پاورپوینت کامل چند نکته دربار? تفسیر جوامع الجامع طبرسی ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چند نکته دربار? تفسیر جوامع الجامع طبرسی ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چند نکته دربار? تفسیر جوامع الجامع طبرسی ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چند نکته دربار? تفسیر جوامع الجامع طبرسی ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

عبدالحسین طالعی: از مرحوم آیه الله سید محمد علی قاضی طباطبایی تبریزی (شهید به سال ۱۳۵۸ شمسی) آثار گرانقدر علمی بر جای مانده که متأسفانه در سای حیات سیاسی او قرار گرفته و نمود چندانی نیافته است. تحقیق و تصحیح چندین کتاب معتبر و مهم از آثار پیشینیان، از آن جمله است. مکاتبات فراوان ایشان با عالمان زمان خود، مانند شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، شیخ آقا بزرگ تهرانی، سید محمدهادی میلانی و دیگران شاهد روشنی بر این حقیقت است. نگارنده سطور سالها پیش به لطف فرزند دانشورش جناب سید محمدتقی قاضی ده نامه از شیخ آقا بزرگ تهرانی خطاب به ایشان را یافتم که در یادنامه شیخ آقابزرگ تهرانی (چاپ کتابخانه ملی) منتشر شد. ولی مطالب علمی منتشر ناشد آن عالم فقید بیش از این است. امید که با همتی والا هر چه زودتر به دست اهل تحقیق برسد.

اشاره

ترجمه: عبدالحسین طالعی: از مرحوم آیه الله سید محمد علی قاضی طباطبایی تبریزی (شهید به سال ۱۳۵۸ شمسی) آثار گرانقدر علمی بر جای مانده که متأسفانه در سای حیات سیاسی او قرار گرفته و نمود چندانی نیافته است. تحقیق و تصحیح چندین کتاب معتبر و مهم از آثار پیشینیان، از آن جمله است. مکاتبات فراوان ایشان با عالمان زمان خود، مانند شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، شیخ آقا بزرگ تهرانی، سید محمدهادی میلانی و دیگران شاهد روشنی بر این حقیقت است. نگارنده سطور سالها پیش به لطف فرزند دانشورش جناب سید محمدتقی قاضی ده نامه از شیخ آقا بزرگ تهرانی خطاب به ایشان را یافتم که در یادنامه شیخ آقابزرگ تهرانی (چاپ کتابخانه ملی) منتشر شد. ولی مطالب علمی منتشر ناشد آن عالم فقید بیش از این است. امید که با همتی والا هر چه زودتر به دست اهل تحقیق برسد.

باری، آنچه در این گفتار می‌بینیم، ترجمه فارسی خاتمه الطبع تفسیر جوامع الجامع است که به سال ۱۳۸۳ قمری به تصحیح آیه الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی در یک مجلد رحلی بزرگ منتشر شد. با این مشخصات:

تفسیر جوامع الجامع، چاپ یک جلدی به خط مرحوم طاهر خویشنویس تبریزی، با تحقیق: سید محمدعلی قاضی طباطبایی تبریزی، چاپ گراوری تبریز، ۱۳۸۳ قمری.

این چاپ سالها پیش از تحقیق آن به دست مرحوم دکتر ابوالقاسم گرجی بود که دانشگاه تهران در ۴ جلد به چاپ رساند. شاید امروز با توجه به گسترش ارتباطات و نشر و عرض کتابهای فراوان بتوان گسترده‌تر از این نوشت. ولی با توجه به تاریخ نگارش مقاله (بیش از نیم قرن پیش) از یک سوی و کثرت و تنوع اشتغالات چنان عالمی از سوی دیگر، تتبع و نکته‌سنجی که در این گفتار می‌بینیم، باید برای پژوهشگران امروزین الگویی مفید باشد.

توضیح اینکه کار این بنده بر مبنای افست چاپ اصلی کتاب بوده که مقدمه‌ای دیگر داشته و در این افست نیامده ولی مؤلف فقید به آن ارجاع می‌دهد. امیدوارم در فرصتی دیگر، آن گفتار را – که خود در شمار نسخه‌های کمیاب درآمده – نیز عرضه بدارم.

