پاورپوینت کامل علم مدرن، رهایی یا بردگی؟ ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل علم مدرن، رهایی یا بردگی؟ ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علم مدرن، رهایی یا بردگی؟ ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل علم مدرن، رهایی یا بردگی؟ ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
پس از گذشت چند دهه از مرگ نیوتن، یعنی از اواخر قرن هیجدهم و با موفقیت چشمگیر مکانیک نیوتنی، علوم طبیعی به خصوص فیزیک بر اندیشهی بشری استیلا پیدا کردند؛ اثر این امر بهتدریج در اجتماع به شکل مدرنیته ظاهر شد. البته شروع این سیطره با حرکتی اجتماعی یعنی انقلاب فرانسه همزمان است، بهطوریکه این دو موضوع (مکانیک نیوتنی و انقلاب فرانسه) بر افکار اندیشمندی چون کانت تفوقی کامل دارد و تأثیر آن بر انقلاب فلسفی او بهخوبی مشهود است.
مقاله حاضر که بخش دوم «علم مدرن» است در پی آن است که نشان دهد پیشرفت علمی چیست و سعی شده است به این سؤالها پاسخ داده شود که آیا سیاستهای اجرایی فعلی دستگاه
های آموزش عالی که مبتنی بر پیروی از غرب در «علم مدرن» است می
تواند ما را به پیشرفت علمی مطلوب برساند یا خیر؟ با فرض اینکه این پیروی صحیح باشد آیا شیوهی اجرایی این سیاستها بر اساس معیارهای غربی صحیح است؟ همچنین نشان داده خواهد شد که هماکنون غرب مشغول اعمال سیاست تمرکززدایی و ترویج «علم مدرن» در کشورهای در حال توسعه است، درحالیکه خود در حال گذار به مرحله
ای دیگر از علم به نام «علم پست
مدرن» است.
علم مدرن
پس از گذشت چند دهه از مرگ نیوتن، یعنی از اواخر قرن هیجدهم و با موفقیت چشمگیر مکانیک نیوتنی، علوم طبیعی به خصوص فیزیک بر اندیشهی بشری استیلا پیدا کردند؛ اثر این امر بهتدریج در اجتماع به شکل مدرنیته ظاهر شد. البته شروع این سیطره با حرکتی اجتماعی یعنی انقلاب فرانسه همزمان است، بهطوریکه این دو موضوع (مکانیک نیوتنی و انقلاب فرانسه) بر افکار اندیشمندی چون کانت تفوقی کامل دارد و تأثیر آن بر انقلاب فلسفی او بهخوبی مشهود است. هرچند که در اوایل قرن بیستم تفوق مکانیک نیوتنی با دو انقلاب نسبیتی و کوانتمی پایان می
پذیرد، اما سیطرهی فیزیک همچنان باقی می
ماند؛ لذا هنوز در اجتماع بسیاری از افراد (چه در بین مردم عادی و چه در بین دانشگاهیان یا مسئولین) هستند که «علم مدرن» را تنها راه پیشرفت کشور می
دانند، البته تشخیص صواب یا ناصواب بودن این نوع تفکر نیاز به توضیحات بیشتری دارد که در ادامه خواهد آمد.
یکی از مشخصه
های علم مدرن اتمیسم بودن آن است، یعنی تقسیم کردن علوم به اجزا (مثلاً فیزیک دارای بیش از ده
ها گرایش است). متخصص کسی است که فقط در یکی از این اجزا علم و دانش داشته باشد، این امر باعث می
شود که متخصص دیدی کلی، جامع و بنیادی از کاری که انجام می
دهد حتی در رشتهی خود (مثلاً فیزیک) نداشته باشد، چراکه دانش او در سایر رشتهها بسیار ناچیز یا هیچ است که البته این امر توسط جامعهی علمی مدرن پسندیده قلمداد می
شود. چنین تخصصی از متخصص شخصی منزوی و دور از واقعیتهای اجتماعی می
سازد؛[۱] این افراد بیشتر به فرد نزدیک
بینی شبیه می
شوند که فقط تا یک متری جلوی خود را می
توانند ببینند؛ در نتیجه، تربیت محقق و متخصص بر پایهی علم مدرن منجر به انجام پژوهش
هایی می
شود که هیچ تناسبی با نیازهای کشور ندارد؛ این معضل اکثر کشورهای در حال توسعه است که به دنبال پیدا کردن راهحلی برای آن هستند. البته طبیعی است که وقتی از علم مدرن سخن گفته می
شود سیطرهی جامعه
شناسی و نظام مدرن نیز باید در نظر گرفته شود، لذا در نظام مدرن باید از رأس، حتی وظایف پژوهشی محققین تعیین شود که عدم موفقیت این کار را در شوروی سابق در سطور قبل دیدیم و علت آن هم خیلی واضح است، چون وقتی همه به معنی فوق، «متخصص» باشند به هم چسباندن تمام این پژوهشها برای رسیدن به اهدافی خاص تقریباً غیرممکن است.
