پاورپوینت کامل شرحی بر داستان «صیاد و عفریت» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شرحی بر داستان «صیاد و عفریت» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شرحی بر داستان «صیاد و عفریت» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شرحی بر داستان «صیاد و عفریت» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
اصولاً نمادها دو وجه دارند، بعضی دلالتهایی هستند جهت ایضاح و بر یک مدلول نظارت دارند و بعضی از نمادها دالهایی با چند معنای متعدد و در مواردی متفاوت هستند که وجه اول به استعاره و تشبیه نزدیک است و وجه بعدی ایهام و خیالانگیزی دارد. داستانهای شیخ شهابالدین سهروردی نظیر «عقل سرخ» و «آواز پر جبرییل» و داستانهای ابوعلیسینا، مانند «سلامان و ابسال» به نمادهای گسترده و چندوجهی تعلق دارند. از این منظر است که داستان «صیاد و عفریت» در هزار و یک شب، مانند بیشتر آن داستانها و یا حکایتها قابلیت تأویل در معرفت نفس و از منظر حکمت خسروانی و فلسفه مشهور به اشراق را دارد.
اصولاً نمادها دو وجه دارند، بعضی دلالتهایی هستند جهت ایضاح و بر یک مدلول نظارت دارند و بعضی از نمادها دالهایی با چند معنای متعدد و در مواردی متفاوت هستند که وجه اول به استعاره و تشبیه نزدیک است و وجه بعدی ایهام و خیالانگیزی دارد. داستانهای شیخ شهابالدین سهروردی نظیر «عقل سرخ» و «آواز پر جبرییل» و داستانهای ابوعلیسینا، مانند «سلامان و ابسال» به نمادهای گسترده و چندوجهی تعلق دارند. از این منظر است که داستان «صیاد و عفریت» در هزار و یک شب، مانند بیشتر آن داستانها و یا حکایتها قابلیت تأویل در معرفت نفس و از منظر حکمت خسروانی و فلسفه مشهور به اشراق را دارد.
الفـ عدهای از عرفای بزرگ، در تاریخ ایران و جهان، نظیر عطار و مولانا و ابوسعید ابیالخیر و دیگران، از داستانهای مکتوب دوران خود و همچنین از افسانههای رایج در فرهنگ شفاهی و یا حتی از ترانهها و دوبیتیها و باورهای مرتبط با فرهنگ مردم، تأویلاتی در طریق معرفهالنفس داشتهاند، آنطور که هر اسطوره (همانند رویکرد عطار به تهمورث دیوبند) و هر افسانه مکتوب و یا شفاهی و یا آداب و رسوم مردمی را (مانند رویکرد مولانا در مثنوی) در معرفی تأویل و تحلیل و بررسی و رمزگشایی نمادها درآوردهاند. از منظر آن ادراکات رایج در جهان متمدن و پیشامدرن، انسان عالم صغیر است که عالم کبیر را در خود منعکس دارد و همه جهان مشهود و نادیدنی در مسیر سلوک بوده و هر چیز، نشانهای از اصل نادیدنی محسوب میشده است. بسیاری از شعرهای فرهنگ مکتوب ما، ناظر به همین معناست:
در غیـب هست عـودی عالـم از اوسـت دودی
یک هست نیست رنگی کز اوست هر وجودی
بر آن اساس، گیتی و هرچه در آن، انعکاس عالم مینو و معناست. انسان جایگاه ویژهای در هستی دارد که شناسای نیک و بد است. در دورترین ادراکات متعلق به بینالنهرین، مردوک نخستین انسان را به عالم وجود میآورد تا خدمتگزار ایزدان باشد و در اساطیر ایرانی، انسان کالبدپذیر میشود. تا در جدال اهورا و اهریمن، یاریگر اهورا مزدا باشد. تمام هستی مظهر محسوب میشود که:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
و همچنین: نکتهها هست بسی، محرم اسرار کجاست؟
در چنین دریافتی، محرم اسرار، رازها را کمابیش میداند و از آنها به زبان «رمز» و یا به عبارتی به زبان «نماد» صحبت داشته و از قدیمالایام مانند سلوک مهریون در هفت مرحله، برای رهروان رازگشایی داشته و باور بر این بوده که هر کس، بنا به سیر معنوی خود، بهرهای از آن رازها میبرده است. به تعبیر مولانا بر نردبام صعود، هر شخصی در هر پلهای تعجب میکند که حیرت دیگران به چه جهت است؟
