پاورپوینت کامل نقد عقل محض ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد عقل محض ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد عقل محض ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد عقل محض ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

نقد به معنی تجزیه و تحلیلی است برای سنجش و تمییز کانت به «عقل محض» حمله نکرده است مگر در آخر کار برای تعیین حدود آن. کانت امیدوار بود که حدود امکانات عقل را نشان دهد و آن را از معلومات غیرمحض و غیرخالص که از راه حواس حاصل شده و تغییر شکل داده است جدا سازد و بالاتر قرار دهد. زیرا «عقل محض» عبارت است از معلوماتی که از راه حواس حاصل نمی‌گردد، بلکه از هر حس و تجربه‌ای مستقل است و مربوط به طبیعت و فطرت و ساختمان ذهن ماست.

ترجمه: دکتر عباس زریاب خویی/ نقد به معنی تجزیه و تحلیلی است برای سنجش و تمییز کانت به «عقل محض» حمله نکرده است مگر در آخر کار برای تعیین حدود آن. کانت امیدوار بود که حدود امکانات عقل را نشان دهد و آن را از معلومات غیرمحض و غیرخالص که از راه حواس حاصل شده و تغییر شکل داده است جدا سازد و بالاتر قرار دهد. زیرا «عقل محض» عبارت است از معلوماتی که از راه حواس حاصل نمی‌گردد، بلکه از هر حس و تجربه‌ای مستقل است و مربوط به طبیعت و فطرت و ساختمان ذهن ماست.

در آغاز کار، کانت با لاک و مکتب انگلیسی به مبارزه برمی‌خیزد: همه معلومات ما از راه حس نیست. هیوم خیال می‌کرد که عدم روح را ثابت و مدلل داشته است و می‌گفت اذهان ما چیزی جز تتابع و تداعی افکار و صور نیست و آنچه را ما یقین می‌پنداریم مظنونات و احتمالاتی است که همواره در خطر و معرض بطلان است.

کانت می‌گفت این استنباطات غلط نتیجه مقدمات غلط است: شما تأکید می‌کنید که تمام معلومات ما از راه حواس «جدا و منفصل از هم» به دست می‌آید؛ طبیعی است که از چنین اموری ضرورت و لزوم درک نمی‌شود و نتایج لایتغیری که با یقین ابدی همراه باشد از آن حاصل نمی‌شود؛ در این صورت طبیعی است که شما نباید انتظار «رویت» روح خود را داشته باشید حتی با دیده باطن. قبول می‌کنیم که اگر تمام معلومات از راه حواس و عالم خارج، که چیزی از نظم و ترتیب از آن مفهوم نمی‌شود، حاصل گردد یقین مطلق غیرممکن خواهد بود. ولی اگر معلوماتی داشته باشیم که از حس و تجربه مستقل و صحت آن پیش از هر تجربه و آزمایشی قطعی و یقینی باشد (به اصطلاح «معلومات قبلی») چه خواهید گفت؟ در این صورت حقیقت مطلق و علم مطلق ممکن خواهد بود، چنین نیست؟ آیا چنین معلوماتی وجود دارد؟ مسئله‌ای که نقد نخستین طرح می‌کند همین است. «سؤال من این است: اگر ماده و مساعدت تجربه از میان برود، با عقل چه کاری خواهیم توانست انجام دهیم.» بنابراین، «نقد» تشریح و آزمایش فکر و کشف مبدا و تحول مدرکات و تجزیه و تحلیل ترکیب ذهن است. به عقیده کانت تمام فلسفه همین است. «هدف عمده من در این کتاب این است که به سرحد کمال برسم و به جرأت می‌توانم ادعا کنم که هیچ مسئله فلسفی نیست که در اینجا حل نشده است و یا لااقل کلید آن به دست داده نشده است.» «بنایی ساخته‌ام که از روی و مفرغ بادوامتر است.» با چنین تفاخری طبیعت ما را به ابداع تشویق می‌کند.