نظریهی کوانتمی برخلاف مکانیک نیوتنی نظریه
ای کلی
نگر[۲] است، یعنی نمی
توان آن را به اجزا تقسیم کرد. این نظریه در فیزیک انقلابی ژرف ایجاد
کرد و بسیاری از وسایل امروزی و رفاه موجود مدیون این نظریه است. این نظریه در بنیادهای فکری نیز توفانی به پا کرد که هنوز محل بحث و جدل است. فیزیکدان مشهور، ریچارد فاینمن، در بیان دشواری تعبیر این نظریه می
گوید: «هیچکس مکانیک کوانتمی را نمی
فهمد.» روشن شدن تدریجی برخی از زوایای نظریهی کوانتمی به طرز عجیبی (همانند خود این نظریه) منجر به نقد تفوق و سیطرهی «علم مدرن» می
شود؛ این موضوع در اندیشهی برخی از متفکرین منجر به ایجاد علم پست
مدرن و پست
مدرنیسم انتقادی می
شود که در ادامه به شرح آن از کتاب «اندیشه» : رساله
ای انتقادی در باب تفکر می
پردازیم. توجه شود که در متن زیر از سه نوع پستمدرن صحبت می
شود که یکی پست
مدرن هنری، دیگری پست
مدرن علمی و صنعتی است که پس از جنگ جهانی دوم به وجود می
آید و بر مبنای «کارکرد و بازده» است و سومین نوع آن، پست
مدرن انتقادی است که اصل «کارکرد و بازده» را نقد می
کند و نگاه به گذشته و معنویات دارد. در این نوشتار منظور از «علم مدرن»، علم مدرن یا علم پست
مدرن از نوع پستمدرن دوم (کارکردی) است و منظور از «علم پست
مدرن» نوع سوم پست
مدرن (انتقادی) است.
پست
مدرنیسم توسط دریدا، لیوتار، بوردیو و ژیل دولوز[۳] شروع شد. به نظر لیوتار در دنیای مدرن «علم بدون پیشینهی غیرعلمی پدید نمی
آید. ترقی و عدالت و پیشرفت تاریخی ازجملهی این روایات کلانند. این روایات فرجام
هایی را تصویر می
کنند که هم نظام اجتماعی و هم علم و دانش را توجیه می
کنند. روایات غایتی باورکردنی برای عمل و علم و جامعه به دست می
دهند. روایات گرچه توجیه
گر علمند، ولی خارج از آن قرار دارند» (حسین بشیریه،۱۳۹۱، ج ۲: ۳۱۰). لیوتار کلانروایتها[۴] را دو نوعِ انتزاعی[۵] و رهایی
بخش[۶] می
داند. کلان
روایت
های انتزاعی کاملاً نظری، غیرعملی و خودمرجع هستند و به عبارتی در این کلان
روایت
ها علم برای خودِ علم تولید می
شود. او {لیوتار} مدارس را کاربردی[۷] و دانشگاه
را انتزاعی می
داند، یعنی فلسفی. فلسفه وظیفهی منسجم کردن آموزه
هایی را دارد که بهصورت پراکنده در شاخه
های مختلف علوم و آزمایشگا
ه
ها در دوران آموزش پیش
دانشگاهی فرا گرفته شده
اند. فقط فلسفه قادر به انجام چنین کاری است آن هم در بازی
ای زبانی که علوم را بهعنوان لحظات شکل
گیری اندیشه به هم پیوند می
دهد، بهعبارتدیگر، فلسفه، علوم را با روایتی عقلی یا ترجیحاً فراروایت[۸] پیوند می
دهد. [۹] (
Lyotard,
۱۹۸۴:۳۳)
مطابق عقیدهی لیوتار، در دنیای پست
مدرن دیگر یک فرازبان جهانی وجود ندارد و پروژهی سیستم-سوژه[۱۰] شکستخورده است؛ هدف گفتمان رهایی
بخش هیچ ربطی به گفتمان علمی ندارد؛ در پوزیتیویسمی که بر آن پافشاری می
شود علوم به بخش
های کوچک تقسیم شده
اند و هر دانشمندی به تحلیل قسمتی از آن می
پردازد، دیگر هیچ
کس نمی
تواند به همهی آن مسلط باشد. لیوتار سپس عنوان می
کند که ویتگنشتاین در پوزیتیویسم حلقهی وین را انتخاب نمی
کند و در مقابل به طرح بازی
های زبانی بر مبنای اقتدار غیرکارکردی می
پردازد. لیوتار عنوان می
کند که کل دنیای پست
مدرن همین است و بسیاری از مردم غم دوری روایت گمشده را فراموش کرده
اند. (همان:۴۱)
بنابراین، از نظر لیوتار در پیدایش وضعیت پست
مدرن شناخت سلسلهمراتب
ها از هم پاشیده شده است؛ این امر منجر به «باور نداشتن فراروایت
ها» شده است که خود نتیجهی توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. بر این فرایند پیچیده سه عامل حکم می
راند:
عامل اول به توسعه
ی فنون و فناوری
های پساصنعتی در دوره