زیرا که جهان و مقولهها و مفاهیمی چون زمان و مکان و تمام عیون و از آن جمله انسان ـ و به ویژه انسانـ محمول رازهایی ظل مفاهیم نیک و بد، اهورایی و اهریمنی واقع شده و هر که در سیر صعودی از ماده و گیتی و اعیان آن به معنا عبور دارد، تحت رازآموزی مسیر و قوس نزولی از مینو به ماده را گذر دارد. در این سلوک هرچیز عامل ایجاد شگفتی، و یا به عبارتی بهتر، عامل حیرت است که: حیرت اندر حیرت آمد این جهان! و در فلسفه معاصر، اگزیستانسیالیستی مثل گابریل مارسل، شگفتی و یا حیرت مربوط به موضوعی است که «راز» نامیده میشود و در «راز» فاعل شناسا و موضوع شناسایی هر دو در همدیگر مجذوب و ادغام میشوند، چون که جهان هم، جوهر و هدفمند محسوب میشود. بنابراین هرچند حیرتآور است که در داستان «صیاد و عفریت»، از دریایی خمره سربستهای به دست صیاد طالب رزق و روزی بیفتد و حامل عفریتی باشد که حضرت سلیمان و وزیر دانشمندش آصف بن برخیا او را به سبب شرارت محبوس کردهاند و عفریت که تا مرحلهای موضوع شناسایی صیاد است، در ادامه تبدیل به عامل شناسایی و رازگشایی از جزیرهای میشود که ماهیهای رنگارنگ دریاچه پیرامونش را پر کردهاند و ادامه داستان که از نمادهای تأویلپذیر براساس حکمت خسروانی و حکمت هرمسی و فلسفه اشراق، سرشار شده است و از منظری شباهت فراوان به داستانهای اشراقیونی چون شیخ اشراق و یا سلامان و ابسال دارد، موضوع اگرچه شگفتانگیز و حیرتآور است ـ چون که با «راز» مرتبط است ـ اما بعید نیست، چون که همهچیز مظهر و نشانه و محل جلوه و یا تجلیگاه محسوب میشود که به قول حافظ:
ما، در پیاله عکس رخ یار دیدهایم ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
بنابراین در هزار و یک شب و در قصهها (ویا افسانهها)ما با وصال و سرخوشی و یا با «حکمت شادمانه» مواجه میشویم.
البته هزار و یک شب، خاصه در اولین داستانهایش و در بعضی دیگر از داستانهای نمادین و چند لایهاش، در دورهای شکل گرفته که در بینالنهرین، مصر، ایران و آسیای صغیر و در میان اقوام پیرامون همچون هندیها و دیگر اقوام باستانی مانند قوم بنیاسرائیل، تمدن بشر مدتهای مدید بود که دیگر از مراحل اجتماعات بدوی گذشته و در مدنیت و فرهنگ نسبتاً پیشرفته و متکی بر یکجانشینی، اسطورههای خام و ابتدایی از پرستش عناصر طبیعت به اساطیری عالیتر ارتقاء یافته بودند و در زمان ایجاد هزار و یک شب، دیگر به جای اقوام متعدد و متفاوت و کوچکتر و در حال جدال با همدیگر و منافع متضاد، مدنیت در کشاورزی و دامداری تقریباً توسعه یافته و در علوم ریاضی و هندسه و در علوم تجربی و انسانی و حقوق (مانند قوانین حمورابی و یا ده فرمان در تورات و یا منشور حقوق بشر کورش بزرگ) و امثالهم، به هر حال به مرحله ایجاد دولتهای متمرکز رسیده و در وجه باورهای مینوی، با باورهایی همچون زروانیگری که امور متضاد در شرور طبیعت و شرور اجتماع و در تقابل با آن، نیکوکاری و خردمندی و احترام به هستی و همنوع و مانند اینها و ارجاع آنها به امر واحد و یا در مهرپرستی و گذر از پرستش عوامل و عناصر طبیعت به مفاهیم مینوی و ارتباط آن با مقولههای اخلاقی و امثالهم، اولین گامها به سوی یگانهپرستی برداشته میشد و در عین حال اثر ارزشمندی چون هزار و یک شب، در واقع دایرهالمعارفی از باورها و اساطیر هست.
