پاورپوینت کامل سیر رشد اندیشههای هرمنوتیکی در دوران معاصر ۷۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سیر رشد اندیشههای هرمنوتیکی در دوران معاصر ۷۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیر رشد اندیشههای هرمنوتیکی در دوران معاصر ۷۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سیر رشد اندیشههای هرمنوتیکی در دوران معاصر ۷۲ اسلاید در PowerPoint :
چهرهی بارز هرمنوتیک معاصر کسی نیست جز فیلسوف آلمانی، هانس-گئورگ گادامر (۲۰۰۲-۱۹۰۰). کتاب او Wahrheit und Methode (حقیقت و روش) منتشره به سال ۱۹۶۰ که «تجدید حیاتی است در اصطلاح هرمنوتیک و سنّت درازدامنش»، از نظر خود او «به دنبال فراهم آوردن یک دستورالعمل برای راهنمایی در فهم نیست….چه برسد به تدارک دیدن یک نظام قواعد برای شرح شیوههای روششناختی علوم انسانی.»[۱] پس نباید این سوءتفاهم پیش آید که عنوان این کتاب، کوششی است در راه ارائهی روشی برای کشف حقیقت. بلکه به راستی هر روشی تقریبأ به یقین، به چیزی در تناقض با حقیقت منتهی میشود؛ حداقل با حقیقتِ علوم انسانی که نمیتوان آن را به فرمولها محدود کرد.
هرمنوتیک چیست؟ (۲)
مقدمهی مترجم: پارادایم مسلط بر نقد ادبی، الهیات و مطالعات کتب مقدس، فلسفه، تاریخنگاری و… در روزگار معاصر را میتوان به نحو خلاصه «گفتمان هرمنوتیکی» خواند. این روزها اشاره به مفروضات هرمنوتیکی را در اکثر حوزههای هنر و ادبیات و حتّی فلسفهی علوم دقیقه مشاهده میکنیم. مولف در این مقالهی زیبا سیر رشد اندیشههای هرمنوتیکی در سنّت اندیشهی غربی را به نحوی خلاصه اما هنرمندانه و پرشور ترسیم میکند. بخش اول این مقاله با عنوان «سیر رشد اندیشههای هرمنوتیکی از ابتدا تا دوران معاصر» در همین سایت منتشر شد. مطلب زیر بخش دوم این مقاله است که به دو متفکر معاصر گادامر و دریدا میپردازد.
هانس-گئورگ گادامر
چهرهی بارز هرمنوتیک معاصر کسی نیست جز فیلسوف آلمانی، هانس-گئورگ گادامر (۲۰۰۲-۱۹۰۰). کتاب او
Wahrheit und Methode
(حقیقت و روش) منتشره به سال ۱۹۶۰ که «تجدید حیاتی است در اصطلاح هرمنوتیک و سنّت درازدامنش»، از نظر خود او «به دنبال فراهم آوردن یک دستورالعمل برای راهنمایی در فهم نیست….چه برسد به تدارک دیدن یک نظام قواعد برای شرح شیوههای روششناختی علوم انسانی.»[۱] پس نباید این سوءتفاهم پیش آید که عنوان این کتاب، کوششی است در راه ارائهی روشی برای کشف حقیقت. بلکه به راستی هر روشی تقریبأ به یقین، به چیزی در تناقض با حقیقت منتهی میشود؛ حداقل با حقیقتِ علوم انسانی که نمیتوان آن را به فرمولها محدود کرد. به وضوح میتوان مشاهده کرد که گادامر در حال تبعیت از هایدگری است که او نیز به نوبهی خود متعلق به سنّتِ ادموند هوسرل پدر پدیدارشناسی است. در اینجا باز میتوانیم مشاهده کنیم که چگونه هرمنوتیک فرآوردهی دیالوگی متداوم در میان اجتماع وسیعی از متفکرین است که هر کدام با دقت ردّپای دیگری را دنبال کرده است. ما در اینجا دو نمونه از این تداومها را استخراج کرده و مورد بررسی قرار میدهیم.
