پاورپوینت کامل نظریهی تبیین همپل و انتقادهای استاندارد از این نظریه ۶۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نظریهی تبیین همپل و انتقادهای استاندارد از این نظریه ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نظریهی تبیین همپل و انتقادهای استاندارد از این نظریه ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نظریهی تبیین همپل و انتقادهای استاندارد از این نظریه ۶۲ اسلاید در PowerPoint :
ترجمه: یوسف نراقی/ به نظر همپل پاسخ دادن به سؤال «چرا» شامل مراجعه به یک واقعیت ورای تجربه نیست. همپل تبیین را در مفهوم معرفتی به کار میبرد، در نظر او سؤال «چرا» عبارت از بیان نیاز به کسب کنترل پیشبینیشدهی تجارب آیندهی ما است و ارزش یک نظریهی علمی میتواند برحسب توانایی آن جهت تولید این نتیجه باشد.
نگاهی به نظریههای تبیین
ترجمه: یوسف نراقی/ به نظر همپل پاسخ دادن به سؤال «چرا» شامل مراجعه به یک واقعیت ورای تجربه نیست. همپل تبیین را در مفهوم معرفتی به کار میبرد، در نظر او سؤال «چرا» عبارت از بیان نیاز به کسب کنترل پیشبینیشدهی تجارب آیندهی ما است و ارزش یک نظریهی علمی میتواند برحسب توانایی آن جهت تولید این نتیجه باشد.
مقدمه
در قلمرو فلسفه دربارهی «تبیین»، نظریههای رقیب بسیاری وجود دارند. از نظر تاریخی، تبیین با علیت همراه است: تبیین حادثهای یا پدیدهای، تعیین علت {وجودی} آن پدیده است. اما با رشد و توسعهی فلسفهی علم در قرن بیستم، از مفهوم تبیین نیز تحلیلهای خاص و قویتری به عمل آمده است؛ از جمله توجهات خاص، نظریههایی بودند که به اثبات روندها و وجودهای غیرقابل مشاهده (نامرئی؛ مثل اتمها، میادین، ژنها و نظایر آنها) پرداختند. این امر معمایی را مطرح کرد: از سویی تجربهگرایان (
Empiricist
) متعصب مجبور بودند وجودهای غیرقابل مشاهده را برحسب اصل و قاعدهی خود رد کنند و از سوی دیگر، نظریههایی که به وجودهای غیرقابل مشاهده میپرداختند به طور واضح نتایج انقلابی بار میآوردند. بنابراین، فلاسفهی علم در صدد این برآمدند که بدون ترک اصول تجربهگرایی که محور عقلانیت علمی است، ارزش آشکار این نظریهها را مشخص سازند.
یک نظریهی تبیین احتمالاً تبیینها را یا در مفهوم واقعی و یا در مفهوم شناختی (معرفتی)،
epistemic
مورد توجه قرار میدهد؛ تعبیر و تفسیر واقعگرایی از تبیین بر این عقیده است که یک تبیین به هر وجودی یا روندی که اشاره میکند عملاً وجود دارد –تبیین یک توصیف لفظی از واقعیت خارجی است؛ اما برعکس، یک تعبیر و تفسیر بر این عقیده است که چنین روندها یا وجودهایی لزوماً در هیچ مفهوم لفظی وجود ندارند، اما صرفاً برای تجارب انسان و نتایج آزمونهای علمی مفید هستند–. هدف تبیین تنها تسهیل تدوین مدل تجربی نامتناقض و استوار است و نه تجهیز و تهیه یک توصیف لفظی از واقعیت؛ بنابراین نظریهی معرفتی تبیین از منظر همپل، تنها با شکل منطقی آن سروکار دارد و هیچگونه ذکری از رابطهی فیزیکی بین پدیده مورد تبیین و واقعیتهایی که قصد تبیین آن را دارند، نمیکند؛ درحالیکه بررسی رئالیستی سالمون تأکید میکند که وجودها و روندهای واقعی از نظر مفهومی برای درک و فهم دقیق اینکه چگونه تبیین میتواند به هدف خود برسد ضروری است.
