پاورپوینت کامل “انواع مغالطات” ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل “انواع مغالطات” ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل “انواع مغالطات” ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل “انواع مغالطات” ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ابهام در ساختار کلام. طرح مباحث مربوط به مغالطه یا سفسطه با نام سوفسطاییان یا سوفیستها آغاز میشود. آنها دانشمندانی بودند که در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد نهضت شکاکیت را به وجود آوردند. توانایی و مهارت سوفیستها در ایراد خطابه و اقناع مخاطب و نیز یافتن لغزشگاههای اندیشه و سوءاستفاده از مکالمات و سخنرانیهای خود به حدی رسید که این تصور برای خود آنها پیدا شد که اصلا حق و حقیقتی مستقل از آنچه انسان اراده میکند، وجود ندارد.
مغالطات (۱):
ابهام در ساختار کلام. طرح مباحث مربوط به مغالطه یا سفسطه با نام سوفسطاییان یا سوفیستها آغاز میشود. آنها دانشمندانی بودند که در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد نهضت شکاکیت را به وجود آوردند. توانایی و مهارت سوفیستها در ایراد خطابه و اقناع مخاطب و نیز یافتن لغزشگاههای اندیشه و سوءاستفاده از مکالمات و سخنرانیهای خود به حدی رسید که این تصور برای خود آنها پیدا شد که اصلا حق و حقیقتی مستقل از آنچه انسان اراده میکند، وجود ندارد.
به عبارت دیگر انسان میتواند هر آنچه را بخواهد حق یا باطل جلوه دهد. مغلطه که نتیجه کاذب از مقدمات صادق است از اعمال سوفسطاییان نتیجه میشود و میتوان مثالهایی از آن را به لحاظ تاریخی ذکر کرد. طی چند مقاله در ستون مغالطات به بررسی تاریخی این موضوع خواهیم پرداخت.
از مغالطات معروف دوران باستان میتوان به داستانهای زیر اشاره کرد. پروتاگوراس به جوانی آداب سخنوری میآموخت با این شرط که اگر جوان در اولین جلسه اقامه دعوی پیروز شد، حقالتعلیم او را بپردازد والا پولی پرداخت نکند.
وی برای این که حقالتعلیمش هدر نرود، نخستین دعوی را خود علیه آن جوان اقامه کرد و اجازه داد تا جوان پیروز شود و طبق قرارداد حقالزحمه خود را دریافت کرد. البته این داستان به گونه دیگری نیز نقل شده است، به این ترتیب که جوان در دادگاه اقامه دعوی کرد و گفت: اگر حکم دادگاه به نفع من باشد، در این صورت به حکم دادگاه نباید پولی به استاد خود بپردازم و اگر پیروز نشوم به حکم قرار اولیه، نباید پولی پرداخت کنم.
استاد گفت: اتفاقا برعکس! اگر دادگاه به نفع جوان حکم کند، قرار ما محقق شده و جوان باید حقالتعلیم مرا بپردازد و اگر دادگاه به نفع من حکم کند، البته روشن است که جوان باید به حکم دادگاه ملتزم شده و پول مقرر شده را بپردازد.
همچنین نقل است که یکی دیگر از سوفیستها سعی میکرد که شخص سادهلوحی را گیج کند و از او اقرار بگیرد که پدرش سگ است! مکالمهای که بین آنها واقع میشود چنین است:
ـ گفتی که یک سگ داری؟
ـ آری، سگ درندهای دارم.
ـ و او تولههایی هم دارد؟
ـ آری و خیلی هم به خودش شبیهاند.
ـ و آن سگ پدر آن تولههاست.
ـ آری حتما.
ـ آیا میپذیری که آن سگ پدر است و مال تو؟
ـ البته آن سگ پدر است و مال من است.
ـ پس آن سگ، پدر توست.
سوفیست دیگری میگوید: دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد، پس دیوار گوش دارد.
موضوع مهم تاریخی در مورد مغالطات و منطق این است که خاستگاه تدوین دانش منطق مبارزه با مغالطات سوفیستهاست.
وقتی قوانین منطق به وسیله سوفیستها مورد شک و تردید و اهمال یا انکار قرار گرفت، فیلسوفان بزرگی همچون سقراط (۳۹۹ ـ ۳۴۶ ق. م) ، افلاطون (۴۲۷ ـ ۳۴۷ ق.م) و ارسطو (۳۸۴ ـ ۳۲۲ ق. م) به مبارزه با آنها برخاستند که سرانجام تلاش آنها بویژه با تدوین علم منطق به وسیله ارسطو به ثمر نشست.