«نقد» یک دفعه وارد مطلب می‌شود. تجربه به هیچ وجه تنها راه درک و علم نیست. تجربه فقط ما را «به آنچه هست» راهنمایی می‌کند نه به آنچه «باید باشد» و «جز آن نمی‌تواند باشد». بنابراین از تجربه حقایق کلی به دست نمی‌آید؛ عقل ما که مخصوصاً تشنه چنین حقایقی است از تجربه تشویق و تحریک می‌شود ولی قانع نمی‌گردد. حقایق کلی که همچنین متصف به ضرورت ذاتی هستند باید از تجربه مستقل و فی‌نفسه و با لذات قطعی و یقینی و صریح باشند. یعنی حقایق بدون نظر و توجه به تجربیات بعدی ما واقعیت دارند و حتی این واقعیت باید پیش از تجربه و «به نحو اولی» هم وجود داشته باشد. «ریاضیات برهان و نمونه عالی است از این که تا چه اندازه ما می‌توانیم معلومات مستقل از تجربه به دست آوریم.» معلومات ریاضی ضروری و قطعی است و نمی‌توانیم قبول کنیم که تجربیات آینده بطلان آن را ثابت خواهد کرد. می‌توانیم معتقد باشیم که آفتاب ممکن است فردا از مغرب طلوع کند یا روزی آتش هیزم را مانند پنبه کوهی نسوزاند؛ اما هرگز نمی‌توانیم تصور کنیم که حاصل ضرب دو در دو عددی غیر از چهار باشد. صحت این حقایق جلوتر از تجربه است و اصلاً چه در گذشته و چه در حال و آینده ربطی به تجربه ندارد. بنابراین ریاضیات حقایق ضروری و مطلق هستند و به هیچ وجه نمی‌توان تصور کرد که روزی این حقایق مبدل به اوهام شوند. این صفت و خاصیت اطلاق و ضرورت از کجا حاصل می‌شود؟ مسلم است که از تجربه حاصل نمی‌گردد؛ زیرا تجربه چیزی جز محسوسات و حوادث منفصل و مجزا از هم به دست نمی‌دهد و ممکن است روزی توالی این حوادث به هم بخورد. صفت ضرورت در این حقایق مربوط به ساختمان ذاتی ذهن ماست و مربوط به عمل طبیعی و ناگزیزی است که اذهان ما باید انجام دهند. زیرا ذهن انسانی به منزله موم ساده نقش‌پذیری نیست که حوادث و تجربیات و محسوسات به دلخواه و هوس خود در آن اثر خود را ترسیم کنند (رأی اصلی کانت همین است) و نیز ذهن نام انتزاعی سلسفه افکار و حالات دِماغی نمی‌باشد. ذهن عضو و عامل فعالی است که محسوسات را با هم وفق می‌د‌هد و به قالب صور درمی‌آورد.

جدال متعالی باید به فلسفه الاهی یادآوری کند که جوهر و علیت و وجوب مقولات نهایی هستند یعنی فقط وجوه و حالات طبقه‌بندی و تنظیم محسوساتند که به وسیله ذهن انجام می‌شود و فقط درباره ظواهر و پدیده‌هایی که به ذهن ما وارد می‌شوند قابل استعمال می‌باشند؛ این مفاهیم درباره امور فی‌نفسه جهان (که فقط حدسی و استنباطی هستند) قابل استعمال نیست، این نمی‌تواند به وسیله عقل نظری اثبات شود.

نقد نخستین بدین‌ترتیب پایان می‌پذیرد. می‌توانیم تصور کنیم که دیوید هیوم، که خود مانند کانت مهیب و وحشتناک بود، چگونه به نتایج حاصل از فلسفه او خواهد خندید. این کتاب سنگین مهیب هشتصد صفحه‌ای با اصطلاحات پیچیده و مغلق خود می‌خواهد مسائل فلسفی را حل کند و در ضمن مطلق بودن علم و حقیقت اساسی مذهب را ثابت نماید. ولی ببینیم در حقیقت چه کار انجام داده است؟ عالم زودباور علم و دانش را زیر و رو ساخته و دامنه فعالیت آن را محدود کرده است به عالمی که به اقرار خود فقط ظواهر است و در ماورای آن فقط تناقضات مضحک وجود دارد؛ «نجات» علم بدین ترتیب صورت گرفته است! بیشتر صفحات پر سر و صدا و جالب کتاب مصروف اثبات این مطلب است که موضوعات دینی از قبیل بقای روح و وجود خداوند بخشنده مهربان را نمی‌توان از راه عقل ثابت کرد. این است معنی «نجات» مذهب! جای شگفتی نیست که کشیشان آلمانی که از این نتایج سخت برآشفته بودند برای انتقام به سگان خود نام ایمانوئل کانت نهاده بودند.

