پاورپوینت کامل هنر ترجمه ۵۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هنر ترجمه ۵۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هنر ترجمه ۵۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هنر ترجمه ۵۸ اسلاید در PowerPoint :
میتوان سه دسته شرارت در دنیای غریب تناسخِ زبانی یافت. اولی، کماهمیتتر از بقیه، شامل اشتباهاتِ واضحی است که ناشی از نادانی یا دانشِ بهبیراههرفته مترجم است. خطایی انسانی و قابل بخشش. قدمِ جهنمی بعدی را مترجمی برمیدارد که بهشکل تعمدی کلمات یا عباراتی را که نمیخواهد زحمت درکشان را بکشد و یا بهنظرش برای خواننده متصورش نامفهوم یا ناپسند میآیند
مقالهای از ولادیمیر ناباکوف درباره «خطاهای ترجمه»*
میتوان سه دسته شرارت در دنیای غریب تناسخِ زبانی یافت. اولی، کماهمیتتر از بقیه، شامل اشتباهاتِ واضحی است که ناشی از نادانی یا دانشِ بهبیراههرفته مترجم است. خطایی انسانی و قابل بخشش. قدمِ جهنمی بعدی را مترجمی برمیدارد که بهشکل تعمدی کلمات یا عباراتی را که نمیخواهد زحمت درکشان را بکشد و یا بهنظرش برای خواننده متصورش نامفهوم یا ناپسند میآیند از قلم میاندازد؛ چنین مترجمی، بیهیچ تردیدی، آن نگاهِ تهی را که دیکشنریاش به او نشان میدهد میپذیرد و یا اینکه دانش زیاد خالقِ اثر را پای پیراستگی سبکی میگذارد: او درست همانقدر حاضر است کمتر از نویسنده بداند که فکر میکند خودش خوب و بدِ متن را بهتر از نویسنده بلد است. سومین و بدترین درجه از فساد وقتی سر میزند که یک شاهکار با صیقلدادن و قالببندی شکلی بهنظر زیبا به خود میگیرد تا با اندیشهها و پیشداوریهای جماعت مشخصی همنظر شود. این جرمی است که مجرمان باید بهخاطرش فلک شوند، مثل سارقان آثار ادبی در عصر باستان.
اشتباهات فاجعهباری را که در دسته اول قرار دارند میتوان به دو گروه تقسیم کرد: آشنایی ناکافی با زبان خارجی مربوطه میتواند یک مطلب معمولی را به متنی جالبتوجه تبدیل کند که خالقِ اصلی اثر ابدا در نظر نداشته. برای مثال «bien etre general – رفاه عمومی» به بیانیه مردانه «ژنرالبودن خیلی خوب است» تبدیل میشود؛ انگار مترجمِ فرانسوی «هملت» جلوی ژنرالی سر تعظیم فرو آورده. بههمین شکل در یک نسخه آلمانیِ اثری از چخوف، معلم بهمحض اینکه وارد کلاس شده مشغول خواندن «روزنامه خود» میشود، همین باعث شد منتقدی درباره وضع اسفبار آموزشوپرورش مدارس دولتی روسیه پیشا- شوروی نظری بدهد. اما چخوفِ واقعی تنها داشت به «فهرست» کلاس اشاره میکرد که معلم آن را باز میکند تا درسها، علامتها و غایبین را بررسی کند. و در مقابل، کلمات سادهای چون «first night – شب اول» و
«public house- میخانه» که در رمانهای انگلیسی دیده میشوند، در یک ترجمه روسی به «شب نکاح» و «نجیبخانه» تبدیل شدهاند. همین مثالهای ساده کفایت میکند. اینها مضحک و ناهنجارند اما هیچ قصد زیانباری پشتشان وجود ندارد و بیشتر جملات تحریفشده متن مقداری معنا میدهند تا خواننده متوجه آن شود.
