پاورپوینت کامل «گناه» در نگاه اندیشمندان مسیحی ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «گناه» در نگاه اندیشمندان مسیحی ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «گناه» در نگاه اندیشمندان مسیحی ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «گناه» در نگاه اندیشمندان مسیحی ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

مترجم: یحیی رنجبر

(متن زیر ترجمه‌ی مدخل گناه دایره‌المعارف فلسفی راتلج – فیلیپ ال کویین است)[۱]

اگرچه ممکن است تمایل بالقوه به گناه از کسی به کسی دیگر منتقل بشود، اما خود گناه ممکن نیست. اولاد آدم ممکن نیست به خاطر گناه آدم گناهکار باشند مگر اینکه عمل آدم ابوالبشر به‌نحوی واقعی عمل بنی‌آدم بشود، اما روشن است که هیچ عملی از اعمال اجداد ما واقعاًَ عمل ما نیست.

مترجم: یحیی رنجبر

(متن زیر ترجمه‌ی مدخل گناه دایره‌المعارف فلسفی راتلج – فیلیپ ال کویین است)[۱]

اگرچه ممکن است تمایل بالقوه به گناه از کسی به کسی دیگر منتقل بشود، اما خود گناه ممکن نیست. اولاد آدم ممکن نیست به خاطر گناه آدم گناهکار باشند مگر اینکه عمل آدم ابوالبشر به‌نحوی واقعی عمل بنی‌آدم بشود، اما روشن است که هیچ عملی از اعمال اجداد ما واقعاًَ عمل ما نیست.

کهن‌ترین تصور از خطای انسانی شاید انگاره‌ی فساد[۲] یا آلودگی باشد؛ یعنی زنگار یا لکه‌ای که به‌نحوی شخص را دچار نقصان می‌کند. همه‌ی سنت‌های مذهبی عمده، شماری از خطاهای انسانی و سلسله‌ای از باید و نبایدها را پیش روی ما می‌نهند تا آن‌ها را مراعات کنیم. گرچه تنها زمانی صحبت از خلافی علیه اراده‌ی خدا معنی‌دار می‌شود که خطا در پس‌زمینه‌ی رابطه‌ای باخدایی متشخص انسان‌وار فهمیده شود. مفهوم گناه تصوری از خطای انسانی است که خدایی خیرخواه را آزرده‌خاطر می‌کند و مقصر شدن انسان را به همراه دارد. خاستگاه طبیعی مفهوم گناه ادیان عمده توحیدی، یهودیت، مسیحیت و اسلام است.

این سنت‌های مذهبی در این عقیده مشترکند که گناهان واقعی یا شخصی اقدامات فردی‌ای هستند که خلاف خواسته‌ی خداوند هستند. در تورات گناه را در پس‌زمینه‌ی رابطه‌ای تعهدآمیز مابین یهوه و برگزیدگانش می‌توان فهمید. تعهد نسبت به یهوه به معنای موجودیت داشتن در تقدس و پاکی است، فلذا گناه انحرافی است از مشرب تقدس و پاکی. در عهد جدید مسیحیان، عیسی مسیح (ع) آموزاند که خطاکاری انسان باعث تکدر خاطر کسی می‌شود که وی او را پدر می‌نامد. قرآن گناه را همچون نقطه‌ی مخالف کرامت انسانی‌ای ترسیم می‌کند که الله به انسان عطا کرده است.

بنا بر سنت مسیحی تفاوت هست بین گناه نخستین و درافتادن به ورطه‌ی گناه واقعی. هشدارهای کتاب مقدس برای نظریه‌ی گناه اولیه در نامه‌های قدیس پولس و تفسیرهای قدیس آگوستین[۳] در جریان منازعاتی که با پلاگیان‌ها[۴] دارد، به نحو چشمگیری در مسیحیت غربی تأثیرگذار بوده است. بنا بر دیدگاه آگوستین که آنسلم[۵] و دیگر متفکران قرون‌وسطی با پیچیدگی فلسفی آن را بسط و گسترش داده‌اند، هبوط آدم و حوا عواقب وخامت‌باری برای اولاد و احفاد آنان داشته است. بنی‌آدم به‌استثنای مسیح و مادرش (ع) از آن‌ها گناه را به ارث برده‌اند؛ هم ازاین‌روست که کل بنی‌آدم به‌جز دو نفر، در حالی به دنیا می‌آیند که بار گناه را بر دوش می‌کشند. نظریه‌ی آگوستین در باب گناه نخستین به لحاظ اخلاقی مسئله‌آفرین است، به خاطر اینکه گناهی بدون منشأ خارجی را به انسان نسبت می‌دهد. این نظریه را جان لاک[۶] و امانوئل کانت[۷] به نقد کشیده‌اند.

