پاورپوینت کامل جغرافیای لشگرکشی کورش کوچک به روایت کسِنوفُن ۹۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جغرافیای لشگرکشی کورش کوچک به روایت کسِنوفُن ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جغرافیای لشگرکشی کورش کوچک به روایت کسِنوفُن ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جغرافیای لشگرکشی کورش کوچک به روایت کسِنوفُن ۹۹ اسلاید در PowerPoint :
به خدمت گرفتن سربازان یونانی مزدور (دستمزد-بگیر یا همان قراردادی به معنی امروزین کلمه)، به گواه شواهد تاریخی، نزد پادشاهان هخامنشی غیرمعمول نبوده است. حضور عدهای از جنگجویان یونانی در نبرد ماراتن که دوشادوش ایرانیان با هموطنان خود جنگیدند، از معروفترین نمونهها به شمار میرود. نمونهی دیگر، که گزارش دقیق آن محتوای یکی از تاریخنوشتههای بزرگ کلاسیک را تشکیل میدهد، سرگذشت گُردانی بزرگ… از یونانیان است که به استخدام کورش کوچک درآمدند و در لشگرکشی تاریخی او به قلب امپراتوری ایران شرکت جستند.
توضیح عکس: عقب نشینی ده هزار نفر – ژان آدریان گویینه (۱۸۵۴-۱۸۱۶) – موزه لوور
به خدمت گرفتن سربازان یونانی مزدور (دستمزد-بگیر یا همان قراردادی به معنی امروزین کلمه)، به گواه شواهد تاریخی، نزد پادشاهان هخامنشی غیرمعمول نبوده است. حضور عدهای از جنگجویان یونانی در نبرد ماراتن که دوشادوش ایرانیان با هموطنان خود جنگیدند، از معروفترین نمونهها به شمار میرود. نمونهی دیگر، که گزارش دقیق آن محتوای یکی از تاریخنوشتههای بزرگ کلاسیک را تشکیل میدهد، سرگذشت گُردانی بزرگ… از یونانیان است که به استخدام کورش کوچک درآمدند و در لشگرکشی تاریخی او به قلب امپراتوری ایران شرکت جستند. ویژگی کمنظیر این دستنوشته آن است که نه تنها گزارشی دست اول از زبان یک شاهد عینی را در خود جا داده است، بلکه این شاهد عینی خود در زمرهی تاریخنویسان حرفهیی و صاحبنام قرار دارد. بااینحال، دستنوشتهی ارزشمند او همچون بیشتر متنهای تاریخی خالی از ابهام و نیز به دور از جانبداری نیست. مقالهی حاضر نگاهی دارد به ابهامهای جغرافیایی و غرضورزیهای تاریخی موجود در این تاریخنوشتهای که با عنوان آناباسیس از آن یاد میشود.
پیشزمینه
ماجرای سفر ده هزار جنگجوی یونانی، که در ۴۰۱ پیش از میلاد در لشگرکشی نافرجام کورش کوچک علیه برادر بزرگش، اردشیر دوم، شرکت جستند، و گزارش حماسی کسِنوفُن (گزنوفُن) از عقبنشینی آنها از میانرودان تا دریای سیاه، امروزه از فصلهای سرگرمکنندهی کتابهای تاریخ بهشمار میرود. اما همین سفر تا پیش از دیدن چنین روزگاری موضوع بحثها و مناقشههای پایانناپذیر بین آن دسته از پژوهشگران جغرافیای کلاسیک بود که میخواستند دو مسیر رفت و برگشت یونانیان را بازشناسی کنند. مشکل اینجا بود که تا نخستین سالهای قرن بیستم کمتر کسی از پژوهشگران و باستانشناسان غربی دست به گشت و گذاری گسترده در فلات آناتولی میزد؛ حتا امروز هم که توپوگرافی آناباسیس کورو (= اوجگیری کورش) در اختیار گردشگران گذاشته میشود و صاحبنظران ترکیه نیز در گفتمان مربوط به آن طرف مشورت قرار میگیرند، باز بخش بزرگی از سفرنامهی کسِنوفُن، از جمله جغرافیای این سفر، همچنان پرسشبرانگیز باقی میماند.