اولین نشانهی تداوم، ایده التفاتی بودن[۲] است که براساس آن آگاهی همیشه آگاهی از چیزی (
Bewusstsein Von Etwas
) است. تا پیش از این ما عادت داشتیم به سوژه و اُبژه به سان یک دوگانهی متناقض بنگریم. ما خیال میکردیم عینیت از طریق روشی تمامأ جدا از سوژه به دست میآید. اما حال ما به لطف اثر عالی کانت “سنجش خرد ناب” دیدگاهی صحیحتر اتخاذ کردهایم. هوسرل این درس را فراموش نکرده و اطمینان میدهد که ما دیگر بیش از این
Bewusstsein
(آگاهی) را جدا از
Etwas
(چیز) مورد توجه قرار نخواهیم داد؛ او حتّی دو واژه نیز ابداع میکند که دو روی یک سکه هستند یعنی
noema
و
noesis
و از این طریق بر جداییناپذیری
Cogito
(میاندیشم) و
Cogitatum
(اندیشه) اصرار میکند. از این پس، سادهلوحانه خواهد بود که به خِرَد به عنوان جوهر تفکر ناب به شکل کوژیتوی دکارتی و یک ذهن شناور در فضای خالی فکر کنیم.
آگاهی، همیشه آگاهی از چیزی است هیچ متفکری بدون تفکر وجود ندارد. سوژه و اُبژه به طرزی جدانشدنی به هم وابستهاند به همین دلیل یکی نمیتواند بدون دیگری وجود داشته باشد. این زمینهی ارتباطی، تنها از طریق توقفِ فعالیت یعنی فعالیت خوانش میتواند قطع شود. یک متن، فقط برای خواننده یک متن است؛ خوانندهای وجود دارد فقط چنانچه متنی در حال خوانده شدن باشد. یک رابطهی من– تو در عملِ فهم پدیدار میشود. و به علاوه در رویاروییِ من و توست که “در همآمیزی افقها” رخ میدهد. خواننده، یک لوح سفید نیست؛ حتّی پیش از آن که چشمهایش را بر متن بگشاید. بر خلاف آن چه هوسرل فرض میگرفت او نمیتواند یک آگاهی ناب و بدون پیشفرض باشد. در اینجاست که گادامر با دوستش مارتین هایدگر موافق است؛ جایی که از یک
Vorstruktur
، یک پیش ساخته از آگاهی که فرد به هنگام نزدیکشدن به متن با خود میآورد، سخن میگوید؛ این افقِ خودِ فرد است. ضمنأ متن فرآوردهای از خودِ اثرِ مولف آن است که آنچه با خود میآورد جهانِ خودِ اثر است؛ و آن متن افقِ خود را دارد؛ افقِ مولفش. خوانش به مثابهی تفسیر، در همآمیزی این افقهاست، افقهایی که به من به عنوان یک خواننده و به متن به عنوان چیزی که خوانده میشود، تعلق دارند؛ هیچ جداییای میان این دو افق وجود ندارد. این دو در عملِ خوانش رویارو میشوند. هنگامی که من به جهان مولف وارد میشوم آن جهان به وسیلهی من به کلّی تغییر میکند.
