پاورپوینت کامل مبادلات فرهنگی – فلاحتی ایران و هند ۹۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مبادلات فرهنگی – فلاحتی ایران و هند ۹۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مبادلات فرهنگی – فلاحتی ایران و هند ۹۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مبادلات فرهنگی – فلاحتی ایران و هند ۹۰ اسلاید در PowerPoint :
از خویشاوندی نژادی اقوام هند و ایرانی و ریشه مشترک زبانهای باستانی و فراموش شده این دو ملت که بگذریم، باید یادآور شویم سرزمین هند منطقه بیستم مالیاتی داریوش بود. نام این سرزمین (ایندیا: India) نیز برگرفته از نام ایرانی آن در پارسی باستان است.۱ آرنولد توینبی با این پرسش که چرا کوروش اول (که پدرش او را کورور Kuru مینامید) نام پسر خود را کمبوجیه گذاشت؟ و با طرح دو واژه «کمبوجیه» و «کورو» به عنوان اسم مکان ـ از یک سو در ماورای قفقاز (که جغرافیانویسان یونانی رود کور یا ارس را سیروس (کوروش) و بخشی از حوضه سفلای رودهای ارس، کورو را کمبیزنه ر Cambyzone مینامیدند)، و از سوی دیگر در هندوکش و شبهجزیره هند ـ احتمال میدهد «این دو قومی که اسمهای خود را روی سرزمین زیستگاه خود گذاشتند با یکدیگر ارتباط و بستگی نزدیک میداشتهاند.۲
درآمد
از خویشاوندی نژادی اقوام هند و ایرانی و ریشه مشترک زبانهای باستانی و فراموش شده این دو ملت که بگذریم، باید یادآور شویم سرزمین هند منطقه بیستم مالیاتی داریوش بود. نام این سرزمین (ایندیا:
India
) نیز برگرفته از نام ایرانی آن در پارسی باستان است.۱ آرنولد توین
بی با این پرسش که چرا کوروش اول (که پدرش او را کورور
Kuru
می
نامید) نام پسر خود را کمبوجیه گذاشت؟ و با طرح دو واژه «کمبوجیه» و «کورو» به عنوان اسم مکان ـ از یک سو در ماورای قفقاز (که جغرافیانویسان یونانی رود کور یا ارس را سیروس (کوروش) و بخشی از حوضه سفلای رودهای ارس، کورو را کمبیزنه ر
Cambyzone
می
نامیدند)، و از سوی دیگر در هندوکش و شبه
جزیره هند ـ احتمال می
دهد «این دو قومی که اسمهای خود را روی سرزمین زیستگاه خود گذاشتند با یکدیگر ارتباط و بستگی نزدیک می
داشته
اند.۲
نشانه
های بسیار از روابط فرهنگی و مدنی این دو ملت در منابع کهن وجود دارد. دارمستتر در باب نواحی و کشورهای بین هند و ایران (چون کابل، قندهار، سیستان و غیر آن) می
گوید: «این نواحی که در قرون قبل از میلاد تا یک قرن بعد از میلاد به نام هندسفید نزد مورخان معروف است، پیوسته تا زمان فتوحات اسلام تحت نفوذ فرهنگی ایران بوده
اند».۳ اما بعد از اسلام مبادلات فرهنگی بین ایران و هند، به
ویژه در عهد سلاطین ترک و مغولی این سرزمین، بسیار عمیق و پردامنه بوده و زبان فارسی ـ و به تَبَع آن نام رستنی
ها و کشتنی
های بومی ایران و نیز واژگان و اصطلاحات مربوط به امور مختلفِ فلاحت و آبیاری در سراسر هند و حتی فراتر از مرزهای این سرزمین اشاعه پیدا کرده،
و متقابلاً برخی از نامها و واژگان هندی وارد در قلمرو فرهنگی ایران و زبان فارسی شده است.
ایران و هند همواره همجوار و همسایه بوده، اما بعد از ایجاد کشور افغانستان (در معرکه بین انگلیس و روسیه) در عصر قاجاریه، با تأسیس جمهوری پاکستان (۱۹۴۷م) و ایجاد مرزهای سیاسی جدید، نه تنها مبادلات فرهنگی و مدنی افول کرده، بلکه جای خود را به زبان فاتحان انگلیسی و زبانهای قومی دیگر داده است. بنابراین در این مقاله ایران و هند به مفهوم جغرافیایی بسی وسیع آن در قدیم (به
خصوص از عهد تیموریان در هند و صفویان در ایران) مورد گفتگو و بررسی است.