البته خلاصهی داستان پرسش ایجاد نمیکند. کورش کوچک، که در ۴۰۷ پیش از میلاد به حکمرانی آسیای صغیر منصوب شده، یک لشگرکشی به بابل تدارک میبیند درحالیکه نیت حقیقیاش (که در آغاز از سربازان مزدور یونانی پنهان نگه داشته میشود) دستیابی به تاج و تخت برادر بزرگتر است. ارتش او بدون رویارویی با هیچ مقاومتی در امتداد فرات پیشروی میکند، در دهکدهای به نام کُنِشت (ثبت یونانی = کوناکسا) در حدود هشتاد کیلومتری شمال بابل، احتمالن با فاصلهای نه چندان دور از محل کنونی شهر بغداد، با نیروهای امپراتوری هخامنشی درگیر میشود، و کورش در گرماگرم این نبرد سهمگین از پا درمیآید: چیزی کم و بیش همانند یک داستان تراژیک، چون یونانیها که در قالب یک گردان واحد میجنگند لشگر اردشیر را یکسر تار و مار میکنند، اما وقتی از تعقیب آنها برمیگردند میبینند کارفرماشان کشته و باقیماندهی لشگر پراکنده شده است.
بدینترتیب، آنچه در گرماگرم نبرد به چشم یونانیان یک پیروزی قاطع میآمد، در قاموس شرایط پس از جنگ به یک ناکامی تمامعیار تبدیل میشود: آنها صدها کیلومتر دور از وطن، بدون حامی قدرتمند محلیشان، آواره اند، رو در روی ارتش شاهنشاهی، آن هم در سرزمینی نه چندان موافق با یونانی جماعت. تهاجم خشایارشا به سرزمینهای یونانینشین و شکست غیرمنتظره و فاجعهبار او در سالامیس در ۴۸۰ پیش از میلاد و سرانجام رانده شدن نهایی ارتش ایران از خاک یونان پس از نبرد پلاتیا در سال بعد، رابطهی ایران و یونان باستان را از بنیان دگرگون کرده بود. یونانیان، چه بهطور جمعی و چه در سطح اندیشهوران علاقهمند به دیدگاههای بیطرفانه مانند هرودُت و آیسخولوس (اشیل) و حتا خود کسِنوفُن، ایرانیان را «بربر» میخواندند و آنها را، دست کم در مقایسه با یونانیان، کمتوانتر، کمخردتر، و بیخبر از اصول تمدن والا میشمردند. در مقابل، ایرانیان نیز به احتمال زیاد نظر خوشی نسبت به یونانیان نداشتند. با چنین پسزمینهای، نگرانی جنگجویان یونانیِ تنها رهاشده در قلب امپراتوری ایران، و در میان آنان کسِنوفُن، پربیراه نمینماید. کسِنوفُن برای این نگرانی دلایل عملی ارائه میدهد: ایرانیان از مهاجمان یونانی میخواهند سلاحهای خود را تحویل دهند، یونانیان نمیپذیرند و بیدرنگ به سمت شمال حرکت میکنند تا خود را به وطن برسانند؛ ارتش ایران آنها را سایه به سایه تعقیب میکند و سرانجام پیشنهاد مذاکره بر سر صلح و آتشبس میدهد، پیشنهادی که در حقیقت ترفندی است برای کشتن سرکردگان یونانی. پس از این رویداد است که کسِنوفُن فرماندهی را برعهده میگیرد. جنگجویان یونانی تحت فرماندهی او بیش از هزار و پانصد کیلومتر در گردنههای کردستان و فلات برفگیر ارمنستان راهپیمایی میکنند تا سرانجام به نقطهای در نزدیکی ترابزون بر کرانهی دریای سیاه میرسند. کل مدت این لشگرکشی، از زمان بهخدمتگیری آنها توسط کورش، یک سال و سه ماه طول میکشد.
