بدان پرداخت. امید چونان مفهومی فلسفی! تعریف امید نه تنها بهمثابه رؤیای زندگی بهتر بلکه چونان اصل خود هستی که بهمثابه هستیِ «نهـهنوز» (
Noch-Nicht
) قصد شده است. احتمالاً بلوخ تنها فیلسوفی در قرن بیستم بود که کل حیات فکریاش را به مفهوم امید و دیگر مفاهیم همبسته با آن اختصاص داد و تحلیلی سیستماتیک عرضه کرد. بلوخ در بخشی از کتاب خود «اصل امید» ذیل عنوان «رویای بیداری به صورت نمادین» به بازگویی اسطورهی جعبهی پاندورا میپردازد که هزیود در کتاب «کارها و روزها» به آن اشاره میکند. خدایان زنی زیبا به نام پاندورا را از خاک ساختند و به او حیات بخشیدند؛ زئوس او را با جعبهای سربهمهر به سوی برادر پرمتئوس، اپیمتئوس، فرستاد تا نژاد بشر را مجازات کند. هشدار پرمتئوس به برادرش مبنی بر نپذیرفتن هر گونه هدیهای از زئوس بیهوده بود و پس از باز شدن جعبه، کل شرور انسانی (پیری، رنج، بیماری، جنون، فساد و…) از آن سرازیر شد. اما عجیب آن که جعبه حاوی امید نیز بود! حضور امید در کنار رنجهای بشر به چه معناست؟ شاید امید با فریفتن انسان به وی صدمه میزند و انتظارات و توهمات بیهوده در او ایجاد میکند. شاید قرار است امید شرور انسانی را متوازن و متعادل کند. اما هستند کسانی که حتی امیدهای بیاساس را هم بخشی از شرور این جهان به حساب نمیآورند و بلوخ یکی از آنهاست. پس از سرریز شدن همهی شرور تنها امید در جعبهی پاندورا باقی میماند. امید تنها چیز خوبی است که برای انسانها باقی میماند.
آموزهی یادآوری و نهـهنوز
واقعیت برای بلوخ فرآیندی است در مقابلِ واقعیت مستقر و جهان به مثابه امری کاملشده، غیرقابلتغییر و ایستا. فرآیندی که بلوخ به آن نظر دارد از هرگونه آلودگی به یادآوری (
anamnesis
) مبراست. آموزهی یادآوری معرفت را به امری از قبل حاضر تقلیل میدهد، یا مدعی است صور و مفاهیم جهان آغازهای متافیزیکی دارند و این صور به صورت بالقوه مشمول در این آغازه است؛ جهان از قبل معینشده است و در طی تاریخ امربالقوه به بالفعل بدل میشود. نکتهی مهم در آموزهی یادآوری این است که دیگر هیچ آیندهی حقیقتاً جدیدی وجود نخواهد داشت، آینده بازتاب و بالفعلشدگیِ گذشته است. اگر قرار است فلسفه معطوف به آیندهی حقیقتاً جدیدی باشد باید خودش را از دست آموزهی یادآوری برهاند؛ بلوخ در جلد سوم اصل امید چنین فلسفهای را سیستمِ باز یا گشوده مینامد زیرا اگر واقعیت کاملاً صلب و بسته باشد هرگونه حرکت و «رویدادی» ناممکن خواهد بود. واقعیت بسته و کامل نیست؛ جهان امری ناتمام است و واقعیتش هنوز محقق نشده است. جهان «هنوز» آن چیزی نیست که باید باشد. جهان و انسان «نهـهنوز» (
noch-nicht
) هستند.
