پاورپوینت کامل فلسفه اخلاق معاصرایران ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فلسفه اخلاق معاصرایران ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه اخلاق معاصرایران ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه اخلاق معاصرایران ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :

امروزه با توجه به غلبه عصر اطلاعات ومیدان یافتن تاملات نظری و عقلی ونیز تشکیل مراکز متعدد پژوهشی در جهان و به دنبال آن گسترش مباحث فلسفی در مناطق مختلف جغرافیایی، به علاوه موضوعیت یافتن دیدگاه‌ها وجریان‌های محلی در کنار جریان‌های جهانی، می‌توان در کنار بحث از جریان‌های مهم فلسفه اخلاق جهان یا تاریخ فلسفه اخلاق مرسوم، از فلسفه‌های اخلاق و تاریخ فلسفه‌های اخلاق محلی نیز سخن گفت.

امروزه با توجه به غلبه عصر اطلاعات ومیدان یافتن تاملات نظری و عقلی ونیز تشکیل مراکز متعدد پژوهشی در جهان و به دنبال آن گسترش مباحث فلسفی در مناطق مختلف جغرافیایی، به علاوه موضوعیت یافتن دیدگاه‌ها وجریان‌های محلی در کنار جریان‌های جهانی، می‌توان در کنار بحث از جریان‌های مهم فلسفه اخلاق جهان یا تاریخ فلسفه اخلاق مرسوم، از فلسفه‌های اخلاق و تاریخ فلسفه‌های اخلاق محلی نیز سخن گفت. براین اساس می‌توان از «فلسفه اخلاق در ایران» و پی‌جویی گرایش‌ها، چشم‌اندازها ومضامین کلی آن نیز سخن راند. جعل و وضع چنین اصطلاحی، وقتی معنی‌ دارتر ومقبول‌تر واقع می‌شود که مطالعه تاریخی در گذشته و حال اندیشه فلسفی ایران، موید چنین تلاش‌های نظری و فلسفی‌ای باشد. اما افسوس که امروزه، تمام استدلال وتحلیل‌های فوق در ماهیت و وجود چیزی به نام اخلاق‌پژوهی در ایران، در طوفان بی‌خودی و بی‌اعتنایی و ناخودباوری، محو می‌شود و بر باد می رود. جای تعجب است که در ایران، کسانی که براساس پاره‌ورق‌هایی باقیمانده از هزاران سال پیش، با رویکرد متافیزیکی، پدیدارشناسی، هرمنوتیکی و… درصددند تا بنای عظیم دستگاهی فلسفی را بنا نهند، اما در پس گوش خود هزاران ورق اندیشه نظری را که متفکران معاصر آنها تدارک دیده، نادیده می‌گیرند و ازکنار آنها با بی‌اعتنایی تمام و در کمال ناخواندگی، همچون قبرستانی متروکه، می گذرند وباز جای عجب که حتی ارجی به عنوان بخشی از«تاریخ فلسفه» نیز برای آنها قایل نیستند و البته این خسرانی است عظیم، مبنی بر از دست دادن «حال» و اندیشه و واقعیت موجودی که در آن «زندگی می کنیم». به هر حال این نوشتار درصدد آن است تا گزارشی تحلیلی ومستدل، ولی کلی، ازوضعیت چیزی به نام فلسفه اخلاق در ایران معاصر بدهد. روشن است که این جریان و چنین نوشتاری در حالت نوزادی وطفولیت قراردارد. ولی به نظر می‌رسد که چالش‌های پیوسته‌ای که جریان مذکور درگیر آن است، سبب رشد تدریجی‌اش خواهد شد. در اینجا بی‌ربط نخواهد بود اگر پیشنهاد شود تا در رشته فلسفه اخلاق، واحدی درسی با عنوان «فلسفه اخلاق در ایران معاصر» به ارزش دو واحد درسی ارایه شود.