گناه واقعی

گناه واقعی یا شخصی اعمال فردی انسانی‌ای هستند که خدا را ناخشنود می‌کنند. از آنجا که در ادیان بزرگ توحیدی باور بر این است که خدا موجودی اخلاقاً بدون نقص است، هر کردار نادرستی باعث ناخشنودی او می‌شود، پس نتیجتاً گناهکارانه است. اغلب خداباوران بر این عقیده‌اند که برخی امور اخلاقاً نادرست هستند حتی اگر خدایی هم در کار نباشد. فقط قائلان به اختیارگرایی[۸] در حوزه‌ی الهیات هستند که اعتقاد دارند اگر خدایی در کار نباشد هیچ‌چیزی اخلاقاًَ قبیح نیست. دیدگاه اکثریت این است که بخش عظیمی از اخلاق به وجود و خواست خدا بستگی ندارد. نواهی الهی نیست که اموری همچون قتل، شکنجه یا تجاوز جنسی را نادرست نموده باشد، به خاطر محقق کردن یک اخلاق مستقل است که خدا ما را امر می‌کند تا از چنین اموری پرهیز کنیم. قتل وقتی خدا آن را ممنوع می‌کند به اصطلاح قبح مضاعف می‌یابد. این عمل هم علیه شخص قربانی و هم علیه خداست ولی اگر -در صورت عدم وجود خدا- گناه نباشد، همچنان نادرست است. اعمالی ازاین‌دست به گونه‌ای هستند که قبح اخلاقیشان مستقل از معصیت بودنشان است، هرچند همه‌ی اعمال این‌گونه نیستند.

عموماًَ عقیده بر این است که ما اخلاقاً موظفیم به ولی‌نعمتمان[۹] قدرشناسی[۱۰] خود را ابراز کنیم. اگر خدا ما را آفریده و در موجودیتمان از ما محافظت می‌کند و اگر موهبت حیات سراسر سرشار از خیر و خوبی است، پس ما موظفیم که شکرگزاری خود را به خداوند ابراز کنیم، اگر چنین نکنیم اخلاقاً زشت و بالطبع گناه خواهد بود؛ اما اگر خدایی در کار نباشد ما وام‌دار چنین شکرگزاری‌ای نخواهیم بود و لذا شکر نکردن نه گناه خواهد بود و نه اخلاقاًَ ناروا. پس بعضی افعال به گونه‌ای هستند که هم قبح اخلاقیشان و هم معصیت بودنشان به موجودیت و افعال خداوند بستگی دارد، این‌چنین افعالی قباحت[۱۱] اخلاقیشان مستقل از معصیت بودنشان نیست.

احتمال سومی که شایان توجه است، اینکه تکالیف آشکارا شرعی‌ای هستند که تکلیف اخلاقی نیستند. به نظر می‌رسد به لحاظ اخلاقی فرقی نکند که خدا در یک روز خاص عبادت شود یا در روزی دیگر، یا به‌وسیله‌ی مناسک مذهبی خاصی باشد یا مناسک دیگری؛ ولی ممکن است خدا دستور داده باشد که عبادت به شکل خاصی صورت بگیرد، اگر چنین باشد چنانچه به آن روش تجویز‌شده خدا را عبادت نکنیم موجب ناخشنودی[۱۲] وی می‌شود و در نتیجه گناه خواهد بود. اما دست‌کم این قابل بحث است که عدول از آن روش معین‌شده برای عبادت خدا اخلاقاً زشت نیست حتی اگر -بنا بر تکلیفی که ما برای شکرگزاری خدا داریم- اخلاقاًَ خطا باشد که امتنان خود را نسبت به خدا به روش خاصی ابراز نکنیم؛ بنابراین، یک‌سری فعل یا ترک فعل‌هایی هستند که گناه هستند هرچند اخلاقاً ناروا نیستند.

بنا بر آنچه گفته شد گناه واقعی دست‌کم به دو قسم منقسم می‌شود؛ یک‌سری فعل یا ترک فعل هستند که اخلاقاً ناروا هستند خواه خدایی در کار باشد خواه نباشد، اما اگر خدایی باشد گناه هم هستند. همچنین یک‌سری فعل یا ترک فعل هستند که اگر خدایی وجود نداشته باشد نه اخلاقاً زشت هستند و نه گناه هستند، ولی اگر خدایی باشد هم گناه هستند هم اخلاقاً ناروا. علاوه بر این فعل یا ترک فعل‌هایی هستند که اگر خدایی نباشد نه گناه هستند و نه اخلاقاً زشت ولی اگر باشد گناه هستند ولی به لحاظ اخلاقی خطا نیستند.