مقدمه

خدا را سپاس می‌گوییم برای این که راه ما را به این تفسیر ارزشمند – «جوامع الجامع» یا «جامع الجوامع» – گشود. و ما را به تصحیح و تحقیق آن به انداز توان و امکانات توفیق داد، مگر در مورد آنچه از دیده نهان و از اندیشه دور مانده است.

بر پژوهشگر ژرف‌نگر پنهان نیست که چاپ پیشین این تفسیر با وجود نظارت جمعی از پژوهشگران بر تصحیح آن، سرشار از خطاهای فراوان و افتادگی‌ها است، حتی در مورد آیات قرآنی. و بالاتر از آن، افزایش برخی کلمات که در متن آیات می‌بینیم.

اینک خدای بزرگ را حمد می‌گزاریم که توفیق تصحیح این اثر جاودانه را به ما داد، با بذل توان در عرض و مقابله با نسخه‌های خطی. در مقدّم کتاب به بعضی از ویژگی‌های این نسخه‌ها اشاره کردیم. سپس به نسخه خطی دیگری دست یافتیم که در این خاتمه به آن اشاره می‌شود، همراه با تذکّر به چند نکته دیگر که با اهداف ما در تصحیح این تفسیر ارزشمند ارتباط دارد.

اینک آن فوائد و یافته‌ها به خوانندگان گرامی عرضه می‌شود.

۱. کتاب را بر چندین نسخه خطی عرضه کردیم که به پاره‌ای از ویژگی‌های آنها در مقدمه اشاره شد. سپس به نسخه خطی دیگری دست یافتیم که صدیق ما عالم فاضل محدث ورع حاج میرزا باقر توحیدی وقایعی ابقاه الله تعالی فرزند استادمان علامه محدث متتبع ثقه حاج مولی علی واعظ تبریزی مشهور به خیابانی (صاحب دور چند جلدی وقایع الایام، متوفی به سال ۱۳۶۷ قمری) مرحمت کرد.

نسخه به خطّ فارسی در یک مجلد، شامل دو جزء است، بدون نشانه‌ای که میان آنها جدا کند. نسخه، تاریخ کتابت ندارد. ولی از برگ و خط آن بر می‌آید که در اواخر زمان صفویه یا کمی پس از آن نوشته شده است.

به هر حال، یک نسخ چاپ شده را در نهایت دقّت و اتقان تصحیح کردیم

و آن را به خوشنویس مشهور معاصر حاج طاهر خوشنویس تبریزی دادیم، که بر اساس آن، چنین نسخه‌ای ارزشمند و آماده برای چاپ به این شیو زیبا فراهم آورد.

۲. در مقدم صفح «یه» (= ۱۵) سطر سوم اشاره شد که کتابخان علام بزرگوار شیخ محمد سماوی رضوان الله علیه پس از وفات او پراکنده شد. امّا در ماه شعبان سال گذشته (سال ۱۳۸۱ هجری قمری) که به زیارت اعتاب مقدس عراق مشرف شدم، در پایگاه بزرگ علم شیعه نجف اشرف، توفیق زیارت کتابخانه عمومی آیت الله حکیم – در مسجد بزرگ هندی یافتم.

دیدیم که استاد و سرور مرجع دینی بزرگ شیعه امامیه، آیه الله العظمی [سید محسن] طباطبایی حکیم دام ظلّه، امر به خریداری بیشتر نسخه‌های خطی کتابخانه علامه سماوی فرموده، تا در آن کتابخان آبادان که در مسجد هندی است، نگاهداری شود. دیدم که بیشتر این نسخه‌های خطّی در آن کتابخانه موجود است. خدای تعالی را بر این نعمت حمد گفتم، و تشکر و تقدیر فراوان خود را به برادر بزرگوارم و شریک درسهایم علامه شیخ محمد رشتی مدّ ظلّه فرزند استادمان مرحوم آیت الله شیخ عبدالحسین رشتی قدّس سرّه نثار می‌کنم که تلاش‌های زیاد و سعی فراوان در سازماندهی این کتابخان ارزشمند و ساماندهی این گوهرهای علمی به خرج داده است. از خدای تعالی طول عمر سرورمان مرجع اعلی را برای مسلمانان می‌خواهم، و امید دارم که ما و تمام مؤمنان را به طول حیاتش و بقایش بهره مند دارد و ما را به وجودش و علومش نفع رساند، به حق پیامبر و خاندانش صلوات الله علیهم اجمعین.

