پاورپوینت کامل عصر یخبندان ۷۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عصر یخبندان ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عصر یخبندان ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عصر یخبندان ۷۰ اسلاید در PowerPoint :

آیا روزنامه‌نگاری ایران رو به افول است و آیا راهی برای خروج از افول دارد؟ این یادداشت به شما می گوید که چرا روزنامه نگاری در ایران به روزگار حضیض خود رسیده است و چه راهی باید برویم تا دوباره به روزگاری برگردیم که مردم روزنامه می خواندند…

آیا روزنامه‌نگاری ایران رو به افول است و آیا راهی برای خروج از افول دارد؟ این یادداشت به شما می گوید که چرا روزنامه نگاری در ایران به روزگار حضیض خود رسیده است و چه راهی باید برویم تا دوباره به روزگاری برگردیم که مردم روزنامه می خواندند…

سال ۷۵ فعالیت مطبوعاتی را از مجله توریستی «زمان» که سردبیری آن برعهده سیروس علی‌نژاد بود، شروع کردم. زمان در محله قلهک تهران مستقر بود و توسط مؤسسه «پیام امروز» منتشر می‌شد. در آن مؤسسه علاوه بر زمان، ماهنامه پیام امروز نیز به سردبیری جناب عمید نائینی منتشر می‌شد و فرهیختگانی چون مرتضی ممیز، حسن نمک‌دوست، مهدی سحابی، علیرضا فرهمند، مسعود خرسند، عذرا دژم و تنی چند از چهره‌های موثر مطبوعات در آن حضور داشتند. گاه حضور پیاپی و گاه ماهی چند روز. به فراخور حال و احوال خود و روزگار پا به این مؤسسه می‌گذاشتند

.

زمان با این‌که نشریه‌ای توریستی بود، اما در آن دوران، تیراژی حدود ۵هزار نسخه داشت. این تیراژ در آن ایام ناچیز بود در حالی که امروز تیراژی شفابخش برای خروج از بحران است. «زمان» به صورت سیاه و سفید روی کاغذ سفید منتشر می‌شد. پیام امروز نیز سیاه‌وسفید بود. با این تفاوت که چون تیراژ آن بیشتر بود با کاغذ کاهی منتشر می‌شد. تخمین امروزه من بر آن است که در آن دوره و قبل از دوم خرداد، پیام امروز حدودا ۲۰هزار نسخه در ماه منتشر می‌شد و در پایان عمر خود تیراژ آن به ۷۰ هزار نسخه در هر شماره رسید. ماهنامه وزینی که ماهانه منتشر نمی‌شد و خوانندگانش ماه که تمام می‌شد، متصدی تلفن مؤسسه را ذله می‌کردند که شماره جدید چه زمانی منتشر می‌شود و چرا هنوز نیامده است. حضور توأمان عمید نائینی و سیروس علی‌نژاد و آن چهره‌هایی که نام بردم در آن مؤسسه، به آن مجلات اعتباری خاص داده بود. خاطرات سفر محمود دولت‌آبادی یا صادق چوبک را فقط می‌توانستی در زمان بخوانی یا ترجمه‌های مهدی سحابی و جدل روشنفکران را در پیام امروز دنبال کنی

.

دوم خرداد که از راه رسید به سال نرسیده، ‌نشریات رنگی اصلاح‌طلب سونامی‌وار پا به میدان گذاشتند. از جامعه و توس و نشاط و عصر آزادگان تا صبح امروز و آفتاب امروز و خرداد و بهار و فتح، همه با داغ‌ترین خبرها و اظهارنظرها صبح به صبح منتشر می‌شدند

.

در این میان با قتل‌های پاییز ۷۷ و مرگ سیاستمدارانی چون فروهرها و روشنفکرانی نظیر مختاری و پوینده روزنامه‌ها به مرکز توجهات تبدیل شدند. پیام امروز نیز که تا پیش از دوم خرداد بر مدار اقتصاد سیاسی می‌چرخید، بناگاه تبدیل به نشریه‌ای سیاسی، تحلیلی شد و تیراژ آن به صورت تصاعدی افزایش یافت. زیرا آن‌ها که به قتل رسیده بودند با نویسندگان پیام امروز انس و الفتی داشتند و همین باعث شده بود که پیام امروز گزارش‌های تحلیلی خود را به پیگیری قتل‌های پاییز ۷۷ اختصاص دهد و در هر شماره این موضوع را به دقت دنبال کند

.