***

تمایز دو دوره کلاسیک و جدید درتاریخ فلسفه اخلاق غربی

می‌توان فلسفه اخلاق را به دو دوره کلاسیک (قدیم) و دوره جدید تقسیم کرد. این تقسیم‌بندی، هم درفلسفه اخلاق غربی و هم درمطالعات مربوط به فلسفه اخلاق در جهان اسلام وایران صدق می‌کند. دوره کلاسیک فلسفه اخلاق عمدتا مربوط به دوره یونان است. مباحث فلسفه اخلاق در دوره یونان ذیل موضوعاتی چون خیر، فضیلت و سعادت مورد توجه بوده است. فیلسوفان یونانی ماهیت اخلاق را در فاعل اخلاقی و در هویت کلی آن جستجو می‌کردند. در این دوره، پرسش از اخلاق وارد حوزه منطق و زبان نشده بود و ساحت رفتارصرف، نیت و… در اخلاق مطرح نبود. می‌توان محورهای تفکر کلاسیک در مورد فلسفه اخلاق را در گفتگو‌های سقراط و در برخی محاورات افلاطون از قبیل «جمهوری»، «فایدون» و «مهمانی» و نیز اثر مستقل ارسطو یعنی «اخلاق نیکوماخوس» و در آرای فلاسفه‌ای چون اپیکور، رواقیان و غیره ملاحظه کرد. درعین حال که فلسفه جدید در چالش با متافیزیک کلاسیک شکل گرفته بود، اما در ضمن خود مساله اخلاق انسانی را نیز مورد پرسش قرار داده بود. این امر را می‌توان در آثار دکارت واسپینوزا و به وی‍ژه کانت یافت. ازطرف دیگر درعین حال که در فلسفه جدید و نزد فلاسفه‌ای چون دکارت، هیوم، هابزو به ویژه کانت شاهد توجه مستقل به اخلاق و نیز نظریه‌پردازی در آن حوزه هستیم. اما شکل‌گیری موج جدید اخلاق‌پژوهی فلسفی و ظهور و استقلال یافتن شاخه فلسفه اخلاق، وامدار اثر وزین ج.ا.مور(۱۹۵۸-۱۸۷۳) با عنوان «مبانی اخلاق»(

principia ethica

) در اوایل قرن بیستم است.

دوره کلاسیک فلسفه اخلاق در جهان اسلام وایران

می‌توان از تمایز دو دوره اخلاق در تاریخ فرهنگ وفلسفه اسلامی نیزسخن گفت. بدین معنا که دوره کلاسیک فلسفه اخلاق درجهان اسلام و به تبع آن در ایران، مربوط به دوره‌ای است که تا نیم قرن اخیر را شامل می شود. در این دوره زمینه‌ها و بسترهای بالقوه یا بالفعل مباحث بنیادی و ریشه‌ای در اخلاق را می‌توان در حوزه‌های مختلفی به نظاره نشست. دوره جدید فلسفه اخلاق در ایران نیز مربوط به مباحث نیم قرن اخیر در ایران می‌شود.در مورد زمینه‌های فلسفه اخلاق در دوره کلاسیک جهان اسلام و ایران باید گفت نخستین منبع و حوزه بحث در مورد مباحث نظری اخلاق به «کلام» اختصاص دارد. جرقه‌های آغازین مباحث فلسفه اخلاق را می‌توان در دانش کلام و نزد متکلمان ملاحظه کرد. متکلمان معتزلی، اشعری، شیعی و ماتریدی وارد مباحثی چون معنای حسن و قبح، ذاتی و الهی بودن، عقلی و شرعی بودن آنها، مصادیق آنها، مقام ثبوت و اثبات آنها، رابطه آنها با دین، لوازم این نظریات در بحث الهیات و… شده‌اند. درحوزه «فلسفه» در مبحث عقل عملی و حد وسط از حکمت عملی و در بخش مشهورات از منطق می‌توان شاهد نظریاتی مرتبط با حوزه فلسفه اخلاق بود. در حوزه «عرفان» و تصوف باید گفت که، به معنایی، این جریان تمام هویت خود را وامدار اخلاق می‌داند. عرفان با گذر از نظریه اخلاق عرفی(بین مردم عادی)، اخلاق دینی-فقهی محض، اخلاق دینی-روایی محض و اخلاق فلسفی (در فلسفه) وحتی مباحث مطرح دراخلاق مبتنی برکلام، مدعی اخلاق والاتری به نام «اخلاق عرفانی» است. حوزه دانش «اصول» نیز به نوبه خود منبع ومنشا مستعدی برای مباحث فلسفه اخلاق به شمار می‌رود. مباحث مرتبط با زبان دینی(در حوزه اخلاق وفقه دینی) را می‌توان ذیل مباحثی از قبیل الفاظ، اوامر و نواهی و مساله حسن وقبح را می توان ذیل مستقلات عقلیه جویا شد.