بنابراین در خیلی از داستانهای هزار و یک شب، نظیر همین داستان «صیاد و عفریت»، هم موضوع و هم فاعل شناسایی، هر دو تبدیل به موضوع شناخت، منتها در ساحتی از واقعیت برتر قرار میگیرند. در آن قلمرو، امر مطلق (زروان در داستانها، با تبدیل خود به کثرت متضاد، واجد شناخت از خود میشود که در شهرزادِ معادل خرد و روح و یا فرشته زمین و دختر اهورا، امر شناخت صورت میگیرد و همه اشخاص و اشیاء و موجودات، مشارکت در شناخت دارند و اساس آن، خودآگاهی همه جهان و خاصه انسان در طریق عقلانیت مبتنی بر اشراق و همدلی (یا عشق) به همه هستیست. این امر در فلسفه اشراق و زمینههای قبلی آن، یعنی مکتب هرمس و یا حکمت خسروانی به انحاء مختلف توضیح داده شده است و علاقهمندان برای درک بیشتر موضوع میتوانند به مقاله «تأثیر مکتب هرمسی بر عقلانیت اشراقی داستان سلامان و ابسال» تألیف هما شهرامبخت، مندرج در «اطلاعات حکمت و معرفت، سال نهم، شمارهی ۶» که در بخش پیوستها آمده است، رجوع کنند.
در بخشی از همان مقاله آمده است که: «در مکتب هرمسی… تأثیر این روحانیها [بر آفرینش] کلی و جزییست که نام فرشتگان بر آنها مینهند… تفکر هرمسی در دین زرتشتی نیز نمود یافته است. در این دین آمده که هر انسانی دو جنبه روحانی (فرشته) و مادی (جسمانی) دارد، زرتشتیان نیمهروحانی آدمی را دئنا مینامند که وی را در چینوتپل همراهی و او را به بهشت رهنمون میکند.»
در هزار و یک شب، شهرزاد معادل سپندارمند و فرشته زمین است و کارکردی سهگانه دارد؛ حکیم است و شجاع و حافظ نسلهاست. این کارکرد سهگانه، متناسب با طبقات اصلی اجتماع در ایران باستان در اساطیر و در افسانههای ایرانی بارها تکرار شده است. از آن جمله زمانی که جمشید مغرور میشود. فرّه سهبار از او میگریزد و به طبقات اصلی و سهگانه جامعهی آن دوران میپیوندد. و فریدون تمام جهان را میان سه فرزندش تقسیم میکند و به میراث مینهد و تثلیث ایزدان در دوران هخامنشیان و اشکانیان امری معمول بود، در افسانهها نیز، معمولاً و اغلب، سه برادر هستند که برادر کوچکتر، نماینده طبقه پایین جامعه، کارآمد و دلیر و مهربان است.