دو جهان پویا به شیوهای در هم میآمیزند که به تجربهای زیسته منجر میشود؛ این آن چیزی است که در عملِ خوانش فاش میشود وگرنه هیچ فهمی و نه حتّی سوءفهمی صورت نمیپذیرد. این درهمآمیزی که من آن را «رویاروییِ افقها» میخوانم، یک رخداد روح، یک رخداد
Geist
است که متداومأ و بیتوقف است و هرگز ایستا نیست، هیشه زنده و بیوقفه در جریان است. حتّی اگر از سرِ خامی و بیتجربگی، هرکدام از این افقها را جداگانه فرض کنیم باز هم این امر نباید منجر به فرمولی یک وجهی شود که مسطح و ساده باشد؛ هر آیتم در این رابطه یک جهانِ مبهم است که در زمان، بسیار بیشتر از مکان تعویض میشود و میچرخد. هر کدام از این آیتمها جوهری رو به رشد از نظر تاریخی است که تحولی رو به بهبود را از سر میگذراند به خصوص به هنگامی که به شکلی خلاق با دیگری رویارو میشود و تفسیر را تولید میکند. تفسیر، تفسیری که راه گسترشش از هیچ سویی مسدود نیست، بنابر طبیعتش به نحوی از سِرُم زندگی تغذیه میکند؛ همان که برگسون آن را جهش حیاتی[۳] میخواند.
گادامر از این خصیصهی تفسیر به
Wirkungsgeschichliches Bewusstsein
یاد میکند که میتوان آن را به شکلی تحتاللفظی «آگاهی تحتتاثیر تاریخ»[۴] خواند؛ یعنی نوعی آگاهی که کیفیتش در تاریخ یا حتّی به تعبیر بهتر در هیستوریسیتی[۵] ساخته میشود؛ نه موجودیتی سادهانگار که یک بار و برای همیشه باشد بلکه یک آگاهی تحولیافته و درحال تحول که با آگاهی زنده و پویای دیگری در تعامل است و نتیجهی آن رویاروییِ افقهایی است. این امر امکان افقهای نوین را فراهم میسازد. در خوانش هیچ کدام، نه خواننده و نه متن، نمیمیرند. رویارویی میان یک من و یک تو صورت میپذیرد که به شکلی برابر در بحبوحهی تجربهی زیستهی خود قرار دارند؛ جایی که هر کدام دیگری را تحتتأثیر قرار میدهد. در این فرآیند به راستی هر کدام دیگری را به شیوهای تغییر میدهد که هیچ کدام دیگر، همان قبلی نخواهد بود. گادامر میگوید: «هر رویارویی با سنّت که در ظرف آگاهی تاریخی صورت میپذیرد، شامل تجربهی تنشی میان متن و زمان حال است…به همین دلیل است که بخشی از رهیافت هرمنوتیکی فرافکندن افقی تاریخی است که از افق زمان حال متفاوت باشد.»[۶]
خوانش منجر به دگرگونی میشود، «دگرگونی در امر حقیقی»[۷] اما امر حقیقی محصول یک روش حسابگرانه در معنای یک فرمول قطعی و از پیش تعیین شده نیست؛ و نه حتّی قاعدهای که چنانچه برّهوار از آن پیروی شود لاجرم به نتیجهای قطعی برسد. آن دگرگونی به حقیقتی زنده، حقیقتِ روح یا آنچه هگل
Geist
میخواند یا
Geistwissenschaft
(دانش روحشناسی) منجر میشود؛ چیزی که بیش از روش به بازی نزدیک است. براساس نظر گادامر، «همه بازی بودن، فهم همیشگی خود، تحققِ مطلق و
energeia
است؛ امری که نهایتش را درون خودش مییابد. جهان اثر هنری که در آن بازی خودش را به شکل کامل در وحدتِ جریانش به نمایش میگذارد، در واقع یک جهانِ به کلّی دگرگون شده است. در این جهان و از طریق آن هر کس تشخیص میدهد که چیزها چگونه هستند.»[۸]
