پاورپوینت کامل حیات فرهنگی و ادبی در ایران عصر تیموری ۹۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حیات فرهنگی و ادبی در ایران عصر تیموری ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حیات فرهنگی و ادبی در ایران عصر تیموری ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حیات فرهنگی و ادبی در ایران عصر تیموری ۹۴ اسلاید در PowerPoint :
اینک بلای تازه ای، در هیئت جنگ آوری دهشتناک، یعنی تیمور (تولد ۷۳۶هـ، دوران سلطنت ۸۰۷-۷۷۱هـ)، بر کشور نازل می شود. وی مسلمان بود و در برابر روحانیان و مشایخ صوفیه، البته به علل سیاسی – تظاهر به تمکین می کرد. چنان که بر می آید، مقصود حافظ از عبارت «صوفی دجال فعل ملحد شکل»(۱) او وده است، زیرا سفاکی های بهیمی صفت تیمور خاطرات شوم مغولان را از خاطره ها محو کرد.
اینک بلای تازه ای، در هیئت جنگ آوری دهشتناک، یعنی تیمور (تولد ۷۳۶هـ، دوران سلطنت ۸۰۷-۷۷۱هـ)، بر کشور نازل می شود. وی مسلمان بود و در برابر روحانیان و مشایخ صوفیه، البته به علل سیاسی – تظاهر به تمکین می کرد. چنان که بر می آید، مقصود حافظ از عبارت «صوفی دجال فعل ملحد شکل»(۱) او وده است، زیرا سفاکی های بهیمی صفت تیمور خاطرات شوم مغولان را از خاطره ها محو کرد. به ترکی و مغولی سخن می گفت، فارسی هم می دانست، ولی با عربی بیگانه بود. هر چند طی لشکرکشی ها فرمان می داد برایش کتاب های فارسی بخوانند؛ ولی، با وجود این، وی یک فرد بدوی بیش نبود. برآمدن وی و کام یابی اش از آن جهت بود که توانست اهالی ماوراء النهر را هواخواه خود سازد، از آن که اینان به مقاصد و نقشه های او به دیده ی قبول می نگریستند و بی گمان بر مبارزاتش برای تأمین وحدت سیاسی ایرانی متلاشی شده صحه گذارده بودند – مبارزاتی که عمدتاً از راه جنگ و یغماگری انجام می شد. هنگام تهاجم مغولان لااقل مناطق جنوبی، روی هم رفته، از آسیب بر کنار ماند؛ ولی، اینک، سراسر ایران لگدکوب لشکریان تیمور گشت. کلیه ی سلسله های محلی که پس از ایلخانیان برآمده و ایران را به مناطق مختلف تقسیم کرده بودند ریشه کن شدند. تیمور به این مسئله که آیا اینان در بالا بردن سطح فرهنگ قلمرو حکومت خویش یا به طور کلی سراسر ایران خدماتی انجام داده بودند و یا وجودشان از این لحاظ مثمر ثمری نبوده، مطلقاً توجهی نداشت. سرزمین کهن سامانیان دوباره در صف مقدم قرار گرفت و این بار پایتختش سمرقند بود که امیر سخت دل بسته ی آن بود. کانون فعالیت ها ابداعات ادبی و فرهنگی نیز بدان جا منتقل گشت. این امر غالباً خود به خود انجام می گرفت؛ ولی، جای به جای نیز جبر و قهر عامل آن بود، چنان که تیمور پیشه وران و صاحبان هنرهای زیبا و هنرهای تجسمی را از فارس و عراق بدان جا کوچ داد و این رسمی بود که از قدیم الایام معمول بود، ساسانیان نیز چنین کرده بودند(۲). مجد و عظمت بازیافته ی سمرقند و بخارا در این بیت مشهور حافظ منعکس است که می گوید:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
