پاورپوینت کامل تبیین فلسفی گرایش به داعش در اروپا ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
5 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تبیین فلسفی گرایش به داعش در اروپا ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تبیین فلسفی گرایش به داعش در اروپا ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تبیین فلسفی گرایش به داعش در اروپا ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

سیدجواد طباطبایی در خلال درس گفتارهای چهارشنبه شب‌ خود با عنوان “ایده‌آلیسم آلمانی” که در موسسه بهاران خرد و اندیشه برگزار می‌شود، در راستای تشریح نظریه وحدت کانت و با توجه به اتفاقات تروریستی اخیر فرانسه که احتمال گسترش آن به ایران نیز وجود دارد، تحلیلی ارائه کرد. گزارش بخشی از سخنان وی را که توسط یکی از دانشجویان تقریر و در اختیار ما قرار گرفته در زیر می خوانید:

سیدجواد طباطبایی در خلال درس گفتارهای چهارشنبه شب‌ خود با عنوان “ایده‌آلیسم آلمانی” که در موسسه بهاران خرد و اندیشه برگزار می‌شود، در راستای تشریح نظریه وحدت کانت و با توجه به اتفاقات تروریستی اخیر فرانسه که احتمال گسترش آن به ایران نیز وجود دارد، تحلیلی ارائه کرد. گزارش بخشی از سخنان وی را که توسط یکی از دانشجویان تقریر و در اختیار ما قرار گرفته در زیر می خوانید:

دکتر سیدجواد طباطبایی با عنایت به اتفاقات تروریستی اخیر فرانسه و با رجوع به نظریه وحدت کانت (۱) گفت: کانت عمدتا از وحدت سخن می‌گوید، بنابراین نظریه وی و بطورکلی ایده‌آلیسم آلمانی که در هگل به اوج می‌رسد، از نظر نظام مفاهیمی که در خصوص نظریه وحدت ایجاد کرد، برای فهمیدن دنیای جدید بسیار مهم است. تمام بحث این مکتب در نهایت، به این نتیجه‌گیری منجر شد که در دنیای جدید چگونه می‌توان وحدت را درست کرد؟ بحث اساسی کانت، فیشته و هگل، مسئله حقوق است. اما پیچیدگی‌ها آنجاست که وحدت حقوقی را چگونه می توان درست کرد؟ فکر جدید دنیای جدید، ناظر بر نظریه وحدت است، و از اینجاست که کلمه وحدت یا

union

پیدا شده و به یک مسئله تبدیل می‌شود.

دکتر طباطبایی پس از این مقدمه و با طرح این پرسش که چرا مسئله وحدت در آلمان مهم‌تر از انگلیس و فرانسه بود، مخاطبین را به شرایط تاریخی آلمان که متشکل از چند صد دولتشهر بود و نیز به ربط فلسفه هر فیلسوف با مسئله و مشکل «پرابلماتیک» کشورش رهنمون شد و با تاکید بر تالی‌های فاسد نفهمیدن اثرات بعدی این مسئله و ترجمه و طرح بدون ضابطه بحثهای «پست مدرنیسم»، این‌گونه ادامه داد که؛ نظریه وحدت اهمیت خود را در اتفاقاتی که اخیرا رخ داده بیشتر نشان می‌دهد.

طباطبایی تاکید کرد که ما می‌توانیم از نظریه وحدت که در آلمان مطرح شده است یک استفاده جمعی بکنیم و آن این‌که جرا در جهان بیرون ایرانی این مسئله (وقایع تروریستی) رخ می‌دهد ولی در ایران به این صورت رخ نمی‌دهد یا تاکنون رخ نداده، به مسائل تاریخی ما بر می‌گردد که با ایده‌آلیسم آلمانی قابل توضیح است. طباطبایی در توضیح شرایط تاریخی ایران گفت؛ امپراتوری مقدس رمی که امپراتوری رمی- ژرمنی بود، در جایی متلاشی شد و از درون آن، نواحی اروپایی متولد شد که بعدها به آن‌ها

Nation

گفتند. این «ملت»ها هرکدام دولت‌های خود را ایجاد کرده و بدین‌وسیله دولت/ملت‌های ملی شکل گرفت.اما در جهان اسلام نیز نوعی امپراتوری درست شد که می‌توان آن را در مقایسه با امپراتوری مقدس مسیحی، امپراتوری مقدس خلافت گفت. ایران پس از آنکه در حوزه این خلافت قرار گرفت، خیلی زود خودش را با گسترش زبان فارسی و ایجاد وحدت «ملی» نوآیین از این خلافت بیرون کشید و همانند مصر نه عرب شد و نه مسلمان در معنایی که کشورهای دیگر شدند، یعنی همان چیزی که به آن «اسلام ایرانی» گفته‌اند.