تعریف مغالطه
در هر استدلالی اعم از قیاسی یا استقرایی ادعایی نهفته است. به عبارت دیگر، هر استدلالی متضمن این مدعاست که نتیجه به ضرورت یا به احتمال از مقدمات استنتاج میشود. از طرف دیگر غالبا مشاهده میشود که علیرغم وجود ارتباط زبانی بین مقدمات و نتیجه استدلال، ادعای منظور شده در استدلال درست و معتبر نیست؛ یعنی با فرض صدق مقدمات نمیتوان به نتیجه استدلال دست یافت. اینگونه استدلالها را مغالطه (
Fallecy
) میگوییم. وقوع مغالطه در بیان یک گزاره ساده، بدون جنبه استدلالی نیز امکانپذیر است. به این معنا که گاهی شخص برای مدعای خاص خود، دلیل اقامه میکند که طبعا ممکن است مرتکب مغالطه شود، اما گاهی اساسا شخص در پی اثبات مدعایی نیست و صرفا در صدد بیان گزارهای است و در این صورت نیز زمینه وقوع لغزش در اندیشه وجود دارد.
تبیینهای مغالطی را میتوان به ۳ دسته تقسیم کرد. دسته اول مغالطاتی است که مطلب به صورت مبهم بیان میشود که همین ابهام زمینهساز خطاها و لغزشها میشود. گاهی این ابهام در سخن به طور آگاهانه و از روی تعمد و با هدف سوءاستفاده از عوامل ابهام در سخن و گاهی به دلیل بیدقتی و غفلت گوینده و نویسنده است. این دسته از مغالطات را میتوان به انواع زیر تقسیم کرد:
الف) استفاده از کلماتی که دارای دو یا چند معنا هستند، بدون وجود قرینهای دال بر معنای مورد نظر (مغالطه اشتراک لفظ) میتوان به جرات گفت که مغالطه اشتراک لفظ مغالطهای است که بیش از هریک از انواع دیگر مغالطه، شایع و متداول است و به علت محدودیت زبانی، مردم خواه ناخواه گرفتار این مغالطه میشوند. به قول مولوی «اشتراک لفظ دائم رهزن است». از این نوع از مغالطه میتوان به مثالهای زیر اشاره کرد:
ـ او و همسرش ۵ سال اختلاف داشتند. (اختلاف: تفاوت، مشاجره)
ـ این کتاب قیمت ندارد. (قیمت نداشتن: بسیار با ارزش بودن، بسیار بیارزش بودن)
ـ آنها از ما چند عکس گرفتند. (عکس گرفتن: دریافت کردن عکس، عکس انداختن)
ب) جملهای که میتواند به دو یا چند صورت بیان و فهمیده شود (مغالطه ابهام ساختاری). این مغالطه نیز مانند مغالطه اشتراک لفظی به دلیل وجود معانی گوناگونی است که از جمله فهمیده میشود.
با این تفاوت که معانی گوناگون در اینجا ناشی از یک لفظ نیست، بلکه جمله با ترکیب خاص خود به گونهای است که بیش از یک معنا را افاده میکند. برای مثال روزی هنگامی که ابن جوزی در بالای منبر بوده، مردم از او میخواهند که با صراحت بگوید بعد از پیامبر اکرم (ص) خلیفه برحق و بلافصل حضرت رسول چه کسی بوده است. ابن جوزی در پاسخ میگوید: خلیفه بلافصل کسی است که دختر وی در خانه اوست. میدانیم که حضرت علی(ع) داماد پیامبر و پیامبر نیز داماد ابوبکر بوده است. بنابراین، معنای «کسی که دختر وی در خانه اوست» به علت ابهام دو ضمیر «وی» و «او» هم میتواند حضرت علی باشد و هم ابوبکر.
