پاورپوینت کامل ناصرالدین شاه قاجار وشکار پلنگ در دوشان تپه ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ناصرالدین شاه قاجار وشکار پلنگ در دوشان تپه ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ناصرالدین شاه قاجار وشکار پلنگ در دوشان تپه ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ناصرالدین شاه قاجار وشکار پلنگ در دوشان تپه ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
از روزی که از جاجرود آمده ایم. چون اطاقهای اندرون آتش نشده بود و سرد است، تنها در اطاق عاج می خوابیم و این چند روز به اتصال برف می بارد، بطوری که چند بار بامها را پارو کردند. امروز صبح که از خواب برخاستیم دیدیم هوا صاف است و ابری نیست، ولی به شدت سرد شده، به قسمی که هر چه توی حیاط بود یخ می بست، صحراها و همه جا از برف سفید است.. سوار شده راندیم برای دوشان تپه، ناهار را برده بودند بالای تپه در عمارت، صنیعالدوله حاضر بود، روزنامه میخواند، محقق و غیره بودند، ناهار که خوردیم سر و کله را پیچیده، پیاده از بالا به پائین آمدیم، صحراها سفید و بقدر چهار کوه برف دارد.
[بخشی از خاطرات] روز چهارشنبه ۲۰ ربیع الاول[۱۳۰۲ قمری] که ۱۸ جدی است
:
از روزی که از جاجرود آمده ایم. چون اطاقهای اندرون آتش نشده بود و سرد است، تنها در اطاق عاج می خوابیم و این چند روز به اتصال برف می بارد، بطوری که چند بار بامها را پارو کردند. امروز صبح که از خواب برخاستیم دیدیم هوا صاف است و ابری نیست، ولی به شدت سرد شده، به قسمی که هر چه توی حیاط بود یخ می بست، صحراها و همه جا از برف سفید است.. سوار شده راندیم برای دوشان تپه، ناهار را برده بودند بالای تپه در عمارت، صنیعالدوله حاضر بود، روزنامه میخواند، محقق و غیره بودند، ناهار که خوردیم سر و کله را پیچیده، پیاده از بالا به پائین آمدیم، صحراها سفید و بقدر چهار کوه برف دارد. چون میدانستیم روز شکار است، گفتیم معدودی همراه ما بیایند و باقی پیشخدمتها، صنیعالدوله، محقق، چرتی، ناظم خلوت و سایرین گذاشتیم در عمارت باشند که از شکار برگشته چای و عصرانه بخوریم
. …
راندیم برای دره رزک، هنوز به دره رزک نرسیده اسب خواسته سوار شدیم و راندیم تا دره رزک با مجدالدوله و سایرین صحبت می کردیم. قدری که رفتیم نزدیک و نرسیده به درّه بیدی، ردّ پلنگی ما خودمان دیدیم، میرشکار و حضرات را صدا کرده رد پلنگ را نشان دادیم. میرشکار گفت این ردّ مال دیروز است، مجدالدوله هم گفت مال دیروز است، امّا آنها نفهمیده بودند، چون هوا خیلی سرد بود، جای پای پلنگ که از همان ساعت بود یخ بسته بود، ما رّد پلنگ را گرفته می رفتیم، اول نی درّه کبک زیادی سمت دست راست سختان میرفتند. مجدالدوله گفت اذن بدهید یک دست قوش بیندازم، ما هم اذن دادیم، او رفت و طرلان میانداخت، ما هم میرفتیم و رد پلنگ را گرفته بودیم، واشه بید دره، پهلوی درخت خودمان دیدیم یک قوچ بزرگ افتاده، معلوم شد پلنگ همین قوچ را عقب کرده آورده است اینجا و شکار کرده. مجدالدوله که رفته است قوش بیندازد، پلنگ قوچ را گذاشته و یواش یواش رفته است، شکم قوچ را گفتیم پاره کردند، خیلی قوچ بزرگ و قوی هیکلی است، شاخهای خیلی بزرگ دارد و چهارده ساله است. بعد گفتیم باید پلنگ را پیدا کرد و رّد را از دست نداد. میرشکار و صادق و عباس شکارچی و میرزا عبدالله خان را عقب پلنگ فرستادیم. خودمان هم ایستادیم، سیف الملک و ابراهیم خان را فرستادیم سمت دره و باغ رزک که جلو پلنگ را داشته باشند. میرشکار و میرزا عبداللهخان و غیره را که فرستاده بودیم بالای سختان خودمان نگاه می کردیم و ملتفت بودیم، میرشکار و حضرات حرکتی که میکنند از علامات آن معلوم است پلنگ آن دست رفته، با ملیجک و سایرین به همین خیال رفتیم رو به پائین، قدری همانجائی که سیف الملک و ابراهیم خان بودند تأمل کردیم، معلوم شد پلنگ ابراهیم خان و سیف الملک را دیده دوباره رو به بالا و سمت میرشکار و اینها برگشته، باز مجدداً برگشتیم در همان نی درّه که اول ایستاده بودیم، در این بین میرزا عبداللهخان را دیدیم کلاه میکند و صدا میکند [که] پلنگ توی سوراخ است و این همان سوراخی است که در هشت سال قبل هم پلنگ بود و میرشکار را زخمی کرد. گفتند پلنگ اینجا است من هم میخواهم پیش بروم، ملیجک عرض می کرد، جای خطرناکی است و احتیاط زیاد دارد، همین طور هم بود، من هم خیال کردم که خوب است پلنگ را به یک تدبیری از سوراخ بیرون بیاورند و ما بزنیم
.
بعد گفتیم شاید بیرون بیاید و از دستمان برود، چه لازم پلنگ مطمئن توی سوراخ است، چرا ول کنیم. من و ملیجک قمچیکش رو به سختان رفتیم، جعفر قلی خان و اکبری را گفتیم همان جائی که بودیم بایستند، سوراخ پلنگ بالای دست بود و ما باید از زیر دست برویم، این هم خارج از احتیاط است. به هر حال راندیم، راه هم خیلی سخت بود هم سنگ هست و هم گل و با کمال صعوبت دست ما را گرفته رفتیم بجای سختی محاذی سوراخ روی سنگی، با اشکال زیاد من و مجدالدوله و میرشکار، ملیجک ایستادیم، تفنگ چهار پاره صادق را گرفته گفتیم بروند پلنگ را از سوراخ در بیاورند، جلوداری که تازیبان است هر چه به او گفتیم برود، رنگش سفید شده بود و جرأت نمی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 