جریان جدید فلسفه اخلاق در ایران

موضوعیت یافتن اخلاق برای پژوهش فلسفی در ایران، همانند بسیاری از دیگر موضوعات فلسفی جدید، با تاخیر مواجه شده است. عنایت به کار فلسفی در موضوع اخلاق در دور جدید تفکر فلسفی، مربوط به ورود اندیشه‌ها وجریان‌های فکری وسیاسی مارکسیستی و غربی به ایران است. به نظر می‌رسد نخستین آرای فلسفی جدید در باب اخلاق را باید در آثار تقی ارانی به ویژه در کتاب «پسیکولوژی یا علم الروح» (ارانی،۱۳۳۰: ۸، ۲۰، ۳۰-۲۹، ۲۲۳-۲۲۲) و«بشر از نظر مادی»(ارانی، بی تا: ۷-۳، ۲۸-۲۵، ۵۳، ۵۵) وکتاب محمدعلی فروغی یعنی «سیرحکمت در اروپا» (فروغی، ۱۳۶۷: بخش دکارت، کانت، بنتام) جستجو کرد. نخستین اثر مهم و وزین مرتبط با فلسفه اخلاق در دوره معاصرعبارت است از مقاله ششم از کتاب اصول فلسفه وروش رئالیسم که باعنوان «ادراکات اعتباری» علامه طباطبایی آن را به نگارش درآورده است.(طباطبایی،۱۳۸۳: مقاله ششم) این مقاله به نوعی، پاسخ به دیدگاه‌های مارکسیستی نیزمحسوب می شد. از نظر طباطبایی مارکسیست‌ها دچارخلط حقایق واعتباریات شده‌اند و احکام آن‌ دو را از هم متمایز نکرده‌اند. حقایقی از قبیل حقایق فلسفی و ریاضی و بعضا طبیعی، جزو حقایق اند و با اعتباریاتی از قبیل اعتبارات اجتماعی وحقوقی و بعضا اخلاقی متفاوتند بنابراین احکام آنها از قبیل ثبات وتغییر و… با هم متفاوت خواهند بود. اما نکته قابل تامل آنکه این اثر ابتکاری هیچ موج قابل توجهی در اذهان فلسفی‌اندیشان ایجاد نکرد. حتی شارح برجسته این سلسله ازمقالات، مرتضی مطهری، نه تنها به شرح کامل این مقاله نپرداخت بلکه ارتباط آن با مباحث فلسفه اخلاق را در شرح خود متذکر نشد. تنها بعدها در درس‌گفتارهای مارکسیسم است که ایشان به لوازم نظریه اعتباریات در فلسفه اخلاق و مقایسه آن با نظریه راسل اشاره می کنند.(مطهری،۱۳۷۷: بندسوم از بخش دوم) حتی خود مطهری اثرمستقلی در فلسفه اخلاق جز درس‌گفتارها و سخنرانی‌هایی چند نپرداخت. (ازقبیل دروس «حکمت عملی»، سخنرانی‌های«فلسفه اخلاق» و«تعلیم وتربیت در اسلام») باید به این نکته توجه داشت که اساسا پرسش محوری و بنیادی متفکرانی چون طباطبایی و مطهری، پرسش از «وجود» است و عمده فلسفه‌ورزی آنها معطوف به مباحث متافیزیکی بود و بر این اساس پرسش فلسفی از اخلاق امری حاشیه‌ای و تبعی به شمار می‌آمد.

محمدتقی جعفری، متفکری است که پرسش اساسی وی را انسان و روابط چهارگانه او – رابطه انسان با خود، طبیعت، جامعه و خدا- تشکیل می‌دهد. نظریه محوری جعفری، که براساس آن مشق فلسفه می‌کرد، نظریه«حیات معقول» بود. براین اساس پرسش فلسفی از اخلاق برای وی در مراتب و درجات نخستین از تفکر قرار داشت و بنابراین در آثار وی شاهد رساله‌های مستقلی در اخلاق‌پژوهی فلسفی مانند کتاب« وجدان» و«اخلاق و مذهب» هستیم. حتی مهم‌ترین محور گفتگوی نظری و فلسفی وی با برتراند راسل(تحت عنوان:«بررسی ونقد افکار راسل»)، مباحث ارزشی و اخلاق انسانی است. به علاوه آثاراین متفکر مشتمل بر مباحث متعددی در باب اینگونه مباحث است. درمیان مارکسیست‌ها نیز تنها احسان طبری است که درکتاب« نوشته‌های فلسفی و اجتماعی»خود با اختصاص دادن فصل مستقلی با عنوان«مسایل اخلاقی» در آن، به مباحثی نظری در اخلاق پرداخته است.(طبری،۱۳۵۹: فصل ششم)