مغالطات (۲)
علت جعلی
در ادامه مبحث مغالطات، در این شماره به مغالطه ای علت جعلی می پردازیم. همان طور که در شماره های قبلی بیان شد، مغالطه سخن نادرستی است که درست جلوه داده می شود. مغالطه علت جعلی دارای دو شکل اصلی است. نوع اول این مغالطه وقتی است که در یک استدلال، چیزی به عنوان «علت» وانمود می شود که در واقع «علت» نیست؛ یعنی در تحلیل عقلی و منطقی آن چیز نمی تواند جنبه علّی و تاثیرگذاری داشته باشد، اما گوینده یا نویسنده در استدلال خود آن را سبب یک امر خاص به حساب می آورد. برای مثال به گفتگوی زیر حساب کنید:
الف: چرا تو در کنکور دانشگاه قبول نشدی؛ یا چرا وضع مالی احمد اینقدر مساعد است ولی برادرش زندگی خوبی ندارد؛ یا چرا زلزله در فلان شهر، تمام شهر را ویران می کند ولی در فلان شهر ژاپن تنها چند لحظه ای باعث لرزش ساختمان ها می شود؛ و …
ب: این خواست خداوند است.
الف: در مورد قبول نشدن در کنکور آیا خوب درس خواندی؟ در مورد وضع مالی احمد تحقیق کرده ای که چه کاره است و چگونه درآمد کسب می کند و در مورد زلزله راجع به استانداردهای گوناگون و مختلف خانه سازی و شهرسازی تحقیق کرده ای که آیا رعایت می شده است یا نه و …
ب: همه اینها را گفتی، تا خداوند نخواهد برگی از درخت نخواهد افتاد.
ملاحظه می کنید که در این گفتگو شخص (ب) تمام مسوولیت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، عمرانی و … افراد جامعه را به گردن خداوند می اندازد و افراد جامعه را از هر زحمتی برای انجام وظایفشان مرخص می کند. یک موضوع را علتی برای تمام کارها قرار دادن و در حقیقت راحت کردن خود و دیگران از انجام کار و مسوولیت. این مغالطه علت جعلی است. به گفتگوی زیر توجه کنید:
الف: چرا در فلان جامعه درآمدها برای اداره زندگی کافی نیست؟
ب: علت آن است که مردمان این روزگار از معنویت به دور هستند. ممکن است ده ها علت و واسطه سبب شود که درآمد مردمان یک کشور برای زندگیشان کافی نباشد که می توان به تورم بالا، اقتصاد رانتی و دولتی، فساد بالای بوروکراتیک، ساختار ناکارآمد سیاسی و ده ها عامل دیگر اشاره کرد اما شخص «ب» با قرار دادن علتی نامربوط سعی در توجیه وضع فعلی دارد.
بسیار گفته شده است که در کشور شوروی سابق در زمان استالین افراد بسیاری به خاطر اعتراض به اوضاع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی با بهانه و علت جعلی توهین به ایدئولوژی رسمی کشور به اردوگاه های کار اجباری اعزام شدند و یا اعدام گردیدند.
به طور کلی علت وقوع این مغالطه یا جهل است یا غرض ورزی. منظور از جهل این است که افراد جاهل و کم اطلاع از مسائل مختلف برای تحلیل و تعلیل واقعه بدون درنظر گرفتن استدلال منطقی به اظهارنظر می پردازند و عدم واقع نگری یا غرض ورزی یا منعفت طلبی آنها باعث می شود که واقعه مورد نظر را منسوب به علل موهوم و غیرواقعی نمایند.
حکایت طنزگونه زیر نمونه ای از چنین جعلی است: نقل است که در دوران قدیم، فرزند ساده لوح یکی از طبیبان از پدر خود شنیده بود که هرگاه حال یکی از بیمارانت بد شد، بر بالین او حاضر شو و به اطراف او نگاه کن؛ ببین چه می بینی! اگر مثلاپوست خربزه ای دیدی، بگو که بیمار خربزه خورده و مرضش شدت یافته؛ یا اگر هسته آلو دیدی، بدان که آلو خورده و … جوان ساده لوح روزی باخبر شد که حال یکی از بیمارانش وخیم است، لذا بر بالین او حاضر شد و مرتب می گفت که بیمار ناپرهیزی کرده و برای اثبات مدعای خویش به اطراف نگاه کرد و چیزی نیافت جز یک پالان، لذا خطاب به اطرافیان بیمار کرد و گفت: بیمار خر خورده!