برخلاف این رویکردهای مقدماتی تئوریکی و علمی، برخی فلاسفه نسبت به نظریههای معینی از تبیین نظر مساعد دارند که به روشی بنا شدهاند که مردم عملاً به تدوین تبیین دست میزنند. زبان متداول فلسفه بر جنبهی فصاحت یا کلامی تبیین، مفید بودن در پاسخ دادن به سؤالات و تفهیم بیشتر بین دو شخص تأکید میکنند، درحالیکه رویکردی که مبتنی بر علم معرفتی (
cognitive
) است بیان میدارد که تبیین پدیدهای صرفاً یک فعالیت معرفتی است و هر تبیینی نوع معینی از بازنمود ذهنی است که از این فعالیت منتج میشود و یا به این فعالیت یاری میکند. این مطلب (میان علم معرفتی) اینکه آیا تبیین بهمثابه یک روند و نتایج تجدید اعتقادات بهدرستی دریافت شده یا بهمثابه فعالیت الگوهای درون یک شبکهی عصبی است، مورد مشاجره میباشد.
این مقاله متمرکز است در روش اندیشیدن دربارهی تبیین در بستر فلسفهی علم که از ۱۹۵۰ متحول شده است و بحث خود را روی موضوعات مورد توجه فلسفه آغاز میکند که موجب پیدایش نخستین نظریهی تبیین، مدل قیاسی- قانونی (
D/N
) شد. بحث دربارهی این نظریه و انتقادهای استاندارد از آن با آزمون کوششهایی برای اصلاح، بسط و توسعه، یا جایگزینی این نخستین مدل تبیین، گام بعدی ماست. تأکید خاصی خواهیم داشت به اکثر جنبههای کلی تبیین و اینکه تحولات بعدی تا چه اندازه اولویتها و پیشفرضهای سنتهای فلسفی متفاوت را بازتاب میدهند. جنبههای مهم دیگری از تبیین وجود دارند که پوشش داده نشدهاند، مهمترینشان رابطهی بین انواع گوناگون تبیین، نظیر غایی، فونکسیونالیستی، تقلیلگرایی، روانشناختی و تاریخی است که در تحقیقات رشتههای گوناگون پژوهشهای انسانی به کار میروند.
فهرست مطالب این نوشته را خلاصهوار در ذیل مشاهده میکنید:
۱- مقدمه
۲- نظریهی تبیین همپل
۳ – انتقادهای استاندارد از نظریهی تبیین همپل
۴ – تحولات نظریهی تبیین در دورهی معاصر
a
– تبیین و رئالیسم علّی
b
– تبیین و تجربهگرایی
c
– تبیین و زبان متداول در فلسفه
–
d
تبیین و علم معرفتی
e
– تبیین، ناتورالیسم (طبیعتگرایی) و رئالیسم علمی
۵ – وضعیت جاری نظریهی تبیین
۶ – ارجاعات و منابع دیگر
۱- مقدمه
اکثر مردم از جمله فلاسفه، دربارهی تبیین برحسب علیت فکر میکنند. شاید بتوان گفت تبیین حادثهای یا پدیدهای، تعیین علت {وجودی} آن است. ماهیت علیت یکی از مسائل پایدار فلسفه است؛ بنابراین، بر مبنای این رابطه، منطقی است که در تعقیب ریشههای فکر و اندیشه ماهیت تبیین به عهد عتیق برگردیم (در دوران باستان، نظریهی ارسطو دربارهی علیت محتملاً بهعنوان نظریهی تبیین تلقی میشد)؛ اما این فکر که مفهوم تبیین گواه بر تحلیل مستقل است، در واقع تا قرن بیستم وجود نداشت. درکل این تحول بهعنوان نتیجهی دگرگونی زبان فلسفی است، به عبارت دقیقتر، این تحول نتیجهی تلاشها و کوششهای فلاسفهی علم در فهم و درک ماهیت علم نظری مدرن است.
از توجهات خاص به علم، نظریههایی تدوین شدند که مدعی روندها و وجودهای غیرقابل مشاهده (نظیر اتمها، میادین، ژنها و غیره) بودند، اینها معمایی را مطرح کردند. از سویی، تجربهگرایان متعصب مجبور بودند وجودهای غیرقابل مشاهده را طبق اصول خود رد کنند؛ از سوی دیگر، نظریههایی که به وجودهای نامرئی میپرداختند، به وضوح نتایج انقلابی بار میآوردند؛ بنابراین، راه و روشی مورد نیاز بود که بدون رد اصول تجربهگرایی که محور عقلانیت علم بود، ارزش آشکار این نظریهها را مشخص سازد.
