پاورپوینت کامل سخن سنگ کنکاشی در اپیگرافی ۵۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سخن سنگ کنکاشی در اپیگرافی ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سخن سنگ کنکاشی در اپیگرافی ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سخن سنگ کنکاشی در اپیگرافی ۵۹ اسلاید در PowerPoint :
اپیگرافی یا کتیبه خوانی یکی از شاخه های علم باستان شناسی است. مقصود از به کارگیری گزاره «علم باستان شناسی» به جای «باستان شناسی» صِرف در این جا تأکید روی این واقعیت است که برای به دست آوردن شناختی تا حد ممکن دقیق از زندگی بشر در روزگار باستان، دوره ای تاریخی از سقوط امپراتوری روم غربی در سال ۴۷۶ میلادی به قبل، استفاده از رویکردها و روش های علمی – گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها بر مبنای رویکردی مشخص – اهمیتی تعیین کننده دارد. فرهنگ های باستانی، جوامعی که خارج از محدوده پانصد سال تاریخ مدرن و هزار سال قرون وسطا می زیستند، چنان از ما دور اند که صرف اندیشیدن به آنها زمینه را برای خیال پردازی و، با قدری اغماض، گمانه زنی های سست بنیان آماده می سازد.
اپیگرافی یا کتیبه خوانی یکی از شاخه های علم باستان شناسی است. مقصود از به کارگیری گزاره «علم باستان شناسی» به جای «باستان شناسی» صِرف در این جا تأکید روی این واقعیت است که برای به دست آوردن شناختی تا حد ممکن دقیق از زندگی بشر در روزگار باستان، دوره ای تاریخی از سقوط امپراتوری روم غربی در سال ۴۷۶ میلادی به قبل، استفاده از رویکردها و روش های علمی – گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها بر مبنای رویکردی مشخص – اهمیتی تعیین کننده دارد. فرهنگ های باستانی، جوامعی که خارج از محدوده پانصد سال تاریخ مدرن و هزار سال قرون وسطا می زیستند، چنان از ما دور اند که صرف اندیشیدن به آنها زمینه را برای خیال پردازی و، با قدری اغماض، گمانه زنی های سست بنیان آماده می سازد. فاصله زمانی، تصویر ما از گذشته را در پرده ای از ابهام فرو می برد و کورسوی هر نمایی که عاقبت پس از صدها سال خود را به این پرده برساند در نگاه هیجان زده مردمان امروز هزاران نقش گوناگون به خود می گیرد. چنان که، برای مثال، کشف شدن جامی در محوطه یک کاخ ایرانی متعلق به قرن ششم پیش از میلاد، تنها به این دلیل که از بستر زمانی و مکانی هم تراز با هخامنشیان به دست آمده، این گمان را پیش می آورد که جام مزبور احتمالن روزگاری در دست کورش یا داریوش اول بوده است. چنین فرضیه ای می تواند چنان مجذوب کننده باشد که قابل اتکاتر از آن چه واقعن هست، یعنی یک گمان محتمل، به حساب بیاید. در نتیجه، کشف یک شیء باستانی به عنوان یک داده خام اگر با پردازش علمی همراه نشود می تواند گزارشی پرتفصیل و افسانه وار از چند و چون زندگی شاهانه در دربار هخامنشی به بار آورد که بیشتر شایسته یک متن ادبی است تا شرحی روشنگر از واقعیت های تاریخی. نمونه ای از این حاکمیت تخیل بر تعقل در نتیجه گیری های باستان شناختی را می توان در گزارش شاعرانه، اسطوره زده، و آرمان پرستانه هاینریش شلیمان از کاوش هایش در حیصارلیک، محل احتمالی شهر باستانی تروآ، در شمال غربی آسیای صغیر مشاهده کرد (
Schliemann 1875, 1878
). جواهراتی که شلیمان از دل خاک بیرون کشید و به نام پادشاه اسطوره یی تروآ «گنجینه پریام» نامید، در بررسی های چینه شناختی که بعدها توسط کارل بلِگِر انجام شد متعلق به صدها سال پیشتر از زمانی از کار درآمدند که با اتکا به حماسه های هُمِر، ایلیاد و اُدیسه، دوران پادشاهی پریام بر سرزمین تروآ دانسته شده است.