طباطبایی با ذکر این نکته که خروج ایران از جاذبه خلافت دلایل پیچیده ای دارد که فعلا مورد توجه ما نیست تاکید کرد؛ «ایران یک نظریه است» یعنی ایران جنبه‌های نظری دارد که به ما اجازه داد زبان و فرهنگ آن را دوباره تجدید بکنیم، و همین عدم انحلال ایران در خلافت نشان می‌دهد که ما یکسری امکانات نظری بسیار اساسی داشتیم که با آن توانستیم خود را در آن شرایط پیچیده، در «درونِ بیرون» جهان اسلام بازسازی کنیم و فرهنگ مان را تجدید کنیم، و در نتیجه ما هرگز جزوی از امپراتوری اسلامی نشدیم. ایران به لحاظ دینی درون دستگاه خلافت بود اما به لحاظ غیردینی یا فرهنگی در بیرون آن قرار داشت.

ما ملت ایران، سرزمین ایران و زبان و فرهنگ ایرانی را تجدید کردیم که البته توضیح این امر به زبان اصطلاحات جدید دشوار است، زیرا این تحولات زمانی در ایران تکوین یافت که از علوم جدید که در اروپا پیدا شد و منشأ پیدایش دولت/ملت‌های جدید گردید، خبری نبود.

طباطبایی در مقایسه ملیت ایرانی با ملیت‌های اروپایی گفت؛ آنها جزوی از امت مسیحی بودند که بعداً از آن استقلال یافتند، اما ایران هیچگاه جزوی از دستگاه خلافت نبود که بگوییم از آن بیرون آمد و سپس ملت ایران را شکل داد. ما قبل از اینکه کلمه «ملت» در معنای امروزی را داشته باشیم، به صورت طبیعی ملت ایران را داشتیم، حال آنکه ملت‌های اروپایی نتیجه و مولود کلمه «ملت» در معنای جدید هستند. درواقع کلمه «ایران» به بیان اشمیت در رساله الهیات سیاسی، یک کلمه

Pregnant

است، یعنی آبستن مفاهیم بسیار دیگری بود. مضمون «ملت» و «وحدت ملی» داخل مفهوم ایران بود، بنابراین همانند اروپاییها به مفاهیم جدید برای ملت‌سازی نیازی نداشتیم.

طباطبایی در ادامه بحث مفهوم «دولت» را مورد توجه قرار داد و گفت؛ این ملت، دولت خود را نیز به طور طبیعی داشت، بنابراین ما به‌همین دلیل به دولت ملی در معنای

State

امروزی، یعنی دولت مستقل از فرد رییس دولت، نرسیدیم، هرچند آن را بصورت طبیعی داشتیم، به عبارت دیگر ایرانیان زمانی دولت و ملت یا «امر ملی» را داشتند که مفهوم دولت در معنای جدید ملی که محصول علوم اجتماعی جدید است وجود نداشت. کشورهای دیگر، چون از چیزی (دولت/امت مسیحی یا اسلامی) بیرون آمده بودند بنابراین باید «هویت» جدید خود را تعریف می کردند. اما ما اصلا وارد نشده بودیم تا پس از خارج شدن به بازتعریفِ هویت جدیدی نیاز داشته باشیم، به‌سخن دیگر، هویت ایرانی استمرار تاریخی خود را حفظ شده و مانند بقیه هویت‌ها در جایی دچار گسست و انقطاع نشده است.