مهاجرت ایرانیان به هند، عمدتاً از مردمان نواحی ماوراءالنهر و خراسان قدیم، از قرن اول هجری آغاز شد و به تناوب کم و بیش تا عصر قاجاریه استمرار یافت. در شرایط بحرانی سخت ـ چون خشکسالی
های مفرط، هجومهای هولناک اقوام زردپوست به
ویژه مغولان به ایران، سختگیری
های مذهبی و همچنین سرکوبگری
های برخی از سلاطین، یا ایجاد فضای رعب وحشت برای دانشمندان، نخبگان، وزیران، حکام محلی و به
طور کلی ایجاد احساس عدم امنیت مالی و جانی برای آنان ـ این مهاجرت
ها اوج و دامنه بیشتری پیدا کرده است. در این اوضاع و احوال بسیاری از دانشمندان و نخبگان در رشته
های مختلف علوم و فنون، از جمله کشاورزی و باغبانی از ایران به هند رفتند. اینان صادقانه توانایی
های حرفه
ای خود و دانشهای بومی ایرانی در امور فلاحت را نشان داده و به احداث آبادیها، کاریزها، باغستان
ها و کشتزارهایی به شیوه وطن مألوف پرداختند.
به این ترتیب نامهای فارسی برخی از رستنی
ها، میوه
ها، مزروعات و اصطلاحات کشاورزی در هند اشاعه پیدا کرد. زعفران و برخی کشتنی
ها در سده اول تا دوم هجری توسط ایرانیان مهاجر به هند انتقال یافت؛۴ پسته، بادام، گردو، انار، انگور، گیلاس، خربزه، گل گلاب، گل زنبق، درخت چنار و برخی کشتنی
ها و پدیده
های فلاحتی از ارمغان
های بعدی ایرانیان به هند است. با آمد و شدهای مهاجران و وابستگان آنان بین ایران و هند، مبادلات فرهنگی و کشاورزی فراوانی انجام می
گرفت. این گونه مبادلات در عهد سلاطین اسلامی هند به
ویژه از قرن هشتم به بعد رو به فزونی گذاشت. در این مقاله با نگاهی گذرا به مهاجرت
های ایرانیان بعد از اسلام و تأثیر و تأثر دو فرهنگ بر یکدیگر، به بررسی بیشتر این
گونه مبادلات از عهد تیموریان تا اوایل قرن حاضر می
پردازیم.
***
بعد از شکست یزدگرد سوم و عقب
نشینی ایرانیان از مقابل عربها، شماری از ایرانیان که دین اسلام را نپذیرفتند، به هند رفتند. از آن جمله جماعاتی از زردشتیان در سال ۹۷قر
۷۱۶م، اهل شهرک باستانی سنجان در ناحیه خواف، به هند رفتند و شهری به یاد وطن مألوف به نام سنجان بنیاد نهادند. در سال ۱۵۸ق
ر ۷۷۵م گروهی دیگر از زردشتیان به هند رفتند و به جمع پیشین در شهر سنجان پیوستند. این جماعات ایرانی مُعرّف رستنی
ها، گلها و میوه
های ایرانی و نام پهلوی آنها به هندیها بودند و دانشهای بومی و فرهنگ کشاورزی و باغبانی ـ از جمله شیوه زعفران
کاری ـ را به آن سرزمین انتقال دادند. بهمن کیقباد پسر دُستور هرمزدیار، سراینده «قصه سنجان»، که خود از اعقاب همان اهالی سنجان خواف در خراسان بوده، در سال ۱۰۰۸قر
۱۶۰۰م به استناد نقل قولهای پیشینیان درباره وجه تسمیه شهر نوبنیاد ایرانی در هند می
گوید:
«مر او را نام سنجان کرد دُستورر به
سان ملک ایران گشت معمور». مرحوم پورداوود می
گوید «پرتغالی
ها در مدت اقامت خود در هند به شهر مذکور
Sait John
اسم دادند.» شهر سنجان در ناحیه گجرات هند است؛ در خطبه عروسی پارسیان مقیم گجرات، که مایه از عهد ساسانیان دارد، در جزو مهریه عروس از زر سرخ شهر نیشابور یاد می
شود؛ و این خود دلیلی بر مهاجرت زرتشتیان از سنگان ناحیه خواف است که در شمار توابع نیشابور به حساب می
آمد.۵
ایرانیان در عصر ساسانی با برخی از رستنی
ها و ادویه هندی آشنا بودند. پس از مهاجرت پارسیان و آمد و شد همکیشان آنان بین ایران و هند این آشنایی بیشتر شدو در پی تسخیر هند به دست سلطان محمود غزنوی، ضمن گسترش اسلام در این سرزمین، فرهنگ ایرانی و زبان فارسی نیز رواج پیدا کرد. در همین حال مبادلات کالاها، محصولات و فرآورده
های کشاورزی و گیاهان دارویی گسترش یافت. نام بسیاری از رستنی
ها، مزروعات، عقاقیر و ادویه محصول شبه
قاره هند و شرح خواص و خصوصیات آنها وارد منابع طب و داروشناسی ایرانی و اسلامی شد. اسامی برخی از آنها، یا نوعی ممتاز و مشخص، به این سرزمین منسوب شده و بعضی از آنها به واسطه ایرانیان به عربها و دیگر ملتها رسیده است.