ی پس از جنگ جهانی دوم مربوط می
شود [… که] معرفت، صرفاً بهعنوان ابزاری برای بهینه ساختن بازده عملکرد سیستم
های گوناگون بوده است […]. دومین عامل مورد نظر لیوتار تجدید حیات شیوه
ی تولید سرمایه
داری به شکل «از نو تجدیدشده
ای است که بدیل کمونیستی را حذف کرده و بهره
مندی فردی از کالاها و خدمات را تثبیت کرده است» […] توسعه
ی شکل
های پساصنعتی فناوری تأثیری بر وضعیت معرفت داشته
اند، بنا به استدلال لیوتار این تأثیر فقط در حضور عامل سوم امکان
پذیر بوده است، یعنی «بذرهای مشروعیت
زدایی و هیچ
انگاری که در ذات روایت
های کبیر سده
ی نوزدهم نهفته بود». (اسمارت،۱۳۸۹ :۲۲۱-۲۲۲)
بدینوسیله لیوتار تمایز بین علم مدرن و پست
مدرن را در عدم تسلط یک فرازبان بر علم پست
مدرن می
بیند که «تعارضی بی
پایان میان بازی
های ناهمریخت یا خردهروایتها[۱۱] است. علم پست
مدرن نه بر مبنای اصل اجماع که بر مبنای اختلافنظر قرار دارد، اما درعینحال میزانی از توافق محلی را در میان بازیگرانش (دانشمندان) بر سر قواعد بازی در نظر می
گیرد» (گین،۱۳۸۹ :۱۴۷). بنابراین، لیوتار مدلی را معرفی می
کند که به کارایی حداکثری بستگی ندارد و به آن پاراگویی[۱۲] می
گوید که «قابلیت شکستن قواعد بازی موجود را دارد (که درست به همین دلیل بد یا نادرست به نظر می
آید)، به گونه
ای که به وجود آمدن بازی زبانی جدیدی ضروری شود» (ملپاس،۱۳۸۹ :۴۵)؛ لذا او قدرتی را فرض می
کند که توان ناپایدار کردن ظرفیت تبیین را داشته باشد و معیارهای جدیدی را برای فهم ایجاد کند و همچنین حوزه
های تحقیقی و قواعد جدیدی برای زبان علمی تعریف کند (
Lyotard,
۱۹۸۴:۶۱).
بدینگونه با معرفی پاراگویه، لیوتار مشکل مشروعیت
زدایی علم را توسط پست
مدرن حل می
کند. البته به طور ضمنی پاراگویه به نوعی به مفهوم پلورالیسم یا تکثرگرایی در مراجع قدرت (خردهروایت
ها) و همچنین به عدم وجود یک مرجع قدرت مقتدر (عدم تسلط یک فرازبان) دلالت دارد. اگر خردهروایت
ها و عدم وجود یک فرازبان را در نظر بگیریم ملاحظه می
کنیم که دیگر اجتماع دارای یک ساختار اندام
وار و تعادلی نمی
باشد، بلکه همیشه در وضعیت غیرتعادلی است و اجزای آن دارای کنش متقابل هستند؛ این ایده را لیوتار با توجه به اینکه در علوم، به خصوص فیزیک، مسائل به اجزای کوچک
تر تقسیم می
شوند استنتاج می
کند. در این علوم، دانشمندان سعی در حل این قسمت
های متفاوت دارند و البته هریک از آن
ها در همان قسمت مربوط به خود صاحب
نظر هستند، سپس این دانشمندان با هم ارتباط برقرار می
کنند و حل کاملی از مسئله به دست می
آید. البته این نوع تفکر در گذشته
ای نهچندان دور تفکری چیره بود، ولی پس از آن بنا به ضرورت علمی جای خود را به رشته
های بینرشته
ای داده است. ناگفته نماند که در علوم طبیعی تغییر جهت سریع روش
های تحقیقی تأثیری جز پیشرفت برای این علوم ندارد، اما برای علوم انسانی این
گونه تغییر جهت
ها ممکن است گران تمام شود و البته این همان نکته
ای است که لیوتار در کتابش (شرط پست
مدرن: گزارشی بر دانش) می
خواهد بگوید: شرط تغییر از جامعهی مدرن به پست
مدرن داشتن تجربهی زندگی مدرن است که برای مردم برخی کشورها هنوز روی نداده است. او در کتاب خود توصیفی بدیع از مطالعهی وضعیتی از توسعهی دانش، علم و فناوری در جوامع کاپیتالیسم پیشرفته مطرح می
کند و در آن توصیفی فلسفی از تغییر کردن حالت دانش، علم و آموزش و پرورش در بسیاری از جوامع توسعهیافته می
آورد. (
Peter,
۲۰۱۰)
لیوتار تغییر حالت دانش را در دوران پست
مدرن از دانش برای دانش و برای کشف حقیقت، به دانش برای کارکرد و بازدهی توصیف می
کند، او در پیشرفت، دانش را صغیر می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 