اما با وجود برخی از چنین آثار و توجهات پراکنده به مباحث فلسفه اخلاق، تا دهه شصت، موج قوی وجدی اخلاق‌پژوهی فلسفی، در میان فلسفی‌اندیشان حوزوی و دانشگاهی به چشم نمی خورد. حتی واحدهای درسی دانشگاهی نیز از وجود عنوان تخصصی «فلسفه اخلاق» تهی است. (البته واحدی با عنوان« حکمت عملی» وجود داشت که منبع مورد نظر برای تدریس آن، «تهذیب الاخلاق ابن مسکویه» تعیین شده بود.)

در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، با مطرح شدن کتاب عبدالکریم سروش با عنوان «دانش و ارزش» و برجسته شدن برخی از مباحث فلسفه اخلاق (ازقبیل مساله هست- باید) ونیز ورود شخصیت‌هایی چون حایری‌یزدی با کاوش‌های عقل عملی، مصباح یزدی با دروس فلسفه اخلاق، جعفرسبحانی با حسن و قبح عقلی و…و جزوات متعددِ فلسفه اخلاق به این عرصه وتشکیل کلاس‌های متعدد فلسفه اخلاق در دانشگاه و حوزه، این مباحث از موضوعیت واهمیت بسیاری در دهه هفتاد برخوردار شد. اگر این سوال مطرح شود که نخستین آثار دوران‌ساز در فلسفه اخلاق جدید یا اخلاق پژوهی جدید ایران که آغاز دور جدیدی از اخلاق پژوهی را نوید می‌دادند، کدامند؟ به نظر می‌رسد که از میان این آثار، می‌توان مقاله «ادراکات اعتباری» علامه طباطبایی وسپس کتاب «وجدان» محمدتقی جعفری و نیز «دانش و ارزش» عبدالکریم سروش را درنظر داشت. همانگونه که از عناوین آثار برمی‌آید، هرسه اثر از حال‌وهوایی نو نسبت به مباحث مرسوم و آثار کلاسیک فلسفه اخلاق برخوردارند.

«دورجدید» یا «دوره جدید» اخلاق پژوهی فلسفی درایران؟

آیا اخلاق پژوهی فلسفی جدید در ایران، صرفا «دورجدید» اخلاق پژوهی است یا «دوره جدیدی» در اخلاق پژوهی به شمار می‌آید؟ به بیان دیگر فلسفه اخلاق معاصر ایران عینا، در مبانی و روش‌ها و مسایل ونتایج و…، همان اخلاق‌پژوهی کلاسیک است که با اندکی آرایش و پیرایش و به زبان امروز درآمده وبیان شده است (دور جدید اخلاق پژوهی) یا اینکه فلسفه اخلاق معاصر ایران، در حالت حداقلی از حال وهوای دیگر و در حالت حداکثری، ازعناصرمستقلِ دیگری نسبت به فلسفه اخلاق کلاسیک برخوردار است؟ به نظر می‌رسد که می‌توان نشانه‌هایی را در اخلاق پژوهی معاصر ایران یافت که دال برآغاز دوره جدید فلسفه اخلاق باشد. اما این نشانه‌ها کدامند؟