بررسی و تحلیل
وقتی کورش در سال ۴۰۱ پیش از میلاد از سارد، در محل کنونی شهر سارت در غرب ترکیهی امروز، حرکت کرد، ارتشی متشکل از صدهزار سرباز از گوشههای مختلف امپراتوری ایران و نیز سیزدههزار جنگجوی مزدور یونانی در اختیار داشت که دههزار و ششصد نفر از آنها هُپلیتِس یا سرباز پیاده بودند. مسیر او در نخستین مرحلههای سفر کم و بیش همان مسیری بود که خشایارشا هشتاد سال پیش از آن تاریخ برای حمله به یونان در جهت عکس پیموده بود. این مسیر به سمت جنوب غربی میرفت، نزدیکیهای لائودیکیا (دنیزلی) از رود مئاندِر میگذشت و سپس به کلاینای (دینار) میرسید، که کسِنوفُن دربارهی آن میگوید: «کورش در این شهر قصری داشت با نخچیرگاهی پر از حیوانات وحشی، و رسم و عادتش این بود که هرگاه میخواست خود و اسبهایش فعالیتی بکنند در آنجا به شکار میرفت.» مکان بعدی که کسِنوفُن نام میبرد پِلتای است که به احتمال زیاد همان چیوریل امروز بوده. این یعنی چیزی حدود چهل کیلومتر انحراف از مسیر، و چون گزارش سفر طی هفت هشت ده روز پس از این به ابهام میافتد، ظن مبنی بر عمدی بودن انحراف مزبور بیشتر تقویت میشود. وسوسهانگیزترین توضیح این رخداد میتواند جستن ارتباطی بین آن با قرار ملاقات کورش و ملکه اپیاشا، «همسر کیاشارِس، پادشاه کیلیکیا» در محلی به نام «دشت کِیستروس» باشد. کسِنوفُن میگوید که در این زمان دستمزد سربازان دو ماه عقب افتاده و همه زیر فشار سختی زبان به شکایت گشوده بودند. کورش، که کسِنوفُن با لحنی تحسینآمیز از او بهعنوان کارفرمایی شرافتمند و گریزان از بدقولی در پرداخت دستمزد یاد میکند، کمک مالی عظیمی از ملکه دریافت میکند که نهتنها چهار ماه دستمزد سربازان را پوشش میدهد بلکه تنخواه چشمگیری هم برای خود کورش باقی میگذارد. چنین انگیزهای میتواند توجیهی پذیرفتنی، هرچند هنوز فاقد شواهد مستدل، برای این تغییر مسیر نه چندان بنیانی باشد.
ناگفته پیداست که کورش به جبران چنین کمکی، مهماننوازی را در حق ملکه تمام میکند و به درخواست او مراسم باشکوهی از سان و رژهی کل ارتش تدارک میبیند. به لحاظ نقد منابع تاریخی، شرح کسِنوفُن از این رویداد جای تأمل دارد: لحنی که در وصف یونانیان، هیبت مردانه و ساز و برگ مجلل و نیز دلیری و دشمنشکنی آنان بهکار رفته، به تلویح، و در جاهایی با صراحت نسبی، قصد حقیرنمایی ایرانیان را دارد. اوج این روند هنگامی است که اِپیاشا میخواهد جلوهای از دلاوری یونانیان را به چشم ببیند و در مقابل یونانیان نمایشی چنان هراسانگیز از لحظههای آغازین یورش ارائه میدهند که ملکه سراسیمه از گردونهی خود پیاده شده پا به فرار میگذارد.
مکان برگزاری مراسم بالا تومبریوم در نزدیکی انطاکیهی پیسیدیا (یالواچ) گفته شده. ارتش پس از این رویداد از قرار معلوم دوباره به مسیر اصلی خود بازمیگردد و راه ایکُنیوم (قونیه) را در پیش میگیرد، سه روز در این شهر میماند، و بعد از طریق تیانا (کمرحیصار) وارد کیلیکیا میشود که همان ساتراپی زیر فرمان کیاشارِس است. کیاشارِس با نگاهی نگران ورود این لشگر مشکوک را از همان ابتدای عبور از دروازهی کیلیکیا در کوههای توروس دنبال میکند، اما سرانجام به ترغیب همسرش دشمنی خود با ایرانیان را کنار میگذارد و اجازه میدهد که لشگریان کورش از پایتخت او، طرسوس، به سمت میریاندروس (نزدیک اسکندرون) پیشروی کنند تا با عبور از تنگهی بِلِن وارد شمال سوریه شوند.
