پاورپوینت کامل مدل شاه عباس برای حکومت نوین صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مدل شاه عباس برای حکومت نوین صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدل شاه عباس برای حکومت نوین صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مدل شاه عباس برای حکومت نوین صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
من کمتر سیاستمداری را مانند شاه عباس صفوی در میان شاهان ایران می شناسم. یک اقدام بزرگ وی تبدیل اصفهان به پایتخت ایران بود. اما این کار در حد یک اسم صورت نگرفت، بلکه مدلی را که باید خاص او دانست، در امر اقتصاد، تعریف جدید ایران در سیاست بین الملل، معماری و فرهنگ سازی به سبکی کاملا نوین و البته در چهارچوب سنت ها، و تلاش برای شکل گیری هنر شیعی ایرانی نوین بود به نام او ثبت کرد.
من کمتر سیاستمداری را مانند شاه عباس صفوی در میان شاهان ایران می شناسم. یک اقدام بزرگ وی تبدیل اصفهان به پایتخت ایران بود. اما این کار در حد یک اسم صورت نگرفت، بلکه مدلی را که باید خاص او دانست، در امر اقتصاد، تعریف جدید ایران در سیاست بین الملل، معماری و فرهنگ سازی به سبکی کاملا نوین و البته در چهارچوب سنت ها، و تلاش برای شکل گیری هنر شیعی ایرانی نوین بود به نام او ثبت کرد. این متن سخنرانی من در مراسمی است که به همین مناسبت در مقبره ملکشاه سلجوقی و خواجه نظام الملک در اصفهان در تاریخ هفتم اردیبهشت ۱۳۹۵ برگزار شد. اصفهان نصف جهان جمله مقرّند بدان که در آفاق چنان شهر معظم نبود (تاریخ عالم آرای عباسی: ۳/۹۴۵) پایتختی اصفهان و الزامات آنتصمیم شاه عباس برای پایتخت کردن اصفهان، تصمیم بزرگی بود. صفویان ابتدا در تبریز خاستگاه اصلی خود و سپس، به دلیل تهدیدات مکرر عثمانی ها، قزوین را مرکز قرار دادند که آن زمان اقدامی کاملا منطقی بود. اقدام شاه عباس در ادامه همان تحولات قابل ارزیابی است. سیاست صفویان اول، توسعه در سمت شمال غرب و شمال شرق بود، اما شاه عباس به جنوب هم که دروازه تجاری ایران بود، آن هم با بسته شدن دروازه عثمانی و خراسان (که دومی اهمیتی هم آن زمان نداشت) جالب توجه است. دلیل انتخاب اصفهان، برای شاردن جالب بوده و وی چند نکته را یادآور شده که دو نکته آن مهم است. یک نکته این که شاه عباس قصد اجرای طرحهای بزرگ ساختمانی و معماری داشت که قزوین گنجایش آن را نداشت. دوم سیاست او به سمت جنوب و توسعه قدرت سیاسی در آن سمت. (شاردن: ۲/۵۱۱). وی در جای دیگری هم با اشاره به این که جمعیت اصفهان پیش از صفویه بسیار کاهش یافته بود، سیاست شاه عباس را در پایتختی اصفهان در راستای توجه به دریای فارس می داند: «این قتل و غارتهاى وحشتانگیز از عظمت و جمعیت و آبادانى اصفهان بسیار کاست تا اینکه اعقاب شیخ صفى بر تخت شاهى برآمدند. ابتدا قزوین را پایتخت خود قرار دادند، و شاه عباس کبیر که خداوند تدبیر و راى و دلیر بود، بر این نیت بود کشورش را به مرز ایران قدیم برساند چون موقع اصفهان را براى انجام دادن نیّات بلند خویش که نخست تسخیر فارس و ولایات مجاور کرانه دریاى فارس بود مناسب یافت و آن شهر را پرنعمت و مستعدّ عظمت و آبادانى، و هوایش را سازگار دید آن را پایتخت خویش قرار داد، و به نسبت فتوحاتش بر بزرگى و عمران آن افزود» (سفرنامه شاردن: ۴ / ۱۵۸۸) هرچه بود، تبدیل یک شهر به یک پایتخت الزاماتی دارد، الزاماتی که اگر به انجام برسد می تواند موقعیت این شهر را از ملی به بین المللی درآورد. اصفهان، در صد و سی سال پایان عصر صفوی چنین موقعیتی داشت و توانست در دنیای متمدن آن روز به عنوان شهری طراز یک ظاهر شود. یک نکته مهم این است که شهر