رنگ سیاست بر تمام نشریات پاشیده شده بود. حتی نشریه توریستی زمان نیز از این موضوع در امان نماند و در هر شماره خود، موضوع حمله نیروهای خودسر به توریست‌ها در اصفهان و شیراز و یزد و… را دنبال می‌کرد. همه روزنامه‌ها، اخبار اختصاصی داشتند و تیراژ روزنامه‌ها به راحتی به صدهزارتا می‌رسید. گاه صبح امروز به بیش از این آمار نیز دست می‌یافت و با چاپ دوم، اخبار جدیدتری به خوانندگان خود می‌داد. در آن زمان از اینترنت خبری نبود. خبرگزاری‌ها فقط در خبرگزاری جمهوری اسلامی خلاصه می‌شد. کار خبرنگاران نه نشستن در تحریریه، بلکه حضور در حوزه‌های خبری بود. صبح به صبح خبرنگاران سیاسی به وزارت کشور، خارجه، استانداری‌ها، وزارت دفاع، مجلس و کمیسیون‌های مختلف آن سرک می‌کشیدند و خبرنگاران اجتماعی به وزارت بهداشت، آموزش و پرورش، سازمان بازنشستگان، بهزیستی، شهرداری و… می‌رفتند و خبرنگاران اقتصادی نیز پاشنه در تمام وزارت‌خانه‌ها، نهادها و سازمان‌های اقتصادی را در می‌آوردند

.

بعدازظهر همه با دست پر به تحریریه می‌آمدند و سردبیر با انبوهی از خبرهای تولیدی سروکار داشت. برعکس امروز که گاه باید با ذره‌بین دنبال یک خبر در تحریریه روزنامه‌ها گشت، آن روزگار آنقدر خبر در دسترس بود و دست همه پُر بود که سردبیر در سبد خود مجموعه‌ای از خبرهای متنوع و تولیدی و اختصاصی داشت. به همین دلیل نیز خبرها را با گرایش سیاسی و فکری خود انتخاب می‌کرد و در صفحه اول آن‌ها را به کار می‌برد

.

از دیگرسو روزنامه‌ها و حتی نشریات زیر یک پرچم و تابلوی بزرگ،‌عیان و آشکار فعالیت می‌کردند. اندیشه و افکار همه مشخص بود. تفاوت ملی‌مذهبی‌ها با نهضت آزادی روشن بود و این در نشریات هر دو گروه متمایز بود. مرز حزب موتلفه اسلامی با انصار حزب‌الله مشخص بود و نیروهای چپ اسلامی که در عصر ما فعالیت می‌کردند با روشنفکران دینی که در کیان مستقر بودند تمایزشان مشخص بود. هیچ کدام از نشریه‌ها، حتی بعد از دوم خرداد ژست حرفه‌ای‌گری نمی‌گرفتند که در پس پرده گرایشات سیاسی خود را دنبال کنند. مرز روزنامه سلام با روزنامه جامعه کاملاً مشخص بود. مرز روزنامه صبح امروز با هر دوی آن‌ها. صبح امروز متعلق به چپ‌های مسلمان بود که مرزبندی مشخصی با ملی‌ـ‌مذهبی‌ها و نهضت آزادی داشتند. در طول حدوداً دو سال انتشار صبح امروز، یک خبر از نهضت آزادی و نیروهای ملی ـ‌مذهبی در این روزنامه چاپ نشد. مدیران صبح امروز در سیاست به دنبال تغییرات بنیادین بودند. چنان‌که علیرضا علوی‌تبار یکی از اعضای شورای سردبیری این روزنامه، بارها در سخنان خود به آن اشاره کرده بود. «سلام» اما به تند و تیزی صبح امروز نبود. حرمت افراد و اشخاص و نهادها را رعایت می‌کرد. اگرچه مانند صبح امروز به ملی ـ مذهبی‌ها و نهضت آزادی می‌نگریست اما گه‌گاه خبرهایی از آنها که گرفتار بند و زندان می‌شدند در سلام منتشر می‌شد. ماجرا در جامعه و عصر آزادگان و توس و نشاط برعکس بود. این روزنامه‌ها که از دل مجله روشنفکری کیان متولد شده بودند با گشاده‌دستی صفحات اول و سیاسی خود را به اعضای نهضت آزادی که سردمدار جریان روشنفکری دینی بودند می‌دادند. اخبار روشنفکران دینی را دنبال می‌کردند و ستون‌های خود را به مباحث تئوریک می‌دادند

.

خواننده نیز می‌دانست که اگر می‌خواهد اخبار شهری بخواند باید همشهری محمد عطریان‌فر و غلامحسین کرباسچی را بخرد، اگر به دنبال تحلیل و اخبار سیاسی و تند و تیز است نباید از صبح امروز غفلت کند. دنبال روشنفکران دینی و سیاستمداران محذوف است باید جامعه و توس و نشاط را پیگیر باشد و اگر دنبال انتقاد جدی از حاکمیت است سلام را دنبال کند. پیام امروز نیز در آن دوران در دسته روشنفکران عرفی طبقه‌بندی می‌شد و خواننده خاص خود را داشت

.

به همین دلیل در آن ایام نه‌تنها تیراژها واقعی بود بلکه خواننده گاه دو، سه نشریه برای خواندن انتخاب می‌کرد. زیرا خبرهای هر کدام «اختصاصی» بود. برخلاف امروز که گویی یک خبر را به تمام روزنامه‌ها فکس کرده‌اند و همه آن را با همان ادبیات و همان‌گونه که تنظیم شده است کار می‌کنند

.