و نیز جای تعجب نیست که هاینه این استاد کوچک دانشگاه کونیگسبرگ را با روبسپیر مهیب مقایسه می‌کند؛ روبسپیر فقط یک شاه و چند هزار فرانسوی را کشت، یک آلمانی می‌تواند از آن درگذرد؛ ولی کانت به قول هاینه خدا و در ضمن آن عالیترین استدلالات فلسفه کلام را کشته است. «چه اختلاف و تفاوت بارزی بین ظاهر آرام این فیلسوف با افکار مخرب جهان برهم زن او وجود دارد! اگر همشهریان او در کونیگسبرگ معانی افکار و سخنان او را درک می‌کردند در برابر این فیلسوف بیشتر حالت رعب و وحشت آمیخته به احترام را می‌گرفتند، همان حالتی که در برابر یک دژخیم می‌گیرند؛ در صورتی که دژخیم فقط انسان‌ها را می‌کشد. ولی همشهریان ساده او فقط به او به نظر استاد دانشگاه می‌نگریستند و هنگامی که در ساعت معین به گردش می‌رفت دوستانه و با تعظیم به او سلام می‌نمودند و بعد ساعت خود را میزان می‌کردند. این کاریکاتور است یا وحی و الهام؟

کانت قدرت و شجاعتی از خود بروز داد که از مرد هفتاد‌ساله‌ای بعید می‌نمود. وی کتاب را به شهر ینا پیش یکی از دوستان خود فرستاد و به وسیله او این کتاب جزو مطبوعات دانشگاه به چاپ رسید. ینا از سلطه پروس خارج بود و جزو قلمرو دوک ویماز بود که شخص آزادیخواهی بود و به گوته توجه داشت. نتیجه آن شد که در سال ۱۷۹۴ فرمان با آب‌و تابی از دربار پادشاه پروس برای کانت فرستاده شد که در آن چنین نوشته بود: «اعلیحضرت ما از مشاهده اینکه شما فلسفه خود را در راه تخریب و تضییع اصول مهم و اساسی کتاب مقدس و مسیحیت به کار می‌‌برید، سخت ناراضی است. از شما می‌خواهیم که بلافاصله در این باب توضیح درستی بدهید و انتظار داریم که در آینده موجبات چنین ناخشنودی را فراهم نیاورید، بلکه چنانکه وظیفه‌تان اقتضا می‌کند باید استعداد و قدرت خود را به کار برید تا مقاصد اجداد ما کاملاً برآورده شود. اگر با این فرمان مخالفت کردید باید منتظر نتایج ناگوار باشید.» کانت جواب داد که هر عالمی حق دارد عقاید خود را در باب مذهب آزادانه بیان کند و آراء خود را در دسترس مردم بگذارد؛ ولی متعهد می‌شود که در زمان حکومت این پادشاه سکوت را مراعات کند. بعضی از نویسندگان شرح حال او که به نیابت از او می‌خواستند دلیرانه‌تر رفتار کنند، از این تسلیم وی اظهار ناخشنودی می‌کنند؛ ولی باید به خاطر آورد که کانت هفتاد ساله بود و سلامتش همواره در معرض خطر؛ از این جهت هرگز مزاج او با مبارزه سازگار نبود؛ بعلاوه، وی پیام خود را به گوش جهانیان رسانده بود.

سیاست و صلح‌پایدار

حکومت پروس می‌توانست از عقاید کانت در فلسفه و الاهیات چشم بپوشد، اگر عقاید سیاسی او از مشی سیاسی دولت منحرف و دور نمی‌بود. سه سال پس از جلوس فردریک ویلهلم دوم، انقلاب فرانسه تخت سلاطین اروپا را به لرزه درآورد. هنگامی که استادان دانشگاه پروس می‌خواستند از حقوق شرعی و قانونی پادشاه خود دفاع کنند کانت شصت و پنج ساله همچون جوانان انقلاب فرانسه را با شور و شوق استقبال کرد و با چشم اشکبار به دوستان خود چنین گفت: «حال می‌توانم مانند شمعون بگویم،خداوندا اکنون بگذار تا بنده تو بیارامد، زیرا دیدگان من سلام و رحمت تو را دیدند.»