منظور از غرض ورزی به عنوان علت وقوع مغالطه علت جعلی این است که گاهی شخص از علت واقعی امری خبر دارد، اما برای این که بر آن حقیقت سرپوش نهد و تحلیل دیگری از مساله ارائه دهد سعی می کند علت دیگری برای آن امر بتراشد و آن را به عنوان علت حقیقی معرفی نماید، مثل:
آقا اجازه! علت این که در این امتحان نمره کمی گرفته ام این است که در شب امتحان ما مهمانان زیادی داشتیم و نتوانستیم برای امتحان درس بخوانیم.
نوع دیگر مغالطه ای علت جعلی این است که بخشی از علت به عنوان کل علت معرفی شود؛ یعنی اگر برای تحقق معلولی، مثلالازم است ۵ عامل دست به دست هم بدهند تا آن معلول محقق شود، شخص مغالطه کننده آن معلول را تنها به یکی از آن علل استناد می دهد مثل:
ما در دهه اخیر شاهد افت تحصیلی شدید در مدارس راهنمایی و دبیرستان های کشور هستیم. واضح است که آموزگاران و دبیران در انجام وظایف خود بسیار کوتاهی می کنند.
افت تحصیلی دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان می تواند ناشی از علل بسیار زیادی باشد، مانند تغییرات متون درسی، سطح پایین آموزش در دوره ابتدایی، افزایش چشمگیر برنامه های تلویزیون و دیگر تفریحات. کوتاهی آموزگاران در انجام وظایف خود نیز می تواند یکی از علل افت تحصیلی باشد، اما در استدلال فوق شخص
مغالطه کننده با چشم پوشی نسبت به علل و عوامل دیگر، تنها علت افت تحصیلی در دهه اخیر را کم کاری معلمان معرفی می کند.
شکل اخیر مغالطه ای علت جعلی بیش از شکل قبلی صورت می گیرد که علت آن را می توان در این امر جستجو کرد که در اینجا علت مذکور به عنوان علت منحصر، امر بیگانه ای نسبت به معلول به حساب نمی آید و واقعا آن علت دارای تاثیر علی بر معلول مورد نظر است و همین امر باعث می شود که مخاطب به سادگی فریب خورده و این مغالطه را بپذیرد. معمولاهدف این مغالطه این است که بار مثبت یا منفی استدلال را متوجه یک سو و یک علت کند؛ یعنی اگر در پی تحلیل یک امر نامطلوب هستیم، شخص مغالطه کننده سعی می کند که آن امر نامطلوب را تنها به یک علت مربوط کند و لذا نامی از علل دیگر به میان نمی آورد چنانکه استدلال فوق چنین بود.
مغالطات (۳)
گفتی چند تا … ؟
اهمال سور: سور یعنی این که تعداد افرادی را که میخواهیم راجع به آنها صحبت کنیم، معین نماییم. سور (کلی یا جزئی) محدوده و مرز افرادی که راجع به آنها قضاوت مینماییم، مشخص میکند. مثلا وقتی میگوییم «همه ایرانیها کم کتاب میخوانند»؛ بدین معناست که هر کس را که در نظر بگیرید که ایرانی باشد، کم کتاب میخواند. یا برخی از شوهران یا زنان نسبت به زنان و مردان قضاوتهای این گونه دارند: همه مردان سر و ته یک کرباس هستند، و این بدان معناست که هر کس مرد باشد دارای یک خصوصیات ویژه و معین است یا مثال همه زنان بیعقل هستند، بدان معناست هرکه زن باشد، بیعقل است و نشان میدهد که گوینده راجع به تمام زنان عالم تحقیق کرده است و فهمیده است که این جمله راجع به همه آنها صدق میکند. ادعای بسیار بزرگی است که فقط یک همه چیز دان از پس آن برمیآید و نه از یک انسان با تمام محدودیتهای ذهنی و روحی فراوان.
سور کلی را تنها در مورد قضایای علمی میتوان به کار گرفت. مثلا: هر جسمی که ثابت است و ساکن؛ اگر نیرویی به آن وارد نشود، ساکن میماند و الا به صورت مستقیم تا نهایت به حرکت خود ادامه میدهد. ضمن این که حتی در مورد قوانین علمی نیز بین فلاسفه علم بحثهای فراوانی است و این اطمینان را حتی در مورد علوم تجربی نیز نمیتوان به کار گرفت چه برسد به عوالم انسانی و قضاوت راجع به تکتک انسانها.