در باب تغییر «حداقلی» فلسفه اخلاق معاصر ایران، می‌توان این شیوه را انتخاب کرد که با انتخاب چند کتاب وجزوه در فلسفه اخلاق، از میان آثار فلسفی‌اندیشان مسلمان معاصر ایران، به مقایسه آنها با آثار فلسفه اخلاق کلاسیک (مانند تهذیب الاخلاق ابن مسکویه یا اخلاق ناصری) پرداخت. مرور این دو دسته از آثار ما را وادار به اذعان به این مطلب می‌کند که حال‌وهوای حاکم بر این دو دسته از تحقیقات با هم متفاوت است. البته برداشت ما این خواهد بود که تفاوت حال وهوای آنها تنها به «زبان» این دو دسته از آثار اختصاص نخواهد داشت تا صرفا موید دور جدید اخلاق پژوهی باشد، بلکه فراتر از آن سنخ و نوع مباحث نیز متفاوت به نظر خواهد رسید واین خود موید ورود به دوره جدیدی از اخلاق‌پژوهی در ایران معاصر خواهد بود. اما دشواری هنگامی بیشتر رخ می نماید که به تغییر مشخص و«حداکثری» در مباحث فلسفه اخلاق معاصر ایران اذعان شود. برای تایید حصول تغییر حداکثری در اخلاق پژوهی فلسفی معاصر می‌توان با مرور آثار مربوطه معاصر از ظهور و بروز زمینه‌ها و نشانه‌هایی جدید در آن سخن گفت، از قبیل آنچه ذیل می‌آید:

۱-وجود «تنوع رویکردها وگرایش‌ها» در امر اخلاق پژوهی به گونه ای که در عرض اخلاق پژوهی کلاسیک قرار می‌گیرند. برای نمونه اخلاق پژوهی علامه طباطبایی در نظریه اعتباریات، از حیث مبانی، مباحث، لوازم ونتایج در عرض اخلاق‌پژوهی‌ای از سنخ «تهذیب الاخلاق» ابن‌مسکویه قرار می‌گیرد. ۲-ورود به مباحث «فرااخلاق»، از قبیل تحلیل معرفت شناختی مفاهیم و تعابیر اخلاقی، تنها در دوره معاصر قابل‌ملاحظه است و نه در دوره کلاسیک. ۳-حضور«رویکردهای متافیزیکی وتحلیل‌های متافیریکی»، براساس نظریات مندرج در فلسفه اسلامی که پیشتر مسبوق به سابقه نبوده است. به بیان دیگر در این دوره، فلسفه اسلامی در تحلیل و نظریه‌پردازی در حوزه فرااخلاق به کار برده می‌شود. دراین حالت به مفاهیم پایه اخلاق از قبیل باید و نباید با محتوا و مفاد متافیزیکی نظر می‌شود. ۴- ظهور «رویکردهای» جدید در تحلیل ونظریه‌پردازی در حوزه اخلاق که لزوما در چارچوب متافیزیک کلاسیک قرار نمی‌گیرند و به بیان دیگر غیرمتافیزیکی هستند، مانند رویکرد تحلیلی(مبتنی بر دخالت دادن منطق در مباحث فلسفه اخلاق) یا رویکرد انسان‌شناختی(مبتنی بر دخالت دادن مباحث انسان‌شناسی جدید در مباحث مذکور). ۵-طرح «نظریاتی» که تمایز و تفاوت آشکاری با نظریه کلاسیک دارند، مانند نظریه اعتباریات، نظریه وجدان. ۶-افزایش «ارتقای سطح»ِ اخلاق پژوهی فلسفی به سطح مباحث متافیزیکی از حیث ارزش، اهمیت و دامنه نفوذ مباحث آن. ۷-شکل‌گیری «مبحث مستقلی» با عنوان «رابطه اخلاق با حوزه های دیگر» از قبیل رابطه آن با دین، هنر، تکنولوژی، سیاست، تاریخ انسانی، عرفان، حقوق، معرفت‌شناسی، تعلیم وتربیت، ایمان، زیبایی‌شناسی، فقه، آزادی، ایدئولوژی و… . ۸-مطرح شدن «اخلاق کاربردی» و ارایه تحقیقات در آن مورد. ۹-فراهم شدن زمینه طرح نظریه «میان‌رشته‌ای» بودن اخلاق. توضیح اینکه دراین دوره، اخلاق و اخلاق‌ورزی موضوعی بسیط و مساله‌ای واحد، بدون کثرت در ابعاد و جنبه‌ها محسوب نمی‌شود. اخلاق درحوزه اندیشه، به عنوان مساله‌ای نظری و در حوزه عمل، به عنوان چارچوبی برای رفتار فردی و اجتماعی، مساله‌ای با وجوه و حیثیات متعدد قلمداد می‌شود. در این حالت اخلاق همانند«یک»شکلِ«چند»ضلعی است: یعنی مساله واحدِ ذوبطون ودارای حیثیات.پس اخلاق یک امر چندتباری است واین ویژگی مستلزم آن است که موضوع تحقیق حوزه‌های معرفتی و علمی متعددی قرار بگیرد مانند منطق، فلسفه زبان، روان شناسی، جامعه شناسی، فلسفه سیاسی و… . ۱۰-درک «امکانات غنی» اخلاق‌پژوهی برای حل بسیاری از مسایل نظری وعملی. به بیان دیگر مطرح شدن این ایده که می‌توان مجموعه‌ای بزرگ از مباحث و مسایل عملی و نظری را برگرد مساله اخلاق جمع کرد. یعنی براساس اخلاق‌پژوهی می‌توان از نقد مارکسیسم، فاشیسم، داروینیسم وپوزیتیویسم اخلاقی وتاریخ‌پرستی وآینده‌پرستی، آسیب‌شناسی ایدئولوژی‌ها، طرح و بحث درقواعد منطقی ومباحث فلسفه علم و روانشناسی گرفته تا مباحث مقایسه‌ای آرای فلسفه غربی و اسلامی وحتی مساله اثبات وجود خدا، سخن گفت. ۱۱-تاسیس رشته مستقل دانشگاهی با عنوان «فلسفه اخلاق» در مقطع کارشناسی ارشد.