سمرقند در دوران الغ بیگ نیز، که مردی ترقی خواه و در حقیقت دانشمندی بر تخت حکم رانی بود (۳-۸۵۰هـ)، شکوفا شد. وی، پیش از آن، یعنی هنگامی هم که امارت ترکستان داشت، در اعتلای بیش تر این شهر کوشیده بود. توجه خاص او، علاوه بر هنرهای زیبا، بالاخص به نجوم و ریاضیات معطوف بود، بدون آن که در این زمینه ملاحظات دینی یا ملی را دخالت دهد. لکن، دولتش مستعجل بود؛ زیرا، با تمام این احوال، در پایان، پیروزی از آن خواجه ی احرار بود «که در رأس درویشان و روحانیان مخالف الغ بیگ و حکومت او قرار داشت.»(۳) در این هنگام، هرات در راه پیش رفت گام می نهاد. سلطان شاهرخ روحانی منش، که از لحاظ سیاسی و فرهنگی شخصیتی متوسط بود (۵۰-۸۰۷هـ)، پس از مبارزه کوتاهی، جانشین تیمور گشت و این شهر را مقر خود ساخت و ، تا آن جا که میسر بود، در صیانت و تمامیت میراث تیمور کوشید. لکن، با وجود آن که پس از مرگ وی قلمرو ایران دست خوش تجزیه شد، در عهد سلطان حسین بایقرا (۹۱۱-۸۷۲هـ) شهر هرات مرکز واقعی فرهنگ از نو جان گرفته ی فارسی می گردد. در شرق، تیموریان با یکدیگر به کشمکش برخاستند. منازعات آنان نتیجه ی مستقیم سیاست خاص شاهرخ بود که تیول ها را میان پسران و نوادگان خود تقسیم می کرد. در غرب، ترکمن های قراقوینلو (سیاه گوسفندان) وارد میدان شدند و به زودی از آق قوینلو (سپید گوسفندان)، که با آنان خویشاوند بودند، منشعب شدند. این جریانات عبارت از مبارزه ی تجزیه طلبانه ی نیروهای فئودالیست بر ضد کوشش های ترقی خواهانه ای بود که برای الحاق مناطق مختلف به یکدیگر و ایجاد یک دولت بزرگ به عمل می آمد، هر چند که این هم، در صورت تحقق، نظامی فئودالی می داشت. حکم رانان با آن که در افزایش قدرت نظامی خویش می کوشند، فاقد نبوغ و همت تیمورند، هر چند که تیمور را باید بیش تر جنگ آور و کشورگشا دانست تا بنیان گذار. انقطاع موقتی چکاچاک اسلحه موجب افزایش ثروت آنان به هزینه ی پیشه وران و برزگران بود که، خواه به هنگام جنگ و خواه در زمان صلح، بلاکش هستند. خرده مالکین زیر بار مالیات هایی که از طرف حکومت مرکزی وضع شده کمر خم کرده اند و دراجرای تعهدات خود و پرداخت باج به مالکان فئودالی که مستقیماً بر آنان فرمان روایی دارند وا مانده اند. دوشادوش پیشه وران باید برای حفر قنوات و ساختن استحکامات و ابنیه ی درباری و مساجد و جز آن ها تن به بیگاری در دهند. هیچ یک از این تحمیلات متوجه مالکان بزرگ و بالاخص خاندان های بی شمار منسوب به تیموریان نبود. درباریان، سادات و روحانیان طراز اول نیز از آن معاف بودند، چنان که این طبقات، به تنهایی تمام درآمدها را در اختیار داشتند و قدرت نیز فقط در دست آنان بود. اغتشاشات مذهبی جز دست آویزی برای نشان دادن نارضایی و نکبت ملت نیست و، در حقیقت، شیوه ی متداول آن زمان برای ابراز مقاومت ناداران و ستم کشان در برابر دارایان و ستم گران است. لکن، باید تصدیق و تحسین کرد که پاره ای از تیموریان ثروت خود را فقط خرج عیاشی نکرده در راه