امکان و آیندهی نو
بلوخ برای پر کردن شکاف بین امر ایستا و امر نو (
Novum
) تفسیر هستیشناختیِ خاصی از مقولهی امکان مطرح میکند. مفهوم امکان برای بلوخ دیگر محدود به سپهر شناختی نیست و سر از سپهر هستیشناختی درمیآورد؛ در واقع، اولی همان تفسیر جهان است که مارکس در یازدهمین تز دربارهی فوئرباخ آن را به نفع تغییر جهان کنار گذاشته بود. تلقی بلوخ از مقولهی امکان پیآمد تلقی وی از هستی است؛ هستی امری است رو به تکامل، گشوده و از پیش تعیین نشده. جهان مملو از واقعیاتی است که وضعیت هستیشناختی آنها را میتوان به مثابه «هستیـنهـهنوز» فهم کرد. حدی از وجود را میتوان به این امکانات منسوب کرد حتی اگر هنوز به طور کامل به فعلیت دست نیافته باشند. امید (به مثابه نهـهنوز) از زندان یادآوری، که مشخصهی تاریخ فلسفه است، رها میشود. از این پس دیگر آینده بازتاب گذشته نیست و امید محملش را خواهد یافت. عجیب نیست که بلوخ در زمینهای مارکسیستی به این تلقی میرسد: «در جامعهی بورژوایی، گذشته بر اکنون حاکم است، در جامعهی کمونیستی اکنون بر گذشته حاکم است.» (مانیفست) در واقع به تعبیر بلوخ اکنون با افقِ درونیِ خودش که همان افق آینده است حکمرانی میکند. بلوخ حتی امکان فلسفه را به امکان این آیندهی نو گره میزند: «فلسفه یا وجدانِ فردا، تعهد به آینده، شناخت امید خواهد بود، یا اصلاً هیچ معرفتی نخواهد داشت.»
امید و خطر
سیستمِ باز مبتنی است بر اصل امید. اصل امید اصل راهنمای واقعیت سوبژکتیو و ابژکتیو است. امید مفهومی است که علیرغم انعکاس گذشته (بدون اسارت در آن به واسطهی آموزهی یادآوری) گشوده به آیندهای نو و نویدبخش رستگاری انسان و جهان در فرجام تاریخ است؛ امیدی که به خودش مطمئن باشد دیگر امید نیست. هنوز اطمینانی به تحقق متعلقِ امید در جهان نداریم، در واقع تحقق این ابژه امید را به امری مبتذل بدل میکند. امید به امرِ تضمینشده هیچ معنایی ندارد، مثل امید داشتن به چیزی که قبلاً رخد داده باشد یا امیدوار بودن به صورتبندیهای ریاضی (۷=۳+۴)! ازاینروست که ریاضیات بیبهره از امید است و به تبع آن علومی که مشمول ریاضیسازی شدهاند. همینجاست که به تعبیر بلوخ امید همسایهی خطر میشود؛ امید و امکانِ تحقق امری مقارن است با امکان تحقق یافتن امری متضاد با آن و تخریبِ شاکلهی امید! امیدوار بودن همپایه است با نپذیرفتن واقعیت مستقر و گذار از آن. کافی است به شرایطی بیاندیشیم که در آن هر آرزو و اشتیاقی تحقق یافته است، بدیهی است که در این شرایط جایی برای امید نیست. امید با کمبود و فترت تعریف میشود. اما کمبود میتواند هم به امید بیانجامد هم به عدم و ترس، امید و ترس دو روی یک سکهاند.
امید و نفی واقعیت
امید نیروی محرک بشر و معطوف به آیندهای بهتر و نو است. امید اگرچه در واقعیتِ امر حاضر قرار میگیرد اما از آنجایی که مشتاق امر آتی است با اکنون بالفعل در تقابل قرار میگیرد و چونان نیروی نفی در درون آن عمل میکند. آدمی در اکنون موضوع محرومیت، پریشانی و درد است، امید آرزو برای تعالی از این اکنون به آیندهای است که متفاوت، نو و هماره بهتر است. امید نه تنها قابل تقلیل و ترجمه به واقعیت نیست بلکه نفی واقعیت و گشودگی به امکانات بالقوهی آتی است، از اینرو امید همواره رو به آینده دارد. به همین دلیل است که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 