در سال ۱۷۸۴ شرح مختصری در باب عقاید سیاسی خود به نام «اصل طبیعی نظم سیاسی و ارتباط آن با تاریخ عمومی عالم» منتشر کرد. کانت تنازع افراد را با کل مبدأ بحث خود قرار داد؛ برخلاف هابز که از آن وحشت داشت آن را وسیله‌ای دانست که طبیعت برای پیشرفت و تکمیل استعداد مخفی حیات به کار می‌برد، تنازع لازمه ذاتی پیشرفت است. اگر خصوصیات فردی به کلی در اجتماع مستهلک می‌شد، انسان رو به انحطاط می نهاد، مخلوطی از روح فردی و رقابت لازم است تا انسانیت به بقا و پیشرفت خود ادامه دهد. «بدون خصایص انفرادی مردم مانند چوپانان «آرکادیا» در یک زندگی یکنواخت و رضایت محض و محبت متقابل به سر خواهند برد؛ ولی در چنین حالی استعدادات نهانی آنها به حال نطفه باقی خواهد ماند و رشد نخواهد کرد.» (بنابراین کانت کورکورانه از روسو پیروی نمی‌کند.» «پس باید از این روح انفرادی و رقابت و خیرخواهی و از این میل غیراجتماعی به تملک و قدرت سپاسگزار بود. … انسان آرزومند اتفاق و یگانگی است؛ ولی طبیعت بهتر می‌داند که برای پیشرفت انواع چه لازم است؛ طبیعت خواهان تنازع است تا انسان مجبور شود نیروهای خود را از نو به کار اندازد و مواهب و استعدادهای طبیعی خود را جلوتر ببرد.»

پس بنابراین روی‌هم رفته تنازع برای وجود امر شری نیست. مع‌ذلک مردم به زودی در می‌‌یابند که باید این تنازع محدود به حدود معینی باشد و قوانین و احکام وعادات، آن را به نظم و ترتیب در آورند؛ مبدأ و تکامل اجتماع مدنی از همین جاست. «ولی همین روح انفرادی که در افراد هست، در هر اجتماعی نیز هست و آن را وادار می‌کند که این معنی را در روابط خارجی خود، یعنی در روابط دولت با دول دیگر، بدون قید و بند به کار برد؛ و در نتیجه هر دولتی باید از دول دیگر همان رفتار شرآمیز را که افراد پیش از اجتماع با هم داشتند منتظر باشد، تا آنکه یک اتحاد مدنی آنها را مجبور کند که روابط خود را به موجب قوانین منظم سازند.» این هنگامی است که اقوام نیز مانند افراد از حال توحش طبیعی به درآیند و برای حفظ صلح با هم میثاق بندند. معنی کامل و حرکت کامل تاریخ عبارت است از افزایش تدریجی حدود و قیود تعدی و تجاوز و بسط دایمی میدان صلح. «اگر تاریخ بشر را مانند یک کل در نظر بیاوریم، عبارت خواهد بود از اجرای طرح نهانی طبیعت به تشکیل یک حکومت قانونی سیاسی که از درون و بیرون کامل باشد، تنها حکومتی که مواهب طبیعی بشر بتواند در آن رشد و نمو کند.» اگر چنین پیشرفتی حاصل نشود، کوشش دایمی تمدن‌‌ها مانند سعی سیسوفوس است که سنگ غلطان عظیمی را با رنج تمام بالای تپه می بَرد ولی از آن بالا به ته دره می‌غلطد و دوباره کار را از سر می‌گیرد. در این صورت تاریخ یک جنون دایمی و سردرگم خواهد بود؛ «در این صورت باید مانند هندوان معتقد شویم که زمین جایی است برای دادن کفاره گناهان سابق فراموش شده.»

مقاله «صلح پایدار» بسط و شرح عالی این موضوع است. (این مقاله در سال ۱۷۹۵ هنگامی که کانت هفتاد و یک ساله بود منتشر شد.) کانت خود می‌دانست که عنوان «صلح پایدار» چقدر خنده‌دار است و خود زیر این عنوان نوشته بود«صاحب مهمانخانه‌ای در هلند بر روی تابلوی مهمانخانه خود تصویر قبرستانی کشیده بود و این عنوان را از روی مسخره زیر آن نوشته بود.»