مجاهدت های فرهنگی نیز صرف می کردند که اوج آن در هرات در عهد حکمرانی حسین(۴) بود. در این جا، مقصود ما هنرهای کوچک هرات مخصوصاً کتاب دوستی او و مکتب شعرای هرات است که پیشوایی آن را جامی بزرگ (وفات: ۸۹۸هـ) و میر علی شیر نوایی (وفات: ۹۰۶هـ)، وزیر مشهور حسین، به عهده داشتند. این وزیر مردی نجیب، بشر دوست، هنر پرور و حامی آن چه زیبا بود به شمار می رفت، لکن همیشه با مخدومش اتفاق نظر نداشت. جامی چهره ای درخشان در عرصه ی زبان و ادب فارسی است و نوایی ترکی سرشار از انتباه ملی و سرآمد در زبان جغتایی (ازبکی کهن). اهمیت این زبان به حکم توجهی که نجیب زادگان فرهیخته ی جغتایی بدان دارند رو به افزایش است. مگر نه دربار شیراز هم برای خود شاعران ترک داشت. بدین مناسبت، لازم است از بایسنقر (وفات: ۸۳۷هـ)، پسر شاهرخ، که یکی از خوش طبع ترین کتاب دوستان است، یاد کنیم؛ علی الخصوص که، من جمله، تدوین نسخه ی معروف شاهنامه به وسیله ی او صورت گرفته است (محمد قزوینی (۵) در صحت این مطلب تردید دارد). از آن رو که در هرات شکوفایی سنت های فرهنگی با سمرقند تفاوت داشت، در آن جا درخت علوم دقیقه مطلقاً بارور نشد. در زمینه ی علوم انسانی و بالاخص تاریخ، نام های حافظ ابرو، عبدالرزاق سمرقندی، میرخواند، خواند میر و دیگران قابل ذکر است. رواج بیش از پیش زبان و فرهنگ فارسی در هند مرهون تیموریان و در نتیجه ی تأسیس دولت مغولی در آن جا – البته پس از بر افتادن این سلسله در مقر اصلی – به وسیله ی بابر تیموری (۷-۹۳۲هـ) است – همان بابر که با نوشتن خاطرات خود نام خویش را به عنوان یک نویسنده ی ترکی جغتایی نیز جاودان ساخته است. (۶) یک دسته از فرمان روایان که چون او با فرهنگ ایرانی گرایش داشتند بدو اقتدا کردند.
سده ی پانزدهم، یعنی دوران تیموریان، به علت عدم تناسب میان کمیت محصولات ادبی و کیفیت این محصولات چندان رضایت بخش نیست. چه گونه ممکن است که جراحات ناشی از ضربات مغولان در گردباد حوادثی چنین سهمناک التیام یافته باشد؟ تاریخ نویسی با شاه کارهای سده ی پیشین قابل مقایسه نیست. شعر و ادب به انحطاط و ابتذال گراییده و دست خوش تصنعات مبالغه آمیز است. اگر می بینیم که، با این همه، اشاعه ی شعر و ادب صورت انحصار نیافته و محدود به عده ی معینی نیست، بلکه، برعکس، شرکت مستقیم یا غیر مستقیم همه ی طبقات به جز روستاییان برزیگر در آن رواج بیش تری یافته، از آن روست که طبقه ی متوسط اهمیت بیش تری کسب کرده است. فاجعه ی مغول آخرین بقایای نجبای فئودال ایران را بر انداخت، هم زمان با آن قصیده ی مدیحه نیز متروک شد و جای خود به قصیده ی فلسفی گذاشت که البته هر چند ناصر خسرو در آن فتح باب کرده است؛ لکن، قصیده های او، به حکم آن که جلوه گاه اندیشه های اسماعیلی بود، چندان مورد توجه نسل های بلافصلش قرار نگرفت. بعدها، خاقانی والاجاه قصیده ی فلسفی را قبضه کرد و چشم همگان را از پرتو هنر خویش خیره ساخت. در عصر تیموری، که ادیبان مشکل پسند صاحبان مناصبی رفیع در اجتماع بودند، ثناخوانی چندان خریداری نداشت و، در عوض، هر چه بیش تر تصنع مورد توجه بود. کاتبی ترشیزی یک مثنوی در ده باب (تجنیسات) پرداخته که قوافی آن، بدون استثنا، با یکدیگر جناس دارد (و نام آن نیز اشاره ای به این دو نکته است).