و شاه در هزار و یک شب، مظهر شرارت است که سرانجام مغلوب میشود. اما موضوع در خور دقت این است که غلبه شهرزاد بر شهریار، از طریق ستیز و آویز، یا جنگ و جدال نیست، بلکه غلبه در معناست، چون که شهرزاد مظهر فرشته و روح استعلایی هستی و سر نمون اخلاقی است، همچون سیاوش که بر تورانیان و شاه توران، مظهر شرارت، نه از طریق جنگ بلکه در معنا غالب میشود. هر دو داستان، احتمالاً متعلق به شعبهای از دریافتهای نقدگرای زروانی است که با شباهتها و تفاوتهایی در مانویت تداوم مییابند.
شباهت آنها با تفکرات مانی در دوریجستن از جنگ و جدال و تفاوت در جایی است که شهرزاد و سیاوش هر دو بر خلاف آموزشهای مانوی که استادان اصلی را به رهبانیت دعوت میکند، اهل دوریگزیدن از زندگی معمول نیستند. البته در مسیر راستی و درستی بوده وحفظ جان و احترام همگان را ارج مینهند. (شهرزاد جهت نجات دختران مردم، ورود به عرصه خطرناک و رودررویی با مظهری از اهریمن دارد و سیاوش جهت حفظ پیمان و نجات جان گروگانهای اسیر است که به شاه توران، مظهر اهریمن و به توران میرود.
در هر دو داستان شاهان ستمگر و مظهر اهریمنی، وزیران خردمندی دارند (پدر شهرزاد و پیران) و در هر دو داستان، با دو زن، یکی فعال و کارآمد و دیگری در حاشیه مواجه میشویم. فرنگیس فعال و کارآمد و کمابیش نظیر شهرزاد است، در دلیری و در حفظ جان کیخسرو و در بیان حقیقت در پیشگاه شهریار ستمکار. دنیازاد هزار و یک شب نیز همچون جریره در داستان سیاوش نقشی کماکان حاشیهای و بر کنار از داستان اصلی دارد. (البته بعدها در سوگنامهای، جریره نقشی تراژیک و در هنگام قتل فرزندش فرود بر عهده میگیرد. هنگامی که فرود به نحوی غیرمستقیم در برادرکشی کشته میشود.)
در مقاله مذکور آمده است: «فلسفه هرمسی در ارتباط با جهانشناسی و طبیعیات است. براساس مکتب هرمسی… شناخت و وی [خداوند] تنها از راه تهذیب نفس و اشراق کسب میشود. همچنین در مکتب هرمسی اعتقاد به وجود یک هادی یا نجاتدهنده وجود دارد که آن را طباع تام مینامند که وجود ملکوتی و من آسمانی آدمی است…»
پیشتر مشاهده شد که شهرزاد، همان فرشته زمین بوده و در داستان «صیاد و عفریت» نیز، پادشاهی حضور دارد که انسان سنگ شده و آدمیان مسخ شده را به اصل خود برمیگرداند و ستمگران را به مکافات و نیکان و بیگناهان را به پاداش میرساند، تأویلپذیری این داستان در هزار و یک شب، ابعادی وسیع دارد و مانند سلامان و ابسال، قابل بررسی در منظر فرشتهشناسی مزدایی و هرمسی و فلسفه اشراق است.
در مقاله آمده است: «قرنها قبل از ابنسینا و فلسفه او، مکتبی پا به عرصه نهاد که عقلانیت اشراقی او، یعنی فرشتهشناسی واهمیت به وجود عقل فعالش را تبیین میکرد. این مکتب که بر پایه شهود و اشراق بود در اسکندریه به وجود آمد و مکتب هرمسی نام داشت که آرای مختلف یونانی، مصری، گنوسی، یهودی در شکلبخشیدن به آن تأثیر بسزایی داشتند. در تفکر هرمسی آمده است که: خداوند برای آفرینش خود واسطههایی دارد که برخی مدبرند که نماد آنها سیارات سبعه یا هفتگانه میباشد… این اعتقاد هرمسی به فرشتهشناسی ابنسینا شباهت دارد. هرمس نزد مسیحیان، مسلمانان و یهودیان برپا کننده حکمت شناخته میشد. او انوخ کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان و ادریس بود، همچنین مصریان او را طاط و یونانیان او را هرمس میدانستند. این در حالی بود که هرمس و طاط در نتیجه امتزاج دو سنت یونانی و مصری به وجود آمده بود. او خدای حکمت و طب و نوشتن و سنجش و محاسب افلاک بود.»