پتانسیل لازم را برای این کار داشته باشد. این پتانسیل در موقعیت جغرافیایی، داشتن امنیت کافی، نیروی اقتصادی و انسانی لازم و توانایی های جغرافیایی و مهم تر از همه آب است. به نظر می رسد اصفهان جزو معدود شهرهای ایران است که دارای این شاخص ها بوده است. علاوه بر اینها، اصفهان زیبایی خاص خود را داشت و حتی پیش از پایتختی هم «از منزهات جهان و بلاد مشهور ایران» بود که اگر پادشاهی می خواست چند صباحی «در آن بلده دلگشا به عشرت و شادکامی» بپردازد، جای مناسبی بود (عالم آرای عباسی: ۱/۳۴۹). در موارد دیگری هم گفته شده است که «ولایت دلگشای اصفهان که بین الجمهور بنصف جهان اشتهار دارد» از همان آغاز دوره صفوی مورد توجه شاه اسماعیل و طهماسب بود به طوری که «اکثر املاک، خاصه شاه جنت مکان و خاص آن حضرت بود». (عالم ارای عباسی: ۲/بخش اول / ۳۸۱). استقرار شاه عباس در اصفهان از سال ۹۹۹ و پس از سلسله آشوب هایی بود که در شهرهای مختلف و از جمله در اصفهان برپا شده بود. در این سال بود که به واقع «در شب دوشنبه ۱۴ شهر جمادی الاولی مطابق سنه ۹۹۹ خسرو ثوابت و سیار، از خلوت سرای حوت بیرون خرامیده به تختگاه حمل برآمد… گشت چون خسرو سحرگاهی / مسند آرای کشور شاهی، بندگان حضرت شاهی ظل اللهی در دارالسلطنه اصفهان کامیاب عیش و عشرت بوده روزگار خجسته آثار به خرمی و شادمانی می گذرانیدند». (عالم آرای عباسی: ۲/ قسمت اول / ۴۳۰). البته این زمان هنوز تصمیمی برای دارالسلطنه شدن اصفهان به معنای پایتختی نبود اما همچنان قزوین پایتخت بود. اما شاه عباس به تناوب و طولانی در آن می ماند «عنان عزیمت بصوب دارالسلطنه اصفهان معطوف داشتند و دیگر باره دولتخانه مبارکه نقش جهان جهان، محل نزول شهریار گیتی ستان گردیده و تا یک ماه در صفاهان جنت نشان بانجاح مطالب زیردستان پرداختند». (عالم آرای عباسی: ۲ / قسمت اول / ۴۳۸). همین زمان بود که دستور تخریب قلعه طبرک را دادند که یکی از کهن ترین قلعه های این شهر بود. علت آن هم استفاده از آن برای شورش بود. «چون قلعه مذکور را موجب شورش مملکت و اختلال احوال رعیت مىدانستند در تخریب آن مبالغه مىنمودند نواب اشرف رضاى اهالى اصفهان جسته به ویرانى آن راسخ گشتند». (همانص ۴۳۸). اقامت های مکرر شاه عباس پس از آن در اصفهان را اسکندر بیک آورده است (ص ۴۴۶، ۴۵۵). آغاز پایتختی اصفهان و اقدامات شاه عباسچنان که اشاره شد تا این تاریخ همچنان قزوین مقر دولتخانه مبارکه بود اما شاه عباس، بسیاری از اوقات در اصفهان بود. اسکندر بیک نوشته است: «و چون تا غایت دار السلطنه قزوین مقر دولت ابد قرین بود گاهى بجهه انبساط خاطر بر سبیل سیر و نشاط شکار بدارالسلطنه اصفهان که سیاحان اقالیم دانش و تمیز از غایت خوبى نصف جهانش گفتهاند. شعر: اصفهان نیمه جهان گفتند نیمی از وصف اصفهان گفتند تشریف برده در متنزهات آن عرصه دلگشا بهجتافزاى خاطر انور مىبودند و خصوصیات آن بلده جنتنشان از استعداد مکان و آب رودخانه زایندهرود و جویهاى کوثر مثال که از رودخانه مذکور منشعب گشته بهر طرف جاریست در ضمیر انور جایگزین گشته همیشه خاطر اشرف بدان متعلق بود که در آن بلده شریفه رحل اقامت انداخته توجه خاطر بترتیب و تعمیر آن مصروف دارند لهذا درین سال مطابق ست و الف هجرى است رأى جهانآرا بدان قرار گرفت که دار السلطنه مزبور را مقر دولت ابد مقرون ساخته عمارات عالى طرح نمایند». (تاریخ عالم آرای عباسی: ۲/قسمت اول/ ۵۴۴). در سال ۱۰۰۶ بود که طرح چهارباغ ریخته شد. خیابانی عریض از دوازده دولت تا ابتدای کوه صفه. (اصفهان، هنرفر، ص ۱۴۵ – ۱۴۶) جایی که افراد بتوانند در آن گردش کنند. این یک اقدام تفریحی و برای زیباسازی بود