(۷) مثنوی دیگری از این شاعر ذوبحرین است.(۸) شاعران هرات، مانند اهلی شیرازی (وفات: ۹۴۲هـ)، توانستند دنباله ی قصیده ی مصنوع سلمان ساوجی (وفات: ۷۷۸هـ) را بگیرند، ولی تصنع و تکلف را به حد اعلای ممکن رساندند. قصیده ای که وهمی به مناسبت زناشویی شاه زاده ی هندی داراشکوه (۱۰۴۳هـ/۴-۱۶۳۳م) سروده دلیل بر آن است که عصر صفویه نیز به صنایع لفظی بی اعتنا نبوده است.
برخلاف قصیده ی فلسفی، چه بسا که معانی بر اثر به کار بستن چنین عوامل و صناعاتی به آسانی تباه می شود. به طور کلی، وجه شاخص این دوره فدا کردن معنی برای لفظ است. غزلیات از لحاظ مضامین سخت محدود است و تقریباً همه طبق یک نمونه ی معین سروده شده است. ماده ی تاریخ و معماهای مبتنی بر کلمات و حروف به شدت مطلوب و مورد توجه است و مخصوصاً انواع معما چنان قدر و منزلتی دارد که گویی با ارزش ترین انواع ادبی است. در همه ی دیوان ها، قصیده ناگزیر در برابر چنین رقیبانی به مقامی بس فروتر قناعت می ورزد.
براگینسکی (۹) با این تأویل که قصیده ی مدیحه در دوران مغولان، به حکم نا آشنایی اینان با زبان فارسی، اهمیت خود را از دست داده و بر عکس بر رواج غزل، به علت رقت زیادی که طبعاً از آن برخوردار است، افزوده بود (چنان که این کیفیت را فقط یک دوران رونق بدانیم)؛ مخالف است و برای اثبات نظریه ی خود به سلمان ساوجی اشاره می کند که ظهورش در آن شرایط متناقض این تأویل است. وی منشأ این دگرگونی را در اعتراض طبقات شهری می بیند که وسیله ی ابراز آن همان غزل بوده است. شهریان نمی توانستند زیر بار تجاوز فرمان روایان به مایملک خصوصی و «محصول دست رنج» خود بروند، زیرا بر اثر آن رشد این افراد، که زحمت کش ترین «با فرهنگ ترین» طبقه ی اجتماع در قرون وسطا بودند، ناگزیر دست خوش فتور می شد. به عقیده ی او، شهرها در درجه ی اول خواستار آزادی داد و ستد و استقلال اقتصادی و تحدید خود کامگی های فئودالی بودند. به گفته ی محقق نام برده، دلیل بر این اعتراض ها پای بند بودن به آزادی، استقلال شخصی، اعلام حق نیک بخت بودن در زندگی و آزاد اندیشی و جلوه گاه همه ی آنها غزل بوده است که استادان برجسته ای چون حافظ، و مهارتی که انسان دوستی و اعتراض با تار و پود غزل عجین شده و اصول و قواعد مسلمی به وجود آورده است.
محصولات ادبی پر دامنه غالباً محدود به یک دیوان نبوده شامل چندین جلد است. داستان رمانتیک نیز، که چندان وجه شاخص این عصر نیست، آکنده از تصنع زاید است. به عنوان مثال، می توان کاتبی ترشیزی (یا نیشابوری؟؛ وفات ۹-۸۳۸هـ) و از او هم زیاد تر اهلی شیرازی را، که در بالا ذکرش رفت، نام برد. انتقادات جلسات انجمن های متعدد ادبی در نمایاندن این خلاقیت شدید و فعال سهمی به سزا دارد.