مقاله به دستگاه فرشتهشناسی مزدیسنایی توجه زیادی نداشته اما هانری کربن آورده است: «… سهروردی در مقام پیونددادن نامهای هرمس و زردشت است. یک سنت هرمسی دور و دراز در اسلام وجود دارد. طرح سهروردی برای «احیاء» حکمت پارسیان در مسیر همین سنت قرار میگیرد. به علاوه نشانهایی از فیلسوفان «مشرقی» در سلف پرآوازهاش، یعنی ابنسینا به چشم میخورد… [ابن وحشیه] ابوبکر احمدبنعلی، شخصیت ناشناخته نبطی که تألیف و ترجمه آثارش در کشاورزی،گیاهشناسی، نجوم، کیمیاگری، پزشکی، جادوگری به وی نسبت داده میشود. سرگذشت وی سخت در پرده ابهام است تا جایی که برخی در وجود وی تردید کردهاند.» که خود کمابیش هرمسی مسلک است در رسالهای که موضوع آن توصیف طبقات کاهنان مصری است، تصریح میکند که: «طبقه سوم این کاهنان را، «اشراقیون» یا خواهرزادگان هرمس، هرمس مثلث در یونانی نامیدهاند. تشبیهها و تمثیلهاشان تا به امروز باقی است.» باری، دقیقاً همین تبار هرمسی را سهروردی مکرر برای خویش قایل شده است. او هرمس را نه فقط نیای همه حکیمان، بلکه پهلوان تمام عیار میدان عرفانی نیز میداند. سنت هرمسی اسلام نیز، هرمس را با ادریس و او را با خنوخ پیامبر، همهویت میگیرد…
نشانه بسیار جالبتر این که برخی عارفان [یا گنوستیکهای] باستان به دلیل دلدادگیشان به شیث، به شیثیها موسومند (= گروهی از گنوستیکهای باستان که تاریخشان را به پیش از مسیحیت باز میبرند. نام آنها از شیث، سومین پسر آدم و حوا که در اساطیر آفرینش نوعی حلول الهی توصیفش کردهاند، گرفته شده است.
شیثیها، شیث را پدر همه انسانهای اهل معنا و روحانی میدانند و مسیح را مظهر شیث میدانستهاند، حال آن که از سوی دیگر، شیث با زردشت همهویت دانسته شده و خود زردشت در پیشگویی معروف، خویش را با منجی آینده، یعنی «سوشیانت» که از تبار او و احیاکننده عالم است، همهویت میداند (من اویم و او من است،… و بالاخره اگر به «کتاب التعریفات» شریف جرجانی (متوفی در حوالی ۸۱۸) مراجعه کنیم، میبینیم که در آنجا آمده است: «مشاییان رییسشان ارسطو است و اشراقیان آنانند که رییسشان افلاطون است، به علاوه، سهروردی در مقدمهی کتاب سترگش تعبیر «پیشوای حکمت و رییس آن افلاطون» را به کار میبرد.
هرمس، زردشت و افلاطون سه شخصیت بزرگی هستند که بر افق اشراقیون «افلاطونیان پارس» که از تبار سهروردیاند، سیطره دارند. در عین حال شخصیتهایی از گذشته ایران یا شخصیتهایی گزینششده از میان حکیمان یونان ـ به این دلیل که نورشان را از «مشکات نبوت» اقتباس کردهاند ـ به آنها ملحق میشوند و مجموعه آنها تبار قدسی گنوسی را تشکیل میدهند.