و در اصل از روی الگویی بود که در سطحی نازل در قزوین اجرا شده بود و حالا که اصفهان می خواست پایتخت باشد لازم بود تا برای توسعه این شهر چهارباغی به مراتب زیباتر احداث گردد. گزارش اسکندر بیک در این باره جالب و خواندنی است: «و ایام بهار عمارات عالى در نقش جهان طرح انداخته معماران و مهندسان در اتمام آن مىکوشیدند و از دروب شهر یک دروازه در حریم باغ نقش جهان واقع و بدرب دولت موسومست از آنجا تا کنار زایندهرود خیابانى احداث فرموده چهار باغى در هر- دو طرف خیابان و عمارات عالیه در درگاه هر باغ طرح انداختند و از کنار رودخانه تا پاى کوه جانب جنوبى شهر انتهاى خیابان قرار داده اطراف آن را بر امراء و اعیان دولت قاهره قسمت فرمودهاند که هر کدام باغى طرح انداخته در درگاه باغ عمارتى مناسب درگاه مشتمل بر درگاه و ساباط رفیع و ایوان و بالا خانهها و منظرهها در کمال زیب و زینت و نقاشىهاى بطلا و لاجورد ترتیب دهند و در انتهاى خیابان باغى بزرگ و وسیع پست و بلند نه طبقه جهه خاص پادشاهى طرح انداخته بباغ عباسآباد موسوم گردانیدند و پل عالى مشتمل بر چهل چشمه بطرز خاص میان گشاده که در هنگام طغیان آب در کل یک چشمه بنظر درمىآید قرار دادند که بر زایندهرود بسته شده هر دو خیابان به یکدیگر اتصال یابد و تا عباسآباد یک خیابان باشد تخمیناً یک فرسخ شرعى و از دو طرف خیابان جوى آب جارى گردد درختان سرو و چنار و کاج و عرعر غرس شود و از میان خیابان نهرى سنگ بست ترتیب یابد که آب از میان خیابان نیز جارى باشد و در برابر عمارت چهار باغ حوضى بزرگ بسان دریاچه ساخته شود. القصه هرکس از امراء و اعیان و سرکاران عمارات بوقوف معماران و مهندسان شروع در کار کرده در انجام آن ساعى گشتند و از آن تاریخ تا حال که سنه هجرى بخمس و عشرین و الف رسیده و این شگرفنامه تحریر مىیابد عمارات با صفا و باغات دلگشا به نوعى که طرح کارخانه ابداع در عرصه ضمیر مبارک اشرف طرح افکنده بود بحیز ظهور آمده در کمال لطافت و نهایت خوبى اتمام یافت درختان سر بفلک افراخته و اشجار میوهدارش گوئى به طوبى جنان پیوند دارد الحاصل هر باغى از آن رشک فرماى باغ جنان و عمارات رفیعش که بنقوش بدیع مذهب و مزین و بصور مصوران نادرهکار آراستگى دارد گوئى سدیر و خورنق از آن نشانى است بلکه در عرصه گیتى نظیر و عدیل آن محض خیال و گمانى بعد از آن شهر عباسآباد نیز در جانب غربى چهار باغ جهت مسکن تبریزیان به نوعى که در محل خود تحریر خواهد یافت طرح انداخته اتمام دادند. مجملا معمار همت والاى شاهى ظل اللهى چند سال بترتیب و تزیین خطه فرحافزاى صفاهان پرداختند و آن بلده طیبه را از کثرت عمارات و باغات و منازل مرغوب دلگشا و رواقها و منظرههاى بهجتافزا و قیصریه و چهار بازار و مساجد و حمامات و خانات عالى مصر جامع ساخته و الیوم خلد برین داغ بندگیش بر جبین دارد و امروز چنانچه کمال اسماعیل گفته: شعر: اصفهان خرم است و مردم شاد این چنین عهد کس ندارد یاد (عالم آرای عباسی: ۲ / قسمت اول / ۵۴۵). شاهزادگان و ایجاد بناهای بزرگ در اصفهاناستفاده از نقش شاهزادگان در ایجاد بناهای بزرگ در اصفهان، اعم از کاخها و یا کاروانسرها، مطلبی است که نه فقط اسکندر بیک، بلکه شاردن هم به آن اشاره کرده است. نمونه آن درخواست شاه از مقصود بیک برای ساختن یک کاروانسرا بود. به گفته شاردن، شاه از مقصود بیک خواست تا ساختمانی برای رفاه حال مردم بسازد و او هم این کاروانسرا را ساخت». « شاه عباس بزرگ داراى جاذبه خاص و نفوذ کلام خارقالعاده بود، ازاینرو در تمام امور پیوسته مرادمند و کامیاب بود. عطار با رضاى خاطر فرمانپذیر شد و اعلام داشت که در نزدیکترین اوقات بدین کار آغاز