با این همه، نمی توان گناه افسانه پردازی درباره گذشته را تنها به گردن کاوشگران مفتون و شاعرانه اندیشی انداخت که امروز در شمار «باستان شناسان سنتی» یا «باستان شناسان کلاسیک» رده بندی می شوند. در نوشته های به جا مانده از روزگار باستان – گزارش های تاریخی به اصطلاح دست اولی که تنها سخنان به جا مانده از مردمان گذشته هستند و هیچ پژوهشی بدون مراجعه به آنها به سرانجام نمی رسد – نیز واقعیت های گردآوری شده توسط نویسندگانی همچون هرُدُت و توکودیدس اغلب چنان با افسانه پردازی، باورهای رایج و قوم محور، دیدگاه های شخصی، و خوش ذوقی های ادبی درآمیخته اند که جداسازی و تشخیص آنها از یکدیگر اغلب جز به کمک شواهد باستان شناختی امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر، هرگز نمی توان به طور مطلق به نوشته های تاریخی و ادبی کهن اعتماد کرد و متن آنها را به صرف اعتبار و شهرت نویسنده شان ثبت مستند رویدادهای تاریخی دانست. در مقابل، متن های غیرادبی به عنوان شواهدی که همزمان از وجاهت تاریخی و عینیت باستان شناختی برخوردار اند جایگاهی ویژه در پژوهش های مربوط به فرهنگ های باستانی پیدا می کنند. از جمله این متن ها می توان به کتیبه های سنگی، لوح های گِلی، و طومارهای پاپیروسی اشاره کرد که نوشته هایی مربوط به امور روزمره مثل صورت حساب ها، سندهای ملکی یا ازدواج، گورنوشت ها، و تقدیر نامه ها را ثبت و ضبط کرده اند. اپیگرافی عبارت است از خواندن این گونه متن ها، ترانویسی و ترجمه آنها، تشخیص بستر زمانی و مکانی و فرهنگی تهیه آنها و دسته بندی شان، و سرانجام مطالعه تطبیقی آنها به کمک مقایسه با داده های تاریخی – جغرافیایی و زبان شناختی هم روزگار آنها (مقایسه کنید با تعریف ارائه شده از اپیگرافی در
The Oxford Encyclopaedia of Ancient Greece and Rome, 2010, vol. 7, Inscriptions, Greek, p. 72
). مطلب حاضر، ترسیمی است از فرآیند این روش شناسی با استفاده از بررسی موردی سه سنگ نوشته به عنوان نمونه. اما پیش از هرچیز، نگاهی دقیق تر به شاخه اپیگرافی رشته باستان شناسی می تواند به درک بهتر فرآیندهای کاربردی این علم کمک کند.