کانت مانند مردم هر عصر شکایت داشت از اینکه «دولت‌های ما برای تعلیمات عمومی پولی خرج نمی‌کنند… زیرا تمام عایدات آنها صرف تهیه جنگ دیگری می‌گردد.» اقوام و ملل به تمدم حقیقی نمی‌رسند مگر آنکه از سربازگیری دایمی چشم بپوشند(اگر به خاطر بیاوریم که پدر فردریک کبیر نخستین کسی بود که سربازگیری عمومی و دایمی را برقرار کرد، جرئت و جسارت نظریات کانت معلوم می‌گردد. ) «داشتن قشون دایمی دول دیگر را وادار می‌کند که در افزون قوای نظامی بر هم سبقت جویند و این رقابت انتها ندارد. مخارج این امر سبب می‌شود که صلح از جنگ سختتر و دشوارتر گردد و سپاه دایمی مجبور است که برای تخفیف این بار به هجوم مبادرت ورزد.» زیرا هنگام جنگ سپاهیان مخارج خود را بر اقوام دیگر تحمیل می‌کنند و از تحمیل هزینه خود بر دیگران و غارت اموال آنان زندگی می‌نمایند؛ البته این غارت بهتر است که در مملکت دیگر صورت گیرد وگرنه بالضروره در داخله خود مملکت صورت خواهد گرفت تا مخارج همه از کیسه حکومت نباشد.

این لشکرداری و سپاهگیری، به عقیده کانت، نتیجه حمله اروپائیان به آمریکا و آفریقا و آسیاست؛ و ناشی از جنگ دزدان برای تقسیم غنایم است. «اگر دشمنیی را که وحشیان با بیگانگان می‌کنند با رفتار غیرانسانی دول تجارتی و متمدن قاره خود بسنجیم، از رفتار ظالمانه‌ای که این اقوام متمدن در نخستین برخورد با اقوام و ممالک بیگانه می‌کنند دچار ترس و وحشت خواهیم شد. تنها قدم نهادن به سرزمین دیگران را، اروپائیان فتح می‌نامند. به محض اینکه آمریکا و زنگبار و هند و «کاپ » و «دماغه امید» را کشف کردند، خیال کردند که این ممالک بی‌صاحب است؛ زیرا ساکنان اصلی را آدم حساب نکردند… تمام این اعمال را اقوامی مرتکب شدند که دم از تقوا و درستکاری می‌زنند. و در حالی که ظلم و ستم را مانند آب خوردن حلال می‌دانند خود را برگزیده‌ترین افراد دین صحیح می‌پندارند.» این روباه پیر کونیگسبرگ به این زودی ساکت نمی‌شود!

کانت این حرص و ولع استعماری را ناشی از وضع حکومت‌های اروپایی می‌داند که زمام امورشان دست اغنیا و توانگران است. غارت مستعمرات به دست عده معدودی می‌رسد و تقسیم می‌‌شود و حاصل تقسیم مبلغ بسیار مهمی است، اگر دموکراسی مستقر می‌‌شد و هر کسی در حکومت و قدرت سهمی می‌داشت، غارت اموال دیگران بین تمام افراد تقسیم می‌گردید و در این صورت حاصل تقسیم مبلغ مهمی نمی‌شد که موجب وسوسه و تحریک مجدد گردد. از اینجا می‌توان گفت که «نخستین ماده برای استقرار صلح پایدار» چنین است: «در هر مملکتی باید حکومت جمهوری برقرار شود و این باید برای قاطبه افراد ملت باشد.» اگر کسانی که باید به جنگ بروند در انتخاب جنگ و صلح مختار بودند، تاریخ مدت زیادی با خون آغشته نمی‌شد. «در حکومتی که افراد حق رأی نداشته باشند، یعنی حکومت جمهوری نباشد، تصمیم به جنگ ساده‌ترین و سهلترین امور است. زیرا در چنین صورتی رئیس دولت عضوی از افراد مردم نیست بلکه حاکم بر مقدرات آنهاست و خود به جنگ نخواهد رفت و به لذت طعام و شراب و شکار و جشن و سرور او لطمه‌ای نخواهد خورد. از این جهت می‌تواند به دلایل جزئی و بی‌معنی به جنگ اقدام کند، گویی به شکار می‌رود.

برای درست نشان دادن اقدامات خود و صحیح و عادلانه وانمودن این جنگ و هجوم، به دیپلماتها که برای نشان دادن خوش خدمتی همواره آماده‌اند، دستور می‌دهد.» چقدر این سخنان با اوضاع عصر حاضر مطابق است!

پیروزی ظاهری انقلاب بر قوای ارتجاع در ۱۷۹۵ کانت را امیدوار ساخت که دیگر در اروپا حکومت‌های جمهوری مستقر خواهد شد و یک نظم بین‌المللی مبنی بر دموکراسی به وجود خواهد آمد که به استثمار و استعمار خا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.