۳. در مقدم ص «یز» (= ۱۷) سطر ۳۵ نوشتیم که هیچ یک از تراجم‌نگاران و زندگی‌نامه‌نویسان – تا آنجا که می‌دانم – تصریح نکرده‌اند که شیخ طبرسی، از طبرستان بوده و در خراسان وطن گزیده است.

شاید خوانند زیرک بر من خرده بگیرد و بگوید: در همان مقدمه، ص «ج» (= ۳) اشاره کرده بودید که علامه بزرگوار سید حسن صدرالدین کاظمی در کتاب خود تأسیس الشیعه ص ۴۱۹ تذکر داده که شیخ طبرسی، از طبرستان به مشهد رضوی رفته است.

در پاسخ می‌گوییم: با تأمّل، روشن می‌شود که مراد ما از عدم تصریح هیچ یک از تراجم نگاران به این مطلب، نوشته‌های پیشگامان این رشته است، که در این گونه موارد، به کلماتشان استناد می‌شود.

امّا کلام سید صدر کاظمی – متوفی ۱۳۵۴ قمری – سخنی است که بر مبنای این شهرت بیان شده که لقب طبرسی منسوب به طبرستان است.

ایشان بر همان مبنا پنداشته که طبرسی، از طبرستان به مشهد رضوی رفته، و گرنه دلیلی بر آن در کلمات کسانی که شرح حال علامه طبرسی را نوشته‌اند، به دست نمی‌آید.

به این نکته باید افزود که سخن مرحوم صدر، بر پای تتبع و تحقیق نبوده است. شاهد آن، کلام دیگر اوست که طبرسی را مدفون در سبزوار می‌داند، با این که هیچ وجهی بر آن نیست. بلکه آن جناب در مشهد رضوی مدفون است، چنان که در مقدمه اشاره شده و مزار او، امروز شناخته شده و در خیابانی به همین نام قرار دارد.

۴. بر آگاهان پوشیده نیست که مفسّر مصنّف، هر گاه در این تفسیر، حدیثی از امام صادق سلام الله علیه حدیثی نقل می‌کند، در اغلب اوقات، با رمز «ص» از حضرتش یاد می‌کند. در این کار فایده‌ای نیست بجز رعایت اختصار.

امّا حقّ این است که رموزی که در برخی از کتاب‌ها متداول شده – به ویژه در کتاب‌های رجال و حدیث – که در تعبیر از اسماء کتاب‌ها و نام‌های امامان علیهم السلام و یارانشان رموزی به کار می‌برند- ترجیح ندارد و مردود است و باید مورد انتقاد قرار گیرد و به کار نرود، زیرا بدین ترتیب، کار بر کسانی که ممارست با این گونه کتاب‌ها ندارند مشتبه و دشوار می‌شود و پیامدهایی همچون پیچیدگی، تشویش فکر و اشتباه کاتب یا خواننده دارد. همچنین افرادی که ممارست با این گونه کتاب‌ها ندارند، ناگزیر باید به اول کتاب رجوع کنند تا این رموز را بشناسند.

بدین جهت می‌بینیم که در آغاز هر مجلّد از چاپ جدید بحار الانوار، دو صفحه برای رموز مورد استفاد مرحوم محدث مجلسی در اشاره به کتاب‌های مورد نقل در بحار الانوار آورده‌اند، که این کار، فقط برای آسان‌سازی کارها برای خوانندگانِ متوسط است. کسی که کتابی بزرگ همچون بحار می‌نویسد – که دائره المعارفی در جمع اخبار پراکنده است – نباید با رمزنگاری برای نامِ کتاب‌های مورد نقل، رعایت اختصار کند.

شیخ اکبر علامه متضلّع افقه، آیت الله [شیخ عبدالله] مامقانی چه نیکو عمل کرده در کتابش تنقیح المقال، که تمام این رموز را حذف کرده، در انتقاد نسبت به نگارش آنها نیکو گفته، آنها را به کار نبرده، در نقد خود بر مقدّمات کتاب ارزشمندش راه نیکو پیموده، که این روش قدیمی کهنه را ترک گفته است. این روش در نهایت خوبی است.