گروه دیگر در دسته اول شامل نوع پیچیدهتری از اشتباهات میشود و دلیلش یک نوع حمله دالتونیسمِ(کوررنگی) زبانی است که ناگهان مترجم را کور میکند. مثل رفتن سراغ معنای دور بهجای آنچه واضح است (یک اسکیمو ترجیح میدهد کدام را بخورد؟ بستنی یا پیه؟ بستنی)، و یا اینکه مترجم ناخودآگاه ترجمه کلمهای را براساس معنایی غلط که در مطالعات مداوم در ذهنش نقش بسته، برمیگزیند و میتواند بهشکلی غیرقابل انتظار و بسیار مبتکرانه، یک کلمه بسیار ساده یا آشکارترین استعاره را تحریف کند.
من شاعر خیلی وظیفهشناسی را میشناختم که در مبارزه با ترجمه یک متن بسیار تحریفشده، جمله «چهرهاش تماماً بیمارگون مینماید با تهرنگِ نزار اندیشه» (هملت، پرده سوم، صحنه اول) را بهطریقی ترجمه کرد که حس نورِ رنگپریده ماه را بدهد. او اینکار را با در نظرگرفتن این مسئله که «داس» در متن اصلی بهشکل ماهِ تازه درآمده، انجام داد. همچنین یک حس شوخطبعی ملی با شباهت کلمات روسی مثل «هلال» و «پیاز» شکل میگیرد که باعث شد یک پرفسور آلمانی «خمِ ساحل» (در یک داستان خیالانگیز از پوشکین) را طوری ترجمه کند که در محلی نزدیک «دریای پیاز» قرار داشته.
دومین گناه یعنی چشمپوشی از بخشهای دشوار متن را که مسئله جدیتری نیز هست وقتی که خودِ مترجم گیج و گنگ شده میتوان بخشید؛ اما چقدر تحقیرآمیز است آدم کوتهنظری که معنا را کامل درک میکند، اما میترسد معنا ابلهِ کندذهنی را گیج کند یا اینکه شاهپسری را به فساد بکشاند و بهجای اینکه شادکامانه در آغوش نویسنده نابغه پناه بگیرد، نگران این است که خواننده کوچکی در گوشهای از دنیا کار خطرناک یا ناپاکی انجام دهد. شاید طنازترین نمونه ویکتوریایی که به پستم خورده، یکی از ترجمههای اولیه انگلیسیِ «آناکارنینا» است. ورونسکی از آنا میپرسد که مشکلش چیست و آنا پاسخ میدهد «من بِرِمِنا هستم» (مترجم «برمنا» را ایتالیک نوشته). این باعث میشود خواننده خارجی متعجب شود این بیماری عجیب و وحشتناکِ شرقی چه بوده؛ همهاش به این خاطر که مترجم فکر کرده ممکن است «من باردارم» یکسری آدم حساس را شوکه کند و فکر بهتری است اگر همان کلمه روسی را آنجا بگذارد.
اما پوشاندن و کمرنگکردن (کلمات و جملهها) در مقایسه با آنهایی که در دسته سوم قرار دارند گناهِ خردی است: چراکه اینجا مترجم زرنگ پا پیش میگذارد و از آستینش چیزی درمیآورد و میافزاید و اندرونی شهرزاد را طبق سلیقه خود میچیند و با یک لطافت حرفهای سعی میکند از قربانیان کتابها بکاهد. بنابراین در نسخههای روسی شکسپیر قانونی وجود داشته که به دستِ اوفلیا بهجای علفهرزی که پیدا میکند، گل بدهند.