ابوریحان بیرونی نام تعدادی از گیاهان و ادویه این سرزمین را با قید کلمه «هندی» در انتهای اسامی آنها نقل کرده است.۶ رشیدالدین فضل
الله همدانی (سده ۷ق) به برخی از درختان و رستنی
های هندی اشاره می
کند،۷ و در جای دیگر نوع و مقدار کالاها و فرآورده
هایی که بازرگانان او از بلاد هند برایش می
آوردند سخن می
گوید؛۸ اما مهمتر از اینها، «ملک علاءالدین از هندوستان در جواب مکتوب به خواجه رشید
الدین» شرحی نغز و دلاویز به همراه کاروانی از ظرایف و طرایف گوناگون هند فرستاده و نوع و مقدار هر یک را در نامه قید کرده است. وزن این کالاها متجاوز از ۳۰ تن و مشتمل بر یکصد رقم از انواع بهترین و گرانترین محصولات گیاهی، جانوری، معدنی، دریایی و دیگر فرآورده
ها و تولیدات هند در سده هفتم هجری است که در عین حال نام، نوع و جنس کالاهای هندی مورد توجه و مصرف درباریان و ثروتمندان ایرانی را نشان می
دهد. کالاهای ارمغانی ملک علاءالدین محمد خلج برای رشید
الدین فضل
الله همدانی نمونه
ای از مبادلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بین حکومت
های ایران و هند است که دلالت بر پیشینه طولانی
تر آشنایی ایرانیان با این گونه کالاها و فرآورده
های عجیب و بر ارزش هند، اعم از محصولات کشاورزی، جنگلی و غیر آن، دارد. (به همین لحاظ در یادداشتهای پایانی مقاله صورت ریز این کالاها نقل شده است). ۹
عجایب هند بسیار است. تعدد و تنوع جانداران و رستنی
های مختلف این سرزمین بر شگفتی
های آن می
افزاید. با تفحص در متون کهن و قدیم فارسی، از قرن چهارم تا پایان عصر قاجاریه، می
توان اسامی، ادویه، عقاقیر، گلها، میوه
ها و مزروعات و دیگر پدیده
های خاص هند یا منسوب به این سرزمین را معلوم، و میزان آشنایی ایرانیان با هر یک از آنها را در اعصار مختلف تاریخی مشخص کرد.۱۰ با این همه، برخی از محصولات و فرآورده
های به ظاهر منسوب شده به هند که در متون کهن و منابع قدیم فارسی آمده، قابل تأمل و بررسی بیشتر است؛ مثلاً شهمردان بن
ابی
الخیر در سال ۴۸۸ق در معرفی و شرح چگونگی پرورش کرم ابریشم (عربی آن: دوالقَّز، قَّز معرب کژ به معنی ابریشم) یا کِرِم قَّز (در متن چاپی به اشتباه: کرم قرمز) می
گوید: «این کرم را کرم هندوی خوانند…»؛۱۱ در حالی که منشأ کرم ابریشم هند نیست
و در هیچ یک از منابع لغت فارسی و دیگر منابع «کرم هندوی» نیامده است. اکنون نیز یکی از آفات انباری پسته و محصولات خشکبار حشره
ای با نام علمی پلودیااینترپونکتلا ر
Hubner
Plodia interpunctella
می
شناسیم،۱۲ که به تحقیق توسط بازرگانان پسته و خشکبار، در اواخر عصر قاجاریه، به اسم شبپره یا پروانه هندی نامگذاری شده است.۱۳
علت اتخاذ این نام به
درستی معلوم نیست. شاید کرمینه
(لارور
Larve
) این حشره به همراه محموله کالاهای هندی به ایران وارد شده باشد.۱۴ نمونه دیگر، قاسم بن یوسف هروی، در سال ۹۲۱ق ضمن معرفی «آلوانگور» و شرح چگونگی پیوند آن به منظور دستیابی به ارقام متنوع جدیدتر از این میوه، می
گوید: اسامی آلوانگور ـ که آلوچه نیز گویند و نارسیده وی خوب است ـ بدین موجب است: استرابادی، نیشابوری، زرد، کلیله، عنبری، گرده آلو، باباحاجی، رسمی ـ سفید و سیاه، آتشی، دو هندی، سفید، پیکانی.۱۵ در بین ارقام آلوانگور نام رقم «دوهندی» جالب و قابل بررسی است و می
توان احتمال داد که نخستین بار دو باغبان هندی
تبار، مبتکر یا اشاعه
دهنده پیوند یا انتقال نهال پیوندی این رقم به هرات (پایتخت شاهرخ و سلاطین تیموری ایران) بوده
اند. همچنین محتمل است اول بار پیوند این رقم در باغی انجام شده که صاحبش دو بازرگان هندی مقیم ایران بوده
اند (چرا که در عهد تیموریان و صفویه هزاران تبعه هند در ایران می
زیستند).