در برابر، شگفتا کار یکی از معاصران که در کتابش، در ادام راه گروهی از مؤلفان قدیم، این رمزهای کهنه را به کار گرفته است. کاش آن فرد معاصر، کتاب‌های این روزگار را می‌دید که چگونه مؤلفان آنها در تحریر و تهذیب و روان‌نویسی آنها می‌کوشند تا خواننده به خواست خود از آن اثر، به آسانی و بدون دشواری دست یابد. به هر حال، نمی‌دانم که چه انگیزه‌ای برای کاربرد این رمزهای منسوخ در کتب رجال هست، با این که جز رعایت اختصار، فایده‌ای بر آن مترتّب نیست.

در هر حال، هدف از بیان این نکته، آن بود که ما به جای «ص» نام امام صادق علیه السلام را کامل و روشن نوشتیم، چنان که در پاره‌ای از نسخه‌های خطی نیز لقب حضرتش بطور کامل آمده است.

۵. روزی در کتابخانه نشسته بودیم و با کتاب‌ها انس داشتیم. و کتاب، بهترین یار همراه و همنشین آشناست. و کاش مردم همواره ما را رها می‌کردند تا از آنها کناره گیریم و بیشتر وقت خود را با کتاب‌ها بگذرانیم، باشد که از کدورت‌های این دنیای فانی آسوده شویم و آماد ورود به عالم باقی گردیم.

باری، در کتابخانه، فرستاد صدیق ما علامه کبیر و خطیب بحّاثه شهیر جناب شیخ حاج میرزا عباسقلی چرندابی ابقاه الله تعالی رسید، که جزء پنجم کتاب یادداشت‌های قزوینی را در دست داشت و گفت که این کتاب، اخیراً در تهران چاپ شده و این نسخه، نخستین نسخ آن است که به تبریز رسیده است.

با بررسی کتاب، دیدم که مرحوم محمد قزوینی نیز در مورد کلم طبرس و طبرسی با ما همراه است. بجاست که کلمات او در این خاتمه نقل شود. ما برای رغبت صدیق جلیل مان، کلمات محقق قزوینی را تماماً به الفاظ فارسی نقل می‌کنیم، با اطلاع از این که بیشتر – بلکه تمام آن – را در مقدمه آورده‌ایم.

در جلد پنجم صفحه ۶۸۵ گوید:

طبرسی (در نسبت صاحب مجمع البیان و پسرش صاحب مکارم الأخلاق و نواده‌اش صاحب مشکاه الأنوار و شاید بل بنحو قطع در نسبت صاحب احتجاج).

صواب، طَبْرسیّ (= تفرشی) است. رجوع به تاریخ بیهق در ترجم ابو علی الفضل ابن الحسین (الحَسَن ظ) الطّبرسی [صاحب مجمع البیان] ۱۴۲ که صریحاً واضحاً در شرح حال ابو علی الفضل بن الحسن مذکور گوید: «طبرس منزلی است میان قاشان و اصفهان. و اصل ایشان از آن بقعت بوده است و ایشان در مشهد سناباد طوس متوطّن بوده‌اند، و این امام … با قصبه [یعنی ظ سبزوار] انتقال کرد و در سن ۵۲۳».