طباطبایی گفت؛ در جهان اسلام، کشورهای مهم باستانی مانند مصر و سوریه و… وارد خلافت اسلامی شدند؛ همانطور که مناطق ژرمن نشین و فرانک نشین در اروپا وارد جمهوری مسیحی شده بودند. این کشورها و ملتها (متسامحا) با ورود در امت مسیحی، به یک معنا هویت باستانی خود را در داخل امت مسیحی از دست داده بودند، و وقتی از امت مسیحی خارج شدند، هویت‌های ملی خود را بازیافتند. اما در جهان اسلام وقتی کشورها وارد خلافت شدند هویت قبل از اسلام خود را از دست دادند، بنابراین وقتی آنان با فروپاشی خلافت در بغداد در قرن هفتم هجری، به تدریج از خلافت خارج شدند، به‌نوعی می‌بایست هویت باستانی خود را نیز تجدید می‌کردند، به‌خلاف ما که به‌لحاظ فرهنگی مستقل و «ملی» مانده بودیم. اما این کشورها پس از خارج شدن از امت/خلافت اسلامی، همچنان عرب و مسلمان ـ به همان کیفیتی که در داخل خلافت بودند ـ باقی ماندند. چون این کشورها هویت باستانی خود را در درون خلافت و امت از دست داده بودند و در دوران جدید و به ویژه با استعمار، وقتی به تدریج از خلافت خارج شدند بنابراین سعی کردند با ترجمه مقولات جدید به نوعی به خودشان هویت ببخشند و در نتیجه ناچار شدند بگویند ما مصری و الجزایری و …. هستیم، اما عرب و مسلمان هم هستیم. اسلام ما عین عرب بودن ماست و بالعکس. تا دهه‌ها و سال‌های اخیر، روشنفکری عرب تلاش کرد یک ایدئولوژی عربی درست کند و بگوید که ما عرب مسلمان هستیم و در جهان اسلام نقش بی‌بدیلی را ایفا کرده‌ایم.

طباطبایی در ادامه این تحلیل گفت روشنفکری عرب هم البته یک دشمن بزرگ به نام ایران برای خود تراشیده است تا مشکلات هویتی تاریخی خود را به آن ارجاع بدهد. روشنفکری عرب در فرار از دشمنی تاریخی به‌نام ایران و از طریق ترجمه های آثار اروپایی، متوجه ابن‌رشد شدند و گفتند ابن‌رشد رنسانس ما بوده است. و در پاسخ به این پرسش که چرا این رنسانس، یعنی اندیشه ابن‌رشدی دوام نیاورد! گفتند که، عرفان ایرانی بر اندیشه تعقل‌گرای ابن‌رشدی غلبه یافت و رنسانس عربی را از بین برد بنابراین مشکل ما ایران است!

طباطبایی پس از این سخنان روشنفکری عرب را مورد مخاطب قرار داد و گفت؛ آنها نکته‌ای را متوجه نمی‌شوند و آن اینکه؛ اتفاقی که در این بخشهای جهان اسلام رخ داده، این است که این‌ها همچنان خود را درون مفهوم امت(خلافت) توضیح می‌دهند و در عین‌حال دولتهای خود را نیز «ملی» می‌دانند!!. بخش مهمی از افراد این کشورها، در یک اقدام تناقض‌آمیز، هم سعی می‌کنند خود را با مفهوم «امت» بفهمند و هم ادعای دولت «ملی» را دارند و از آن استفاده می‌کنند.«امر امتی» یعنی امری که متعلق به همه مسلمانان است و «امرملی» یعنی امری که فقط متعلق به من مصری و الجزایری و مراکشی و … است، و این دو را نمی‌توان باهم جمع کرد. مسئله اساسی این است که شبح فروپاشیده امت همچنان بر دنیای این‌ها سنگینی می‌کند تا حدی که اجازه نمی‌دهد خود را «ملت» در معنای جدید ببینند. نمی‌توانند ملت باشند چون جزو امت بزرگتری هستند، در نتیجه وقتی ادعاهای «ملی» مطرح می‌کنند، طبیعی است که نمی توانند آن را توضیح دهند زیرا مفاهیم اندیشه غربی ناظر بر تاریخ غرب است که با شرایط و مواد تاریخی آنان سازگار نیست. به‌عنوان مثال وقتی یک مصری ادعای «ملی» بکند، پای فرعون پیش می‌آید که برای یک مصری بدترین ادعا، داشتن سابقه فرعونی است. البته آن‌ها از مزایای توریستی و ارزی آن استفاده می‌کنند، اما بزرگترین مانع برسر راهشان، این است که بگویند ما ملتی با سابقه تاریخی فرعونی هستیم.

طباطبایی با اشاره به این تناقض گفت؛ روشنفکری عرب از یکسو نمی‌تواند ادعای هویت «ملی» بکند چون فرهنگ کهن آن در امت منحل شده و از بین رفته و فقط جنبه توریستی آن وجود دارد، از سوی دیگر، امت نیز به‌صورت عملی وجود ندارد، بنابراین نمی‌توانند هویت متشخصی برای خود تعریف کنند. این بخش از جهان اسلام در دنیای جدید، با یک اشکال اساسی روبرو هست

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.