بدین ترتیب، ما شاهد یک افزایش غیر عادی محصولات ادبی از نظر صوری هستیم که، چنان که کاملاً آشکار است، فقدان اصالت و مضامین بکر را می پوشاند. بیان مطالب بر طبق آرا و نظریات شخصی و هم چنین تعیین هدف و منظور تابع سنت است. باید افزود که رغبت و تمایل به عرفان در روزگاران پر از فتنه و آشوب امر تازه ای در ادبیات فارسی نیست؛ ولی، آنچه در این دوره تازگی دارد گرایش شدید به تمثیلات است که هم بر غزل و هم بر داستان رمانتیک حکم فرماست، لکن این تمثیلات آرای جسورانه ی عرفانی نیست، بلکه تصوراتی است که تا حدی صبغه ای از فلسفه ی وحدت وجود دارد، اما عمق خود را از دست داده به احکام تسنن یا تشیع نزدیک شده است.
با آن که سنت های ادبی هنوز مورد اعتناست، بر خمسه ی شاعری چون امیر خسرو بیش از خمسه ی نظامی ارج می نهند و این خود شاخص انحطاط فکری و نمایشگر ذوق و سلیقه ی زمان است که نمی تواند هنر و نظریات فلسفی این استاد متفرد را درک کند. تأثیر شاعر هندی، مخصوصاً در داستان کوتاه منظوم، جلوه گر می شود که مبدع واقعی آن خود او بوده است. غزل او نظر گروه بی شماری از شاعران عراقی را جلب می کند. سبک «هندی» در هرات ریشه می گیرد(۱۰). در این دوران، کتاب های منثور راجع به پیامبر (ص) و اهل بیت و صحابه مطلوب بوده و، چنان که پیداست، این قبیل کتب با تشویق و ترغیب نوایی نگارش می یافت. شواهد النبوه ی جامی و نظایر آن در زمان این کتاب هاست(۱۱).
تغزل و داستان سرایی در دوره ی تیموریان
از غزل سرایان باید دست کم شاعران زیر را نام برد: خواجه عصمت بخاری، که شاعری کنایه گو و فوق العاده متصنع بود، و شاگردش، بساطی سمرقندی (وفات: ۸۱۵هـ)، که بلند پروازی را بدان پایه رسانید که به صرافت شرط بندی با کمال خجندی افتاد؛ دیگر، شاه نعمت الله ولی (وفات: ۸۳۴هـ)، سیدی از مردم حلب، که بنیان گذار مشهور سلسله ی نعمت اللهی است (از سده ی هشتم هجری به بعد اولیا را «شاه» می خواندند)(۱۲). وی بیش از سیصد رساله ی عربی و فارسی در عرفان تألیف کرده است؛ ولی، از آن که بگذریم، شاعری متوسط و بیانش خالی از حلاوت است. از کلامش بدن هیچ گونه ابهامی پیداست که از معتقدان وحدت وجود به طریقه ی مغربی است. شاه قاسم الانوار (وفات: ۸۳۷هـ) از مشایخ آذربایجانی است که با او دوستی داشت و به او شبیه بود. وی در مظان هواخواهی از صفویه و بدعت حروفیه بود (بنا به گفته ی جامی(۱۳)، شاگردان قاسم به احکام اسلام بی اعتنا و منادیان نوعی از مردم اشتراکی بودند). وی من جمله مثنوی انیس العارفین را نگاشته که ناظر بر توضیح اصطلاحات عرفانی است. امیر شاهی سبزواری (وفات: ۸۵۷هـ) از اعقاب سربه داران دمکرات منش است، شعر این شاعر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 