… بالاخره آیا نمیتوان گفت که این افلاطونیان پارس اسلامی با تفسیر مُثل افلاطونی بر مبنای فرشته شناخت زردشتی، موقعیتی را بازیابی کردهاند که توصیف آن در گزارشهای ایودوکس کنیدوسی آمده است.
او مینویسد که در متن آکادمی افلاطون اهتمام بالا و حتی اشتیاق شدیدی به زردشت وجود داشته است. بر طبق یک پاپیروس که در هرکولانئوم کشف شده است، میدانیم که در واپسین سالهای حیات افلاطون، یک «کلدانی» یعنی یک تبعه دولت هخامنشی، اصالتاً از بینالنهرین جزو اعضای آکادمی بوده است. ممکن است همین شخص مبنای گزارش ایودوکسوس و شباهتهای آموزندهای که همانجا میان زردشت و افلاطون برقرار کرده است، بوده باشد.»۱
گفته شد که هزار و یک شب، در واقع و در طی زمان بسیار طولانی و به سبب ارتباط با اقوام مختلف، برآمدی از اساطیر و باورهای مختلف و متعدد است، درباره ارتباط ایران و یونان و مکتب هرمسی توجه به این موضوع مهم است که:
«بنا به عقیده گروتز و رایتزن اشتاین، یونان پندار عالم صغیر را از ایران به وام گرفته است. این پندار احتمالاً به عهد باستان هند و اروپاییان تعلق داشته و در شکل خاصی که در یونان از تقریباً قرن۵ پ.م. پدیدار شده، پنداری یونانی ـ بابلی بوده است.. در زمان هخامنشیان و در ابتدا از راه ایونی، احتمالاً تماسهایی بین دین ایرانیان و فلسفه در حال پیدایش [در یونان] وجود داشته است. وامگیری از ایران احتمالاً از زمان مکتب میلت (
Milet
) وجود داشته است زیرا آناکسیهندر چنین آموزش میداد که حلقههای آسمانی از پی هم میآیند، از زمین شروع میشوند و ترتیب زیر را دنبال میکنند: ستارگان، ماه، خورشید… حال بنا به اوستا، جان سه مرحله ستارگان، ماه و خورشید را میگذراند تا به نور بیپایان برسد.
میتوان در عقل کل (
Logos
) و آتش هراکلیت، پیوند هند و ایرانی آتش با رته ـ اشه را یافت… بیدزو کومون، تأثیرات دیگر ایرانیان را در فیلسوف اهل اگریجنت (
Agrigent
) برمیشمارند و نتیجه میگیرند: تردیدی نیست که در اثر آشنایی با محافل فیثاغورثی، برداشتهایی از عقاید روحانیان مزدایی داشته است [= در بعضی از تعالیم فلسفی یونانی] … در ارتباط با افلاطون، دیالکتیک و اسطورههایش هر دو، ظاهراً تأثیرات خاص ایران را نشان میدهد.»۲
و آرتور کریستن سن آورده است که: «اعتقاد به دو عالم جدا از یکدیگر، عالم نیکی و بدی یا عالم نور و ظلمت و اعتقاد به بهشت و دوزخ و یومالحساب و تجدید جهان و اعتقاد به ارتباط تام و پیوند عام میان افراد انسان و قوای ملکوتی، همه این معتقدات که مخصوص دین مزدایی ایران بود داخل افکار دینی آسیای قدامی شد.
این نکات را از مراسم مرموزی کشف میکنیم که مریدان مطلع انجام میداده و مدعی بودهاند که بنابر راهنماییهایی که از سوی خدا شده و سرّ آن در کتب مرموز نگاشته شده، انسان میتواند با عبادات مخصوص و ضبط اسرار معین به معبود خویش تقرب جوید. مندرجات این کتب که جز دانایان شریعت کسی به رموز آن آگاهی نداشت، مخلوطی بود از افکار مصری و ایرانی و کلدانی و یهودی. کتبی مجعول به نام «زردشت مجوس» رواج داده
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 