که آنجا او همانا حلقههای خیالانگیز گل درست کرد
از شاهی اشرفیها، گزنه، گلهای مروارید، و فرفیر درشت
(هملت، پرده چهارم، صحنه هفتم)
اگر نسخه روسی دوباره به زبان اصلی ترجمه میشد، چنین درمیآید:
که آنجا او همانا حلقههای دلانگیز گل درست کرد
از گلهای بنفشه، میخکها، گلهای رز و گلهای زنبق
زرق و برقِ این جلوه گلدار بهخودیخود (فاجعه را) نشان میدهد؛ همچنین، متن روسیگریز ملکه را سانسور کرده، و به او نجابت و اصالتی بخشید که اوفلیا بهشکل تلخی آن را نداشت (شوربختانه، محروم از آن بود.)، و مترجم بدینشکل حرف «چوپانهای آزادزبان» را خنثی میکند (اشارهای به حرفِ گردترود در پرده چهارم، صحنه هفتم)؛ حالا اینکه چطور کسی جز گلفروشیهای «هلجِ» و یا «اَون» میتواند چنین ترکیبی از گل و گیاه خلق کند خودش مسئلهای دیگر است.
اما چنین سوالاتی از جانب خواننده روسی اثر مطرح نشد؛ اولا به این علت که متن اصلی را نمیشناخت و دوم به آن دلیل که او اصلا به گیاهشناسی اهمیتی نمیداد و سوم اینکه تنها چیزی که او را جذب شکسپیر کرد چیزی بود که منتقدان آلمانی و رادیکالهای بومی به شکل «نقصهای ابدی» کشف کرده بودند. پس برای کسی مهم نبود که چه اتفاقی برای سگهای دستآموز گانریل افتاد وقتی چنین خطی:
لیر: تریس، بلانش و سوییتهارت… میبینی چطور اینها بر من پارس میکنند.
(پادشاه لیر، پرده سوم، صحنه ششم)
بهشکلی ترسناک تبدیل شد به:
«دستهای سگ شکاری دارند جلوی پایم پارس میکنند.»
تمام رنگوبوی محلی، تمام جزئیات محسوس و بیبدیل را این «سگهای شکاری» قورت دادند. اما انتقام شیرین است -حتی اگر انتقامی ناخودآگاه باشد… عالیترین داستانِ کوتاه روسی که تا به حال نوشته شده «شنل»ی گوگول است (یا «بالاپوش» یا «ردا» یا «سرداری»). عنصر اساسی داستان، آن بخش غیرمنطقی که مضمونی تراژیک به چنین حکایتِ بهنظر معمولی میدهد، به سبک ویژهای که با آن داستان نوشتهشده متصل و مرتبط است: برای مثال تکرار عجیب یک قیدِ بهنظر پوچ، که این تکرارها را به افسون غریبی تبدیل میکنند: توصیفهایی وجود دارد که در حالت معمولی ساده و معصوم بهنظر میرسند تا اینکه کشف میکنید هرجومرجی پشتشان جریان دارد و اینکه گوگول در این یا آن جمله، کلمه یا تشبیهی بهنظر بیضرر را جاسازی کرده که متن را به یک نمایش آتشبازی پرشکوه و در عینحال کابوسوارِ تبدیل میکند. همچنین چنان شلختگی نامحسوسی هم در داستان وجود دارد که، از طرف نویسنده، یک نوع انتقالِ آگاهانه وضع ناهنجار رویاهایمان است.
هیچکدام از این چیزها در نسخه گستاخانه و خشک و سرراست انگلیسی باقی نمانده («ردا» به ترجمه کلاد فیلد را یک بار و فقط همان یک بار ببینید). تکهای که در ادامه میآید به من این حس را میدهد که شاهد قتلی هستم و نمیتوانم در جلوگیری از آن کاری بکنم:
گوگول: آپارتمانِ سه یا چهار طبقهایاش (یک کارمند دونپایه) چند اثاثیه کمبهای مد روزی را نشان میداد، برای مثال یک آباژور- چیزهای کمبهایی که با فداکاریهای مالیِ زیادی خریداری شده بودند.
ترجمه فیلد: … چیدهشده با چند باب اثاثیه پرجلوهای که خریداری شده بود…
دستکاریکردن یک شاهکار کوچک یا بزرگِ خارجی شاید در این لودهبازی، نفر سومی را هم وارد ماجرا کند:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 