برای گادامر «ادبیات جایی است که هنر و علم درهم میآمیزند…هیچ چیز چنین عجیب و در عین حال چنین توانفرسا نیست که واژهی نوشته شده…واژهی نوشته شده و آنچه از آن حکایت دارد – ادبیات – قابلِ فهم بودنِ ذهن است که به بیگانهترین واسطه منتقلشدهاست. هیچ چیزی همچون نوشتن تا این اندازه به شکل خالص ردّپای ذهن نیست. از طرفی دیگر هیچ چیزی هم این چنین وابسته به فهم ذهن نمیتواند باشد. در رمزگشایی و تفسیر نوشته، معجزهای رخ میدهد: تغییر چیزی بیگانه و مرده به امری کاملأ معاصر و آشنا … به این دلیل است که توانایی خوانش و فهم آن چه نوشته شده شبیه یک هنر سرّی است که ما را آزاد میکند و وابسته میسازد.»[۹] گادامر عقیده دارد: « اثر هنری بودن، نوعی بازی است.»[۱۰]
چنان چه این گونه باشد، پس تفسیر یا فهم، آیا فعالیتی ناشی از مسامحه است؟ ما میتوانیم با گادامر موافق باشیم که تفسیر اضافهای اتفاقی یا پس از واقعه بر فهم نیست[۱۱]؛ بلکه فهم همیشه تفسیر است. چه چیزی در تفسیر رخ میدهد؟ گادامر اظهار میدارد: «هیچکس نمیتواند یک نمایش به صحنه ببرد، یک شعر بخواند یا یک قطعه موسیقی بنوازد بدون آنکه معنای حقیقی متن را بفهمد و آن را در بازتولید و تفسیر خود ارائه دهد. اما به نحوی مشابه هیچ کس نیز قادر نخواهد بود تفسیری نمایشی ارائه دهد بدون آن که توجه کند به دیگر عنصر تجویزی– یعنی ارزش سبکشناختی روزگارِ مولف اصلی. ارزشی سبکشناختی که هرگاه متنی به نمایش حسّی بیاید، محدودیتهایی بر بازتولید اِعمال میکند؛ یعنی محدودیتِ نیاز به بازتولیدی که از نظر سبکشناختی نیز مقرون به حقیقت باشد.»[۱۲] گادامر این مسئله را معجزهی فهم میخواند.[۱۳]
برای نمونه این امر همان است که مرا شگفتزده کرد هنگامی که استادم برای اولین بار از من خواست که راجع به هرمنوتیک به هنگام اِعمال آن بر ادبیات سخن بگویم. چرا که آن فرازها و قطعات ادبی که من از آنها بهره گرفته بودم برای رسیدن به فهمی حقیقی از این مسئله کفایت نمیکردند. این صحیح است که من از همان مقدار اندکی که از هومر و شکسپیر و جیمز جویس و جورج برنارد شاو که خواندهام لذت میبرم اما این بیشتر به خاطر سرگرمی شخصی من است تا چیزی دیگر. چرا که نمیتوانم ادّعا کنم که آنها را واقعأ فهمیدهام. هر آن کس که میخواهد هرکدام از اینها را بفهمد میباید کلیت آنها را خوانده باشد، هم کلّ اثر را و هم بخشهای آن را و میباید به طرزی پسندیده به صداهای مکفی که دربارهی آنها شنیده میشود، گوش فرا داده باشد. این امر به فرد سطحی از اختیار را اعطاء میکند که بتواند ادّعای فهم حقیقی کند؛ همان چیزی که من خود میتوانم راجع به فلسفه ادّعا کنم اما نه در باب ادبیات و نه حتّی دربارهی یک چهرهی شاخص ادبی.
بنابراین هرمنوتیک یک رسالت است و هر کس که بیشتر راجع به یک مولف به خود مشقّت دهد، تخصصش دربارهی او افزونتر میشود؛ و هر چه فهم بیشتر باشد، لذت شخص از هر اثر مولف افزایش مییابد. چنین لذتبردنی از زیبایی ابتدائأ نیازمند مقداری کار شاقّ است. این مشقّت به نوعی گشادگی و عمق که با فهم معتبر همراهاند، منجر میشود؛ این فهم معتبر همان چیزی است که همان چیزی است که در گذشته عینیت خوانده میشد. آن آگاهی بدون پیش فرضی که هوسرل در پد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 