مىنهد؛ و این کاروانسرا را با صرف سه هزار تومان که معادل چهل و پنج هزار اکوست ساخت و به شاه تقدیم کرد.» این همان «کاروانسراى مقصود عطار است. دکان عطارى وى روبهروى این کاروانسرا بوده و آن را در زمان پادشاهى شاه عباس بزرگ ساخته است». (سفرنامه شاردن: ۴/ ۱۴۱۷). اهمیت به گردشگری زنان در اصفهانجالب است بدانیم که از روزهای هفته، روزهای چهارشنبه، چهارباغ ویژه گردش زنان دربار بود و فروشندگان نیز همه زن بودند و بنابر این آنان نیز می توانستند یک روز را بدون حضور مردان، در این خیابان گردش کنند. (بنگرید: اصفهان، هنرفر، ص ۱۴۶). به گفته هنرفر، نخستین بار از روز چهارشنبه ۲۳ ماه صفر سال ۱۰۱۸ این رویه آغاز شده و روزهای چهارشنبه هر هفته، اختصاصی زنان بوده است. بهره بردن از استعداد شهرهای دیگر در ساخت اصفهانساخت محله عباس آباد یک نکته دیگر را تاکید می کند و آن این که شهر اصفهان، پس از تبدیل شدن به پایتخت، می بایست از استعداد شهرهای دیگر هم استفاده کند. بخشی از این استعداد از تبریز به اصفهان منتقل می شود. همین سیاست است که به بنای محله عباس آباد منجر می شود که محله خاص تبریزیان است که بویژه در طلا سازی استاد بودند. اطلاعات و برداشت شاردن از این مساله جالب و گویای یک سیاست منظم هم در اصل انتقال و هم در شهرستازی است: «محله عباسآباد از دروازه سلطنتى آغاز مىشود. این محله را کوى تبریزیان نیز مىنامند. زیرا نخست ساکنان آن تبریزیانى بودهاند که شاه عباس بزرگ آنان را به اصفهان کوچانده و در آنجا سکونت داده است. این محله که از بزرگترین و آبادترین محلات شهر مىباشد در طول نیم فرسنگ میان پل اللهوردى خان تا پل مارنان واقع است و چون تازهساز است، و بناهاى مجلل دارد زیباترین و خوشمنظرترین محلات شهر به شمار مىآید. کوچههاى عباسآباد بر خلاف کوچههاى اصفهان که تنگ و پرپیچوخمند، راست و گشادهاند. از میان بیشتر کوچههاى محله آب روان است، و در دو طرف، جویها به درختان تناور و سایهافگن آراسته است. بیشتر ساکنان این محلّه مردمان ثروتمند و متشخص مىباشند، و در هیچیک دیگر کویهاى این شهر این همه توانگر و جاهمند نیست. نخستین کوچه این محلّه که از دروازه سلطنتى آغاز مىگردد هزار و دویست قدم طول دارد، و مستقیماً به رودخانه مىرسد.» (سفرنامه شاردن، ۴/۱۵۴۹) اسکان اقوام غیر ایرانی در اصفهان اسکان اقوام دیگر در اصفهان برای شهری بزرگ که مرکز تجاری بود امری عادی بود. شاردن در زمان شاه سلیمان نوشته است: «در شهر اصفهان افزون بر ساکنان محلى و بومى گروهى از تاتارها، هندیان، روسیان، عربها، ترکها و بعضى اقوام دیگر، همه طبق آداب و رسوم خود زندگى مىکنند. شاه عباس دوم هفت تن زرگر، ساعتساز، میناگر از اروپا دعوت و استخدام کرد که هنوز با آسایش خاطر در یکى از محلات ارمنىنشین جلفا زندگى مىکنند». (سفرنامه شاردن: ۵/ ۱۷۶۷). سیاست اسکان خارجی ها در اصفهان، کما بیش برای امر تجارت ادامه یافت. در اصفهان قصرهای زیادی بود که بنا به درخواست هیئت های خارجی به آنان اختصاص می یافت. این مسأله تا پایان عصر صفوی جریان داشت و فرامین متعددی از شاه سلطان حسین نیز در این زمینه وجود دارد که نوایی در کتاب اسناد و مکاتبات سیاسی دوره شاه سلطان حسین آورده است. این رویه در ادامه سیاست های شاه عباس بود. به طور کلی باید گفت، تقویت شهر اصفهان از نظر توسعه کالبدی از سیاست هایی بود که شاه عباس با عنایت به مرکزیت آن دنبال کرد. برای مثال دو دهه پس از آن که اصفهان پایتخت شد و اوضاع اقتصادی دولت نیز بهبود یافت، به فکر انتقال آب کوهرنگ به اصفهان افتاد. وصف این اوضاع را اسکندر بیک آورده و از تلاش هایی که صورت گرفته و