مثال دیگر این که داماد آنها فارغالتحصیل رشته اقتصاد است. دانشجویان و فارغالتحصیلان این رشته افراد بیسوادی هستند. در این مثال تمام فارغالتحصیلان رشته اقتصاد بیسواد در نظر گرفته شدهاند و گوینده مثال مدعی شده است که در مورد تمام فارغالتحصیلان رشته اقتصاد تحقیق کرده است و فهمیده است که تمامی آنها بیسواد هستند. ادعای بزرگ و غیرمنصفانهای است. حال با گفتن این مطلب شخصی میخواهد داماد خانواده مورد نظر را که با او مشکل دارد، به چالش بکشد.
مثال دیگر آن که برخی بیان میکنند غرب تماما فاسد است که گوینده ادعا میکند که همه غرب را کاملا با تمام ابعاد فلسفی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، با همه مکاتب و ریزهکاریها و… شناخته است و حکم کلی صادر میکند.
مثال دیگر از این نوع را میتوان به متجددمآبانی نسبت داد که از غرب تنها پوسته ظاهری آن را گرفتهاند و کسانی را که این پوسته ظاهری را نداشته باشند با یک حکم کلی محکوم به ارتجاع میکنند. مثلا میگویند همه متدینین مرتجع هستند که در این حالت شخص مورد نظر ادعای این را دارد که احوالات همه متدینین را بررسی کرده است و پس از واکاوی خصوصیات مختلف آنان به این نتیجه کلی رسیده است که ادعای عجیب و غریب و ناشی از بیانصافی است.
متاسفانه نمونه این نوع قضاوتها را در مورد همه اقوام ایرانی مشاهده میکنیم که برای مثال: همه فارسها… هستند، همه لرها … هستند، همه اصفهانیها … هستند، همه یزدیها … هستند و … که تقریبا این کلیت بخشیدن و نسبت دادن صفات گاه ناپسند و غیراخلاقی در کشور ما دیده میشود و این همان مغلطه به کار بردن نادرست سور است. این مغالطه در مورد اصناف و صاحبان مشاغل و همچنین سنین مختلف نیز دیده میشود. همه قصابها، همه نانواها، همه پزشکها، همه اساتید، همه فوتبالیستها، همه هنرمندها، همه جوانهای این دوره و زمانه، همه زنان و… برای دقیقتر حرف زدن یا باید گزارهای علمی را بیان کرد و یا با استفاده از آمار با استناد از یک جامعه آماری، گفتار خود را دقیقتر کنیم!
امروزه در علوم، تنها قضایای کلی (البته با چالش بسیار) مقبول و مورد اعتنا هستند و اگر نتوان از قضیهای تعبیر کلی ارائه کرد باید با استفاده از قانون آماری، راه را بر روی هر مغالطهای بست، به این ترتیب که مثلا به جای این که بگوییم «بیشتر افراد آن مجموعه دارای صفت فلان هستند» باید بگوییم ۵۵ درصد و یا ۵/۹۳ درصد و… در هنگام استفاده از این سور باید مواظب بود و تنها به مصادیق و مثالهایی که این جمله را تایید میکنند، اکتفا نکنیم و برای پرهیز از آن همواره باید به مثالهای ابطالکننده توجه شود و گوینده را از استنتاج غیرصحیح برحذر داشت.
تعریف دوری: مغالطه دیگری که به آن پرداخته میشود، مغالطه تعریف دوری است. تعریف دوری در جایی است که برای معنا کردن یک واژه از واژه دیگری استفاده شود؛ در حالی که در معنای واژه دوم نیازمند دانستن معنا و مفهوم واژه اول هستیم، برای مثال اگر کسی در تعریف خورشید بگوید: خورشید ستارهای است که در روز طلوع میکند، اگر بپرسیم روز یعنی چی؟ او بگوید؛ روز یعنی مدت زمان میان طلوع و غروب خورشید. چنین تعریفی دور خواهد بود. همچنین است اگر تعریف یک واژه با چند واسطه به تعریف خود برگردد مانند تعریف زیر:
«چریدن» یعنی غذا خوردن حیوان از مرتع
«مرتع» بخشی از دشت و صحراست که در آن علف فراوانی میروید
«علف» یعنی گیاه در حال رشد که حیوان از آن میچرد
یکی از نکات مهم در تدوین واژهنامه، رعایت همین نکته است که تعاریف موجود در واژهنامه نباید دوری باشد. البته ممکن است کسی گمان کند که تعریف دوری، امری عادی و حتی اجتنابناپذیر است که اساسا مشکلی را هم به وجود نمیآورد و مثلا تعاریفی مانند تعاریف زیر طبیعی و بدون اشکال است: سیاه، یعنی مشکی، مشکی یعنی سیاه؛ مملکت یعنی کشور، کشور یعنی مملکت و… اما این گمان خطاست و اشکال این تعاریف وقتی آشکار میشود که شخص معنای هیچیک از دو واژه مترادف در تعریف را نداند. در این صورت، تعریف بیفایده و اشکال دوری بودن آشکار خواهد شد، مانند تعاریف زیر با فرض عدم آشنایی با الفاظ به کار برده شده:
جوهر، یعنی آنچه عرض نیست، عرض، یعنی آنچه جوهر نیست.