مسئلهسازترین قسمت ماجرا از هردو جنبهی تاریخی و جغرافیایی، اما، دنبال کردن یونانیان در سرزمین میانرودان است، بهویژه پس از ناکامی حاصل از پیآمدهای نبرد کُنِشت و کشته شدن کورش. جنگجویان درمانده و بیپناهی که هم از نبردی سنگین و بدفرجام و هم از گریزی پرالتهاب از چنگال یکی از قویترین ارتشهای جهان در آن روزگار جان بهدر برده و پس از امیدی کوتاه به عفو و آشتی نه تنها سرخوردگی دیده بلکه سرکردگان خود را نیز از دست داده بودند، و با نزدیکترین شهر یونانینشین صدها کیلومتر فاصله داشتند، چارهای جز پذیرفتن راهنماییهای کسِنوفُن نمیدیدند. پیشنهاد او این بود که به سمت شمال عقبنشینی کنند بلکه در نهایت به ساحل دریای سیاه برسند، هرچند نشانههایی بارز حکایت از بیخبری آنان از جغرافیای محل بهطور خاص و مقولهی جغرافیا و کاربرد آن بهطورکلی دارد. یکی از نشانههای این بیخبری میتواند حیرتزدگی آنها از این اطلاع باشد که در آن سرزمین رود دیگری نیز موازی با فرات جریان دارد. شاید در وهلهی نخست این پرسش پیش بیاید که آیا یونانیان هرگز به معنای کلمهی «میانرودان» توجه نکرده بودند؟ این مسئله با نگاهی به پیشینهی ریشهشناختی واژهی مورد بحث در زبان یونانی قدیم روشنتر خواهد شد. همانطور که دیدیم، رویدادهای تاریخی مورد روایت کسِنوفُن در سالهای ۴۰۱ تا ۴۰۰ پیش از میلاد رخ میدهند. اما قدیمیترین گواه تاریخی که دربارهی ثبت یونانی کلمهی مِسوپوتِمیا در دست است، ترجمهی این کلمه از واژهی عبری نهرِیم است که در برگردان یونانیِ انجیل عبری متعلق به ۲۵۰ پیش از میلاد یافت میشود. پس میتوان این احتمال را درنظر گرفت که شخصیتهای یونانی آناباسیس هنوز با چنین واژهای آشنا نبودهاند.
از سوی دیگر، نقشهها و بحثهای جغرافیایی مربوط به یونان کلاسیک، اگر آنها را بازتابدهندهی معلومات عمومی مردم بدانیم، تصویری متفاوت از سرزمینهای آن روزگار پیش چشم میگذارند. آنچه ما از معلومات یونانیان دورهی کلاسیک در زمینهی جغرافیا میدانیم بهطور عمده در رسالهی هواها، آبها، مکانها گرد آمده که منسوب به هیپوکراتیس (بقراط) و بهجا مانده از اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن چهارم پیش از میلاد، یعنی معاصر آناباسیس، است. مجموعهی رسالهها، گفتارها، درسگفتارها، یادداشتها و پژوهشهای هیپوکراتیس طبعن نه بر اساس رویکرد تجربی ارسطویی دهها سال بعد، بلکه بر بنیانی از اندیشهورزیهای سقراطی – افلاطونی همروزگار خود شکل گرفتهاند. بدین معنا، ترسیمهای جغرافیایی او بیش از هر چیز مشاهدههای جهانگردان یا، بهویژه، تصور مردمی از چند و چون قرارگیری شهرها و کشورها و قارهها و دریاها را بازتاب میدهند. بااینحال، حتا اگر کسِنوفُن را بهعنوان یک دانشآموختهی مکتب آتن آگاه از محتوای چنین نوشتههایی بدانیم، از فحوای کلام او در آناباسیس، همتراز با دیگر تاریخنوشتههای هلنیستی، چنین برمیآید که در روزگار او کمتر کسی همانند امروز برای پیدا کردن مسیر خود به نقشه یا اطلاعات جغرافیایی مراجعه میکرده است. روشهای معمول، دست کم نزد یونانیان، استفاده از راهنما و بلدِ راه یا حافظهی شخصی یا دانستههای مسافران باتجربهتر بوده است. از همین رو است که در میانهی کتاب سوم آناباسیس وقتی کسِنوفُن، در مقام یکی از فرماندهان برگزیده به عنوان جانشین سرکردگان کشتهشده، شروع به ارائهی رهنمودهایی برای عقبنشینی منسجم و منظم میکند، از هر سه روش بالا برای یافتن مسیر برگشت بهره میگیرد.