محاسبات مالی و فنی آن به تفصیل سخن گفته است (عالم آرای عباسی: ۳/۹۵۰). این کار که حتی زمان شاه طهماسب طرح شده و شاه عباس به جد دنبال آن بود هیچ گاه اجرایی نشد تا آن که طی سال ۱۳۲۸ – ۱۳۳۲ ش به مرحله اجراء در آمد. شاردن به اشتباه تصور کرده است که شاه عباس این را به سرانجام رسانده و دست کم دو بار این مطلب را تکرار کرده است. (سفرنامه شاردن: ۴/۱۳۹۲). سیاست شاه عباس برای آبادانی اصفهان از زبان اسکندر بیکاسکندر بیک در اواخر کتابش، ضمن فصلی خاص، به فعالیت ها و خدمات شاه عباس به صورت موضوعی و مستقل از روند سالشمارانه پرداخته و ذیل عنوان مقاله یازدهم آن بخش «در ذکر آثار خیر و انشاء و احداث عمارات» می نویسد: «و آنچه در صفاهان جنتنشان احداث فرمودهاند اولا در شهر مسجد جامع عالى واقع در جانب جنوبى میدان نقش جهان که طاق مقصورهاش نشانى از گنبد هرمان و با طاق نه رواق فلک توامانست و آن مقدار سنگهاى مرمر که در جدار آن ثانى بیت المعمور بکار رفته سیاحان عرصه گیتى کمتر نشان دادهاند، مجملا آن معبد فردوس نما در زیب و زینت و دلگشائى رشک مسجد اقصى است و مسجد دیگر در برابر درگاه دولتخانه در غایت زینت و صفا و مدرسه و دارالشفا و حمامات و قیصریه و بازارگاه دور میدان مع بالا خانها و کاروان سراهاى عالى و درگاه پنج طبقه دولتخانه و خلوتخانههاى زرنگار موسوم به سروستان و نگارستان و گلدسته و عمارت پنج طبقه و حوض خانها و خیابان موسوم به چهار باغ تخمینا یک فرسخ و باغات و بساتین که در دو طرف خیابان احداث شده، و عمارات عالى که در هر باغ ترتیب یافته بیرون از حیز شمار است و در وسط خیابان مذکور پل عالى مشتمل بر چهل چشمه بر زایندهرود بسته است که سیاحان عرصه گیتى مثل و مانند آن در هیچ ولایتى ندیدهاند و شهر عباسآباد که در جانب غربى بیرون شهر صفاهان جهت مسکن تبریزیان احداث شده در غایت صفا و نزاهت و خرمى و جداول آنها رشک روضه رضوان و شهره جهان است …» اما سیاست شهرسازی صرفا شامل حال اصفهان نبود، بلکه شاه عباس اقداماتی هم در شهرهای دیگر مانند قزوین، کاشان، مازندران و همدان داشت. اسکندر بیک دنباله عبارت بالا می نویسد: و در دار السلطنه قزوین درگاه دولتخانه و خلوتخانه دو طبقه زرنگار موسوم به عمارت نو و کاروان سراى عالى و عمارات جهاننما واقع در شرقى و غربى میدان سعادت، و در کاشان منازل و رواق بهشتآسا دولتخانه مشتمل بر چند عمارت مع باغات دلگشا و حمام و کاروانسرا و بند قهرود و رباط سنگین و رباط سیاه کوه و فرش راه نمکسار و سیاه کوه که قریب ده هزار تومان تخمینا صرف شده چند فرسخ بسنک و آهک استحکام یافته موجب دعاى خیر مترددین است، و در مازندران جنتنشان احداث فرحآباد جنتنهاد در کنار دریا که رودخانه موسوم به تجینهرود از آن میان مىگذرد و پل عالى و خیابان که از آن بلده جنتنشان تا بلده سارى تخمینا چهار فرسخ طرح انداخته سنگ بست نمودهاند و عمارات عالى که در هر باغ ترتیب یافته از حیز شمار بیرونست دولتخانه و بازارگاه و حمامات و باغات فرحبخش جنت مثال در آن بلده جنتنشان طرح انداخته از غایت نزاهت آن بلده شریفه خلایق و اواسط الناس و ارباب صناعت بتوطن آن بلده فاخره رغبت نموده چندین هزار خانوار از مسلم و غیر مسلم از اطراف و جوانب آمده از حوادث ایام در ظل معدلت همایونش استظلال جستهاند و الیوم شهرى بآن عظمت و شوکت و ازدحام معلوم نیست که در بلاد اسلام بوده باشد و عمارات و باغات مرغوب واقعه در سارى و آمل و دریاچه و عمارات عالیه بارفروش ده و در اشرف خانههاى بتکلف بزیب و زینت و باغ و چشمه و حوضخانه که در بالاخانه عمارات باغ مذکور ترتیب یافته آب را از مکان مرتفع بفنون غریبه بالا برده