اخلاق پژوهی فلسفی درایران معاصر: گرایش‌ها و دیدگاه‌ها

پژوهش‌های فلسفی و نظری در حوزه اخلاق پژوهی جدید در ایران معاصر که به تدریج در دهه‌های اخیر به ظهور رسیده را می‌توان ذیل چند گرایش یا دیدگاه کلی دسته‌بندی کرد :

۱- دسته‌ای که صرفا با حال و هوای متافیزیکی و براساس مبانی وجودشناختی و معرفت شناختی کلاسیک، به فلسفه اخلاق می پردازند و درصدد حل مسایل آن هستند، مانند مهدی حایری‌یزدی(درنظریه تفسیر باید اخلاقی برحسبِ وجوب بالغیر).(حایری یزدی،۱۳۶۱: ۱۰۲،۵۰،۵۹) و محمدتقی مصباح‌یزدی (درنظریه تفسیر باید اخلاقی برحسب وجوب بالقیاس).(مصباح یزدی،۱۳۶۷: جلسه دوم، ص۲۷)

۲- دسته‌ای که در پاسخ به مسایل فلسفه اخلاق صرفا از حال و هوای متافیزیکی استفاده نمی‌کنند(جزیی یا کلی)بلکه نقطه اتکای آنها حوزه‌هایی مانند انسان شناسی کلاسیک و/یا جدید، ادبیات کلاسیک وجدید و… است. مانند محمدتقی جعفری(درتئوری وجدان)، مرتضی مطهری متاخر(درنظریه منِ ملکوتی وعالی تر).(مطهری،۱۳۷۰: ۱۸۴)،جعفرسبحانی(درنظریه فطرت اخلاقی).(سبحانی،۱۳۶۸: ۱۲۱،۳۳)و جوادی آملی(در نظریه فطرت).(جوادی آملی،۱۳۷۵: ۵۱-۴۹)

۳-گروه دیگر عمدتا با تکیه بر علم اصول به مساله اخلاق نظر می‌کنند.مانند طباطبایی(با نظریه اعتباریات)یا از نقطه نظرات علم اصول و مباحث فلسفه تحلیلی سود می جویند مانند محمدصادق لاریجانی(با نظریه الزام نفسانی بودن بایدهای اخلاقی).(لاریجانی،۱۳۷۲: ۱۴۰-۱۳۸)

۴-دسته چهارم، مارکسیست‌های ایرانی بودند که با دستکاری دیدگاه مارکسیستی، روایت جدیدی را در توضیح و تبیین اخلاق مطرح می‌کردند. این توضیح و تبیین ازطریق تقی‌ارانی با تکیه بر روانشناسی جدید ومطرح کردن دخالت عناصرفایده، لذت، تعلیم وتربیت، قدرت تشخیص، همت عمل و… در کنار عنصر اصیل وتعیین کننده مارکسیستی، یعنی شرایط اقتصادی، طبقاتی برای اخلاق مطرح شد. پس از آن احسان طبری با رویکرد انسان شناختی به مارکسیسم، یعنی با تکیه برنوعی جامعه شناسی ترکیبی یعنی جامعه‌شناسی علمی-اقتصادی-فرهن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.