می‌توان تمایزی بین گناه واقعی درونی[۱۳] و بیرونی[۱۴] قائل شد. اگر انسان‌ها کاری بکنند که به نحو بیرونی‌ای خدا را ناخشنود کند، به نحو عینی‌ای گناه کرده‌اند و تقصیر عینی را به دنبال خواهد داشت. اگر کاری بکنند که معتقدند خدا را از آن خوش نمی‌آید مرتکب گناه درونی شده‌اند و اقتضای تقصیر درونی را دارد. اگر خدا وجود داشته باشد مواردی هست که در آن‌ها گناه انسان‌ها هم درونی است هم بیرونی، مواردی که گناه صرفاًَ بیرونی است نه درونی و مواردی که انسان مرتکب گناه درونی می‌شود نه بیرونی. ارتکاب گناه واقعی درصورتی‌که شرایط تنجیز تکلیف مهیا باشد گناهکار را در معرض عقوبت خداوند قرار می‌دهد. گناهکاری که منهی عنه خدا را به‌خوبی بشناسد و مرتکب هم گناه درونی شود هم بیرونی، مستحق عقاب شدیدتری است. بنده‌ای که مرتکب گناه بیرونی می‌شود نه درونی و شناخت کاملی از مناهی خداوند ندارد و اگر جهل او قصوری باشد ممکن است کمتر مجازات شود یا اصلاً نشود. به‌طورکلی رابطه‌ی بین گناه واقعی، تقصیر در پیشگاه خدا، مسئولیت و مستوجب عقاب بودن در ادیان توحیدی، شبیه به رابطه‌ی بین خطا، کردار نادرست اخلاقی و استحقاق مجازات در اخلاق عامه[۱۵] است و از آن سؤال‌برانگیزتر نیست. این آن گناه نخستین نیست که قدیس آگوستین به آن می‌پردازد.

گناه نخستین آگوستین

اصل و نسب نظریه‌ی گناه نخستین به داستان هبوط آدم و حوا برمی‌گردد؛ آن هنگام که اینان از فرمان خدا سرپیچی می‌کنند خداوند با درد و رنج و مرگ آن‌ها را کیفر می‌دهد. اینکه ما گرفتار چنین اموری هستیم بخشی از میراثی است که از آدم و حوا به ارث برده‌ایم. ولی این داستان ما را وانمی‌دارد نتیجه بگیریم که این مجازات‌ها را نسبت به خودمان هم کیفر قلمداد کنیم و به طور واضح دلالت ندارد بر اینکه ما از دو انسان اولیه باری از گناه را به ارث برده باشیم، [بلکه] این نتایج را از نامه‌های قدیس پولس می‌توان گرفت.

قدیس پولس که سودای سازگار کردن مسیحیت را با محتوای عهد قدیم داشت، عهد قدیم را سرشار از علائم پیشامدهایی در آینده دید که صرفاًَ با زندگی و مرگ عیسی مسیح (ع) به بار می‌نشینند؛ در نامه‌اش به رومیان آدم و مسیح را کاملاًَ متضاد هم می‌داند و این‌گونه شروع می‌کند: «بنابراین وقتی یک نفر گناه و به همراه گناه مرگ را وارد عالم کرد مرگ گریبانگیر همه‌ی انسان‌ها می‌شود گویی که همه گناه کرده‌اند» [۱۲/۵] وی چنین نتیجه می‌گیرد: «همان‌طور که با سرپیچی یک نفر همه‌ی انسان‌ها گناهکار می‌شوند با انقیاد یک نفر همه باید درستکار شوند» [۱۹/۵]. انقیاد (کردار درست) مسیح را می‌توان عملی دانست که به‌واسطه‌ی آن همه درستکار (موقعیت مطلوب اخلاقی) شوند. این امر از سر تا به پا با عصیان آدم که به‌واسطه‌ی آن همه آلوده به گناه شدند در تضاد است.

معنی ضمنی این سخن این است که همان‌طور که نیکوکاری مسیح به آنان که از فدا شدن[۱۶] وی بهره می‌برند منتقل می‌شود، هرکسی هم که به خاطر نافرمانی آدم دچار انحطاط اخلاقی گناه می‌شود -با این فرض که خطاکاری تا حدودی از آدم به اولادش منتقل می‌شود- به آسانی قابل تبیین است.