بحوض نقره مىریزد و دیگر باغات و حمامات و عمارات دیگر در نیم فرسخى قصبه مزبور موسوم به باغات که در مکان مرتفع ترتیب یافته مشتمل بر تالارها و ایوانها و دریاچه و فوارهها و حمام و باغچه فردوس نما که از نظاره آنها دیده عقل را حیرتافزاست و از اصفهان تا قصبه اشرف در هر محله چهار فرسخى عمارتى مشتمل بر خانههاى نشیمن و بیوتات و باغچههاست که اکثر حمام دارد و جمیع بیوتات ما یحتاج نزول همایون مهیا و آماده است و در قصبه استرآباد عمارات دولتخانه و در نطنز باغ تاجآباد مع عمارات درگاه و بالاخانها و حمام و غیره و باغ عباسآباد ما بین نطنز کاشان و در دار السلطنه تبریز تختگاه مزارعین على و زینعلى و تجدید عمارات مسجد شاه جنت مکان و در حدود همدان شهر نو چمچال پاى کوه بیستون رباطى جهت نزول زوار عتبات عالیات ترتیب یافته رقم ثبت یافته امید که هریک از بناهاى خیر سبب فتح و فیروزى گشته آثار آن بر صفحات روزگار یادگار باشد.» (عالم آرای عباسی: ۳/۱۱۱۲ – ۱۱۱۱) سیاست شاه عباس در باره اسکان ارامنه در اصفهان ابعاد مختلف اسکان یک گروه ویژه یعنی ارامنه در اصفهان اقدامی قابل تامل از یک طرف، و حرکتی حساب شده و شجاعانه از طرف دیگر است. این که یک شاه مسلمان شمار زیادی از ارامنه را در شهری که تقریبا بجز اقلیت یهودی، غیر مسلمان ندارد، ساکن کند، جسارت خاص خود را می طلبید و به هیچ روی یک اتفاق نبود. شاه عباس از آغاز سلطنتش در سال ۹۹۶ مترصد انجام اقداماتی برای باز پس گیری خراسان و آذربایجان بود، اما این مهم نیاز به زمان داشت و در بخش آذربایجان تا سال ۱۰۱۲ به تعویق افتاد. در این سال پس از نبردهایی که در آذربایجان و ارمنستان رخ داد، نیروهای عثمانی به عقب رانده شدند؛ هرچند تصرف مجدد ارمنستان توسط عثمانی، به آوارگی ارامنه متمایل به صفویان، به سمت ایران منجر شد. به دنبال آن شمار فراوانی از آنان در حوالی تبریز اسکان داده شدند که شماری از آنها باز گرفتار بلایای طبیعی شده و آسیب زیادی دیدند. شاه عباس که در تبریز بود، دستور داد شمار فراوانی از آنان را به اصفهان آورده، زمین و امکانات داده و در آنجا اسکان دهند: « در بهار چون استقامتى در آن ملک نبود حضرت اعلى از غایت ترحم و شفقت بخلق الله حکم فرمودند که جمعى از ارامنه مذکور که از چنک اجل رهائى یافتهاند بمأمن اصفهان شتافته چند گاه در آن ولایت آسایش نموده به فراغبال روزگار گذرانند و جمعى کثیر با خانه کوچ روانه شده در بلوکات اصفهان به ایشان محل زراعت و تخم و تقاوى شفقت شد و تا دو سه هزار تومان بدین علت از مال دیوان بدیشان دادند». (عالم آرای عباسی: ۲/ قسمت ۲/۶۷۰) در واقع نمی توان گفت که شاه عباس از قبل، تا چه اندازه در استفاده از ارامنه برای سیاست های آینده خود برنامه ریزی داشته است. آنچه ظاهر است این که وقتی با مشکل آنها در تبریز مواجه شده، برای حل این معضل اقدام به این کار کرده است. می دانیم که عثمانی در دهه نخست قرن یازدهم هجری بر آذربایجان و به خصوص شهر تبریز تسلط داشت. در سال ۱۰۱۲ بود که شاه عباس برای آزاد سازی تبریز اقدام کرد و عثمانی را بیرون راند. سپس به ارمنستان که سالها محل منازعات عثمانی و صفوی بود رفت و ارمنی ها از وی استقبال شایانی کردند. در آنجا به اهمیت موقعیت ارامنه و ثروت آنها پی برد. وی در سال ۱۰۱۲ پس از شش ماه محاصره ایروان آنجا را تصرف کرد. سال بعد عثمانی ها یورش بردند و شاه عباس عقب نشست. در اینجا بود که ارامنه زیادی آواره شدند. انتقال ارامنه به ایران برای استفاده از تجارب آنها بود. غوگاسیان نوشته است: «تصمیم شاه عباس برای کوچ چنان شمار زیادی از مردم به سوی ایران علاوه بر این که یک استراتژی