توقیف فله‌ای مطبوعات اولین ضربه تبری بود که به این دسته‌بندی وارد شد. توقیف یک‌شبه حدود ۲۰ نشریه و توقیف‌های بعدی، باعث شد مرزبندی‌ها به هم بریزد. روشنفکر دینی و روشنفکر لائیک هر دو تریبون و پایگاه خود را از دست دادند. تا مدت‌ها هیچ خبری از آن‌ها نبود و نشریه‌ای به صورت ثابت منتشر نمی‌شد. هر نشریه‌ای که متولد می‌شد دو ماه بعد با حکم سعید مرتضوی، قاضی شعبه ۱۴۱۰ دادگاه مطبوعات توقیف می‌شد

.

در این میان برخی بحث نقد را باز کردند که روزنامه‌نگاران در دوم خرداد «تندروی» کرده‌اند. استناد می‌کردند به نوشته‌های گنجی، باقی، علوی‌تبار‌، مردیها، حجاریان و خبرهای ریز و درشت آن. گفتند روزنامه نباید «تند» باشد بلکه باید «حرفه‌ای» باشد. بدین ترتیب حرفه‌ای‌گری، شعار جدیدی برای نشریاتی شد که از آن پس متولد شدند. اولین اقدام «حرفه‌ای‌گری» خودسانسوری و حذف بسیاری از خبرها بود

.

ذیل‌ حرفه‌ای‌گری بود که چپ مذهبی کنار چپ لائیک بر سر یک میز می‌نشست و سرمقاله می‌نوشت. بعدتر روزنامه «شرق» با مشی حرفه‌ای فعالیت خود را آغاز کرد. شرق به واقع تریبونی برای همه جریانات سیاسی بود. سرمقاله آن‌گاه به حسن روحانی، گاه به ابراهیم یزدی، روزی به علیرضا علوی‌تبار و روزگاری به سعید حجاریان تعلق داشت. همه جریانات سیاسی از چپ‌ها تا راست‌های سیاسی و از لیبرال‌ها تا چپ‌های اسلامی جایی در شرق برای خود داشتند. گروه سیاسی این روزنامه در آن دوران ملغمه‌ای از این نگاه بود. یکی خبرنگار جبهه مشارکت بود، آن یک خبرنگار تحکیم وحدت، دیگری خبرنگار کارگزاران و هاشمی و نفر چهارم نیز خبرنگار ملی ـ مذهبی‌ها و نهضت آزادی. مرزها فرو پاشیده بود

.

در صفحه سیاسی دیدگاه موسوی‌خوئینی‌ها در کنار اظهارات ابراهیم یزدی منتشر می‌شد و هر دوی آن‌ها نظاره‌گر خبر هوشنگ گلشیری بودند

.

خواننده البته در ابتدا از این رویکرد استقبال کرد. نمای ظاهری شرق بسیار حرفه‌ای بود. صفحات متنوع که برخی از آن‌ها برای اولین‌بار منتشر می‌شدند، جلوه‌پسند بود. گفتمان شرق اصلاح‌طلبی بود. چنان‌که گفتمان دولت خاتمی نیز اصلاح‌طلبی بود. نشریات حزبی از رنگ‌ورو افتاده بودند و خواننده‌ای نداشتند. همه فکر می‌کردند که باید به مانند شرق «حرفه‌ای» شوند. روزنامه‌نگاری به دو فصل تبدیل شد. قبل از شرق، بعد از شرق. محمد قوچانی سردبیر شرق، هر بار ایده‌های متنوع و گسترده خود را در شرق به کار می‌گرفت. او بر آن بود شرق بهترین و موثرترین روزنامه کشور باشد. شرق چون خود از هیچ نگاهی تبعیت نمی‌کرد، تریبون شد. تریبون روشنفکران دینی، تریبون روشنفکران عرفی، تریبون ملی‌مذهبی‌ها، تریبون جناح راست شکست‌خورده، تریبون اصلاح‌طلبان، تریبون همه بود جز خود. پس همه روزنامه‌های دیگر تلاش کردند به رنگ شرق دربیایند. ستون‌ها و صفحات خود را به مانند شرق درآوردند و سرمقاله خود را تریبون راست و چپ کردند. حتی روزنامه «یاس نو» ارگان حزب مشارکت نیز تلاش می‌کرد برای آن‌که از تک‌و‌تا نیفتد و بازار و دکه را از دست ندهد، به مانند شرق، حرفه‌ای باشد. پس در شب انتخابات مجلس هفتم، تریبون خشایار دیهیمی و حاتم قادری شد

.

«

حرفه‌ای‌گری» پُز روز بود غافل از این‌که همه صداها مثل هم شده بودند، یک صدا بودند که در همدیگر تکثیر می‌شدند، تکرار می‌شدند واگویه می‌شدند. همه لباس متحدالشکلی بر تن کردند و صدای واحدی را فریاد می‌زدند. پس خوانندگان روزبه‌روز کمتر ‌شدند. در این میان نیز آرام‌آرام پای اینترنت به تحریریه‌ها باز شد. خبرگزاری دانشجویان ایران به نام «ایسنا» متولد شد.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.