پاورپوینت کامل ابوالحسن نجفی هم رفت ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ابوالحسن نجفی هم رفت ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابوالحسن نجفی هم رفت ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ابوالحسن نجفی هم رفت ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

هفت روز است که از ابوالحسن نجفی (۱۳۰۸-۲ بهمن ۱۳۹۴) تنها خاطراتی و نامی از آثار قلمیِ او بر سر زبانهاست و دیگر کسی چهر نجیب استخوانی او را نمی بیند. آخرین بار که استاد را می دیدم در محل شهر کتاب، خیابان بخارست، بود. قرار بود آنجا ترجم کتاب اشکال یک اسطوره ،گونه گونی شخصیت ادبی حضرت یوسف،نوشت روانشاد دکتر سعید ارباب شیرانی (د. اسفند ۱۳۸۹) را در خدمت او، دکتر رضا نیلی پور و دکتر فرزان سجودی معرفی و بررسی کنیم. ارباب از یاران قدیم و همشهری نجفی بود او دو سالی می شد که از میان یاران رخت به سرای دیگر کشیده بود. به توصی استاد نجفی و پیگیری نیلی پور، من کتاب ارباب را ترجمه کرده بودم که در ۱۳۹۱ نشر شد.

دکتر مجدالدین کیوانی، سردبیر نشری آینه میراث و عضو شورای علمی مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی یادداشتی را به مناسبت درگذشت استاد ابوالحسن نجفی ارسال کرده اند که در زیر می خوانید:
اگر نه باده غمِ دل ز یادِ ما ببرد
نــهیب حادثه بنیادِ ما ز جا ببرد
وگر نه عقل به مستی فرو کشد لنگر
چگونه کشتیِ ازین ورط بلا ببرد
هفت روز است که از ابوالحسن نجفی (۱۳۰۸-۲ بهمن ۱۳۹۴) تنها خاطراتی و نامی از آثار قلمیِ او بر سر زبانهاست و دیگر کسی چهر نجیب استخوانی او را نمی بیند. آخرین بار که استاد را می دیدم در محل شهر کتاب، خیابان بخارست، بود. قرار بود آنجا ترجم کتاب اشکال یک اسطوره ،گونه گونی شخصیت ادبی حضرت یوسف،نوشت روانشاد دکتر سعید ارباب شیرانی (د. اسفند ۱۳۸۹) را در خدمت او، دکتر رضا نیلی پور و دکتر فرزان سجودی معرفی و بررسی کنیم. ارباب از یاران قدیم و همشهری نجفی بود او دو سالی می شد که از میان یاران رخت به سرای دیگر کشیده بود. به توصی استاد نجفی و پیگیری نیلی پور، من کتاب ارباب را ترجمه کرده بودم که در ۱۳۹۱ نشر شد. دکتر نجفی آن شب بسیار شکسته تر و ناتوان تر از آخرین باری که او را دیده بودم به نظر می آمد. اندام لاغرش لاغرتر و چهر استخوانیش استخوانی تر می نمود. صدایش که معمولاً همیشه آرام و خالی از هیجان زدگیِ تند بود، ضعیف تر ونفسش کم توان تر به گوش می رسید. با این همه، به یاری ذهن توانا و دقت موشکافانه آنچه را که باید و شاید دربار کتاب ارباب بگوید گفت و، به مناسبت، از فنّ ترجمه و کیفیت ترجمه های او با بیانی روشن سخن راند. آن شب مستمعان حاضر در شهر کتاب مقداری از لُبّ تجارب و نظرات استاد در باب ترجمه آگاه شدند.
نجفی یکی از آن دانشمندان خِردورزی بود که بسیار کمتر از آنچه بود می نمود، زیرا اهل نمایش و میدان داری نبود. جز بعضی از خواص، جامعه به تمامیت و ژرفای وجودی او پی نبرد. وی اصولاً شخصیت آرام، معتدل متواضع،و جنجال گریزی داشت. اهل مرید پروری نبود. برعکسِ بسیاری از استادان دانشگاه و داعیه داران عالم فرهنگ و ادب در گذشته و حال، که به لطایف الحیل کوشیده و می کوشند افرادی را از دانشجو و غیر دانشجو گرد خود بیاورند تا “پامنبری” هایی دائمی برای خود داشته باشند، نجفی از این وادی ها به کلی به دور بود. او با اینکه بسیار می دانست، هرگز دیده و شنیده نشد که به قصد جلب توجه و احترام عاری از معرفتِ دیگران، دعوی های بی پایه و «گُنده گویی» های عوام پسندی کرده باشد.او از مرید تراشی های استادانه بیزار بود، و «استاد بازی در آوردن» را خوش نداشت. برای او کشف و عرض واقعیت های علمی مهم بود.نه خوش آمد های ِ احساسات زده ای که با سخنوری های پر آب و تاب و مجلس آرایی های هیجان برانگیز نسبت به استادانِ آن چنانی پیدا می شود. او بیشتر اهل خلوت و قلم بود تا جلوت و سخن. کم به مجامع عمومی می رفت و کمتر به عرض سخن رانی رغبت نشان می داد، گر چه به حلقه هایی از ارباب اندیشه و فرهنگ که با طبیعت و معیارهایش سازگار بودند، می پیوست و نقش معتنابهی در پرورش و پیشبرد فعالیت های آنان ایفا می کرد.
با هم این احوال، پُر بیراه نیست که بپرسیم آیا این واقعاً «طبیعت» نجفی بود که او را از میان به کنار می راند یا «مصلحت دیدِ» وی.؟ آیا به سائق طبیعی از مطرح شدن زیاد و پُر طاق و طُرُنب می گریخت یا از غوغا وجار و جنجال های به اصطلاح ادبی، که اغلب آلود سیاست بازی و اَنگ زدن های ایدئولوژیکی می شود، پروا داشت؟ یکی از راه های نسبتاً مطمئن داوری دربار یک فرد، تآمل در نوع و سنخ کسانی است که با وی معاشرت نزدیک دارند و صادقانه به وی ارادت می ورزند. می گویند المَرءُ یُعرفُ بِجلیسهِ ؛ بنده می خواهم اضافه کنم که فقط ارادتمندان صدیق، منصف و با معرفت اند که می توانند ملاک های قابلی برای تحلیل شخصیت افراد و ارزش های خُلقی و نظری آنان باشند.بنابراین، باید دید معاشران و دوستداران محرمِ روانشاد نجفی از گذشته تا دمِ رفتن چه کسانی بوده اند. مثلاً از آنهایی که در دوران رونق بازار جُنگ اصفهان با او بودند و آنهایی که در تهران روزان و شبان با او مصاحبت داشتند. دریغا که امثال احمد میرعلایی (د. ۲ آبان ۱۳۷۴، اصفهان)، هوشنگ گلشیری (د.۱۶خرداد ۱۳۷۹، ته

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.