نظامی بود بر پایه تدابیر اقتصادی نیز قرار داشت. ارامنه به عنوان بازرگان، صنعتگر و کشاورز کمک زیادی به اقتصاد ایران کردند. علاوه بر آن به عنوان اهل ذمه شاه، ناچار به پرداخت جزیه بودند که درآمد سلطنتی را افزایش می داد… دستورات شاه به اجرا درآمد و سپاهیان صفوی به خاطر چند روز عقب نشینی صدها هزار نفر از ارامنه را از شهرهای قارص، شیراک آوان، … ایروان، … نخجوان و سایر شهرها و روستاها کوچ دادند» (تاریخ ارامنه ایران در قرن هفدهم میلادی، غوگاسیان، ترجمه سعید کریم پور، تهران، امیر کبیر، ص ۸۲ – ۸۳). وقتی این جماعت به ایران رسیدند در شهرهای مختلف اسکان یافتند و از جمله شماری هم به اصفهان برده شدند. در واقع، بازرگانان ارمنی در این نقل و انتقال کمتر اذیت شدند و همین ها بودند که مورد توجه شاه عباس قرار داشتند و به اصفهان منتقل شدند (ص ۸۹). قطعه زمین بزرگی که همین جلفای امروزی است در حاشیه زاینده رود به این گروه تعلق گرفت و جلفای اصفهان در آنجا ساخته شد. جمعیت منتقل شده به ایران، بین هشتاد هزار تا چهارصد هزار گفته شده است. (همان، ص ۸۷) شاه عباس یک مسلمان معتقد بوده و حتما باید تصور می کرده است که چطور امکان دارد جماعتی مسیحی با این گستردگی در همسایگی مسلمانان زندگی کنند. آنها باید کلیسا داشته باشند، ناقوس بزنند، مشروب بخورند و بسیاری از اموری دیگر. شاه عباس روی این مساله اصرار داشت که بمانند اما بعد از وی شکایات مردم سبب شد تا جلفای نو شکل گرفته و آنان از داخل محوطه ای که نزدیک مسلمانان بودند اندکی دور شوند. این مسائل در حوالی سالهای ۱۰۵۶ – ۱۰۷۰ رخ داد. (همان، ص ۹۰). جمعیت جلفای نو در سال ۱۰۷۰ به حدود سی هزار نفر می رسیده است. اهمیت ارامنه سبب شد الله وردی خان در شیراز، از شاه بخواهد تا شماری ارمنی را به آنجا گسیل کند که در پی آن پانصد خانوار ارمنی به شیراز رفتند، هرچند تعداد کمی از آنها باقی ماندند (همان ص ۱۱۰ – ۱۱۱). محتملا الله وردی خان نیز هدف استفاده تجاری یا خدمت پیشه وری از آنان را داشته است. رفتار صفویان با اقلیت ها، در مقایسه با بسیاری از دولت های دیگر و حتی ادوار دیگر تاریخ ایران، رفتار خوبی بوده است. در این باره شاه عباس امتیاز خاصی دارد و گزارش زیر در این باره صریح است: شاه عباس و تجارت بین الملل و ارامنه نکته مهمی که در باره شاه عباس وجود دارد، نظارت او بر کارهای اقتصادی است که در مقایسه با شاهان قبل و بعد، بسیار متفاوت است. او درک خاصی از اقتصاد، بازار و تجارت داشت و به خصوص باسیاستی که در باره تجارت ابریشم و انحصاری کردن آن در پیش گرفت، نشان داد که تا چه اندازه در این باره حساس است. او را «شاه تاجران» خوانده اند و دلیل آن جز این نیست که او پادشاهی است که دقیقا روی تجارت حساسیت دارد. در این باره به چند نکته باید توجه داشت و البته پیش از آن باید دانست که مع الاسف تواریخ صفوی ما، چنان که اشاره کردیم، از ابعاد اقتصادی این دوره آگاهی جدی به دست نمی دهند. اما نکات قابل تامل: ۱.تبدیل ابریشم به کالای تجاری ایراناگر از ما بپرسند ایران در زمینه کدام محصول در تجارب بین الملل نقش داشت، چه خواهیم گفت؟ باید گفت ایران هیچ محصولی با نقش منحصر به فرد و قابل ارائه در سطح جهانی نداشت و همواره یک اقتصاد بومی ساده و در عین حال به لحاظ بین المللی راهی برای داد و ستد اندک اجناس دیگران بود. مشکل دیگر ما این است که تاریخ اقتصادی روشنی نداریم و این جز آن که نشان می دهد تاریخ نگاری اقتصادی ما در چه حد ضعف دارد، از ضعف تفکر اقتصادی و ساده نگری مردمان و سیاستمداران آن عصر حکایت دارد. البته در این باره شاه عباس تحولی ایجاد کرد که اشاره خواهیم کرد. بطور کلی باید گفت: در زمان صفویه چه تحولی در این امر رخ داد؟ در این مورد هم باید گفت تنها تحول عمده در زمینه ابریشم طبیعی و آن هم در دولت شاه عباس است. ایران در این زمینه آن هم در طول قرن هفدهم تبدیل به مرکز مهمی شد و این به دلیل سرمایه گذاری خاصی بود که شاه عباس در مازندران در باره تولید ابریشم و تبدیل آن به یک کالای تجاری بین المللی کرد. ۲. توجه به اصلاح راهها و امر راهداری و کاروانسراهای بین راهی شاه عباس در این زمینه طراح فکر بدیعی بود و به همین دلیل می دانست در قدم اول باید بر راه و راهداری سرمایه گذاری کند. شاید کسانی این همه فعالیت را فقط برای راه مشهد و زیارت بدانند اما وقتی مجموعه اطلاعات مربوط به راهها را در این دوره بررسی کنیم، در می یابیم که شاه عباس دقیقا در باره اهمیت راه و کاروانسرا حساسیت داشته و فعالیت کرده است. در این زمینه شاردن توضیحاتی را آورده که قبلا اشاره کردیم توجه خاص شاه عباس به خلیج فارس و بیرون راندن پرتغالی ها هم باز زمینه سازی برای تسلط بر راه های دریایی تجارت بوده است. ایران سر هیچ راه تجاری بین المللی مهمی نبود. راه ابریشم که در قدیم اهمیت داشت، به دلیل فاصله افتادن عثمانی میان شرق و غرب، از بین رفته بود و تازه همان زمان هم که بود، ارتباطی با ایران مرکزی نداشت. راه دریایی جنوب که به تازگی و با آمدن پرتغالی ها و سپس دیگر اقوام اهمیت یافته بود، همچنان تاثیری روی ایران مرکزی به عنوان یک راه نداشت. باید علاوه کرد که راه های داخلی ایران هم راه های قابل توجهی نبود. در واقع ایران در موقعیت یک اقتصاد محلی بود و این چیزی بود که شاه عباس آن را دریافت و سعی کرد با گسترش راهها، ساختن کاروانسرها، توسعه تجارت، ارتباط با جنوب، و نیز ایجاد تیمچه ها و کاروانسرهای داخل شهر آن را توسعه دهد. ۳. ساخت بازارتجارت نیاز به کالای با ارزش از یک طرف و ایجاد بازارها و بازارچه های کوچک و بزرگ از طرف دیگر داشت. توسعه در کار تولید ابریشم یک قدم مهم بود چنان که ساختن بازار قیصریه قدم دیگر به حساب می آمد. تیمچه ها و خانات و چارسوق ها و حمامات همه مورد توجه خاص شاه عباس قرار گرفت و جالب است که غالب آنها در اطراف میدان نقش جهان که یک طرفش هم دولت خانه مبارکه نقش جهان یا همان عالی قاپو بود، با درآمدهای شخصی شاه عباس ساخته شد. شاهد آن که آنها را وقف کرد که وقف نامه آن را هم اسکندر بیک آورده است (عالم آرای عباسی: ۲/ قسمت ۲/ ۷۶۰). ساختن بازار قیصریه در حاشیه نقش جهان به عنوان جزئی از طرح بزرگ شاه عباس که هم جنبه نمادین داشت و هم واقعی، و تیمچه های آن این بازار را به عنوان یکی از بهترین بازارها و متنوع ترین آنها در جهان درآورده بود، عقل اقتصادی شاه عباس را نشان می داد. او مرتب به قیصریه سر می زد و هر از چندی آنان را زنانه کرده تمام زنان حرمسرای خود را در کنار سایر زنان اصفهان به آنجا می آورد. گردش می کرد و تمام اجناس تیمچه های مختلف که از سوی بازرگانان هندی و ونیزی و ترک و غیره بود، نگاه می کرد (اصفهان، هنرفر، ص ۱۱۵- ۱۱۶) ۴. تبدیل ابریشم ایران به طلا و نقره و اهمیت ارامنه در این راستابحث مهم اقتصاد روی محور طلا و نقره بود، اما زمانی که جنسی مانند ابریشم طبیعی به میان آمد، توانست جانی به اقتصاد ایران که فاقد طلا و نقره بود بدهد. این که انگلیسی ها توانستند ابریشم طبیعی برده و طلا بدهند، سبب شد تا پس از پرتغالی ها بتوانند امتیاز مهمی بدست آورند، اما از روزی که گفتند در ازای آن نه طلا و نقره که جنس خواهند داد، این انحصار برای آنان به عنوان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 