سفرنامهنویسی کسِنوفُن، بدینترتیب، هم به دلیل کافی نبودن دانستههای او از جغرافیای محل و هم به دلیل دلمشغولیهای مربوط به فرماندهی سربازانی نه چندان کمعلاقه به غنیمت، همدستی با دشمن، و تصرف مکانهای بین راه، دچار خطاها و ازقلمافتادگیهای متعدد شده است. یک نمونه هنگام ترک خاک آشور است که لشگر در محلی دارای یک «قلعه» توقف میکند که تقریبن به دور از هرگونه تردید شهر زاخو در کردستان عراق است؛ بااینحال کسِنوفُن نامی از رود خابور نمیبرد که امروزه مرز بین عراق و ترکیه را تشکیل میدهد و بسیاری از نویسندگان در گذشته آن را با رود دیگری به همین نام اشتباه میگرفتند که در جنوب دیر الزور در سوریهی کنونی به فرات میریزد. یونانیان در این مرحله وارد سرزمین کَردوچیها میشوند که طبق تصور همگانی نیاکان کُردها بودهاند – مردمانی کوهنشین، جنگجو و خشن که باوجود قرار صلح با ساتراپ ایرانی آنقدر اهل کینهتوزی بودند که یونانیان تشویق شوند روی دشمنی مشترکشان با ایرانیان حساب کنند تا شاید به کمک آنان – به دنبال نومیدی از عبور از دجله – با گذر از ارتفاعات کردستان خود را به ساتراپیهای یونانینشین آسیای صغیر برسانند.
برای مذاکره فرصت چندانی در اختیار یونانیها قرار نمیگیرد. از همان آغاز ورودِ هرچند احتیاطآمیز آنان به دلتای حاصلخیز دجله شبیخونهای کَردوچیها به لشگر یونان آغاز میشود. کَردوچیها حتا با انداختن تختهسنگ بر سر یونانیان هنگام عبور از گردنهها آنان را وادار به تغییر مسیر و احتمالن استفاده از کورهراههای سختعبورتر میکنند. با این همه، یونانیها موفق میشوند خود را به محل کنونی شهر جزیره ابن عمر (جیزره) برسانند که در نقطهی تقاطع سه مرز عراق و سوریه و ترکیه قرار دارد و داخل خاک ترکیه است. این درهی سرسبز به نقطهای راه میبرد که دجله از آنجا بهبعد بین دیوارههای پُرشیب صخرهها پیچ میخورد. بدینترتیب مسیر مستقیمتری به سمت شمال فراهم میشود و امروزه تصور بر این است که همین مسیر یونانیان را به بازار- شهر فیندیک رسانده، نیز به جادهای که امروزه در همان مسیر شمال به سیئیرت میرود.
این گونه است که ده هزار یونانی بار دیگر دجله را سر راه خود میبینند: بستر اصلی رود در این نقطه با یک پیچ تند به سمت غرب برمیگردد و یک شاخابهی بزرگ، که کسِنوفُن آن را کِنتریتیس خوانده ولی امروز ر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 