این گونه شیوه
های نامگذاری برای ارقام مختلف گلها، میوه
ها و مزروعات در ایران پیشینه بسیار طولانی دارد و به عهد باستان می
رسد؛ مثلاً گردیزی در سال ۴۴۳ق، ضمن شرح وقایع اوایل دوره سامانیان، با اشاره به سرنوشت شوم یکی از خاندانهای اصیل و دانشمند ایرانی اشاره
ای به شیوه
ای از این گونه نامگذاری
ها در ایرانِ اواخر عصر ساسانی دارد، که یقیناً به پیروی از سنتهای پیشین اتخاذ شده است: احمد بن سهل به نیشابور مقام کرد… و این احمد بن سهل از اصیلان عجم بود و نبیره یزدجرد شهریار بود، و از جمله دهقان جیرنج بود که از دیه
های بزرگ مرو است. و جد احمد «کامگار» نام بود، و به مرو گلی است که برو باز خوانند «گل کامگاری» گویند به
غایت سرخ باشد. و این کامگاریان خدمت طاهریان کردند، و برادران همه دبیران و منجمان بودند: فضل، حسین و محمد پسران سهل بن
هاشم
اند که نجوم نیکو دانست. روزی او را پرسیدند که: طالع پسران خویش چون ننگری، تا عاقبت ایشان چگونه خواهد بود؟ گفت: چه نگرم که هر سه به یک روز کشته خواهند شد اندر تعصب عرب و همچنان بود.۱۶
ایرانیان با پیوند و جابجایی انواع میوه
ها چون انگور، انار، سیب، پسته و غیر آن، ارقام جدیدی به وجود آورده
اند، مثلاً نظامی
عروضی
بر اساس
منابع
تاریخی
مبتنی
بر
وقایع اواخر قرن سوم هجری، ضمن شرح
اقامت
چهارساله رودکی (در معیت نصر بن احمد سامانی، حکومت ۲۹۵ تا ۳۰۱ق) در هرات، می
گوید: «در سواد هری صد و بیست لون انگور یافته شود، هر یک از دیگری لطیف
تر و لذیذتر، و از آن دو نوع است که در هیچ ناحیت ربع مسکون یافت نشود: یکی پرنیان، دوم کلنجری.»۱۷
لطافت یا تلألؤ دانه
های انگور، چون درخشش ابریشم؛ موجب اتخاذ وجه تسمیه رقم «پرنیان» شده، و رقم کلنجری منسوب به ناحیه کالنجر در هند بوده که دژ مشهور آن «قلعه کالنجر» در سال ۵۹۹ق به دست غلام و سردار سلطان محمد غوری به نام قطب
الدین ایبک (مؤسس سلسله ممالیک هند، سلاطین دهلی) فتح گردید. قاسم بن یوسف هروی در سال ۹۲۱ق، نام حدود یکصد رقم انگور ایران در عصر تیموریان را ثبت کرده است.۱۸ برخی از این ارقام به دست ایرانیان مهاجر ـ مخصوصاً در عصر گورکانیان ـ به هند انتقال یافته و با نامهای فارسی خود مشهور شده که در نوشته
ها و سروده
های پارسی
گویان هند نیز از این ارقام سخن رفته که شواهدی از آن در ادامه مقاله حاضر نقل شده است.