در این بافت بود که عموماً تشخیص بین حقیقت زبانی یک نظریه و قدرت تبیینی پدیدههای قابل مشاهدهی آن اهمیت پیدا کرد. اگرچه تمییز بین حقیقت و قدرت تبیینی مهم است، اما مستعد تعبیر و تفسیرهای گوناگونی است، حتی امروزه منبع آشفتگی است. مسئلهی اصلی این است: در فلسفه واژههای «حقیقت» (
truth
) و «تبیین» دارای تعابیر واقعی و نیز معرفتی هستند. در تعبیر واقعی حقیقت و قدرت تبیینی یک نظریه مربوط به انطباق زبان با واقعیت خارجی است. نظریهای که هم درست است و هم دارای قدرت تبیینی است، در ساختار عینی جهان به ما بینش میبخشد. اما، در تعبیر معرفتی، این واژهها تنها قدرت نظریهای را بیان میدارند که به تجربهی ما نظم و ترتیب میبخشند. نظریهی درست و تبیینی، تجربهی ما را به گونهای قابل توجهی تنظیم میکند، اما این امر از یک نظریهی غیرتبیینی برنمیآید؛ ازاینرو، کسی که منکر این است که نظریههای علمی در مفهوم رئالیستی واژهی تبیینی هستند، احتمالاً منکر این نیز است که آن در مفهوم معرفتی تبیینی هستند و برعکس، کسی که اظهار میدارد که نظریههای علمی در مفهوم معرفتی، تبیینی هستند، احتمالاً مدعی این است که آنها در مفهوم رئالیستی، تبیینی هستند. عدم موفقیت در تشخیص این مفاهیم «تبیین»، میتواند و عملاً موجب اختلافهایی شود که صرفاً دارای ماهیت معناشناسی (
semantic
) است.
یکی از راههای معمولی تشخیص حقیقت از تبیین این است که نظریههایی که به وجودهای نامرئی ارجاع میکنند، شاید پدیدهها را تبیین کنند، اما از نظر زبانی درست نباشند. راه دوم این است بگوییم که این نظریهها درست هستند، اما پدیدهها را واقعاً تبیین نمیکنند. اگرچه این نظریهها به طور صوری متضاد هستند، اما هر دوشان میتوانند در حمایت از همان نظر اساسی نظریههای علمی تدوین یابند.
اکنون میتوان به راحتی گفت دلیل آن، این است که واژههای «حقیقت» و «تبیین» در هریک از گزارهها در مفهوم متفاوت به کار میروند. در اولی، «تبیین» در مفهوم معرفتی و «حقیقت» در مفهوم رئالیستی به کار میروند؛ در دومی، «تبیین» در مفهوم رئالیستی و «حقیقت» در مفهوم معرفتی به کار میروند. اما هر دو گزاره تقریباً یک چیز را بیان میکنند؛ بدین معنا که یک نظریهی علمی شاید به خاطر داشتن ارزش معرفتی معینی پذیرفته شود، بدون لزوماً قبول اینکه به وجودهای نامرئی که آن نظریه مراجعه میکند عملاً وجود داشته باشند (این نظر بهعنوان آنتیرئالیسم معروف است). یکی از فلاسفهی علم اوایل قرن بیستم، پییر دوئم، نظر خود را چنین بیان میدارد:
یک نظریهی فیزیکی یک تبیین نیست، بلکه سیستمی از قضایای ریاضی است که از شمار اندکی از اصول استنباطشده که هدفش ارائهی قوانین تجربی در حد امکان ساده و کامل است.
دوئم مدعی است که: تبیین کردن، برهنه کردن واقعیت از چیزهایی است، نظیر نقاب که ظاهر آن را پوشاندهاند، تا بتوان خود واقعیت را به گونهای عریان مشاهده کرد. (همان منبع، ص .۱۹ )
تبیین وظیفهی متافیزیک بود و نه وظیفهی علم. به نظر دوئم، علم واقعیت را درک نمیکند، بلکه ظاهر را منظم میکند. بههرحال، پیدایش فلسفهی تحلیلی به خصوص پوزیتیویسم منطقی موجب شد که پذیرش متافیزیک کلاسیک از جانب دوئم مطلوبیت خود را از دست بدهد. مخالفت با متافیزیک به حدی شدت گرفت که نه تنها تبیینی بودن آن را رد کردند، بلکه به سبب ادعای اینکه متافیزیک با تجربه ارتباطی ندارد، آن را بیمعنا تلقی نمودند. در این هنگام که همپل (بهعنوان پوزیتیویست منطقی، هنوز دربارهی وجودهای غیرقابل مشاهده، اساساً آنتیرئالیست بود) نخستین نظریهی واقعی تبیین (۱۹۴۸) را با مهارت تدوین کرد که قدرت تبیینی علم را میتوانست بهصراحت تأکید کند.
تبیین پدیدههای جهان تجربهی م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 