اپیگرافی چیست؟
واژه اپیگرافی ترکیبی اروپایی از دو کلمه یونانی «اِپی» به معنای «به، به صورتِ» و «گرافی» به معنای «نوشته» است که در مجموع می توان آن را «به صورت نوشته» ترجمه کرد. در زبان یونانی باستان فعل اِپیگرافِین (
epigraphein
) به معنی «نوشتن روی چیزی» یا «حک کردن» است و واژه اِپیگرافه (
epigraph
) به معنی «نوشته حک شده». مقصود از اپیگرافی در مقام یک شاخه علمی، رفتار با شواهد نوشتاری به دست آمده از فرهنگ های باستانی به مثابه اعضای فرهنگ مادی (
material culture
) است، رفتاری که عبارت است از تشخیص و پیاده کردن جزء به جزء (سنگ) نوشته های باستانی، برگردان آنها به قالبی امروزی و قابل انتشار، و دسته بندی آنها بر اساس یک معیار ثابت و بنیان ساز. بر این اساس می توان گفت که ساختار یک نوشته باستانی نیز به اندازه محتوای متنی آن، اگر نگوییم بیشتر، می تواند برای ما اطلاع رسان باشد. از این رو، اپیگرافی را می توان بررسی ساختاری/نشانه شناختی شواهد متنی، بدون پردازش و تحلیل و تفسیر محتوای معنایی، تعریف کرد. محور تمرکز این شاخه از باستان شناسی، همان طور که در بالا اشاره شد، روی تشخیص و بازخوانی حرف نگارها و واژه هایی است که در قالب کتیبه روی سنگ یا لوح های گِلی کنده شده یا روی ورق های پاپیروس به نگارش درآمده اند، اما در ادامه می تواند خواندن نوشته های روی سکه ها، گلدان ها، پارچه ها، و اشیای دیگر را نیز دربر داشته باشد. بدین ترتیب، خواندن نوشته های کتیبه بیستون و ترانویسی و ترجمه آنها کار اپیگرافیست است، اما بررسی محتوای این نوشته ها به کارشناس تاریخ باستان مربوط می شود. اپیگرافی می تواند به ما بگوید نوشته های روی استوانه کورش به کدام زبان نگاشته شده اند و معنی لفظی آنها چیست، اما تفسیر این نوشته ها، مقصود از نگاشتن خود کتیبه و قرار دادن آن زیر دروازه ورودی یک معبد بابلی از حوزه اپیگرافی خارج می شود، هرچند نباید فراموش کرد در بستر کنونیِ گرایش به پژوهش های چندرشته یی و بینا – رشته یی مرزبندی های خشک و سخت در عمل کمتر پابرجا می مانند. بدین لحاظ، اپیگرافی و زبان شناسی در کنار پژوهش های تاریخی و باستان شناختی بستگی ای تنگاتنگ و تعاملی با انسان شناسی دارند. این بستگی، همان طور که خواهیم دید، از نخستین قدم برای خواندن یک کتیبه خود را نشان می دهد.
با این که اپیگرافی به طور عمده با خواندن کتیبه ها سر و کار دارد، در مطلب حاضر به جای معادل فارسی «کتیبه خوانی» یا هر معادل دیگر، از نام جهانی این شاخه استفاده شده است. مهم ترین دلیل این کاربری، گذشته از همگامی با جریان جهانی پژوهشگری، تنوع و گوناگونی پس زمینه هایی است که متن های باستانی را روی خود جا داده اند: کاشی کاری ها، دیوارهای سنگی، سنگ قبر ها، اسناد حقوقی، مُهرها، طومارها و بسیاری دیگر. وقتی کاوش های باستان شناختی اُبژه ای از این دست را از لا به لای غبار زمان بیرون می کشند – اُبژه ای که علامت هایی روی آن نقش بسته – کار اپیگرافیست آغاز می شود. اما، شاید قدری برخلاف انتظار، نخستین قدم در یک پژوهش اپیگرافی نه تشخیص الفبا یا زبان نوشته بلکه مشخص کردن شکل کامل و نهایی هر علامت (از ورای محوشدگی ها و شکستگی ها) و سپس معلوم کردن این نکته است که آیا علامت های نقش بسته روی اُبژه مورد نظر اصولن نشانه هایی زبان شناختی از جنس الفبا محسوب می شوند یا نه. برای رسیدن به پاسخ این پرسش به شناختی از بستر فرهنگی اُبژه نیاز داریم که همواره محیا نیست. تکه سنگ تراش خورده ای که وسط ویرانه های چند بنای صدها ساله در منطقه ای دورافتاده یافت شده و تعدادی خط و واخط رنگ و رو رفته به زحمت روی سطح آن پیداست، مسئله ای چندین مرحله یی پیش روی اپیگرافیست می گذارد: این تکه سنگ چیست (جزئی از یک دیوار، ستون، کف سازی خیابان، یا اُبژه ای مستقل مثل نیمکت یا سنگ قبر)؟ در چه سازه ای به کار رفته (عمارت مسکونی، پرست
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 