از دیگر نکات جالب گزینش کلمه «هندو» برای نام پسران، در برخی از نواحی ایران، از حدود قرن سوم هجری و شاید پیشتر از آن است؛ مثلاً
ابن اسفندیارکاتب در ذیل «علمای طبرستان» می
گوید: «استاد بزرگ ابوالفرج علی بن حسین بن هندو، اگر چه پدران او قمی بودند اما مولد او طبرستان بود، و مضجع و مرقد او به استرآباد، به سرایی که ملک او بود، اتفاق افتاد.» مرحوم دهخدا در ذیل «ابن هندو» او را معرفی کرده است: «فیلسوف، طبیب و شاعر ایرانی دربار آل بویه، چندی کاتب عضدالدوله دیلمی بود و کتب عدیده در طب و فلسفه دارد.»۱۹ هندو جدِّ ابوالفرج در قرن سوم این نام را گرفته است، نمونه دیگر در قرن هفتم، هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی نخجوانی (صاحب تجارب
السف، تألیف به سال ۷۲۴ق) که والدینش این نام را به او داده
اند، و پسر او محمدبن هندوشاه نخجوانی صاحب کتاب صحاخ الفرس و دستورالکاتب فی تعیین
المراتب (تألیف ۷۶۰ق) است. دلیل اتخاذ نام «هندو»، همانند وجه تسمیه کرم هندو، به
درستی معلوم نیست؛ شاید نسبتی با هند داشته باشد؛ اما چگونه می
توان بدون شاهد و دلیلی استوار پدربزرگ فیلسوف و دانشمند ایرانی ابوالفرج علی (اهل قم) و شخص هندوشاه نخجوانی (اهل نخجوان) را به هند منسوب کرد؟ وانگهی کلمه «هندو» با مفاهیم مختلف آن (پیرو مذهب هندوان، غلام و بنده زرخرید، سیاه از هر چیز) نام مناسبی برای مردان نیست؛ گو اینکه عربها در نامگذاری دختران (چون هند جگرخوار، مادر معاویه) و پسران (چون هند بن عمرو از یاران امام علی(ع)) از کلمه «هند» بهره گرفته
اند.
در لفظ برخی از لغات کلمه «هند» دیده می
شود که نسبتی با سرزمین هند ندارند، از آن جمله کلمات مندرج در لغتنامه است، چون: هِند از (معرب «اندازه» فارسی) هَندسه (معرب به معنی شکل و اندازه)، هِندام (معرب «اندام» فارسی)، هَندْک (معرب کنده، خندق) و نیز کلمه عربی «هِندِب» به معنی کاسنی و کلمات «هندبا» و «هندبی» و «هندبید» با همان معنی کاسنی؛ مرحوم دهخدا می
گوید «هَندَل» نامی است که در آستارا به درخت تمشک دهند. این واژه بسیار قدیمی است؛ زیرا ابن بزاز اردبیلی در سال ۷۵۹ق از «هندل پلاو» سخن گفته است که دلالت بر پیشینه طولانی
تر رواج واژگان «هَندَل» و «پلاو» در فرهنگ ایرانی دارد.۲۰
***
دو قرن پس از محمود غزنوی، سلاطین غوری (منسوب به ولایت غور هرات) بر بخشهایی از هند تسلط یافتند. پس از سلطنت غیاث
الدین غوری متوفی ۵۹۹قر ۱۲۰۳م) برادرش شهاب
الدین محمد (م۶۰۲ق)زمام امور را به دست گرفت و برای اولین بار تمام مناطق هند به درجات متفاوت حکومت مسلمان را پذیرفتند۲۱ پس از محمد غوری، غلام و سردار او، قطب
الدین ایبک خود را حاکم هند خواند و حکومت معروف به «سلاطین ممالیک» را بنیاد نهاد. پس از ایبک، غلام و داماد او، شمس
الدین ایلتتمش یا ایلتمش جانشین او شد و ۲۶ سال (۶۰۷ تا ۶۳۳ق)حکومت کرد. با حمله مغولان به ایران،
که از سال ۶۱۷ق آغاز شد، جماعاتی از ایران به هند رفتند و بسیاری از سلاطین و امرای مسلمان گریخته از ایران و نواحی ماوراءالنهر، به دربار التمش پناهنده شدند. از باب نمونه لاچین پدر امیرخسرو دهلوی ـ از ختاییان ترکستان ـ در فتنه مغولان از بلخ به هند گریخت و به خدمت التمش درآمد و به امیر سیف
الدین محمد شمسی مشهور شد. رضیه خاتون دختر التمش نخستین بانو بود که به فرماندهی دهلی رسید و شوهرش غیاث
الدین بلبان ـ پس از معزالدین بهرامشاه و علاءالدین محمودشاه ـ حکومت را (۶۶۴ تا ۶۸۶ق) به دست گرفت و امیرخسرو دهلوی از شاعران صوفی هند (
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 