عارفی مدعی را پرسیدند جوانمردی چیست؟ گفت: ترک کامجویی، گفتند: کامجویی کدام است؟ پاسخ داد: ترک جوانمردی!
تعریف دوری نوعی بیان مبهم است. از این رو جزو تبیینهای مغالطی طبقهبندی شده است. جنبههای مغالطهآمیز تعریف دوری این است که مخاطب در فهم یک امر مبهم به امر مبهم دیگری احاله داده میشود؛ در حالی که برای فهم امر دوم نیازمند شناخت امر اول هستیم.
مغالطات (۴)
شما چیزی نیستید جز …
همان طور که در شماره های قبلی مقاله های مربوط به مغالطات بیان شد، مغلطه استدلال نادرستی است که درست جلوه داده می شود. در مقاله های قبلی راجع به برخی انواع مغالطات مثل تعریف دوری، اهمال سور، واژه های مبهم، ترکیب مفصل، تفضیل مرکب، ابهام ساختاری و … بحث کردیم. دیدیم که می توان سخن اشتباهی را در زرورق زیبایی پیچید و آن را به دیگران تحمیل کرد؛ کاری که گاهی در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شاهد آن هستیم. در ادامه بحث به مغالطه ذات و صفت (کنه و وجه) می پردازیم.
این مغالطه هنگامی رخ می دهد که جنبه خاص یا یک صفت ویژه از یک پدیده، به عنوان ذات و کنه آن پدیده معرفی شود به گونه ای که گمان رود آن صفت، صفت ذاتی و ضروری است و صفات دیگر نقشی در ذات و هویت آن پدیده ندارند. در این مغالطه خطای اصلی این است که صفت یک چیز، هر چند که آن صفت مهم باشد، به جای ذات آن در نظر گرفته شده است. از آنجا که این مغالطه معمولادر قالب «پدیده الف چیزی نیست جز صفت ب» بیان می شود، معمولادر کتب منطقی از آن با نام مغالطه «هیچ نیست به جز» یاد شده است. شاید با مثال های مختلف بهتر بتوان این مغلطه را جا انداخت.
بارها شنیده ایم که گفته می شود: ریشه های معضلات اجتماعی مردم چیزی نیست جز مشکلات اقتصادی. یعنی همه پدیده ای پیچیده و عجیب به نام انسان را به اقتصاد خلاصه کنیم. شکی نیست که اقتصاد جزو مهم ترین ارکان زندگی انسانی است و حتی گاهی باعث پیدایش اخلاق هم می شود که به ظاهر حوزه جداگانه ای در زندگی انسانی است، ولی همه انسان، اقتصاد نیست. یا در تئوری های علمی بیان می شود که جهان چیزی نیست به جز انرژی و همه چیزهایی که می بینیم صورت ها و جلوه های مختلف انرژی هستند. این ادعا مبتنی بر نظریه اینشتین است که می گوید ماده قابل تبدیل به انرژی است و از روی فرمول
E=mc2
می توان معادل هر جرمی را به سهولت به دست آورد. یعنی می توان گفت «هر جرمی قابل تبدیل شدن به انرژی است» آری؛ ولی«جهان چیزی نیست به جز انرژی» خیر.
مثال های دیگری می توان آورد که در زندگی روزمره ملموس تر هستند برای مثال در برخی سریال ها چون در ارائه راه حل برای مخاطب دچار دگماتیک و سطحی نگری هستند تنها از زاویه مطلوب خویش به بررسی مسائل مختلف می پردازند و گویا هیچ راه حلی برای مسائل اجتماعی جز راه حل مطلوبی که در این سریال ها ارائه می شود وجود ندا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 