آگوستین صراحتاًَ چنین فرضی را می‌کند ولی به ما می‌گوید: «وقتی نخستین زن و مرد با حکم خدا مجازات شدند کل نژاد بشری که بنا بود به‌واسطه‌ی نخستین زن اولاد آدم بشوند، در درون نخستین مرد حی و حاضر بودند» (شهر خدا/کتاب ۱۳:۲۷۱). همه‌ی انسان‌ها در آدم حاضر بودند چون ذات بشر در تخم آدم موجود بود، فلذا همه‌ی ما در وضعیتی به دنیا آمده‌ایم که آلوده به گناهیم، مجرم و محکوم به مرگ. ذات ما چنین است و این بخشی از چیزی است که ما آن را موهبت موروثی‌مان می‌نامیم، چراکه به‌وسیله‌ی تخم آدم به‌صورت زیستی از او به اولادش منتقل و تکثیر می‌شود. چنان‌که

new england primeri[

۱۷]به طرز شسته‌رفته‌ای نظریه‌ی خطا و گناه درونی را خلاصه می‌کند: «در جریان هبوط آدم همه‌ی ما بودیم که گناه کردیم.» آگوستین وقتی می‌خواهد در مقابل رقیب پلاگیانیستش، ژولیان اکلانومی، [۱۸] که آن را نمی‌پذیرفت از نظریه‌اش دفاع کند مکرراًَ متمسک به حجیت نوشته‌های پولس، همچون نامه‌اش به رومیان (۱۹/۵ و ۱۲/۵) می‌شود.

شماری از محققان در درستی استناد به نامه‌ی پولس به رومیان ( ۱۲/۵) تشکیک کرده‌اند؛ از نگاه آنان چون آگوستین آن قطعه را به لاتین خوانده نه به زبان اصلی یونانی، دچار سوءفهم شده است. علی‌الظاهر او این قطعه را برمی‌گزیند تا بگوید وقتی کسی گناه و به تبع آن مرگ را وارد عالم می‌کند، مرگ گریبانگیر کل بشریت می‌شود، بشریتی که گناه کرده. او به خطا تصور می‌کند که عبارت پایانی به یک انسان (آدم) برمی‌گردد، این اشتباه سبب می‌شود که نتیجه بگیرد هبوط آدم نه فقط مرگ را که گناه را هم برای کل جهان در پی داشته است. اما به نظر می‌رسد این نتیجه را نه از قطعه‌ی ۱۲/۵ که از قطعه‌ی ۱۹/۵ آن نامه بتوان گرفت. بنابراین نظریه‌ی گناه نخستین آگوستین علی‌الظاهر ریشه در متون مقدس دارد، این نظریه را اکثر متفکران مسیحی به مدت بیش از هزار سال پذیرفته بودند و هنوز بسیاری از مسیحیان به آن معتقدند و شباهت چشمگیری به این اعتقاد قدیمی آلودگی دارد که فرد را دچار نقصان می‌کند.

نظریه گناه نخستین آگوستین را الهی‌دانان قرون‌وسطی همچون آنسلم و کانتربوری به نقد کشیدند. بنا به گفته‌ی آنسلم وجود آدمی ترکیبی متافیزیکی است که هم شامل خصیصه‌ی طبیعی‌ای می‌شود که در آن با همه‌ی انسان‌ها مشترک است و هم شامل خصیصه‌ای فردی که هر انسانی را شخص متمایز خاصی می‌کند. گناه نخستین گناهی است که فرد با همان طبیعت انسانی که وی را انسان می‌کند مرتکب می‌شود. این گناه فطری[۱۹] و گریزناپذیر است و متضمن میل به ظلالت است چون مرضی خداوند نیست. آنسلم این فرایند را که به‌وسیله‌ی آن اولاد آدم و حوا در جریان یک انتقال معمولی گناه آن‌ها را اکتساب می‌کنند تشریح می‌کند. وی بیان می‌دارد: همان‌طور که یک امر شخصی مبدل به امر ذاتی می‌شود امر ذاتی هم مبدل به امر شخصی می‌شود؛ با به وقوع پیوستن نیمه‌ی اول این اصل وقتی آدم و حوا نافرمانی خدا را کردند با گناهی که مرتکب شدند سبب شدند که ذات بشری گناه‌آلود شود؛ با نیمه‌ی دوم این اصل ذات گناهکار بشر به‌نوبه‌ی خود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.