پس چنانچه ملاحظه می‌شود و به تصریح معاصر و هم شهری [یعنی همشهری ثانوی او که سبزوار باشد نه همشهری اصلی که طبرس باشد] او ابوالحسن بیهقی نسبت طبرسی در خصوص صاحب مجمع البیان و خانواده‌اش [و لابدّ نیز در خصوص صاحب الاحتجاج به این نسبت به جز به طبرس به چیز دیگر – چنانکه خواهیم گفت – نمی‌تواند باشد] اصلاً و ابداً ربطی و مناسبتی با طبرستان چنانکه بین متاخّرین غلطاً مشهور است ندارد. و بلکه منسوب است به «طَبْرِسْ به سکون باء موحّده و فتح طاء (علی ما هو المشهور) و کسر راء مهمله (علی ما هو المشهور) که منزلی است میان کاشان و اصفهان». و این نقطه هیچ موضع دیگر نمی‌تواند باشد جز تفرش معروف خودمان در عراق ایران، به دلیل تعیین موقع جغرافی آن، چنانکه گفتیم به توسّط بیهقی معاصِر و همشهری او و نیز به توسّط صاحب تاریخ قم (رجوع به فهرست الاماکن آن به املای طبرش). و در هیچ مأخذی و هیچ کتابی از کتب مسالک و ممالک، طبرس نام جائی غیر همین طبرس ما نحن فیه (یعنی تفرش حالیه) دیده نشده است. و عجب است که در انساب سمعانی اصلاً و ابداً نسبت طبرسی مذکور نیست و در یاقوت هم کذلک، کلم طبرس یا طبرش ابداً مذکور نیست. و قدیم‌ترین جائی که این کلمه مذکور است، در تاریخ قم است که در حُدود سن ۳۷۸ تالیف شده، مفصلاً از ناحی طبرش صحبت می‌کند (آقای اقبال می‌گفتند که یکی از اتابکان فارس در این نقطه وفات نمود). سپس در راحت الصّدوُر راوندی در دو موضع یکی در ص ۳۰ که گوید: «و عوانان بد دین قم و کاشان و آبه و طبرش و ری و فراهان و نواحی قزوین و ابهر و زنگان، جمله رافضی و اشعری در لشکر سلطان افتاد». دیگر در ص ۳۹۴ – ۳۹۵ پس از مبلغی قدح در حق «رافضیان» گوید: «و شرح فضایح و قبایح رافضیان و خبث عقیدت ایشان در کتابی مفرد آورده‌ام، و شمس الدین لاغری این بیت‌ها خوش گفت:

خسروا هست جای باطنیان

قم و کاشان و آبه و طبرش

آبروی چهار یار بدار

و اندرین چار جای زن آتش

پس فراهان بسوز و مُصلِحگاه

تا چهارت ثواب گردد شش

و در نسوی ص ۱۳۰ گوید: «شرف الدین علی التفرشی وزیر السّلطان [جلال الدین منکبرنی] بالعراق کان … من رؤساء تفرش و هِیَ کوره مِن کور العراق» و همین شخص را در جهان‌گشا ۲: ۱۹۱ به اسم شرف الدین علی طبرشی (ن خ: طبرسی) که وزیر عراق بود تعبیر کرده است.

در کتاب البلدان یعقوبی ۷: ۲۷۴ گوید: «من رساتیق قم طبرس … » که بدون شبهه مراد همین طبرس است. در نزهه القلوب در تحت عنوان «تومان قم و کاشان» ص ۶۸ گوید: «تفرش … و مردم آنجا شیعی اثناعشری‌اند»

مرحوم مجلسی نیز به نقل صاحب روضات از ریاض العلماء شاگرد آن مرحوم ص ۱۸ و ۳۹۰ به همین عقیده بوده [علی ما هو الصّواب] که طبرسی منسوب به طبرس به معنی تفرش است. مَعذلک صاحب روضات و عموم متاخّرین، این کلمه را غلطاً واضحاً فاحشاً منسوب به طبرستان می‌دانند و حال آنکه هیچ جا و در هیچ کتبی از کتب قدماء چنین نسبتی در خصوص طبرستان در شرح حال هیچ کس از مشاهیر دیده و شنیده نشده، بل نسبت به طبرستان فقط طبری در قدیم و طبرستانی و مازندرانی در قرون متاّخره شنیده شده لاغیر.

باری؛ عین عبارت صاحب روضات در خصوص نسبت طبرسی در شرح حال طبرسی دیگر، حسن بن علی صاحب احتجاج – پس از بیان آنکه این نسبت به زعم فاسد او منسوب به طبرستان است – گوید: «وفی الرّیاض [یعنی ریاض العلماء] نقلاً عن شیخه وأستاذه العلاّمه المجلسی (ره) استظهر کون الطّبرسی مُعّرب تفریشی نسبه إلی تفریش الّذی هو من توابع قم المحروُسه. قال: وقال به بَعض أهل العَصر أیضاً [که بوده این ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.